Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۶٬۲۱۵
ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
=== هاشم === | === هاشم === | ||
{{اصلی|هاشم بنعبدمناف}} | {{اصلی|هاشم بنعبدمناف}} | ||
هاشم هر ساله در اجرای مسؤولیت پذیرایی از زائران کعبه، از مشارکت و کمکهای مالی خانوادههای قریش بهرهمند میشد.<ref>ابن سعد، الطبقات، ج۱، ص۶۳-۶۴</ref> او همچنین با حفر چاه امر آبرسانی به حج گزاران را تسهیل کرد.<ref>ابن هشام، زندگانی محمد، ج۱، ص۹۸</ref> | هاشم هر ساله در اجرای مسؤولیت پذیرایی از زائران کعبه، از مشارکت و کمکهای مالی خانوادههای قریش بهرهمند میشد.<ref>ابن سعد، الطبقات، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۶۳-۶۴.</ref> او همچنین با حفر چاه امر آبرسانی به حج گزاران را تسهیل کرد.<ref>ابن هشام، زندگانی محمد، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۹۸.</ref> | ||
هاشم تجارت قریش را نیز ارتقا بخشید و توانست با انعقاد پیمانهای بازرگانی (که در [[قرآن]] از آنها با نام ایلاف القریش یاد شده است<ref>سوره قریش</ref>) سفرهای تجاری قریش را به دو سفر تابستانی به سوی [[شام]] و زمستانی به سوی [[یمن]] و [[حبشه]] ارتقا دهد.<ref>یعقوبی، | هاشم تجارت قریش را نیز ارتقا بخشید و توانست با انعقاد پیمانهای بازرگانی (که در [[قرآن]] از آنها با نام ایلاف القریش یاد شده است<ref>سوره قریش</ref>) سفرهای تجاری قریش را به دو سفر تابستانی به سوی [[شام]] و زمستانی به سوی [[یمن]] و [[حبشه]] ارتقا دهد.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص۳۱۲؛ ابن سعد، الطبقات، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۶۲.</ref> او همچنین توانست در یکی از سالهای قحطی شدید، برای قریش غذا تهیه کند و آنان را از گرسنگی نجات دهد.<ref>ابن سعد، الطبقات، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۶۲.</ref> مجموعه این امور باعث شد که هاشم جایگاهی رفیع در میان قریش بیابد. | ||
هاشم چهار پسر به نامهای شَیبه (عبدالمطّلب)، أسد، عَمرو (ابوصَیفی)، نَضْله و همچنین پنج دختر داشت.<ref>ابن سعد، الطبقات، ج۱، ص۶۵؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۲، ص۲۰۱ ۲۰۲</ref> | هاشم چهار پسر به نامهای شَیبه (عبدالمطّلب)، أسد، عَمرو (ابوصَیفی)، نَضْله و همچنین پنج دختر داشت.<ref>ابن سعد، الطبقات، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۶۵؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۲۰۱-۲۰۲.</ref> | ||
=== عبدالمطّلب === | === عبدالمطّلب === | ||
{{اصلی|عبدالمطلب}} | {{اصلی|عبدالمطلب}} | ||
پس از مرگ هاشم، برادرش مطّلب بن عبدمَناف مناصب او را گرفت و سپس عبدالمطّلب (فرزند هاشم) جانشین مطّلب شد.<ref>طبری، | پس از مرگ هاشم، برادرش مطّلب بن عبدمَناف مناصب او را گرفت و سپس عبدالمطّلب (فرزند هاشم) جانشین مطّلب شد.<ref>طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۲۵۱، ۲۵۳.</ref> | ||
عبدالمطّلب علاوه بر داشتن مناصب سقایت و رفادت، به سبب خصلتهای بزرگمنشانهاش نزد مردم [[مکه]] حرمت یافت. همچنین حفر چاه [[زمزم]] نیز بزرگی مقام او را در نظر حج گزاران دوچندان کرد. بنی عبدمناف و از آن جمله بنیهاشم بر سایر [[قریش]] فخر میفروختند و سقایت از این چاه را برای خود افتخاری بزرگ تلقی میکردند.<ref>ابن هشام، زندگانی محمد، ج۱، ص۹۹</ref> | عبدالمطّلب علاوه بر داشتن مناصب سقایت و رفادت، به سبب خصلتهای بزرگمنشانهاش نزد مردم [[مکه]] حرمت یافت. همچنین حفر چاه [[زمزم]] نیز بزرگی مقام او را در نظر حج گزاران دوچندان کرد. بنی عبدمناف و از آن جمله بنیهاشم بر سایر [[قریش]] فخر میفروختند و سقایت از این چاه را برای خود افتخاری بزرگ تلقی میکردند.<ref>ابن هشام، زندگانی محمد، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۹۹.</ref> | ||
موقعیت عبدالمطّلب در ماجرای هجوم سپاه [[ابرهه]] به مکه در [[عام الفیل]] فزونی یافت؛ زیرا او بر اثر جایگاه ویژهاش در نزد قریش به عنوان نماینده مکیان در نزد ابرهه حاضر گردید. برخورد عبدالمطّلب با ابرهه و سپس هدایت مکیان به کوههای اطراف و حفظ جان آنان از گزند سپاه ابرهه موجب گردید که قریش عبدالمطّلب را در این رخداد، ''' «ابراهیم ثانی» ''' لقب دهند.<ref>یعقوبی، | موقعیت عبدالمطّلب در ماجرای هجوم سپاه [[ابرهه]] به مکه در [[عام الفیل]] فزونی یافت؛ زیرا او بر اثر جایگاه ویژهاش در نزد قریش به عنوان نماینده مکیان در نزد ابرهه حاضر گردید. برخورد عبدالمطّلب با ابرهه و سپس هدایت مکیان به کوههای اطراف و حفظ جان آنان از گزند سپاه ابرهه موجب گردید که قریش عبدالمطّلب را در این رخداد، ''' «ابراهیم ثانی» ''' لقب دهند.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص۳۶۴.</ref> | ||
برخی نسل عبدالمطّلب را تنها نسلِ باقی مانده از فرزندان هاشم دانسته، بنیهاشم را با بنی عبدالمطّلب مساوی میدانند؛<ref>ابن حبیب، المنمق، ص۲۱؛ شیخ طوسی، التبیان، ج۵، ص۱۲۳؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۴، ص۸۳۶</ref> در حالی که با وجود فرزندانی از نضله بن هاشم و عمرو بن هاشم چنین ادعایی صحیح نیست.<ref>دائرة المعارف قرآن کریم، «بنیهاشم»، | برخی نسل عبدالمطّلب را تنها نسلِ باقی مانده از فرزندان هاشم دانسته، بنیهاشم را با بنی عبدالمطّلب مساوی میدانند؛<ref>ابن حبیب، المنمق، ۱۴۰۵ ق، ص۲۱؛ شیخ طوسی، التبیان، ج۵، ص۱۲۳؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۶ق، ج۴، ص۸۳۶.</ref> در حالی که با وجود فرزندانی از نضله بن هاشم و عمرو بن هاشم چنین ادعایی صحیح نیست.<ref>دائرة المعارف قرآن کریم، «بنیهاشم»، ۱۳۸۶ش، ج۶، ص۳۳۰.</ref> | ||
=== رابطه با دیگر تیرههای قریش === | === رابطه با دیگر تیرههای قریش === | ||
با توجه به برتری و بزرگی قریش در میان عرب شبه جزیره، رقابت میان تیرههای قریش نیز از اهمیتی خاص برخوردار بود؛ از این رو هر یک از این تیرهها تلاش میکردند تا از هر طریق ممکن با پیشی گرفتن از رقبا، ریاست و جایگاه ممتازی را در میان قبایل متعدد قریش به دست آورند. | با توجه به برتری و بزرگی قریش در میان عرب شبه جزیره، رقابت میان تیرههای قریش نیز از اهمیتی خاص برخوردار بود؛ از این رو هر یک از این تیرهها تلاش میکردند تا از هر طریق ممکن با پیشی گرفتن از رقبا، ریاست و جایگاه ممتازی را در میان قبایل متعدد قریش به دست آورند. | ||
ریشه دشمنی [[بنی امیه]] با بنیهاشم را نیز باید در همین رقابتهای قبیلهای جست وجو کرد. گرچه برخی گزارشهای تاریخی (که مورد تردید هم قرار دارند)،<ref>دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ذیل «بنیهاشم»؛ منتظرقائم، تاریخ صدر اسلام، ص۹۵</ref> ریشه دشمنی بین بنی امیه و بنیهاشم را به مسائلی جزئیتر منتسب میکنند. مسائلی مانندِ حسادت [[امیة بن عبدشمس]] (برادرزاده هاشم) به او و نزاعهایی بین آن دو؛<ref>ابن سعد، الطبقات، ج۱، ص۶۲؛ طبری، | ریشه دشمنی [[بنی امیه]] با بنیهاشم را نیز باید در همین رقابتهای قبیلهای جست وجو کرد. گرچه برخی گزارشهای تاریخی (که مورد تردید هم قرار دارند)،<ref>دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ذیل «بنیهاشم»؛ منتظرقائم، تاریخ صدر اسلام، ۱۳۷۷ش، ص۹۵.</ref> ریشه دشمنی بین بنی امیه و بنیهاشم را به مسائلی جزئیتر منتسب میکنند. مسائلی مانندِ حسادت [[امیة بن عبدشمس]] (برادرزاده هاشم) به او و نزاعهایی بین آن دو؛<ref>ابن سعد، الطبقات، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۶۲؛ طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۲۵۲.</ref> یا به «مُنافرة» (افتخار به حسب و نسب) [[حرب بن امیه]] با عبدالمطّلب.<ref>طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۲۵۳.</ref> حتی برخی از روایاتِ تاریخی ماجراهای مربوط به زمان تولد [[هاشم]] و عبدشمس (نیای امویان) را در توجیه نزاعها و رقابتهای بعدی امویان با بنیهاشم مورد توجه قرار دادهاند<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص۳۱۱.</ref> (نک: [[هاشم بن عبدمناف]]). | ||
پس از مرگ عبدالمطّلب و عمدتاً به سبب ضعف شدید مالی، جایگاه بنیهاشم افول کرد؛ اما با [[بعثت]] پیامبر(ص)، مجدداً رقابتها و درگیریهای متعددی از سوی رقبای بنیهاشم به سرکردگی بنی مخزوم و سپس بنی امیه با آنان گزارش شده است. این امر به یقین برگرفته از دیدگاه این افراد در خصوص نبوت و رسالت پیامبر(ص) بود؛ زیرا از منظر این افراد بعثت پیامبری از بنیهاشم مقولهای جدای از رقابتهای قبیلهای نبود و آن را بهانهای برای حکومت کردن بنیهاشم و حاصل بازیگری آنان میدانستند؛<ref>مقریزی، النزاع والتخاصم، ص۵۶؛ ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج۶، ص۳۶۰ ۳۶۵</ref> از این رو تلاش میکردند تا با انکار نبوت و رویارویی با پیروان آن حضرت مانع رشد منزلت بنیهاشم گردند. | پس از مرگ عبدالمطّلب و عمدتاً به سبب ضعف شدید مالی، جایگاه بنیهاشم افول کرد؛ اما با [[بعثت]] پیامبر(ص)، مجدداً رقابتها و درگیریهای متعددی از سوی رقبای بنیهاشم به سرکردگی بنی مخزوم و سپس بنی امیه با آنان گزارش شده است. این امر به یقین برگرفته از دیدگاه این افراد در خصوص نبوت و رسالت پیامبر(ص) بود؛ زیرا از منظر این افراد بعثت پیامبری از بنیهاشم مقولهای جدای از رقابتهای قبیلهای نبود و آن را بهانهای برای حکومت کردن بنیهاشم و حاصل بازیگری آنان میدانستند؛<ref>مقریزی، النزاع والتخاصم، ۱۴۱۲ق، ص۵۶؛ ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج۶، ص۳۶۰ ۳۶۵</ref> از این رو تلاش میکردند تا با انکار نبوت و رویارویی با پیروان آن حضرت مانع رشد منزلت بنیهاشم گردند. | ||
منابع همچنین از بنی عبدالدّار و بنی مخزوم به عنوان دیگر تیرههای رقیب و دشمن بنیهاشم نام بردهاند. بنی عبدالدّار که نخستین نزاع خود را با هاشم بن عبدمناف در جریان تصدی مناصب مکه داشتند (نک: [[حلف الاحلاف]]) با [[بعثت]] پیامبر(ص) در کنار بنی امیه قرار گرفتند.<ref>ابن سعد، الطبقات، ج۱، ص۶۳</ref> | منابع همچنین از بنی عبدالدّار و بنی مخزوم به عنوان دیگر تیرههای رقیب و دشمن بنیهاشم نام بردهاند. بنی عبدالدّار که نخستین نزاع خود را با هاشم بن عبدمناف در جریان تصدی مناصب مکه داشتند (نک: [[حلف الاحلاف]]) با [[بعثت]] پیامبر(ص) در کنار بنی امیه قرار گرفتند.<ref>ابن سعد، الطبقات، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۶۳.</ref> | ||
بنی مخزوم نیز که در [[حلف الاحلاف]] در کنار بنی عبدالدّار قرار داشتند،<ref>تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۳۷۲</ref> با آغاز دعوت علنی به اسلام در رأس مخالفان پیامبر(ص) قرار گرفتند؛ زیرا با توجه به جایگاه اشرافیت [[ابوجهل]] (بزرگِ بنی مخزوم) و ریاست او بر مکه، بعثت پیامبری از بنیهاشم را خطری برای شرافت و جایگاه خود میدیدند. | بنی مخزوم نیز که در [[حلف الاحلاف]] در کنار بنی عبدالدّار قرار داشتند،<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص۳۷۲.</ref> با آغاز دعوت علنی به اسلام در رأس مخالفان پیامبر(ص) قرار گرفتند؛ زیرا با توجه به جایگاه اشرافیت [[ابوجهل]] (بزرگِ بنی مخزوم) و ریاست او بر مکه، بعثت پیامبری از بنیهاشم را خطری برای شرافت و جایگاه خود میدیدند. | ||
در سوی دیگر، از تیرههایی نیز به عنوان متحدان و هم پیمانان بنیهاشم نام برده شده است که در این میان باید از تیره بنی مطّلب بن عبدمناف به عنوان بزرگترین و محبوبترین متحد بنیهاشم نام برد. اینان به همراهی تیرههایی چون بنی زهرة بن کلاب، بنی تیم بن مُرّة، بنی حارث بن فهر و بنی اسد بن عبدالعزّی در [[حلف المطیبین]] در کنار هاشم و بنی عبدمناف و در مقابل بنی عبدالدّار قرار داشتند.<ref>ابن حبیب، المنمق، ص۱۸۹ ۱۹۰</ref> سپس در پیمانِ [[حلف الفضول]] که به رهبری زبیر بن عبدالمطّلب شکل گرفت نیز برای حمایت از مظلومان با بنیهاشم هم قسم شدند.<ref>ابن سعد، الطبقات، ج۱، ص۱۰۳؛ ابن حبیب، المنمق، ص۵۳</ref> | در سوی دیگر، از تیرههایی نیز به عنوان متحدان و هم پیمانان بنیهاشم نام برده شده است که در این میان باید از تیره بنی مطّلب بن عبدمناف به عنوان بزرگترین و محبوبترین متحد بنیهاشم نام برد. اینان به همراهی تیرههایی چون بنی زهرة بن کلاب، بنی تیم بن مُرّة، بنی حارث بن فهر و بنی اسد بن عبدالعزّی در [[حلف المطیبین]] در کنار هاشم و بنی عبدمناف و در مقابل بنی عبدالدّار قرار داشتند.<ref>ابن حبیب، المنمق، ۱۴۰۵ق، ص۱۸۹-۱۹۰.</ref> سپس در پیمانِ [[حلف الفضول]] که به رهبری زبیر بن عبدالمطّلب شکل گرفت نیز برای حمایت از مظلومان با بنیهاشم هم قسم شدند.<ref>ابن سعد، الطبقات، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۰۳؛ ابن حبیب، المنمق، ۱۴۰۵ق، ص۵۳.</ref> | ||
پس از ظهور اسلام نیز بنی مطّلب در بسیاری از صحنهها دوشادوش بنیهاشم به حمایت از پیامبر(ص) پرداختند. حضور در [[شعب ابی طالب]] و تحمّل سه سال سختی و مرارت در کنار بنیهاشم از بزرگترین نمونههای اتحاد آنان با بنیهاشم است.<ref>ابن سعد، الطبقات، ج۱، ص۱۶۳ ۱۶۴؛ یعقوبی، | پس از ظهور اسلام نیز بنی مطّلب در بسیاری از صحنهها دوشادوش بنیهاشم به حمایت از پیامبر(ص) پرداختند. حضور در [[شعب ابی طالب]] و تحمّل سه سال سختی و مرارت در کنار بنیهاشم از بزرگترین نمونههای اتحاد آنان با بنیهاشم است.<ref>ابن سعد، الطبقات، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۶۳-۱۶۴؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص۳۸۹.</ref> | ||
از [[خزاعه]] نیز به عنوان دیگر متحد بنیهاشم یاد میشود. برخی منابع از همراهی خزاعه با عبدالمطّلب و هم پیمانی با او پس از جریان کشاکش عبدالمطّلب و نوفل بن عبدمناف خبر دادهاند.<ref>طبری، | از [[خزاعه]] نیز به عنوان دیگر متحد بنیهاشم یاد میشود. برخی منابع از همراهی خزاعه با عبدالمطّلب و هم پیمانی با او پس از جریان کشاکش عبدالمطّلب و نوفل بن عبدمناف خبر دادهاند.<ref>طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۲۴۸.</ref> | ||
== ظهور اسلام == | == ظهور اسلام == | ||
[[پیامبر(ص)]] در اولین گام هایش برای علنی کردن دعوتش، تبلیغ اسلام را در میان خویشاوندان خویش آغاز کرد و در [[یوم الإنذار]]، بنی عبدالمطّلب (مهمترین خانواده بنیهاشم و بستگان درجه اول خویش) را گرد آورد و آنان را به پذیرش اسلام فراخواند.<ref>طبری، | [[پیامبر(ص)]] در اولین گام هایش برای علنی کردن دعوتش، تبلیغ اسلام را در میان خویشاوندان خویش آغاز کرد و در [[یوم الإنذار]]، بنی عبدالمطّلب (مهمترین خانواده بنیهاشم و بستگان درجه اول خویش) را گرد آورد و آنان را به پذیرش اسلام فراخواند.<ref>طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۳۱۹.</ref> | ||
عکس العملهای متفاوتی از سوی بنیهاشم نسبت به دین جدید گزارش شده است؛ شمار اندکی از آنان با پذیرفتن اسلام در زمره یاران پیامبر اکرم(ص) درآمدند که در این میان دو عموی پیامبر، [[حمزة بن عبدالمطلب|حمزه]] و [[ابوطالب]] به حمایت از او پرداختند. ابوطالب ایمان خویش را پنهان میکرد. ابوطالب مصلحت را در سکوت خویش میدید تا بتواند عنوان بزرگ قریش و نیز نفوذ کلامش را حفظ کند؛ اما همواره با پشتیبانی خویش مانع از آزار و اذیت پیامبر(ص) میشد.<ref>دائره المعارف بزرگ اسلامی، مدخل ابوطالب، ج۵، ص۶۱۹</ref> (نک: [[ایمان ابوطالب]]) | عکس العملهای متفاوتی از سوی بنیهاشم نسبت به دین جدید گزارش شده است؛ شمار اندکی از آنان با پذیرفتن اسلام در زمره یاران پیامبر اکرم(ص) درآمدند که در این میان دو عموی پیامبر، [[حمزة بن عبدالمطلب|حمزه]] و [[ابوطالب]] به حمایت از او پرداختند. ابوطالب ایمان خویش را پنهان میکرد. ابوطالب مصلحت را در سکوت خویش میدید تا بتواند عنوان بزرگ قریش و نیز نفوذ کلامش را حفظ کند؛ اما همواره با پشتیبانی خویش مانع از آزار و اذیت پیامبر(ص) میشد.<ref>دائره المعارف بزرگ اسلامی، مدخل ابوطالب، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۶۱۹.</ref> (نک: [[ایمان ابوطالب]]) | ||
تعداد اندکی از هاشمیان نیز به دشمنی و رویارویی با حضرت برخاسته، در این راه از هیچ اقدامی فروگذار نکردند؛ [[ابولهب]] عموی پیامبر<ref>ابن حبیب، المنمق، ص۳۸۶؛ ابن هشام، زندگانی محمد، ج۱، ص۲۶۵</ref> و [[ابوسفیان]] بن حارث بن عبدالمطّلب که به هجو پیامبر(ص) میپرداخت<ref>محمد بن سید الناس، عیون الاثر، ج۲، ص۷۴</ref> از جمله این افرادند. | تعداد اندکی از هاشمیان نیز به دشمنی و رویارویی با حضرت برخاسته، در این راه از هیچ اقدامی فروگذار نکردند؛ [[ابولهب]] عموی پیامبر<ref>ابن حبیب، المنمق، ۱۴۰۵ق، ص۳۸۶؛ ابن هشام، زندگانی محمد، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۲۶۵.</ref> و [[ابوسفیان]] بن حارث بن عبدالمطّلب که به هجو پیامبر(ص) میپرداخت<ref>محمد بن سید الناس، عیون الاثر، ۱۴۰۶ق، ج۲، ص۷۴.</ref> از جمله این افرادند. | ||
اما با اینکه بسیاری از بنیهاشم تا بعد از [[فتح مکه]] ایمان نیاوردند، ولی قاطبة آنان در برابر واکنشهای منفی سران قریش و در مقابله با آزارهای مکیان بر پیامبر(ص) و مسلمانان، به حمایت از رسول اکرم برخاستند. حضور ابوطالب، عموی پیامبر اکرم، که در آن زمان بزرگ بنیهاشم و قریش به شمار میآمد، در این حمایت تأثیر جدی داشت.<ref>برای نمونه رجوع کنید به طبری، | اما با اینکه بسیاری از بنیهاشم تا بعد از [[فتح مکه]] ایمان نیاوردند، ولی قاطبة آنان در برابر واکنشهای منفی سران قریش و در مقابله با آزارهای مکیان بر پیامبر(ص) و مسلمانان، به حمایت از رسول اکرم برخاستند. حضور ابوطالب، عموی پیامبر اکرم، که در آن زمان بزرگ بنیهاشم و قریش به شمار میآمد، در این حمایت تأثیر جدی داشت.<ref>برای نمونه رجوع کنید به طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۳۲۱-۳۲۴.</ref> | ||
حتی هنگامی که سران تیرههای قریش، به امید آنکه بنیهاشم از پشتیبانی پیامبر(ص) دست بشویند، به تحریم اقتصادی و اجتماعی بنیهاشم دست زدند. افراد بنیهاشم، از کافر و مسلمان، (جز ابولهب<ref>ابن هشام، زندگانی محمد، ج۱، ص۲۲۱؛ ابن سعد، الطبقات، ج۱، ص۱۶۳؛ ابن شهرآشوب، | حتی هنگامی که سران تیرههای قریش، به امید آنکه بنیهاشم از پشتیبانی پیامبر(ص) دست بشویند، به تحریم اقتصادی و اجتماعی بنیهاشم دست زدند. افراد بنیهاشم، از کافر و مسلمان، (جز ابولهب<ref>ابن هشام، زندگانی محمد، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۲۲۱؛ ابن سعد، الطبقات، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۶۳؛ ابن شهرآشوب، المناقب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۹۴</ref> و ابوسفیان بن حارث<ref>واقدی، المغازی، ۱۳۶۹ش، ص۶۱۷؛ ابن شهرآشوب، المناقب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۹۴.</ref> به درخواست ابوطالب، راهی [[شعب ابی طالب]] شدند و سه سال در تنگنای شدید مالی و اجتماعی زیستند، اما دست از حمایت از پیامبر(ص) برنداشتند.<ref>طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۳۳۶-۳۳۹.</ref> | ||
پس از وفات ابوطالب، [[ابولهب]] بر بنیهاشم ریاست یافت.<ref>دائره المعارف بزرگ اسلامی، مدخل ابولهب</ref> در این زمان، سران بنیهاشم همچون گذشته از پیامبر(ص) حمایت نمیکردند تا آنجا که پیامبر(ص) در بازگشت از [[طائف]] با حمایت [[مطعم بن عدی]] از فرزندان نوفل بن عبدمناف وارد مکه شد.<ref>طبری، | پس از وفات ابوطالب، [[ابولهب]] بر بنیهاشم ریاست یافت.<ref>دائره المعارف بزرگ اسلامی، مدخل ابولهب.</ref> در این زمان، سران بنیهاشم همچون گذشته از پیامبر(ص) حمایت نمیکردند تا آنجا که پیامبر(ص) در بازگشت از [[طائف]] با حمایت [[مطعم بن عدی]] از فرزندان نوفل بن عبدمناف وارد مکه شد.<ref>طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۳۴۸؛ ابن سعد، الطبقات، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۶۵.</ref> | ||
با [[هجرت به مدینه|هجرت پیامبر(ص) به مدینه]] برخی از بنیهاشم همچون [[حمزه]] و [[علی(ع)]] نیز هجرت به مدینه را بر ادامه حضور در مکه ترجیح دادند؛ ولی بیشترِ بنیهاشم همچنان در مکه ماندند. بنیهاشم غالباً از همراهی با نقشههای مشرکان مکه برای جنگ با مسلمانان امتناع داشتند؛ اما شماری از این افراد، به اجبار، در [[غزوه بدر|جنگ بدر]] در سپاه مشرکان حاضر شدند که توسط مسلمانان به اسارت درآمدند.<ref>محمد بن سید الناس، عیون الاثر، ج۱، ص۳۳۳</ref> پیامبر(ص) که پیش از شروع جنگ، مسلمانان را از حضور اجباری برخی از بنیهاشم در سپاه مشرکان آگاه کرده بود، آنان را از کشتن این گروه برحذر داشت. با پایان یافتن جنگ و آزادی اسیران مشرک، اسرای هاشمی مدت کوتاهی در مدینه در نزد آن حضرت ماندند.<ref>ابن هشام، زندگانی محمد، ج۲، ص۲۹؛ ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج۴، ص۱۹۶</ref> | با [[هجرت به مدینه|هجرت پیامبر(ص) به مدینه]] برخی از بنیهاشم همچون [[حمزه]] و [[علی(ع)]] نیز هجرت به مدینه را بر ادامه حضور در مکه ترجیح دادند؛ ولی بیشترِ بنیهاشم همچنان در مکه ماندند. بنیهاشم غالباً از همراهی با نقشههای مشرکان مکه برای جنگ با مسلمانان امتناع داشتند؛ اما شماری از این افراد، به اجبار، در [[غزوه بدر|جنگ بدر]] در سپاه مشرکان حاضر شدند که توسط مسلمانان به اسارت درآمدند.<ref>محمد بن سید الناس، عیون الاثر، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۳۳۳.</ref> پیامبر(ص) که پیش از شروع جنگ، مسلمانان را از حضور اجباری برخی از بنیهاشم در سپاه مشرکان آگاه کرده بود، آنان را از کشتن این گروه برحذر داشت. با پایان یافتن جنگ و آزادی اسیران مشرک، اسرای هاشمی مدت کوتاهی در مدینه در نزد آن حضرت ماندند.<ref>ابن هشام، زندگانی محمد، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۲۹؛ ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج۴، ص۱۹۶</ref> | ||
طبق آنچه که از منابع به دست میآید بسیاری از بنیهاشم در سالهای پس از [[هجرت]] و به ویژه در [[فتح مکه]] مسلمان شدند، چنان که [[عقیل بن ابی طالب]] قبل از [[حدیبیه]]<ref>طبری، ذخائر العقبی، ص۲۲۲</ref> یا در [[سال هشتم قمری]]، ابوسفیان بن حارث در [[فتح مکه]]<ref>طبری، ذخائر العقبی، ص۲۴۱</ref> عباس بن عبدالمطّلب نیز به اختلاف قبل از بدر یا پیش از فتح [[خیبر]]<ref>طبری، ذخائرالعقبی، ص۱۹۱</ref> مسلمان شدند. برخی نیز همچون ابولهب<ref>ابن هشام، زندگانی محمد، ج۲، ص۴۵</ref> کافر مردند و به آن حضرت ایمان نیاوردند. | طبق آنچه که از منابع به دست میآید بسیاری از بنیهاشم در سالهای پس از [[هجرت]] و به ویژه در [[فتح مکه]] مسلمان شدند، چنان که [[عقیل بن ابی طالب]] قبل از [[حدیبیه]]<ref>طبری، ذخائر العقبی، ۱۹۷۴م، ص۲۲۲.</ref> یا در [[سال هشتم قمری]]، ابوسفیان بن حارث در [[فتح مکه]]<ref>طبری، ذخائر العقبی، ۱۹۷۴م، ص۲۴۱.</ref> عباس بن عبدالمطّلب نیز به اختلاف قبل از بدر یا پیش از فتح [[خیبر]]<ref>طبری، ذخائرالعقبی، ۱۹۷۴م، ص۱۹۱.</ref> مسلمان شدند. برخی نیز همچون ابولهب<ref>ابن هشام، زندگانی محمد، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۴۵.</ref> کافر مردند و به آن حضرت ایمان نیاوردند. | ||
== دوران ائمه == | == دوران ائمه == | ||
خط ۹۵: | خط ۹۵: | ||
{{اصلی|واقعه سقیفه بنی ساعده}} | {{اصلی|واقعه سقیفه بنی ساعده}} | ||
پس از رحلت [[پیامبر(ص)]]، رقابتهای قبیلگی پیش از [[اسلام]]، حتی در بین [[صحابه]] پیامبر(ص) در قالب مخالفت با جانشینی [[علی(ع)]] آشکار گشت. بسیاری از مخالفان خلافتِ امام علی(ع)، خلافت او را به معنای ادامه حکومت بنی هاشم بر عرب میدانستند؛ چنان که [[عمر بن خطاب|عُمَر]] در گفت وگو با علی(ع) و همچنین عباس بن عبدالمطّلب عنوان میکرد که: | پس از رحلت [[پیامبر(ص)]]، رقابتهای قبیلگی پیش از [[اسلام]]، حتی در بین [[صحابه]] پیامبر(ص) در قالب مخالفت با جانشینی [[علی(ع)]] آشکار گشت. بسیاری از مخالفان خلافتِ امام علی(ع)، خلافت او را به معنای ادامه حکومت بنی هاشم بر عرب میدانستند؛ چنان که [[عمر بن خطاب|عُمَر]] در گفت وگو با علی(ع) و همچنین عباس بن عبدالمطّلب عنوان میکرد که: | ||
:::عرب نمیپذیرد که [[نبوت]] و خلافت با هم در یک خاندان جمع گردد!!!<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۲۲۳؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۴۷</ref> | :::عرب نمیپذیرد که [[نبوت]] و خلافت با هم در یک خاندان جمع گردد!!!<ref>طبریف تاریخ طبری، ج۵، ص۲۲۳؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۴۷.</ref> | ||
در مقابل، امام علی(ع) ضمن تأیید اینکه خلفای پیامبر(ص) باید از قریش و بنی هاشم باشند، تصریح کرد که فقط افراد معینی از بنی هاشم شایسته این منصب و مسئولیتاند.<ref>نهج البلاغه، خطبة ۱۴۴</ref> | در مقابل، امام علی(ع) ضمن تأیید اینکه خلفای پیامبر(ص) باید از قریش و بنی هاشم باشند، تصریح کرد که فقط افراد معینی از بنی هاشم شایسته این منصب و مسئولیتاند.<ref>نهج البلاغه، خطبة ۱۴۴</ref> | ||
مخالفت با جمع شدن نبوت و خلافت در بنی هاشم، موجب اتحاد سایر تیرههای عرب شد؛ زیرا تیرههای مختلف قریش، مردمان مدینه و متحدانِ آنان میپنداشتند اگر علی(ع) خلیفه شود، خلافت هیچگاه از بنی هاشم خارج نخواهد شد.<ref>طبری، | مخالفت با جمع شدن نبوت و خلافت در بنی هاشم، موجب اتحاد سایر تیرههای عرب شد؛ زیرا تیرههای مختلف قریش، مردمان مدینه و متحدانِ آنان میپنداشتند اگر علی(ع) خلیفه شود، خلافت هیچگاه از بنی هاشم خارج نخواهد شد.<ref>طبری، تاریخ طبری، ج۵، ص۲۳۳.</ref> | ||
به همین دلیل، برخی از [[صحابه]]، هنگامی که هنوز پیامبر(ص) دفن نشده بود، در [[سقیفه]]، گرد آمدند و از میان خود، بدون مشورت با بنی هاشم و به رغم اعلام وصایت و جانشینی علی(ع) از سوی پیامبر(ص) خلیفهای منصوب کردند. از این زمان کشمکش میان بنی هاشم و [[خلفای سه گانه|خلفا]] و حاکمانِ پس از آنان در تمامی دورهها وجود داشته است. | به همین دلیل، برخی از [[صحابه]]، هنگامی که هنوز پیامبر(ص) دفن نشده بود، در [[سقیفه]]، گرد آمدند و از میان خود، بدون مشورت با بنی هاشم و به رغم اعلام وصایت و جانشینی علی(ع) از سوی پیامبر(ص) خلیفهای منصوب کردند. از این زمان کشمکش میان بنی هاشم و [[خلفای سه گانه|خلفا]] و حاکمانِ پس از آنان در تمامی دورهها وجود داشته است. | ||
علی رغم این مخالفتها با سیادت بنی هاشم و رسیدن خلافت به آنان، بنی هاشم منزلت والای خود را تا حد زیادی حفظ کردند. برای مثال، در ماجرای تقسیم غنایم و «تدوین دیوان»، عمر، بنی هاشم را به عنوان خاندان پیامبر(ص)، بر همگان مقدم داشت و آنان را به علت خویشاوندی با پیامبر شریفترین اعراب خواند.<ref>بلاذری، فتوح البلدان، | علی رغم این مخالفتها با سیادت بنی هاشم و رسیدن خلافت به آنان، بنی هاشم منزلت والای خود را تا حد زیادی حفظ کردند. برای مثال، در ماجرای تقسیم غنایم و «تدوین دیوان»، عمر، بنی هاشم را به عنوان خاندان پیامبر(ص)، بر همگان مقدم داشت و آنان را به علت خویشاوندی با پیامبر شریفترین اعراب خواند.<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ۱۳۳۷ش، ص۶۲۷-۶۲۸؛ طبری، تاریخ طبری، ج۵، ص۲۰۹.</ref> | ||
===تعصب اموی=== | ===تعصب اموی=== | ||
با انتخاب [[عثمان]] برای خلافت، اختلافات [[بنی امیه]] با بنی هاشم احیا شد؛ زیرا در این دوره بنی امیه به قدرت راه یافتند و زمینههای احیای [[تعصب|تعصبهای]] قومی و انتقام جویی پدید آمد؛ برای مثال، ابوسفیان از عثمان خواست تا خلافت را در میان بنی امیه موروثی کند، زیرا هیچ بهشت و جهنمی وجود ندارد.<ref>ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج۶، ص۳۷۱؛ مقریزی، النزاع والتخاصم، ص۵۹</ref> | با انتخاب [[عثمان]] برای خلافت، اختلافات [[بنی امیه]] با بنی هاشم احیا شد؛ زیرا در این دوره بنی امیه به قدرت راه یافتند و زمینههای احیای [[تعصب|تعصبهای]] قومی و انتقام جویی پدید آمد؛ برای مثال، ابوسفیان از عثمان خواست تا خلافت را در میان بنی امیه موروثی کند، زیرا هیچ بهشت و جهنمی وجود ندارد.<ref>ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج۶، ص۳۷۱؛ مقریزی، النزاع والتخاصم، ۱۴۱۲ق، ص۵۹.</ref> | ||
در مقابله با این رویکرد بود که امام علی(ع) با ردّ این تمایلات قومی، عناصری چون ایمان، اخلاص، حقانیت و هجرت را به عنوان ملاکهای برتری بنی هاشم بر بنی امیه معرفی میکرد.<ref>نهج البلاغه، نامة ۱۷</ref> | در مقابله با این رویکرد بود که امام علی(ع) با ردّ این تمایلات قومی، عناصری چون ایمان، اخلاص، حقانیت و هجرت را به عنوان ملاکهای برتری بنی هاشم بر بنی امیه معرفی میکرد.<ref>نهج البلاغه، نامة ۱۷</ref> | ||
البته در دوره [[خلفای سه گانه|سه خلیفه]]، [[امام علی(ع)]] و بنی هاشم در اداره حکومت اسلامی نیز نقش ایفا کردند؛ چنان که از حارث بن نوفل بن حارث بن عبدالمطّلب به عنوان والی مکه در زمان [[ابوبکر]]، [[عمر]] و [[عثمان]] نام برده شده است.<ref>طبری، ذخائرالعقبی، ص۲۴۴؛ ابن سعد، الطبقات، ج۴، ص۴۲</ref> | البته در دوره [[خلفای سه گانه|سه خلیفه]]، [[امام علی(ع)]] و بنی هاشم در اداره حکومت اسلامی نیز نقش ایفا کردند؛ چنان که از حارث بن نوفل بن حارث بن عبدالمطّلب به عنوان والی مکه در زمان [[ابوبکر]]، [[عمر]] و [[عثمان]] نام برده شده است.<ref>طبری، ذخائرالعقبی، ۱۹۷۴م، ص۲۴۴؛ ابن سعد، الطبقات، ۱۴۱۰ق، ج۴، ص۴۲.</ref> | ||
===حکومت امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن(ع)=== | ===حکومت امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن(ع)=== | ||
با شروع حکومت [[امیرالمؤمنین(ع)]] (۳۵۴۰ق.)، بنی هاشم در تمامی وقایع در کنار آن حضرت حضور داشتند و گرچه در این زمان [[مدینه]] مسکن بنی هاشم بود؛ ولی با تغییر مرکز حکومت و انتقال آن به [[کوفه]] گروهی از بنی هاشم نیز به این شهر رفتند. نام برخی از بنی هاشم نیز در جمع کارگزاران حضرت علی(ع) دیده میشود.<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۶۵</ref> | با شروع حکومت [[امیرالمؤمنین(ع)]] (۳۵۴۰ق.)، بنی هاشم در تمامی وقایع در کنار آن حضرت حضور داشتند و گرچه در این زمان [[مدینه]] مسکن بنی هاشم بود؛ ولی با تغییر مرکز حکومت و انتقال آن به [[کوفه]] گروهی از بنی هاشم نیز به این شهر رفتند. نام برخی از بنی هاشم نیز در جمع کارگزاران حضرت علی(ع) دیده میشود.<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۲۶۵.</ref> | ||
پس از آن حضرت، در حکومت کوتاه مدت [[امام حسن(ع)]] (۴۰-۴۱ق) به رغم حمایت بنی هاشم از امام، برخی از بزرگان بنی هاشم همچون [[عبیدالله بن عباس]] بن عبدالمطّلب، فرمانده سپاه امام، با پیوستن به سپاه [[معاویه]] امام را مجبور به صلح کردند.<ref>یعقوبی، | پس از آن حضرت، در حکومت کوتاه مدت [[امام حسن(ع)]] (۴۰-۴۱ق) به رغم حمایت بنی هاشم از امام، برخی از بزرگان بنی هاشم همچون [[عبیدالله بن عباس]] بن عبدالمطّلب، فرمانده سپاه امام، با پیوستن به سپاه [[معاویه]] امام را مجبور به صلح کردند.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۱۴۱؛ ابوالفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۳۸۵ق، ص۴۲.</ref> | ||
===معاویه و احیاء تعصب=== | ===معاویه و احیاء تعصب=== | ||
در دوران حکومت [[معاویه]]، رقابتهای قبیلگی بیش از پیش رواج یافت؛ برای مثال معاویه در جنگ خود با علی(ع)، لشکر کوفه را طرفداران بنی هاشم معرفی میکرد.<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۳، ص۱۵۳</ref> | در دوران حکومت [[معاویه]]، رقابتهای قبیلگی بیش از پیش رواج یافت؛ برای مثال معاویه در جنگ خود با علی(ع)، لشکر کوفه را طرفداران بنی هاشم معرفی میکرد.<ref>ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۳، ص۱۵۳.</ref> | ||
این دیدگاه در زمان جانشینان معاویه نیز ادامه داشت. در دوران حکومت [[امویان]]، برای ایجاد منازعات قومی و انکار یا نادیده گرفتن نقش دیدگاهها و انگیزههای اعتقادی در حوادث تاریخی صدر اسلام، و حتی ظهور اسلام، کوششی جدی صورت گرفت. نمونة بارز این جریان، سخنان [[یزید]] بعد از [[واقعه عاشورا]] است. [[یزید]] در شعری که حاکی از خرسندی و پیروزی بود، صریحاً [[وحی]] و پیامبری را انکار کرد و [[اسلام]] را حاصل بازیگریهای سیاسی بنی هاشم، در برابر بنی امیه، خواند.<ref>شیخ عباس قمی، نفس المهموم، ص۴۴۳</ref> | این دیدگاه در زمان جانشینان معاویه نیز ادامه داشت. در دوران حکومت [[امویان]]، برای ایجاد منازعات قومی و انکار یا نادیده گرفتن نقش دیدگاهها و انگیزههای اعتقادی در حوادث تاریخی صدر اسلام، و حتی ظهور اسلام، کوششی جدی صورت گرفت. نمونة بارز این جریان، سخنان [[یزید]] بعد از [[واقعه عاشورا]] است. [[یزید]] در شعری که حاکی از خرسندی و پیروزی بود، صریحاً [[وحی]] و پیامبری را انکار کرد و [[اسلام]] را حاصل بازیگریهای سیاسی بنی هاشم، در برابر بنی امیه، خواند.<ref>شیخ عباس قمی، نفس المهموم، ۱۴۰۵ق، ص۴۴۳.</ref> | ||
هنگامی که [[امام حسین(ع)]] در مدینه از بیعت با یزید امنتاع کرد، بنی هاشم از او حمایت کردند<ref>شیخ عباس قمی، نفس المهموم، ص۶۸</ref> و برخی از هاشمیان (آل عقیل و آل علی) او را در هنگام قیامش بر ضد یزید نیز همراهی کردند.<ref>ابوالفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۵۲، ۶۰ ۶۱</ref> | هنگامی که [[امام حسین(ع)]] در مدینه از بیعت با یزید امنتاع کرد، بنی هاشم از او حمایت کردند<ref>شیخ عباس قمی، نفس المهموم، ۱۴۰۵ق، ص۶۸.</ref> و برخی از هاشمیان (آل عقیل و آل علی) او را در هنگام قیامش بر ضد یزید نیز همراهی کردند.<ref>ابوالفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۵۲، ۶۰ ۶۱</ref> | ||
بنی هاشم به رغم دشمنی با حکومت ظالمانه بنی امیه آنگاه که [[عبدالله بن زبیر]] در سال ۶۳ هجری [[مکه]] را تصرف کرد و آسیبهای فراوانی بر حکومت امویان وارد آورد از بیعت با او خودداری کردند تا جایی که عبدالله، اقدام به تبعید و به نقلی زندانی کردن افرادی چون [[محمد بن حنیفه]] و [[عبدالله بن عباس]] کرد.<ref>ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج۹، ص۲۱؛ یعقوبی، | بنی هاشم به رغم دشمنی با حکومت ظالمانه بنی امیه آنگاه که [[عبدالله بن زبیر]] در سال ۶۳ هجری [[مکه]] را تصرف کرد و آسیبهای فراوانی بر حکومت امویان وارد آورد از بیعت با او خودداری کردند تا جایی که عبدالله، اقدام به تبعید و به نقلی زندانی کردن افرادی چون [[محمد بن حنیفه]] و [[عبدالله بن عباس]] کرد.<ref>ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج۹، ص۲۱؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۲۰۵.</ref> | ||
با سرکوب قیام عبدالله بن زبیر امویان دوباره متوجه بنی هاشم شدند و به آزار و اذیت و شکنجه حامیان آنان پرداختند. دستور هشام بن عبدالملک مبنی بر بریدن دست و زبان [[کمیت بن زید اسدی]] به جرم سرودن مرثیه برای [[زید بن علی|زید بن علی بن حسین]] نمونهای از این واقعیت است.<ref>ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج۱۷، ص۶</ref> | با سرکوب قیام عبدالله بن زبیر امویان دوباره متوجه بنی هاشم شدند و به آزار و اذیت و شکنجه حامیان آنان پرداختند. دستور هشام بن عبدالملک مبنی بر بریدن دست و زبان [[کمیت بن زید اسدی]] به جرم سرودن مرثیه برای [[زید بن علی|زید بن علی بن حسین]] نمونهای از این واقعیت است.<ref>ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج۱۷، ص۶</ref> | ||
اما علی رغم آنکه انتقام جوییهای بنی امیه عرصه را بر بنی هاشم تنگ کرده بود، نفوذ ایشان در میان مردم کاهش نیافت؛ برای مثال، از جمله دلایل یادشده برای شکست [[عبدالله بن زبیر]]، برخورد نامناسب وی با بنی هاشم بوده است<ref>بلاذری، انساب الاشراف، | اما علی رغم آنکه انتقام جوییهای بنی امیه عرصه را بر بنی هاشم تنگ کرده بود، نفوذ ایشان در میان مردم کاهش نیافت؛ برای مثال، از جمله دلایل یادشده برای شکست [[عبدالله بن زبیر]]، برخورد نامناسب وی با بنی هاشم بوده است<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۰۰ق، ج۴ (۱)، ص۳۱۷.</ref> و یا آنگاه که زیاد بن صالح بر ضد امویان خروج کرد (۱۳۳ق.) مردمان را بنی هاشم فراخواند.<ref>خیاط بن خلیفه، تاریخ خلیفه، ۱۹۶۸م، ج۲، ص۶۱۶.</ref> همچنین حامیان بنی عباس در نواحی خراسان مردم را به حکومت بنی هاشم میخواندند.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۳۱۷، ۳۱۹، ۳۲۲.</ref> | ||
=== بنی عباس === | === بنی عباس === | ||
خط ۱۳۶: | خط ۱۳۶: | ||
افزایش نارضایتی مسلمانان از حکومت [[امویان]]، به پیدایی جنبشها و حرکتهای ضداموی در نیمة اول [[قرن دوم]] انجامید. گرایش روزافزون مردم به اهل بیت پیامبر(ص) و امتناع اهل بیت(ع) از پذیرش درخواست آنان برای قیام، فرصتی برای افرادی از فرزندان [[عباس بن عبدالمطلب|عباس]]، عموی پیامبر، که داعیه حکومت داشتند، پدید آورد. | افزایش نارضایتی مسلمانان از حکومت [[امویان]]، به پیدایی جنبشها و حرکتهای ضداموی در نیمة اول [[قرن دوم]] انجامید. گرایش روزافزون مردم به اهل بیت پیامبر(ص) و امتناع اهل بیت(ع) از پذیرش درخواست آنان برای قیام، فرصتی برای افرادی از فرزندان [[عباس بن عبدالمطلب|عباس]]، عموی پیامبر، که داعیه حکومت داشتند، پدید آورد. | ||
[[عباسیان]] با توجه به حرمت اجتماعی «بنی هاشم»، از همان آغاز در بزرگنمایی انتسابشان به هاشم کوشیدند و از سال ۱۱۱ هجری تحت لوای «دعوت هاشمی» فعالیت کردند.<ref>یعقوبی، ج۲، ص۳۱۹</ref> | [[عباسیان]] با توجه به حرمت اجتماعی «بنی هاشم»، از همان آغاز در بزرگنمایی انتسابشان به هاشم کوشیدند و از سال ۱۱۱ هجری تحت لوای «دعوت هاشمی» فعالیت کردند.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۳۱۹.</ref> | ||
زمینههای اجتماعی نزاع بنی امیه و بنی هاشم نیز که امویان به آن دامن زده بودند، در مطرح کردن عنوانِ «هاشمی» مؤثر بود. به نقل منابع تاریخی، بیعتِ عباسیان با تکیه بر عنوان «بیعت هاشمی» صورت گرفت، با این توجیه که خلافت حق بنی هاشم است و عباسیان نیز از این خانداناند.<ref>طبری، ج۱۰، | زمینههای اجتماعی نزاع بنی امیه و بنی هاشم نیز که امویان به آن دامن زده بودند، در مطرح کردن عنوانِ «هاشمی» مؤثر بود. به نقل منابع تاریخی، بیعتِ عباسیان با تکیه بر عنوان «بیعت هاشمی» صورت گرفت، با این توجیه که خلافت حق بنی هاشم است و عباسیان نیز از این خانداناند.<ref>طبری، تاریخ طبری، ج۱۰، ص۳۳۶؛ ج۱۱، ص۴۲۷.</ref> | ||
در نتیجه، با اصرار عباسیان در جازدن خویش به عنوان خاندان پیامبر(ص)، حکومت بنی عباس به نام «دولت بنی هاشم» شناخته شد. در مقابل، [[شیعیان]] که این گونه بهره برداری از این عنوان را برنمیتابیدند، از ایشان با تعبیر «بنی عباس» یاد کردهاند.<ref>برای نمونه، نعمانی، الغیبه، | در نتیجه، با اصرار عباسیان در جازدن خویش به عنوان خاندان پیامبر(ص)، حکومت بنی عباس به نام «دولت بنی هاشم» شناخته شد. در مقابل، [[شیعیان]] که این گونه بهره برداری از این عنوان را برنمیتابیدند، از ایشان با تعبیر «بنی عباس» یاد کردهاند.<ref>برای نمونه، نعمانی، الغیبه، ۱۴۲۲ق، ص۱۴۶، ۲۵۸؛ صدوق، کمال الدین، ۱۴۰۵ق، ص۴۱.</ref> | ||
روی هم رفته، تا پایان دورۀ عباسی، اصطلاح بنی هاشم بیشتر برای افراد بنی عباس به کار میرفت، به طوری که مراد از بنی هاشم، افراد بنی عباس در برابر [[خاندان ابوطالب|آل ابی طالب]] و آل علی(ع) بود.<ref>برای نمونه رجوع کنید به طبری، ج۱۱، ص۴۲۳، ۵۷۱</ref> (اما پیش از این دوره، وقتی [[کمیت بن زید اسدی]] (متوفی ۱۲۶) «هاشمیات» خود را سرود، مراد او ذکر مصائب اولاد علی(ع) بود. امروزه نیز در [[ایران]]، اصطلاح بنی هاشم به همین معنی به کار میرود). | روی هم رفته، تا پایان دورۀ عباسی، اصطلاح بنی هاشم بیشتر برای افراد بنی عباس به کار میرفت، به طوری که مراد از بنی هاشم، افراد بنی عباس در برابر [[خاندان ابوطالب|آل ابی طالب]] و آل علی(ع) بود.<ref>برای نمونه رجوع کنید به طبری، تاریخ طبری، ج۱۱، ص۴۲۳، ۵۷۱.</ref> (اما پیش از این دوره، وقتی [[کمیت بن زید اسدی]] (متوفی ۱۲۶) «هاشمیات» خود را سرود، مراد او ذکر مصائب اولاد علی(ع) بود. امروزه نیز در [[ایران]]، اصطلاح بنی هاشم به همین معنی به کار میرود). | ||
اختلاف سیاسی عباسیان و [[علویان]]، به تمایز این دو شاخة هاشمی در امور اعتقادی نیز منجر شد. علویان به تشیع شهرت یافتند و عباسیان با باور عامه مسلمانان در باب [[امامت]] همراه شدند.<ref>دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۲، ذیل «بنی هاشم» </ref> | اختلاف سیاسی عباسیان و [[علویان]]، به تمایز این دو شاخة هاشمی در امور اعتقادی نیز منجر شد. علویان به تشیع شهرت یافتند و عباسیان با باور عامه مسلمانان در باب [[امامت]] همراه شدند.<ref>دائره المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۳ش، ج۱۲، ذیل «بنی هاشم».</ref> | ||
== قرنهای بعد == | == قرنهای بعد == | ||
عباسیان تا سال ۶۵۶ هجری<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۳، ص۱۷۱</ref> حکومت را در اختیار داشتند. افزون بر اینان سلسلههای هاشمی تبار دیگری چون [[فاطمیان]] در مصر، [[ادریسیان]] در مغرب، و [[علویان طبرستان|علویان]] در [[طبرستان]] حکومت کردند. | عباسیان تا سال ۶۵۶ هجری<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایه، ۱۴۱۸ق، ج۱۳، ص۱۷۱.</ref> حکومت را در اختیار داشتند. افزون بر اینان سلسلههای هاشمی تبار دیگری چون [[فاطمیان]] در مصر، [[ادریسیان]] در مغرب، و [[علویان طبرستان|علویان]] در [[طبرستان]] حکومت کردند. | ||
از [[قرن چهارم]] تا نیمه اول [[قرن چهاردهم]](۱۳۴۳ق) خاندانی از [[سادات حسنی|سادات بنی الحسن]] در [[مکه]] امارت یافتند که نسبت خود را از نیایشان، [[هاشم بن عبدمناف]]، گرفته بودند. حکومتهای هاشمی [[حجاز]]، [[عراق]] و [[اردن]] نیز از همین خانداناند. | از [[قرن چهارم]] تا نیمه اول [[قرن چهاردهم]](۱۳۴۳ق) خاندانی از [[سادات حسنی|سادات بنی الحسن]] در [[مکه]] امارت یافتند که نسبت خود را از نیایشان، [[هاشم بن عبدمناف]]، گرفته بودند. حکومتهای هاشمی [[حجاز]]، [[عراق]] و [[اردن]] نیز از همین خانداناند. | ||
== احکام فقهی خاص == | == احکام فقهی خاص == | ||
بنی هاشم در [[فقه]] نیز موضوع برخی از احکاماند. بخشی از [[خمس]] به فرزندان هاشم، از طریق [[عبدالمطلب]]، تعلق دارد و در برابر، جز در موارد خاص، [[زکات]] به آنان نمیرسد.<ref>نجفی، | بنی هاشم در [[فقه]] نیز موضوع برخی از احکاماند. بخشی از [[خمس]] به فرزندان هاشم، از طریق [[عبدالمطلب]]، تعلق دارد و در برابر، جز در موارد خاص، [[زکات]] به آنان نمیرسد.<ref>نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۷۷ج۱۵، ص۴۰۶-۴۱۵، ج۱۶، ص۱۰۴.</ref> در روایات مشهور در میان عامه مسلمانان، دلیل وجود چنین منعی،شان والای ایشان است.<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۳۶۴ش، ج۴، ص۵۷ به بعد.</ref> | ||
== صفات بنی هاشم == | == صفات بنی هاشم == | ||
صفات پسندیدهای چون جود و بخشش، دوری از رذایل و زشتیها و جوانمردی برای فرزندان [[هاشم بن عبدمناف|هاشم]] و [[عبدالمطلب|عبدالمطّلب]] (بنی هاشم و بنی عبدالمطّلب) نیز در گزارشها دیده میشود.<ref>حبیب، القول الجازم، ص۱۵۷؛ ابن سعد، الطبقات، ج۱، ص۷۵</ref> [[حلف الفضول]] (که در آن بنی هاشم به همراه چند طایفه دیگر متعهد شدند که از مظلوم تا ستاندن حقش دفاع کنند) نمونهای گویا از فتوت و جوانمردی بنی هاشم و بنی عبدالمطّلب است. | صفات پسندیدهای چون جود و بخشش، دوری از رذایل و زشتیها و جوانمردی برای فرزندان [[هاشم بن عبدمناف|هاشم]] و [[عبدالمطلب|عبدالمطّلب]] (بنی هاشم و بنی عبدالمطّلب) نیز در گزارشها دیده میشود.<ref>حبیب، القول الجازم، ۱۹۸۷م، ص۱۵۷؛ ابن سعد، الطبقات، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۷۵.</ref> [[حلف الفضول]] (که در آن بنی هاشم به همراه چند طایفه دیگر متعهد شدند که از مظلوم تا ستاندن حقش دفاع کنند) نمونهای گویا از فتوت و جوانمردی بنی هاشم و بنی عبدالمطّلب است. | ||
ابن عباس ۷ صفت را برای بنی عبدالمطّلب نام برده است که عبارتاند از: جمال، سخنوری، بخشش و جوانمردی، شجاعت، علم، صبر و بردباری و گرامی داشتن زنان.<ref>طبری، ذخائر العقبی، ص۱۵؛ حبیب، القول الجازم، ص۱۵۷</ref> ابن حبیب بغدادی به نقل از [[کلبی]] آورده که از [[امام علی]](ع) نیز در خصوص بنی هاشم و [[بنی امیه]] پرسیدند؛ حضرت فرمود که بنی هاشم زیبا، سخنور و جوانمرد هستند.<ref>ابن حبیب، المنمق، ص۴۱</ref> | ابن عباس ۷ صفت را برای بنی عبدالمطّلب نام برده است که عبارتاند از: جمال، سخنوری، بخشش و جوانمردی، شجاعت، علم، صبر و بردباری و گرامی داشتن زنان.<ref>طبری، ذخائر العقبی، ۱۹۷۴م، ص۱۵؛ حبیب، القول الجازم، ۱۹۸۷م، ص۱۵۷.</ref> ابن حبیب بغدادی به نقل از [[کلبی]] آورده که از [[امام علی]](ع) نیز در خصوص بنی هاشم و [[بنی امیه]] پرسیدند؛ حضرت فرمود که بنی هاشم زیبا، سخنور و جوانمرد هستند.<ref>ابن حبیب، المنمق، ۱۴۰۵ق، ص۴۱.</ref> | ||
هاشمیان همچنین به داشتن [[عفت]] معروف بودهاند؛<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۳، ص۴۸</ref> صفت دیگر، استغنا است که در سختترین شرایط، با وجود همة مشکلات، خود را صاحب جاه میدانستند وشان اجتماعی خویش را از یاد نبرده بودند.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، | هاشمیان همچنین به داشتن [[عفت]] معروف بودهاند؛<ref>ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۳، ص۴۸.</ref> صفت دیگر، استغنا است که در سختترین شرایط، با وجود همة مشکلات، خود را صاحب جاه میدانستند وشان اجتماعی خویش را از یاد نبرده بودند.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۰۰ق، ج۴ (۱)، ص۱۱۱-۱۱۲، ۱۴۳.</ref> | ||
== بنی هاشم در روایات پیامبر(ص) == | == بنی هاشم در روایات پیامبر(ص) == | ||
در این زمینه روایاتی نیز از [[پیامبر(ص)]] نقل شده است؛ برای مثال آمده است که چون روزی پیامبر(ص) از منزل خود بسیار خوشحال بیرون آمد و مردم راز آن را پرسیدند، فرمود: | در این زمینه روایاتی نیز از [[پیامبر(ص)]] نقل شده است؛ برای مثال آمده است که چون روزی پیامبر(ص) از منزل خود بسیار خوشحال بیرون آمد و مردم راز آن را پرسیدند، فرمود: | ||
:::[[جبرئیل]] از سوی [[خدا|خداوند]] آمد و گفت: خداوند هفت تن از بنی هاشم را برگزید که در گذشته و آینده مانند آنان نیافریده و نخواهد آفرید: توای پیامبر، [[علی]] وصی تو، [[امام حسن|حسن]] و [[امام حسین|حسین]] نوادگان تو، [[حمزه]] عموی تو، [[جعفر بن ابی طالب|جعفر]] پسر عموی تو و [[حضرت مهدی(عج)]] که [[عیسی بن مریم|عیسی]] پشت سر او [[نماز]] میگزارد.<ref>کلینی، الکافی، ج۸، ص۵۰؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۵۱، ص۷۷ ۷۸</ref> | :::[[جبرئیل]] از سوی [[خدا|خداوند]] آمد و گفت: خداوند هفت تن از بنی هاشم را برگزید که در گذشته و آینده مانند آنان نیافریده و نخواهد آفرید: توای پیامبر، [[علی]] وصی تو، [[امام حسن|حسن]] و [[امام حسین|حسین]] نوادگان تو، [[حمزه]] عموی تو، [[جعفر بن ابی طالب|جعفر]] پسر عموی تو و [[حضرت مهدی(عج)]] که [[عیسی بن مریم|عیسی]] پشت سر او [[نماز]] میگزارد.<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۱ق، ج۸، ص۵۰؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵۱، ص۷۷-۷۸.</ref> | ||
همچنین در خبری آمده که چون [[مهاجران]]، [[انصار]] و بنی هاشم در اینکه کدام یک نزد پیامبر محبوب ترند اختلاف کردند حضرت خود را برادر انصار، و از میان مهاجران خواند؛ ولی در خصوص بنی هاشم فرمود: | همچنین در خبری آمده که چون [[مهاجران]]، [[انصار]] و بنی هاشم در اینکه کدام یک نزد پیامبر محبوب ترند اختلاف کردند حضرت خود را برادر انصار، و از میان مهاجران خواند؛ ولی در خصوص بنی هاشم فرمود: | ||
:::شما از من و با من هستید.<ref>ابن شهرآشوب، | :::شما از من و با من هستید.<ref>ابن شهرآشوب، المناقب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۳۷۹؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۲، ص۳۱۲.</ref> | ||
بسیاری از منابع [[اهل سنت|اهل سنّت]] بر احادیثی منسوب به پیامبر(ص) تأکید کردهاند که در آنها تلاش شده بنی هاشم و بنی عبدالمطلب به عنوان بهترین عرب و حتی بهترین انسانها معرفی شوند.<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۹، ص۲۱۰؛ سیوطی، الدرالمنثور، ذیل [[آیه]] ۱۲۵ نساء و آیه ۷۰ أسراء؛ حبیب، القول الجازم، ص۱۵۳</ref> | بسیاری از منابع [[اهل سنت|اهل سنّت]] بر احادیثی منسوب به پیامبر(ص) تأکید کردهاند که در آنها تلاش شده بنی هاشم و بنی عبدالمطلب به عنوان بهترین عرب و حتی بهترین انسانها معرفی شوند.<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۹، ص۲۱۰؛ سیوطی، الدرالمنثور، ۱۴۱۴ق، ذیل [[آیه]] ۱۲۵ نساء و آیه ۷۰ أسراء؛ حبیب، القول الجازم، ۱۹۸۷م، ص۱۵۳.</ref> | ||
اما با توجه به آن که این احادیث عموماً در دوره حکومت [[بنی عباس]] نقل شده ممکن است در حمایت از عباسیان حاکم نقل شده باشد؛ به ویژه آنکه عباسیان سعی داشتند انتساب خود به بنی هاشم را برجسته سازند. از این رو باید عکس العملهای پیامبر(ص) در برابر برخی از افراد بنی هاشم را از منظر احترام آن حضرت به مؤمنان هاشمی و یاوران خود دانست.<ref>دائرة المعارف قرآن کریم، | اما با توجه به آن که این احادیث عموماً در دوره حکومت [[بنی عباس]] نقل شده ممکن است در حمایت از عباسیان حاکم نقل شده باشد؛ به ویژه آنکه عباسیان سعی داشتند انتساب خود به بنی هاشم را برجسته سازند. از این رو باید عکس العملهای پیامبر(ص) در برابر برخی از افراد بنی هاشم را از منظر احترام آن حضرت به مؤمنان هاشمی و یاوران خود دانست.<ref>دائرة المعارف قرآن کریم، ۱۳۸۶ش، ج۶، ص۳۴۳.</ref> | ||
== جایگاه بنی هاشم در میان مسلمانان == | == جایگاه بنی هاشم در میان مسلمانان == | ||
بنی هاشم به علت جایگاه بزرگشان در پیش از اسلام و نیز انتسابشان به پیامبر(ص)، همواره مورد احترام بیشتر مسلمانان بودهاند. دوستی ورزیدن با خاندان بنی هاشم به عنوان خانواده پیامبر(ص)، در جهان اسلام، فرهنگی رایج بوده است. نمونههایی از این امر حمایت مسلمانان از عباسیان به عنوان بنی هاشم است و یا اینکه بسیاری از حکومتهای مسلمانان با عنوان هاشمیان شکل گرفته است. | بنی هاشم به علت جایگاه بزرگشان در پیش از اسلام و نیز انتسابشان به پیامبر(ص)، همواره مورد احترام بیشتر مسلمانان بودهاند. دوستی ورزیدن با خاندان بنی هاشم به عنوان خانواده پیامبر(ص)، در جهان اسلام، فرهنگی رایج بوده است. نمونههایی از این امر حمایت مسلمانان از عباسیان به عنوان بنی هاشم است و یا اینکه بسیاری از حکومتهای مسلمانان با عنوان هاشمیان شکل گرفته است. | ||
از مظاهر فرهنگی این امر، مدیحههای فراوان همچون «هاشمیات» [[کمیت بن زید اسدی]] است که در وصف این خاندان سروده شده است.<ref>برای نمونهها، نک: امینی، الغدیر، | از مظاهر فرهنگی این امر، مدیحههای فراوان همچون «هاشمیات» [[کمیت بن زید اسدی]] است که در وصف این خاندان سروده شده است.<ref>برای نمونهها، نک: امینی، الغدیر، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۸۱ به بعد.</ref> از دیگر مصادیق آن، احترامی فراوانی است که عامه مسلمانان برای طوایفی قائلاند که در جای جای جهان اسلام به وصف هاشمی مشهورند؛ از جمله احترام فراوان سادات در [[ایران]]. | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
خط ۱۸۵: | خط ۱۸۵: | ||
*ابن ابی الحدید المعتزلی، شرح نهج البلاغه، به کوشش اعلمی، اول، بیروت، مؤسسه اعلمی، ۱۴۱۵ق. | *ابن ابی الحدید المعتزلی، شرح نهج البلاغه، به کوشش اعلمی، اول، بیروت، مؤسسه اعلمی، ۱۴۱۵ق. | ||
*ابن اعثم کوفی، احمد، الفتوح، به کوشش علی شیری، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱. | *ابن اعثم کوفی، احمد، الفتوح، به کوشش علی شیری، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱. | ||
* | *صدوق، محمد، کمال الدین و تمام النعمة، به کوشش علی اکبر عفاری، قم، ۱۴۰۵ق. | ||
*ابن حبیب، محمد، المنمق فی اخبار قریش، به کوشش احمدفاروق، اول، بیروت، عالم الکتب، | *ابن حبیب، محمد، المنمق فی اخبار قریش، به کوشش احمدفاروق، اول، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۵ق. | ||
*ابن سعد، محمد بن سعد بن منیع الهاشمی البصری، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، | *ابن سعد، محمد بن سعد بن منیع الهاشمی البصری، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الأولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰. | ||
*ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، به کوشش یوسف البقاعی، دوم، بیروت، دارالاضواء، | *ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، به کوشش یوسف البقاعی، دوم، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۲ق. | ||
*ابن کثیر، أبوالفداء اسماعیل بن عمر الدمشقی، البدایة و النهایة، به کوشش علی محمد معوض و عادل احمد، دوم، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۸ق. | *ابن کثیر، أبوالفداء اسماعیل بن عمر الدمشقی، البدایة و النهایة، به کوشش علی محمد معوض و عادل احمد، دوم، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۸ق. | ||
*ابن هشام، زندگانی محمد(ص) پیامبر اسلام، (السیرة النبویة)، ترجمه سید هاشم رسولی، تهران، انتشارات کتابچی، چ پنجم، ۱۳۷۵ش. | *ابن هشام، زندگانی محمد(ص) پیامبر اسلام، (السیرة النبویة)، ترجمه سید هاشم رسولی، تهران، انتشارات کتابچی، چ پنجم، ۱۳۷۵ش. | ||
*ابوالفرج الاصفهانی، الأغانی، به کوشش علی مهنّا و سمیر جابر، دوم، بیروت، دارالفکر [بی تا]. | *ابوالفرج الاصفهانی، الأغانی، به کوشش علی مهنّا و سمیر جابر، دوم، بیروت، دارالفکر [بی تا]. | ||
*ابوالفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، به کوشش کاظم مظفر، دوم، قم، دارالکتاب، | *ابوالفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، به کوشش کاظم مظفر، دوم، قم، دارالکتاب، ۱۳۸۵ق. | ||
*امینی، عبدالحسین، الغدیر، بیروت، ۱۳۷۹ق. | *امینی، عبدالحسین، الغدیر، بیروت، ۱۳۷۹ق. | ||
*بلاذری، أحمد بن یحیی، فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، تهران، نشر نقره، چ اول، ۱۳۳۷ش. | *بلاذری، أحمد بن یحیی، فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، تهران، نشر نقره، چ اول، ۱۳۳۷ش. | ||
خط ۱۹۹: | خط ۱۹۹: | ||
*خلیفة بن خیاط، تاریخ، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۸. | *خلیفة بن خیاط، تاریخ، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۸. | ||
*دایره المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران: مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۳ش. | *دایره المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران: مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۳ش. | ||
*دائرة المعارف قرآن کریم، | *دائرة المعارف قرآن کریم، تهیه و تدوین: مرکز فرهنگ و معارف قرآن، قم، مؤسسه بوستان کتاب، ۱۳۸۶ش. | ||
*سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ق. | *سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ق. | ||
*شیخ عباس قمی، نفس المهموم فی مصیبه سیدنا الحسین المظلوم، تحقیق رضا استادی، قم، مکتبه بصیرتی، ۱۴۰۵ق. | *شیخ عباس قمی، نفس المهموم فی مصیبه سیدنا الحسین المظلوم، تحقیق رضا استادی، قم، مکتبه بصیرتی، ۱۴۰۵ق. | ||
خط ۲۰۶: | خط ۲۰۶: | ||
*طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ پنجم، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵ش. *طوسی، محمد بن الحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، به کوشش احمد حبیب العاملی، بیروت،دار احیاء التراث العربی، [بی تا]. | *طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ پنجم، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵ش. *طوسی، محمد بن الحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، به کوشش احمد حبیب العاملی، بیروت،دار احیاء التراث العربی، [بی تا]. | ||
*طوسی، محمد، تهذیب الاحکام، به کوشش حسن موسوی خراسان، تهران، ۱۳۶۴ش. | *طوسی، محمد، تهذیب الاحکام، به کوشش حسن موسوی خراسان، تهران، ۱۳۶۴ش. | ||
*کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، به کوشش علی اکبر غفاری، سوم، بیروت، دارالتعارف، | *کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، به کوشش علی اکبر غفاری، سوم، بیروت، دارالتعارف، ۱۴۰۱ق. | ||
*مجلسی، محمد | *مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، چاپ سوم، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق. | ||
*محمد بن سید الناس، عیون الاثر فی فنون المغازی والشمائل والسیر، بیروت، مؤسسة عزالدین، ۱۴۰۶ق. | *محمد بن سید الناس، عیون الاثر فی فنون المغازی والشمائل والسیر، بیروت، مؤسسة عزالدین، ۱۴۰۶ق. | ||
*مقریزی، تقی الدین احمد بن علی، النزاع والتخاصم بین بنی امیه و بنی هاشم، به کوشش حسین مونس، قم، انتشارات شریف رضی، | *مقریزی، تقی الدین احمد بن علی، النزاع والتخاصم بین بنی امیه و بنی هاشم، به کوشش حسین مونس، قم، انتشارات شریف رضی، ۱۴۱۲ق. | ||
*منتظر قائم، اصغر، تاریخ صدر اسلام، اصفهان، انتشارات دانشگاه اصفهان، ۱۳۷۷ش. | *منتظر قائم، اصغر، تاریخ صدر اسلام، اصفهان، انتشارات دانشگاه اصفهان، ۱۳۷۷ش. | ||
*نجفی، محمدحسن بن باقر، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، بیروت، | *نجفی، محمدحسن بن باقر، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، بیروت، ۱۹۸۱م. | ||
*نعمانی، محمد، الغیبة، به کوشش فارس حسون کریم، قم، ۱۴۲۲ق. | *نعمانی، محمد، الغیبة، به کوشش فارس حسون کریم، قم، ۱۴۲۲ق. | ||
*نهج البلاغة، چاپ صبحی صالح، بیروت، [تاریخ مقدمه ۱۳۸۷]، چاپ افست قم، [بی تا]. | *نهج البلاغة، چاپ صبحی صالح، بیروت، [تاریخ مقدمه ۱۳۸۷]، چاپ افست قم، [بی تا]. |