امر بین الامرین: تفاوت میان نسخهها
جز
←رهایی از مشکلات نظریه جبر و تفویض
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
#[[غیلان دمشقى]] که طرفدار عقیده اختیار بود روزى به [[ربیعة الرأى]] که منکر اختیار بود رسید و بالاى سرش ایستاد و گفت: انت الّذى یزعم انّ الله یحبّ ان یُعصى. تو همان کسى هستی که گمان می برد خدا دوست دارد مردم او را معصیت کنند! یعنى لازمه عقیده جبرى تو این است که معصیت بندگان به اراده خود او باشد و او خودش بخواهد و دوست داشته باشد که مردم او را معصیت کنند. [[ربیعة الرأى]] بدون اینکه از این عقیده خود دفاع کند به نقطه ضعفى در عقیده غیلان دمشقى چسبید و گفت: انت الّذى یزعم انّ الله یُعصى قهراً. تو همان کسى هستی که می پندارد خداوند چیزى اراده می کند و انسانها چیز دیگر، و خداوند مقهور خواست بندگان می گردد! | #[[غیلان دمشقى]] که طرفدار عقیده اختیار بود روزى به [[ربیعة الرأى]] که منکر اختیار بود رسید و بالاى سرش ایستاد و گفت: انت الّذى یزعم انّ الله یحبّ ان یُعصى. تو همان کسى هستی که گمان می برد خدا دوست دارد مردم او را معصیت کنند! یعنى لازمه عقیده جبرى تو این است که معصیت بندگان به اراده خود او باشد و او خودش بخواهد و دوست داشته باشد که مردم او را معصیت کنند. [[ربیعة الرأى]] بدون اینکه از این عقیده خود دفاع کند به نقطه ضعفى در عقیده غیلان دمشقى چسبید و گفت: انت الّذى یزعم انّ الله یُعصى قهراً. تو همان کسى هستی که می پندارد خداوند چیزى اراده می کند و انسانها چیز دیگر، و خداوند مقهور خواست بندگان می گردد! | ||
#[[قاضى عبد الجبار معتزلى]] روزى در محضر [[صاحب بن عباد|صاحب بن عبّاد]] نشسته بود، [[ابو اسحاق اسفراینى]] که اشعری و جبری بود وارد شد. به محض آنکه چشم قاضى عبد الجبار معتزلى به ابو اسحاق اسفراینى افتاد، فریاد برکشید: «سبحان من تنزّه عن الفحشاء منزّه است ذات حق از اینکه کارهاى زشت به او نسبت داده شود» کنایه از اینکه تو همه چیز را و از آن جمله کارهاى زشت را از خدا می دانى. اسفراینى نیز بدون آنکه از عقیده خود دفاع کند، فورا گفت: «سبحان من لا یجرى فى ملکه الّا ما یشاء منزّه است آنکه در سراسر مُلکش (ملک وجود) جریانى رخ نمی دهد مگر به مشیت خود او» کنایه از اینکه تو با عقیده تفویض، براى خدا در ملک خدا شریک قائل شده اى و انسانها را در افعالشان، مستقل و به خود واگذاشته شده و بی نیاز از خداوند می دانى.<ref>مجموعه آثار شهید مطهری، ج١، ص٤٩- ٥٠.</ref> | #[[قاضى عبد الجبار معتزلى]] روزى در محضر [[صاحب بن عباد|صاحب بن عبّاد]] نشسته بود، [[ابو اسحاق اسفراینى]] که اشعری و جبری بود وارد شد. به محض آنکه چشم قاضى عبد الجبار معتزلى به ابو اسحاق اسفراینى افتاد، فریاد برکشید: «سبحان من تنزّه عن الفحشاء منزّه است ذات حق از اینکه کارهاى زشت به او نسبت داده شود» کنایه از اینکه تو همه چیز را و از آن جمله کارهاى زشت را از خدا می دانى. اسفراینى نیز بدون آنکه از عقیده خود دفاع کند، فورا گفت: «سبحان من لا یجرى فى ملکه الّا ما یشاء منزّه است آنکه در سراسر مُلکش (ملک وجود) جریانى رخ نمی دهد مگر به مشیت خود او» کنایه از اینکه تو با عقیده تفویض، براى خدا در ملک خدا شریک قائل شده اى و انسانها را در افعالشان، مستقل و به خود واگذاشته شده و بی نیاز از خداوند می دانى.<ref>مجموعه آثار شهید مطهری، ج١، ص٤٩- ٥٠.</ref> | ||
حسینی | [[سید محمدحسین حسینی تهرانی|سید محمد حسین حسینی تهرانی]] در توحید علمی و عینی بر این باور است که در امربین الامرین نه جبر است و نه تفویض، بنده مییابد که صاحب اراده و اختیار است؛ و این اختیار برای او حاصل نمیشود مگر به اختیار خداوند، در نتیجه اختيار بنده در تحت اختیار خدا و مشیّت قاهرۀ اوست یعنی انسان اختيار دارد، و اختيار او عين اختيار خداست. از طرفی اصل اختیار او نفی و انكار نشده است، تا جبر لازم گردد؛ و از طرفی دیگر در اختيار خود استقلال ندارد كه تفويض شکل بگیرد. وی در جمع بندی مسأله تأکید کرده که حلّ معنای بین الامرین، فقط منوط به مذهب اهل [[توحید]] و عرفان(عرفاء) است | ||
كه: نسبتِ موجودات با اصل وجود حقِّ متعال را فقط نسبت رَبْط و اتّصال می دانند؛ و موجودات معانی حرفيّه و غیر مستقلی هستند كه شائبه استقلال و خودنمائی ندارند و وجود انسان و بقیّه موجودات، همان وجودِ مطلق و عامّ و فراگیرِ خداست. (البته با اسقاط حدود وجودی آنها. یعنی تمام کمالات وجودی موجودات بدون هیچ قید و حد وجودی در خدا هست.) بنابر این نفوذ اراده و مشیّت حضرت حقّ در ممكنات، بدون واسطۀ شبكههای موجودات ممکن و جدا و متمایز از اراده و اختیارشان نیست، تا مستلزم جبر شود؛ و همچنين خداوند آنها را در وجود و اراده و اختیار رها نگذارده است، تا مستلزم تفویض گردد و به تعبیر دیگر مذهب جَبر ظلم خدا بر بنده است؛( که بدون این که اختیاری داشته باشد به سبب گناهانش عذاب شود در حالی که خداوند عادل است.) و مذهب تفويض ظلم بنده بر خداست( زیرا که حقیقت تفویض کاستن از قدرت و سلطنت خداست) <ref>حسینی طهرانی، توحید علمی و عینی، ص۲۶۷-۲۷۶.</ref> | كه: نسبتِ موجودات با اصل وجود حقِّ متعال را فقط نسبت رَبْط و اتّصال می دانند؛ و موجودات معانی حرفيّه و غیر مستقلی هستند كه شائبه استقلال و خودنمائی ندارند و وجود انسان و بقیّه موجودات، همان وجودِ مطلق و عامّ و فراگیرِ خداست. (البته با اسقاط حدود وجودی آنها. یعنی تمام کمالات وجودی موجودات بدون هیچ قید و حد وجودی در خدا هست.) بنابر این نفوذ اراده و مشیّت حضرت حقّ در ممكنات، بدون واسطۀ شبكههای موجودات [[ممکن الوجود|ممکن]] و جدا و متمایز از اراده و اختیارشان نیست، تا مستلزم جبر شود؛ و همچنين خداوند آنها را در وجود و اراده و اختیار رها نگذارده است، تا مستلزم تفویض گردد و به تعبیر دیگر مذهب جَبر ظلم خدا بر بنده است؛( که بدون این که اختیاری داشته باشد به سبب گناهانش عذاب شود در حالی که خداوند عادل است.) و مذهب تفويض ظلم بنده بر خداست( زیرا که حقیقت تفویض کاستن از قدرت و سلطنت خداست) <ref>حسینی طهرانی، توحید علمی و عینی، ص۲۶۷-۲۷۶.</ref> | ||
==جستارهای وابسته== | ==جستارهای وابسته== |