confirmed، protected، templateeditor
۱٬۸۸۸
ویرایش
(←توفیق در کلام اسلامی: منبعیابی) |
(←توفیق در کلام اسلامی: منبعیابی) |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
توفیق که در بسیاری از موارد در کنار تسدید و در مقابل خذلان به کار میرود در [[کلام اسلامی]] به مفهومی مهم تبدیل شده که هریک از فرق و مذاهب کلامی، بنا بر مبانی خود، آن را به صورتهای مختلف تعریف کرده و توضیح دادهاند. این مفهوم کلامی در اصل مأخوذ از تعبیر [[قرآن|قرآنی]] مذکور در [[آیه]] ۸۸ [[سوره هود]] است که توفیق را به [[خدا]] نسبت داده است و با دیگر آیاتی که هدایت و ضلالت را به خداوند نسبت میدهد نیز ارتباط دارد.<ref>کیانی فرید، «توفیق»، ۵۵۴.</ref> | توفیق که در بسیاری از موارد در کنار تسدید و در مقابل خذلان به کار میرود در [[کلام اسلامی]] به مفهومی مهم تبدیل شده که هریک از فرق و مذاهب کلامی، بنا بر مبانی خود، آن را به صورتهای مختلف تعریف کرده و توضیح دادهاند. این مفهوم کلامی در اصل مأخوذ از تعبیر [[قرآن|قرآنی]] مذکور در [[آیه]] ۸۸ [[سوره هود]] است که توفیق را به [[خدا]] نسبت داده است و با دیگر آیاتی که هدایت و ضلالت را به خداوند نسبت میدهد نیز ارتباط دارد.<ref>کیانی فرید، «توفیق»، ۵۵۴.</ref> | ||
این مفهوم پرسشهای کلامی مختلفی ایجاد کرده است: اگر توفیق یاری رساندن خدا به بنده است (این معنا فی الجمله مورد توافق متکلمان است)، این یاری رساندن را چگونه میتوان توضیح داد؟ آیا توفیق و یاری رساندن خدا به بندگان بر مبنای عمل آنهاست یا صرف اراده خداست که برای آن نباید به دنبال دلیل و علتی بود؟ اگر بر مبنای توفیق عمل بندگان است آیا همان اعمال قبلی نیز بر مبنای توفیق الاهی نبوده است؟ و اگر بالعکس، صرفاً بر مبنای خواست و اراده خداست آیا این خواست و اراده گزافی است و ریشه در اعمال و افعال بندگان ندارد؟ آیا توفیق صرفاً در انجام دادن اعمال نیک و عبادات است (به اصطلاح «توفیق طاعت») یا توفیق در ایمان نیز مدخلیت دارد (به اصطلاح «توفیق ایمان»)؟ توفیق در ایمان با بحث هدایت و ضلالت پیوند تام دارد و بیان دیگری از هدایت است. اگر توفیق ایمان و هدایت از خداست آیا بندگان در مؤمن یا کافر بودن مختارند؟ همچنانکه اگر «توفیق طاعت» از خداست آیا این امر با مخاطب اوامر و نواهی الاهی و [[مکلف]] بودن که لازمه شان اختیار انسانی است سازگار است؟ | این مفهوم پرسشهای کلامی مختلفی ایجاد کرده است: اگر توفیق یاری رساندن خدا به بنده است (این معنا فی الجمله مورد توافق متکلمان است)، این یاری رساندن را چگونه میتوان توضیح داد؟ آیا توفیق و یاری رساندن خدا به بندگان بر مبنای عمل آنهاست یا صرف اراده خداست که برای آن نباید به دنبال دلیل و علتی بود؟ اگر بر مبنای توفیق عمل بندگان است آیا همان اعمال قبلی نیز بر مبنای توفیق الاهی نبوده است؟ و اگر بالعکس، صرفاً بر مبنای خواست و اراده خداست آیا این خواست و اراده گزافی است و ریشه در اعمال و افعال بندگان ندارد؟ آیا توفیق صرفاً در انجام دادن اعمال نیک و عبادات است (به اصطلاح «توفیق طاعت») یا توفیق در ایمان نیز مدخلیت دارد (به اصطلاح «توفیق ایمان»)؟ توفیق در ایمان با بحث هدایت و ضلالت پیوند تام دارد و بیان دیگری از هدایت است. اگر توفیق ایمان و هدایت از خداست آیا بندگان در مؤمن یا کافر بودن مختارند؟ همچنانکه اگر «توفیق طاعت» از خداست آیا این امر با مخاطب اوامر و نواهی الاهی و [[مکلف]] بودن که لازمه شان اختیار انسانی است سازگار است؟<ref>کیانی فرید، «توفیق»، ۵۵۴.</ref> | ||
توجه به این پرسشها و لوازمی که هر پاسخی به این پرسشها میتوانسته به دنبال داشته باشد، به موضع گیریهای مختلفی در حوزه کلام انجامیده و هر گروه بنا بر مبانی نظری خود و تعریفی که از این مفهوم و مفاهیم نزدیک به آن، مانند [[لطف]] و [[عصمت]] و غیر اینها داشته، به نحوی به این پرسشها پاسخ گفته و بر جنبههایی از بحث تأکید کرده است. | توجه به این پرسشها و لوازمی که هر پاسخی به این پرسشها میتوانسته به دنبال داشته باشد، به موضع گیریهای مختلفی در حوزه کلام انجامیده و هر گروه بنا بر مبانی نظری خود و تعریفی که از این مفهوم و مفاهیم نزدیک به آن، مانند [[لطف]] و [[عصمت]] و غیر اینها داشته، به نحوی به این پرسشها پاسخ گفته و بر جنبههایی از بحث تأکید کرده است.<ref>کیانی فرید، «توفیق»، ۵۵۴.</ref> | ||
{{نقل قول چهار طبقه | {{نقل قول چهار طبقه |