Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۶٬۲۱۵
ویرایش
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) جز (تمیزکاری) |
|||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
=== روش صدوق در التوحید === | === روش صدوق در التوحید === | ||
[[شیخ صدوق]] در کتاب روایی التوحید، از نظر روش به | [[شیخ صدوق]] در کتاب روایی التوحید، از نظر روش به شیوهای خاص عمل کرده، که از آن جمله است بهره گیری از احادیث برخی صحابیان از [[پیامبر(ص)]]. در این کتاب، روایاتی از [[عبدالله بن عمر]]،<ref>ص ۳۴۰</ref> [[ابوهریره]]<ref>ص ۲۶، ۲۱۹، ۴۰۰</ref> و [[عثمان بن عفان]]<ref>ص ۲۹</ref> وجود دارد. دقت وی در گزینش روایاتِ ذیل هر عنوان و باب، به قدری است که اندک موردی از ناسازگاری و ناهمخوانی یا تکرار در این اثر یافت نمیشود. در موارد استثنایی هم بلافاصله با توضیحی، تعارض ظاهری را بر طرف نموده است.<ref>مانند ص۳۴۵-۳۴۷</ref> در مقایسهای گذرا میان این کتاب با موارد مشابه در میان اهل حدیث اهل سنت در باب [[توحید]]، بهخوبی میتوان به این نکته پی برد که درجه معقولیت، انسجام و سازگاری با معیارهای منطقی در کتاب التوحید بسیار افزونتر از است. | ||
تمایز نهادن میان «صفات ذات» (سمع، بصر، علم، قدرت و غیره ) و «صفات فعل» (کلام، اراده، خلق و غیره ) از دیگر مباحث این کتاب است. صفات ذاتی با ذات عینیت دارند، در غیراین صورت شرک و قول به تعدد قدما لازم میآید، حال آن که صفات فعل زائد بر ذاتاند. از نظر | تمایز نهادن میان «صفات ذات» (سمع، بصر، علم، قدرت و غیره) و «صفات فعل» (کلام، اراده، خلق و غیره) از دیگر مباحث این کتاب است. صفات ذاتی با ذات عینیت دارند، در غیراین صورت شرک و قول به تعدد قدما لازم میآید، حال آن که صفات فعل زائد بر ذاتاند. از نظر مؤلف، صفات ذاتی معنای سلبی دارند (علم = جاهل نبودن) ولی صفات فعل، معنای ایجابی دارند و فقط صفات ذات، ازلیاند.<ref>ص ۱۳۹۱۴۹</ref> | ||
علاوه بر این، [[شیخ صدوق]]، با تکیه بر روایات، به تفسیر آیاتی میپردازد که ظاهر آنها، [[تشبیه]] و [[تجسیم]] را تأیید میکند؛ آیاتی که نوعی اعضا و جوارح (ید، | علاوه بر این، [[شیخ صدوق]]، با تکیه بر روایات، به تفسیر آیاتی میپردازد که ظاهر آنها، [[تشبیه]] و [[تجسیم]] را تأیید میکند؛ آیاتی که نوعی اعضا و جوارح (ید، وجه، ساق، عین و اُذُن)، اوضاع و اوصاف جسمانی و انسانی (جَنْب، عرش، کرسی، خدعه و استهزا، اتیان، رضا، سخط و...) را برای خداوند اثبات میکنند. وی علاوه بر رفع تعارض ظاهری این آیات با عقیده مقبول [[شیعه]] در [[توحید]]، از تفسیر تعابیر قرآنی همچون «سبحان اللّه»<ref>ص ۳۱۱۳۱۲</ref> و «اللّه اکبر»<ref>ص ۳۱۲۳۱۳</ref> در جهت تأیید مدعای خود استفاده کرده و با استناد به آیة «فِطْرَتَ اللّهِ اَلَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیها»<ref>روم : ۳۰</ref> بر [[فطرت|فطری]] بودن توحید تأکید نموده است.<ref>ص ۳۲۸۳۳۱</ref> در این ابواب که حجم زیادی از کتاب را به خود اختصاص داده است علاوه بر در دسترس قرار گرفتن روایات تفسیری در ضمنِ توضیحات مؤلف، دیدگاههای تفسیری و حتی نظریات [[تأویل|تأویلی]] او نیز تا اندازهای فهمیده میشود.<ref>برای نمونه رجوع کنید به ص۲۳۲-۲۳۸</ref> | ||
در باره عدل الهی و مبنای مهم [[حسن و قبح ذاتی]] و عقلی افعال، شیخ صدوق نخست آنها را از دایره احساسات و عواطف و گرایش یا انزجار طبعی خارج میکند و به عقل نسبت میدهد،<ref>ص ۳۹۵</ref> سپس مراد از عقلی بودن را حکمت و علتی معقول داشتن معرفی میکند که عقل بر اساس آن به نیکی فعل، حکم میدهد.<ref>ص ۳۹۶</ref> | در باره عدل الهی و مبنای مهم [[حسن و قبح ذاتی]] و عقلی افعال، شیخ صدوق نخست آنها را از دایره احساسات و عواطف و گرایش یا انزجار طبعی خارج میکند و به عقل نسبت میدهد،<ref>ص ۳۹۵</ref> سپس مراد از عقلی بودن را حکمت و علتی معقول داشتن معرفی میکند که عقل بر اساس آن به نیکی فعل، حکم میدهد.<ref>ص ۳۹۶</ref> |