Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۶٬۱۷۹
ویرایش
(←بحیرا) |
|||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
== تحلیل روایتهای مختلف از دیدار بحیرا با محمد (ص) == | == تحلیل روایتهای مختلف از دیدار بحیرا با محمد (ص) == | ||
بر اساس این روایت، کاروانی از [[قریش]] به قصد تجارت به سوی [[شام]] حرکت کرد که ابوطالب به اصرار محمد (ص)، که در آن هنگام نُه <ref>بلعمی، تاریخنامه طبری، ج 1، ص 20ـ21؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 369</ref> یا دوازده ساله بود، <ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 116</ref> او را نیز با خود برد. کاروان، در بُصرای شام، نزدیک صومعهای، توقف کرد. نخستین اختلاف در گزارش این رویداد در اینجاست که برخی بحیرا را، منتظر فرستاده موعود و پرسشگر از کاروانهای پیشین، <ref>خرگوشی، شرف النبی (ص)، ص 46</ref> و بعضی منتظری گوشهنشین معرفی کردهاند که تا آن زمان از صومعه خود بیرون نمیآمد و با کسی سخن نمیگفت. <ref>ابنهشام، السیرة النبویة، ج 1، ص 191ـ192؛ ابناسحاق، کتاب السیر و المغازی، ص 73</ref> بحیرا با دیدن برخی نشانههای غیرطبیعی چون تعظیم و صلای سنگها بر پیامبر، ابری که همواره بر سر پیامبر حرکت میکرده و بر وی سایه میافکنده، و درختی که به مجرد نشستن پیامبر در پناه آن، شاخههای خود را به سوی او میگشوده است، محمد (ص) را در میان کاروانیان میشناسد. بحیرا آنان را به طعام دعوت میکند تا با کودک مورد نظرش، بیشتر سخن بگوید. اما کاروانیان پیامبر را به سبب خردسالی در کنار بنه کاروان به مراقبت میگمارند و بحیرا با پیبردن به این نکته خواستار گفتوگو با کودک میشود. <ref>ابنهشام، السیرة النبویة، ج 1، ص 192؛ خرگوشی، شرف النبی (ص)، ص 45</ref> | |||
روایت نادری نیز، زمان این گفتوگو را صبح فردای رسیدن کاروان به بُصری میداند. براساس این روایت، گفتوگوی میان محمد (ص) و بحیرا هنگامی صورت گرفت که کاروانیان خفته بودند. <ref>بلعمی، تاریخنامه طبری، ج 1، ص 20ـ21</ref> جزئیات و تفصیل آن در روایات یکسان نیست. برخی آن را گفت و شنودی کوتاه گزارش کردهاند که بحیرا طی آن تنها نبوت محمد(ص) را باگفتن این عبارت که «او سرور جهانیان است» <ref>ذهبی، تاریخ الاسلام، ص 55</ref> پیشگویی کرده است، <ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 120 به نقل از ابیمِجْلَز</ref> و بعضی به تفصیل بیشتر پرداختهاند، از جمله آنکه بحیرا از خوابهای پیامبر میپرسد، او را به لات و عزی سوگند میدهد که پیامبر از آنها تبرّی میجوید، <ref>ابنهشام، السیرة النبویة، ج 1، ص 193؛ ابناسحاق، کتاب السیر و المغازی، ص 75؛ ابنکثیر، السیرة النبویة، ج 1، ص 245</ref> و مُهر نبوت را میان دو کتف حضرت میبیند و در پایان این دیدار، ابوطالب را از آینده کودک آگاه و سفارش میکند که از یهود <ref>ابنکثیر، السیرة النبویة، ج 1، ص 245؛ ابنسعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 120</ref> و نصاری یا رومیان <ref>طبری، تاریخ الرسل و الملوک، سلسله اول، ص 1126</ref> یا هر دو <ref>بلعمی، تاریخنامه طبری، ج 1، ص 21</ref> یا چنانکه مسعودی گفته است از اهل کتاب <ref>مسعودی، مروج الذهب، ج 1، ص 83</ref> با تأکید بر یهود <ref>مسعودی، مروج الذهب، ج 3، ص 26</ref> حفظ کند. | |||
درباره حوادث پس از گفتوگو و نحوه بازگشت محمد (ص) به | در برخی منابع، از تلاش بحیرا برای منصرف کردن سه تن [[یهود|یهودی]] به نامهای زبیر <ref>ابناسحاق، کتاب السیر و المغازی، ص 75</ref> (یا زریر <ref>ابنهشام، السیرة النبویة، ج 1، ص 194</ref> یا زعبیر <ref>بیهقی، دلائل النبوّة، ج 1، ص 198</ref>) و ثمام <ref>بیهقی، دلائل النبوّة، ج 1، ص 198</ref> (یا تمّام <ref>ابنکثیر، ج 1، ص 245</ref>) و دریس <ref>ابناسحاق، کتاب السیر و المغازی، ص75</ref> از کشتن پیامبر اکرم سخن رفته است. | ||
درباره حوادث پس از گفتوگو و نحوه بازگشت محمد (ص) به مکه نیز دو گزارش هست: انصراف [[ابوطالب]] از ادامه سفر و بازگشت وی به مکه؛ <ref>بلعمی، تاریخنامه طبری، ج 1، ص 21</ref> ادامه سفر او به شام و فرستادن محمد (ص) با [[ابوبکر]] و [[بلال]] به مکه که بحیرا کلوچه و زیتون همراه ایشان میکند. <ref>طبری، تاریخ الرسل و الملوک، سلسله اول، ص 1126</ref> | |||
== تردیدها درباره صحت این روایت == | == تردیدها درباره صحت این روایت == |