پرش به محتوا

عصمت پیامبران: تفاوت میان نسخه‌ها

۸۲۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۱ ژانویهٔ ۲۰۲۳
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۶: خط ۱۶:


== جایگاه و اهمیت==
== جایگاه و اهمیت==
عصمت پیامبران در زمینه [[وحی]] را از اصول مشترک و [[اجماع|مورداتفاق]] همه ادیان الهی می‌دانند؛<ref>انواری، نور عصمت بر سیمای نبوت، ۱۳۹۷ش، ص۵۲.</ref> هرچند درباره چیستی و مراتب آن، میان الهی‌دانان ادیان، از جمله [[کلام اسلامی|متکلمان مسلمان]] اختلاف‌نظر وجود دارد.<ref>صادقی اردکانی، عصمت، ۱۳۸۸ش، ص۱۹.</ref>
عصمت پیامبران در زمینه [[وحی]] را از اصول مشترک و [[اجماع|مورد اتفاق]] همه ادیان الهی می‌دانند؛<ref>انواری، نور عصمت بر سیمای نبوت، ۱۳۹۷ش، ص۵۲.</ref> هرچند درباره چیستی و مراتب آن، میان الهی‌دانان ادیان، از جمله [[کلام اسلامی|متکلمان مسلمان]] اختلاف‌نظر وجود دارد.<ref>صادقی اردکانی، عصمت، ۱۳۸۸ش، ص۱۹.</ref>


برخی معتقدند عصمت پیامبران از ابتدای ظهور [[اسلام]] در میان مسلمانان رواج یافته است. برای مثال گزارش کرده‌اند که [[ابوبکر بن ابی‌قحافه|خلیفه اول]] در تجلیل از [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر اسلام(ص)]]، او را معصوم از خطا دانسته است.<ref>یوسفیان و شریفی، پژوهشی نو در عصمت معصومان(ع)، ۱۳۸۸ش، ص۲۶.</ref> همچنین نقل کرده‌اند که [[امام علی علیه‌السلام|امام علی(ع)]] برای تبیین مقام انبیا، از واژه عصمت استفاده کرده است.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۵، ص۲۰۰ و ۱۶۴.</ref> با این حال برخی از اندیشمندان بر این عقیده‌اند که کاربرد اصطلاح عصمت، همچون دیگر اصطلاحات کلامی، مربوط به بعد از پیدایش [[علم کلام]] و هم‌زمان با امامت [[امام صادق(ع)]] بوده است.<ref>سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ج۲، ص۱۱۳-۱۶۷؛ مظفر، دلائل الصدق، ج۱، ص۴۳۲-۵۵۲ به نقل از یوسفیان و شریفی، پژوهشی نو در عصمت معصومان(ع)، ۱۳۸۸ش، ص۲۶.</ref>
برخی معتقدند عصمت پیامبران از ابتدای ظهور [[اسلام]] در میان مسلمانان رواج یافته است. برای مثال گزارش کرده‌اند که [[ابوبکر بن ابی‌قحافه|خلیفه اول]] در تجلیل از [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر اسلام(ص)]]، او را معصوم از خطا دانسته است.<ref>یوسفیان و شریفی، پژوهشی نو در عصمت معصومان(ع)، ۱۳۸۸ش، ص۲۶.</ref> همچنین نقل کرده‌اند که [[امام علی علیه‌السلام|امام علی(ع)]] برای تبیین مقام انبیا، از واژه عصمت استفاده کرده است.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۵، ص۲۰۰ و ۱۶۴.</ref> با این حال برخی از اندیشمندان بر این عقیده‌اند که کاربرد اصطلاح عصمت، همچون دیگر اصطلاحات کلامی، مربوط به بعد از پیدایش [[کلام اسلامی|علم کلام]] و هم‌زمان با امامت [[امام صادق علیه‌السلام|امام صادق(ع)]] بوده است.<ref>سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ج۲، ص۱۱۳-۱۶۷؛ مظفر، دلائل الصدق، ج۱، ص۴۳۲-۵۵۲ به نقل از یوسفیان و شریفی، پژوهشی نو در عصمت معصومان(ع)، ۱۳۸۸ش، ص۲۶.</ref>
در [[قرآن]] به‌صورت صریح از عصمت پیامبران سخن نیامده است؛<ref>یوسفیان و شریفی، پژوهشی در عصمت معصومان(ع)، ۱۳۸۸ش، ص۴۱.</ref> ولی مفسران در [[تفسیر قرآن|تفسیر]] آیاتی از قرآن به آن پرداخته‌اند. [[آیه|آیات]] ۳۶ سوره بقره،<ref>مغنیه، تفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۹۸.</ref> ۲۳ سوره اعراف و ۱۲۱ سوره طه درباره داستان [[آدم (پیامبر)|آدم]] و [[حوا]] و برخورد آنها با [[شیطان]]، آیه ۳۳ سوره آل عمران درباره برگزیدگی برخی پیامبران و همچنین آیات ۳ تا ۵ سوره نجم درباره اینکه پیامبر اسلام(ص) با تکیه بر وحی سخن می‌گوید، نه از روی هوا و هوس از جمله این آیات است.<ref>نقی‌پورفر، پژوهشی پیرامون تدبر در قرآن، ۱۳۸۱ش، ص۳۳۹-۳۴۵.</ref>
در [[قرآن]] به‌صورت صریح از عصمت پیامبران سخن نیامده است؛<ref>یوسفیان و شریفی، پژوهشی در عصمت معصومان(ع)، ۱۳۸۸ش، ص۴۱.</ref> ولی مفسران در [[تفسیر قرآن|تفسیر]] آیاتی از قرآن به آن پرداخته‌اند. [[آیه|آیات]] ۳۶ سوره بقره،<ref>مغنیه، تفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۹۸.</ref> ۲۳ سوره اعراف و ۱۲۱ سوره طه درباره داستان [[آدم (پیامبر)|آدم]] و [[حوا]] و برخورد آنها با [[شیطان]]، آیه ۳۳ سوره آل عمران درباره برگزیدگی برخی پیامبران و همچنین آیات ۳ تا ۵ سوره نجم درباره اینکه پیامبر اسلام(ص) با تکیه بر وحی سخن می‌گوید، نه از روی هوا و هوس از جمله این آیات است.<ref>نقی‌پورفر، پژوهشی پیرامون تدبر در قرآن، ۱۳۸۱ش، ص۳۳۹-۳۴۵.</ref>


== گستره==
== گستره==
عصمت پیامبران در چند مرحله و مرتبه تصویر شده است که به‌ترتیب عبارت‌اند از: عصمت از [[شرک]] و [[کفر]]، مصونیت در دریافت و ابلاغ وحی، مصونیت از [[گناه کبیره]] و صغیره و مصونیت از خطا در امور روزمره. به گفته [[جعفر سبحانی]]، متکلمان مسلمان در خصوص مرتبه اول و دوم، اتفاق‌نظر دارند.<ref> سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۳۱. </ref> همه بر این باورند که پیامبران قبل و بعد از [[نبوت]] مرتکب شرک یا کفر نشده و نمی‌شوند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۶، ص۳۱۳؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۱۲ق، ج۵، ص۵۰.</ref> همچنین متکلمان شیعه و سنی برآن‌اند که انبیا در دریافت، حفظ و ابلاغ [[وحی]] از خیانت عمدی،<ref>ایجی، شرح المواقف، ۱۳۲۵ش، ج۸، ص۲۶۳.</ref> سهو و خطا<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۱۲ق، ج۵، ص۵۰.</ref> مصون هستند. البته در این میان قاضی عبدالجبار، پیشوای معتزلیان در قرن پنجم قمری، کذب سهوی را در تبلیغ رسالت جایز دانسته است.<ref>سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۳۱.</ref>
عصمت پیامبران در چند مرحله و مرتبه تصویر شده است که به‌ترتیب عبارت‌اند از: عصمت از [[شرک]] و [[کفر]]، مصونیت در دریافت و ابلاغ وحی، مصونیت از [[گناهان کبیره|گناه کبیره]] و صغیره و مصونیت از خطا در امور روزمره. به گفته [[جعفر سبحانی]]، متکلمان مسلمان در خصوص مرتبه اول و دوم، اتفاق‌نظر دارند.<ref> سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۳۱. </ref> همه بر این باورند که پیامبران قبل و بعد از [[نبوت]] مرتکب شرک یا کفر نشده و نمی‌شوند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۶، ص۳۱۳؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۱۲ق، ج۵، ص۵۰.</ref> همچنین متکلمان شیعه و سنی برآن‌اند که انبیا در دریافت، حفظ و ابلاغ [[وحی]] از خیانت عمدی،<ref>ایجی، شرح المواقف، ۱۳۲۵ش، ج۸، ص۲۶۳.</ref> سهو و خطا<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۱۲ق، ج۵، ص۵۰.</ref> مصون هستند. البته در این میان قاضی عبدالجبار، پیشوای معتزلیان در قرن پنجم قمری، کذب سهوی را در تبلیغ رسالت جایز دانسته است.<ref>سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۳۱.</ref>


در خصوص مرتبه سوم هم میان متکلمان شیعه اتفاق‌نظر هست؛<ref>مفید، النکت الاعتقادیه، ۱۴۱۳ق، ص۳۷؛ حلی، کشف المراد، ۱۳۸۲ش، ص۱۵۵؛  سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۳۱.</ref> یعنی به باور آنان، پیامبران از هر گونه [[گناه کبیره]] و صغیره معصوم هستند.<ref>برای نمونه نگاه کنید به مفید، النکت الاعتقادیه، ۱۴۱۳ق، ص۳۷؛ حلی، کشف المراد، ۱۳۸۲ش، ص۱۵۵.</ref> تنها [[شیخ مفید]] انجام‌دادن گناه صغیرهٔ سهوی را که حاکی از خِفت‌طَبع نباشد، برای پیامبران پیش از بعثتشان ممکن دانسته است.<ref>مفید، اوائل المقالات، ۱۴۱۳ق، ص۶۲.</ref>
در خصوص مرتبه سوم هم میان متکلمان شیعه اتفاق‌نظر هست؛<ref>مفید، النکت الاعتقادیه، ۱۴۱۳ق، ص۳۷؛ حلی، کشف المراد، ۱۳۸۲ش، ص۱۵۵؛  سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۳۱.</ref> یعنی به باور آنان، پیامبران از هر گونه گناه کبیره و صغیره معصوم هستند.<ref>برای نمونه نگاه کنید به مفید، النکت الاعتقادیه، ۱۴۱۳ق، ص۳۷؛ حلی، کشف المراد، ۱۳۸۲ش، ص۱۵۵.</ref> تنها [[شیخ مفید]] انجام‌دادن گناه صغیرهٔ سهوی را که حاکی از خِفت‌طَبع نباشد، برای پیامبران پیش از بعثتشان ممکن دانسته است.<ref>مفید، اوائل المقالات، ۱۴۱۳ق، ص۶۲.</ref>


مرتبه چهارم، یعنی مصونیت از خطا در امور روزمره را هم بیشتر عالمان شیعه پذیرفته‌اند و می‌گویند گفتار و کردار پیامبران در امور فردی و اجتماعی روزمره نیز مصون از خطا است؛<ref>مفید، عدم سهو النبی، ۱۴۱۳ق، ص۲۹و۳۰؛ حلی، کشف المراد، ۱۳۸۲ش،‌ ص۱۵۵-۱۵۷.</ref> شیخ صدوق با استناد به روایت ذوالشمالین،<ref>صدوق، من لا یحضره الفقیه، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳۵۸و۳۵۹.</ref> [[سهو النبی]] را پذیرفته و اعتقاد به عصمت پیامبران از اشتباه را [[غلو]] و [[تفویض]] دانسته است.<ref>صدوق، من لا یحضره الفقیه، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳۵۹.</ref> درباره سهو پیامبر(ص)، در کتاب [[اصول کافی]] نیز روایاتی نقل شده است.<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۶۴؛ ج۳، ص۲۹۴ و ص۳۵۵-۳۵۶.</ref>
مرتبه چهارم، یعنی مصونیت از خطا در امور روزمره را هم بیشتر عالمان شیعه پذیرفته‌اند و می‌گویند گفتار و کردار پیامبران در امور فردی و اجتماعی روزمره نیز مصون از خطا است؛<ref>مفید، عدم سهو النبی، ۱۴۱۳ق، ص۲۹و۳۰؛ حلی، کشف المراد، ۱۳۸۲ش،‌ ص۱۵۵-۱۵۷.</ref> شیخ صدوق با استناد به [[روایت ذوالشمالین]]،<ref>صدوق، من لا یحضره الفقیه، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳۵۸و۳۵۹.</ref> [[سهو النبی]] را پذیرفته و اعتقاد به عصمت پیامبران از اشتباه را [[غلو]] و [[تفویض]] دانسته است.<ref>صدوق، من لا یحضره الفقیه، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳۵۹.</ref> درباره سهو پیامبر(ص)، در کتاب [[اصول کافی]] نیز روایاتی نقل شده است.<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۶۴؛ ج۳، ص۲۹۴ و ص۳۵۵-۳۵۶.</ref>


[[علامه طباطبایی]] هم معتقد است مواردی که با وحی و هدایت مردم ارتباط ندارد، خارج از بحث عصمت است. او می‌گوید به‌استثنای [[پیامبر اسلام(ص)]] به دلیل فضیلت خاص الهی‌اش، بنا بر برخی از آیات قرآن، پیامبران در امور روزمره دچار اشتباه و نسیان شده‌اند که برخی موارد آن عبارت‌اند از: نسیان [[حضرت آدم]] درباره عهدش، درخواست [[حضرت نوح]] مبنی بر نجات فرزند گنهکارش از [[طوفان نوح|طوفان]]، خروج غضبناک [[حضرت یونس]] از قومش و قضاوت اشتباه [[حضرت موسی]] درباره [[حضرت هارون]] پس از گوساله‌پرستی [[بنی‌اسرائیل]].<ref>فاریاب، «عصمت پیامبران در منظومه فکری علامه طباطبایی»، ص۲۴-۲۸.</ref>
[[سید محمدحسین طباطبائی|علامه طباطبایی]] هم معتقد است مواردی که با وحی و هدایت مردم ارتباط ندارد، خارج از بحث عصمت است. او می‌گوید به‌استثنای [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر اسلام(ص)]] به دلیل فضیلت خاص الهی‌اش، بنا بر برخی از آیات قرآن، پیامبران در امور روزمره دچار اشتباه و نسیان شده‌اند که برخی موارد آن عبارت‌اند از: نسیان [[آدم (پیامبر)|حضرت آدم]] درباره عهدش، درخواست [[نوح (پیامبر)|حضرت نوح]] مبنی بر نجات فرزند گنهکارش از [[طوفان نوح|طوفان]]، خروج غضبناک [[حضرت یونس]] از قومش و قضاوت اشتباه [[موسی (پیامبر)|حضرت موسی]] درباره [[هارون (پیامبر)|حضرت هارون]] پس از گوساله‌پرستی [[بنی‌اسرائیل]].<ref>فاریاب، «عصمت پیامبران در منظومه فکری علامه طباطبایی»، ص۲۴-۲۸.</ref>


==منافات نداشتن عصمت پیامبران با اختیار==
==منافات نداشتن عصمت پیامبران با اختیار==
خط ۳۵: خط ۳۵:
از جمله این آیات، آیه ۴۶ [[سوره ص]] است که در آن عبارت «اخلصناهم» (آن‌ها را خالص کردیم)، در خصوص پیامبران به کار رفته است. همچنین است [[آیه تطهیر]]، که طبق آن، خداوند تنها برخی از انسان‌ها را از گناهان پاک کرده است.<ref>یوسفیان و شریفی، پژوهشی در عصمت معصومان(ع)، ۱۳۸۸ش، ص۳۹-۴۱.</ref>
از جمله این آیات، آیه ۴۶ [[سوره ص]] است که در آن عبارت «اخلصناهم» (آن‌ها را خالص کردیم)، در خصوص پیامبران به کار رفته است. همچنین است [[آیه تطهیر]]، که طبق آن، خداوند تنها برخی از انسان‌ها را از گناهان پاک کرده است.<ref>یوسفیان و شریفی، پژوهشی در عصمت معصومان(ع)، ۱۳۸۸ش، ص۳۹-۴۱.</ref>


در مقابل این نظر، [[علامه طباطبایی]] گفته است خدا به پیامبران علم داده است  تا باطن گناه را درک کنند. بنابراین آن‌ها به‌علت آگاهی از زشتی گناه، مرتکب آن نمی‌شوند، نه از روی [[جبر]]. او علم انبیا به گناهان را به علم انسانی به مسموم‌بودن یک غذا تشبیه ‌کرده است که در نتیجه آن از خوردن غذای مسموم دوری می‌کند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۵، ص۳۵۴.</ref>
در مقابل این نظر، [[سید محمدحسین طباطبائی|علامه طباطبایی]] گفته است خدا به پیامبران علم داده است  تا باطن گناه را درک کنند. بنابراین آن‌ها به‌علت آگاهی از زشتی گناه، مرتکب آن نمی‌شوند، نه از روی [[جبرگرایی|جبر]]. او علم انبیا به گناهان را به علم انسانی به مسموم‌بودن یک غذا تشبیه ‌کرده است که در نتیجه آن از خوردن غذای مسموم دوری می‌کند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۵، ص۳۵۴.</ref>


[[جعفر سبحانی]] هم نوشته است مقام عصمت به [[اراده خدا]] نصیب معصوم می‌شود و برخی آیات بر موهبتی‌بودن آن تأکید دارند؛ ولی مقدمات کسب مقام عصمت، با تلاش و مبارزه با خواست‌های نفسانی محقق می‌شود. بنابراین با اختیار قابل‌جمع است.<ref>سبحانی، عصمة الانبیاء فی القرآن الکریم، ۱۴۲۰ق، ص۲۹؛ مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۶۷ش، ج۲، ص۱۶۱.</ref>
[[جعفر سبحانی]] هم نوشته است مقام عصمت به [[اراده الهی|اراده خدا]] نصیب معصوم می‌شود و برخی آیات بر موهبتی‌بودن آن تأکید دارند؛ ولی مقدمات کسب مقام عصمت، با تلاش و مبارزه با خواست‌های نفسانی محقق می‌شود. بنابراین با اختیار قابل‌جمع است.<ref>سبحانی، عصمة الانبیاء فی القرآن الکریم، ۱۴۲۰ق، ص۲۹؛ مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۶۷ش، ج۲، ص۱۶۱.</ref>


== دلایل ==
== دلایل ==
خط ۵۲: خط ۵۲:
در آیه ۱۷ سوره کهف آمده است: «هرکه را خدا هدایت کند، او هدایت‌یافته است». به‌باور علامه طباطبایی، این آیه هرگونه گمراهی‌ای را از هدایت‌یافته‌گان نفی می‌کند و از آنجا که هر گناهی نوعی گمراهی است، دلالت می‌کند که پیامبران هیچ گناهی مرتکب نمی‌شوند.<ref>نگاه کنید به طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۲، ص۱۳۵.</ref>
در آیه ۱۷ سوره کهف آمده است: «هرکه را خدا هدایت کند، او هدایت‌یافته است». به‌باور علامه طباطبایی، این آیه هرگونه گمراهی‌ای را از هدایت‌یافته‌گان نفی می‌کند و از آنجا که هر گناهی نوعی گمراهی است، دلالت می‌کند که پیامبران هیچ گناهی مرتکب نمی‌شوند.<ref>نگاه کنید به طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۲، ص۱۳۵.</ref>


در [[روایات]] متعددی بر قطعی بودن عصمت انبیا تأکید شده است.<ref>نگاه کنید به کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۰۲-۲۰۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق،‌ ج۱۴، ص۱۰۳؛ ج۱۲، ص۳۴۸؛ ج۴، ص۴۵؛ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۹۲-۲۰۴.</ref> از جمله آن‌ها روایتی است از [[امام باقر(ع)]] که در آن آمده است: «انبیا گناه نمی‌کنند؛ چون همگی معصوم و پاک‌اند و آنان مرتکب گناه کوچک یا بزرگ نمی‌شوند.»<ref>صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ص۳۹۹.</ref>
در [[حدیث|روایات]] متعددی بر قطعی بودن عصمت انبیا تأکید شده است.<ref>نگاه کنید به کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۰۲-۲۰۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق،‌ ج۱۴، ص۱۰۳؛ ج۱۲، ص۳۴۸؛ ج۴، ص۴۵؛ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۹۲-۲۰۴.</ref> از جمله آن‌ها روایتی است از [[امام محمد باقر علیه‌السلام|امام باقر(ع)]] که در آن آمده است: «انبیا گناه نمی‌کنند؛ چون همگی معصوم و پاک‌اند و آنان مرتکب گناه کوچک یا بزرگ نمی‌شوند.»<ref>صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ص۳۹۹.</ref>


==اشکالات و پاسخ‌ها==
==اشکالات و پاسخ‌ها==
مخالفان عصمت پیامبران با استناد به برخی از [[آیات قرآن]] و [[روایات]] عصمت پیامبران را انکار کرده‌اند.
مخالفان عصمت پیامبران با استناد به برخی از [[آیه|آیات قرآن]] و روایات عصمت پیامبران را انکار کرده‌اند.


===نومیدی و بدگمانی به وعده الهی===
===نومیدی و بدگمانی به وعده الهی===
منکران عصمت پیامبران،‌ براساس آیه «حَتَّیٰ إِذَا اسْتَیأَسَ الرُّ‌سُلُ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جَاءَهُمْ نَصْرُ‌نَا فَنُجِّی مَن نَّشَاءُ...؛ تا هنگامی که فرستادگان [ما] نومید شدند و [مردم‌] پنداشتند که به آنان واقعاً دروغ گفته شده، یاری ما به آنان رسید...»<ref>سوره یوسف،‌ آیه ۱۱۰.</ref> به نومیدی و بدگمانی پیامبران به وعده الهی استدلال کرده و آن را دلیل بر انکار عصمت آنها دانسته‌اند؛ زیرا لازمه جمله «وَظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا» این است که [[پیامبران]] گمان کردند [[خداوند]] به آنها درباره نصرت دروغ گفته است.<ref>زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۵۲؛ سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۵۲.</ref>
منکران عصمت پیامبران،‌ براساس آیه «حَتَّیٰ إِذَا اسْتَیأَسَ الرُّ‌سُلُ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جَاءَهُمْ نَصْرُ‌نَا فَنُجِّی مَن نَّشَاءُ...؛ تا هنگامی که فرستادگان [ما] نومید شدند و [مردم‌] پنداشتند که به آنان واقعاً دروغ گفته شده، یاری ما به آنان رسید...»<ref>سوره یوسف،‌ آیه ۱۱۰.</ref> به نومیدی و بدگمانی پیامبران به وعده الهی استدلال کرده و آن را دلیل بر انکار عصمت آنها دانسته‌اند؛ زیرا لازمه جمله «وَظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا» این است که [[پیامبران]] گمان کردند [[خدا|خداوند]] به آنها درباره نصرت دروغ گفته است.<ref>زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۵۲؛ سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۵۲.</ref>


در جواب این شبهه، [[علامه طباطبایی]] مقصود از ضمیر در «ظنّوا» را مردم دانسته نه پیامبران. در این صورت معنای آیه چنین می‌شود: لجاجت مردم در عدم اجابت دعوت پیامبران باعث مأیوس شدن پیامبران شد و مردم گمان کردند وعده عذاب دروغ است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۱، ص۲۷۹.</ref> {{یادداشت|مفسران احتمالات مختلفی در [[تفسیر]] این آیه ذکر کرده‌اند.(نگاه کنید به:‌ سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۵۳-۵۵.)}} [[آیت الله سبحانی]] همه ضمایر در آیه را به پیامبران ارجاع داده و معتقد است پیامبران گمان نکردند که خدا به آنها دروغ گفته؛‌ بلکه وضع و حال آنان به گونه‌ای شده بود که دیگران چنین تصوری درباره آن پیامبران داشتند.<ref>سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۵۵-۵۹. برای آگاهی از پاسخ‌های دیگر نگاه کنید به: انواری، نور عصمت بر سیمای نبوت، ۱۳۹۷ش، ص۱۰۹-۱۱۵.</ref>
در جواب این شبهه، [[سید محمدحسین طباطبائی|علامه طباطبایی]] مقصود از ضمیر در «ظنّوا» را مردم دانسته نه پیامبران. در این صورت معنای آیه چنین می‌شود: لجاجت مردم در عدم اجابت دعوت پیامبران باعث مأیوس شدن پیامبران شد و مردم گمان کردند وعده عذاب دروغ است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۱، ص۲۷۹.</ref> {{یادداشت|مفسران احتمالات مختلفی در [[تفسیر]] این آیه ذکر کرده‌اند.(نگاه کنید به:‌ سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۵۳-۵۵.)}} [[جعفر سبحانی|آیت الله سبحانی]] همه ضمایر در آیه را به پیامبران ارجاع داده و معتقد است پیامبران گمان نکردند که خدا به آنها دروغ گفته؛‌ بلکه وضع و حال آنان به گونه‌ای شده بود که دیگران چنین تصوری درباره آن پیامبران داشتند.<ref>سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۵۵-۵۹. برای آگاهی از پاسخ‌های دیگر نگاه کنید به: انواری، نور عصمت بر سیمای نبوت، ۱۳۹۷ش، ص۱۰۹-۱۱۵.</ref>


===راهیابی القائات شیطانی بر پیامبران===
===راهیابی القائات شیطانی بر پیامبران===
از ظاهر آیه «وَمَا أَرْ‌سَلْنَا مِن قَبْلِک مِن رَّ‌سُولٍ وَلَا نَبِی إِلَّا إِذَا تَمَنَّیٰ أَلْقَی الشَّیطَانُ فِی أُمْنِیتِهِ فَینسَخُ الله مَا یلْقِی الشَّیطَانُ...؛ و پیش از تو [نیز] هیچ رسول و پیامبری را نفرستادیم جز اینکه هر گاه چیزی تلاوت می‌نمود، شیطان در تلاوتش القای [شبهه‌] می‌کرد. پس خدا آنچه را شیطان القا می‌کرد محو می‌گردانید...»<ref>سوره حج، آیه ۵۲.</ref> برای انکار عصمت و سلب اعتماد از پیامبران استفاده شده است؛<ref>فخررازی، عصمة الانبیاء، ۱۴۰۹ق، ص۱۲۲.</ref> زیرا طبق مضمون آیه [[شیطان]] در اندیشه، زبان و خواسته‌های [[پیامبران]] مداخله می‌کرد؛ ولی [[خداوند]] آنچه را که شیطان القا کرده بود، محو و نابود می‌کرد.<ref>فخررازی، عصمة الانبیاء، ۱۴۰۹ق، ص۱۲۲؛ سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۶۰.</ref> [[افسانه غرانیق]] مؤیدی بر این دیدگاه دانسته شده است.<ref>فخررازی، عصمة الانبیاء، ۱۴۰۹ق، ص۱۲۲.</ref>
از ظاهر آیه «وَمَا أَرْ‌سَلْنَا مِن قَبْلِک مِن رَّ‌سُولٍ وَلَا نَبِی إِلَّا إِذَا تَمَنَّیٰ أَلْقَی الشَّیطَانُ فِی أُمْنِیتِهِ فَینسَخُ الله مَا یلْقِی الشَّیطَانُ...؛ و پیش از تو [نیز] هیچ رسول و پیامبری را نفرستادیم جز اینکه هر گاه چیزی تلاوت می‌نمود، شیطان در تلاوتش القای [شبهه‌] می‌کرد. پس خدا آنچه را شیطان القا می‌کرد محو می‌گردانید...»<ref>سوره حج، آیه ۵۲.</ref> برای انکار عصمت و سلب اعتماد از پیامبران استفاده شده است؛<ref>فخررازی، عصمة الانبیاء، ۱۴۰۹ق، ص۱۲۲.</ref> زیرا طبق مضمون آیه [[شیطان]] در اندیشه، زبان و خواسته‌های [[پیامبران]] مداخله می‌کرد؛ ولی خداوند آنچه را که شیطان القا کرده بود، محو و نابود می‌کرد.<ref>فخررازی، عصمة الانبیاء، ۱۴۰۹ق، ص۱۲۲؛ سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۶۰.</ref> [[افسانه غرانیق]] مؤیدی بر این دیدگاه دانسته شده است.<ref>فخررازی، عصمة الانبیاء، ۱۴۰۹ق، ص۱۲۲.</ref>


چنین تفسیری از مفاد آیه را مخالف دیگر آیات قرآن<ref>نگاه کنید به: سوره حجر، آیه ۴۲؛ سوره اسراء، آیه ۶۵؛ سوره ص، آیه ۸۲و۸۳.</ref> دانسته‌اند که شیطان در اراده و تصمیمات بندگان خدا هیچ دخالتی ندارد و قطعا روشن‌ترین مصداق بندگان خدا پیامبران هستند.<ref>سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۶۰-۶۲.</ref> برخی چگونگی مداخله شیطان را [[وسوسه]] مردم و شورش و مخالفت آنها بر علیه پیامبران دانسته‌اند که پیامبران را در دست‌یابی به نقشه‌ها و تمنیاتشان (گسترش دین الهی و هدایت مردم) ناکام می‌سازد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۴، ص۳۹۱؛‌ سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۶۲.</ref> محو آثار مداخله شیطان را نیز همان نصرت‌های الهی معرفی کرده‌اند.<ref>سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۶۳.</ref>
چنین تفسیری از مفاد آیه را مخالف دیگر آیات قرآن<ref>نگاه کنید به: سوره حجر، آیه ۴۲؛ سوره اسراء، آیه ۶۵؛ سوره ص، آیه ۸۲و۸۳.</ref> دانسته‌اند که شیطان در اراده و تصمیمات بندگان خدا هیچ دخالتی ندارد و قطعا روشن‌ترین مصداق بندگان خدا پیامبران هستند.<ref>سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۶۰-۶۲.</ref> برخی چگونگی مداخله شیطان را [[وسوسه]] مردم و شورش و مخالفت آنها بر علیه پیامبران دانسته‌اند که پیامبران را در دست‌یابی به نقشه‌ها و تمنیاتشان (گسترش دین الهی و هدایت مردم) ناکام می‌سازد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۴، ص۳۹۱؛‌ سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۶۲.</ref> محو آثار مداخله شیطان را نیز همان نصرت‌های الهی معرفی کرده‌اند.<ref>سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۶۳.</ref>


===گناه‌کار بودن همه مردم حتی پیامبران===
===گناه‌کار بودن همه مردم حتی پیامبران===
گفته شده در آیه «وَلَوْ یؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِم مَّا تَرَ‌ک عَلَیهَا مِن دَابَّةٍ...؛ و اگر خداوند مردم را به [سزای‌] ستمشان مؤاخذه می‌کرد، جنبنده‌ای بر روی زمین باقی نمی‌گذاشت...»<ref>سوره نحل، آیه ۶۱.</ref> ظلم به تمام مردم نسبت داده شده و مراد از ظلم، [[معصیت]] است؛ پس آیه دلالت دارد که تمام مردم از جمله پیامبران گناه‌کارند.<ref>فخررازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۲۰، ص۲۲۷.</ref>
گفته شده در آیه «وَلَوْ یؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِم مَّا تَرَ‌ک عَلَیهَا مِن دَابَّةٍ...؛ و اگر خداوند مردم را به [سزای‌] ستمشان مؤاخذه می‌کرد، جنبنده‌ای بر روی زمین باقی نمی‌گذاشت...»<ref>سوره نحل، آیه ۶۱.</ref> ظلم به تمام مردم نسبت داده شده و مراد از ظلم، [[گناه|معصیت]] است؛ پس آیه دلالت دارد که تمام مردم از جمله پیامبران گناه‌کارند.<ref>فخررازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۲۰، ص۲۲۷.</ref>


[[فخررازی]] در پاسخ گفته است با استناد به آیاتی همچون آیه ۳۲ [[سوره فاطر]]، همه مردم ظالم نیستند؛ بلکه مراد از واژه «الناس» در آیه یا همه ظالمین مستحق عذاب هستند یا [[مشرکان|مشرکانی]] که در آیات پیشین از آنها سخن گفته شده بود.<ref>فخررازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۲۰، ص۲۲۷.</ref> از نظر [[علامه طباطبایی]]، مراد از ظلم در آیه اعم از معصیت و [[ترک اولی]] است و ممکن است ترک اولی از پیامبران صادر می‌شود.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۲، ص۲۸۱.</ref>
[[فخررازی]] در پاسخ گفته است با استناد به آیاتی همچون آیه ۳۲ [[سوره فاطر]]، همه مردم ظالم نیستند؛ بلکه مراد از واژه «الناس» در آیه یا همه ظالمین مستحق عذاب هستند یا [[شرک|مشرکانی]] که در آیات پیشین از آنها سخن گفته شده بود.<ref>فخررازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۲۰، ص۲۲۷.</ref> از نظر [[سید محمدحسین طباطبائی|علامه طباطبایی]]، مراد از ظلم در آیه اعم از معصیت و [[ترک اولی]] است و ممکن است ترک اولی از پیامبران صادر می‌شود.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۲، ص۲۸۱.</ref>


===آیات ناسازگار با عصمت برخی از پیامبران===
===آیات ناسازگار با عصمت برخی از پیامبران===
ظاهر برخی از [[آیات قرآن|آیات قرآن]] را ناسازگار با عصمت عده‌ای از [[پیامبران]] همچون [[آدم(ع)]]،<ref>سوره بقره،‌ آیه ۳۵-۳۷؛‌ سوره طه، آیه ۱۱۵و۱۲۱.</ref> [[نوح(ع)]]،<ref>سوره هود، آیه۴۵-۴۷.</ref> [[ابراهیم(ع)]]،<ref>سوره صافات، آیه ۸۸و۸۹؛ سوره شعراء، آیه ۸۲.</ref> [[موسی(ع)]]،<ref> سوره اعراف،‌آیه ۱۵۰؛ سوره قصص، آیه ۱۵و۱۶؛ سوره طه،‌ آیه ۹۴.</ref> [[یوسف(ع)]]،<ref>سوره یوسف،‌ آیه ۲۴.</ref> [[یونس(ع)]] و <ref>سوره انبیاء، آیه ۸۷؛ سوره صافات، آیات ۱۳۹-۱۴۸.</ref> [[پیامبر اسلام(ص)]]<ref>سوره بقره،‌ آیه ۱۲۰؛‌ سوره نساء،‌ آیه ۱۰۵ و ۱۰۶؛ سوره توبه، آیه ۴۳؛ سوره محمد، آیه۱۹؛ سوره فتح، آیه ۱-۳؛ سوره عبس، آیه ۱-۱۰.</ref> معرفی کرده‌اند.<ref>نگاه کنید به: سبحانی، عصمة الانبیاء فی القرآن الکریم، ۱۴۲۰ق، ص۹۱-۲۲۹؛ جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، ۱۳۹۲ش، ص۲۴۶-۲۸۶؛ مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۳۸۶ش، ج۷، ص۱۰۱-۱۶۰.</ref>
ظاهر برخی از [[آیه|آیات قرآن]] را ناسازگار با عصمت عده‌ای از [[پیامبران]] همچون [[آدم (پیامبر)|آدم(ع)]]،<ref>سوره بقره،‌ آیه ۳۵-۳۷؛‌ سوره طه، آیه ۱۱۵و۱۲۱.</ref> [[نوح (پیامبر)|نوح(ع)]]،<ref>سوره هود، آیه۴۵-۴۷.</ref> [[ابراهیم (پیامبر)|ابراهیم(ع)]]،<ref>سوره صافات، آیه ۸۸و۸۹؛ سوره شعراء، آیه ۸۲.</ref> [[موسی (پیامبر)|موسی(ع)]]،<ref> سوره اعراف،‌آیه ۱۵۰؛ سوره قصص، آیه ۱۵و۱۶؛ سوره طه،‌ آیه ۹۴.</ref> [[یوسف (پیامبر)|یوسف(ع)]]،<ref>سوره یوسف،‌ آیه ۲۴.</ref> [[یونس (پیامبر)|یونس(ع)]] و <ref>سوره انبیاء، آیه ۸۷؛ سوره صافات، آیات ۱۳۹-۱۴۸.</ref> [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر اسلام(ص)]]<ref>سوره بقره،‌ آیه ۱۲۰؛‌ سوره نساء،‌ آیه ۱۰۵ و ۱۰۶؛ سوره توبه، آیه ۴۳؛ سوره محمد، آیه۱۹؛ سوره فتح، آیه ۱-۳؛ سوره عبس، آیه ۱-۱۰.</ref> معرفی کرده‌اند.<ref>نگاه کنید به: سبحانی، عصمة الانبیاء فی القرآن الکریم، ۱۴۲۰ق، ص۹۱-۲۲۹؛ جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، ۱۳۹۲ش، ص۲۴۶-۲۸۶؛ مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۳۸۶ش، ج۷، ص۱۰۱-۱۶۰.</ref>


[[آیت الله سبحانی]] مهم‌ترین شبهات و دستاویز منکران عصمت انبیاء را همین آیات دانسته است.<ref>سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۱۵۲.</ref> احمد امین مصری، با استناد به همین آیات<ref>احمد امین، ضحی الاسلام،‌ ۲۰۰۳م، ج۳، ص۲۲۸.</ref> عصمت پیامبران از [[گناه کبیره]] و صغیره را قبل و بعد از [[نبوت]]، [[غلو]] و مخالف صریح آیات قرآن شمرده است.<ref>احمد امین، ضحی الاسلام،‌ ۲۰۰۳م، ج۳، ص۲۳۵.</ref>
آیت الله سبحانی مهم‌ترین شبهات و دستاویز منکران عصمت انبیاء را همین آیات دانسته است.<ref>سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۱۵۲.</ref> احمد امین مصری، با استناد به همین آیات<ref>احمد امین، ضحی الاسلام،‌ ۲۰۰۳م، ج۳، ص۲۲۸.</ref> عصمت پیامبران از [[گناهان کبیره|گناه کبیره]] و صغیره را قبل و بعد از [[نبوت]]، [[غلو]] و مخالف صریح آیات قرآن شمرده است.<ref>احمد امین، ضحی الاسلام،‌ ۲۰۰۳م، ج۳، ص۲۳۵.</ref>


====پاسخ‌های کلی====
====پاسخ‌های کلی====
مفسران تک تک آیات ناسازگار با عصمت پیامبران را مورد بررسی قرار داده و شبهات مربوطه را نقد کرده‌اند؛<ref>به عنوان نمونه نگاه کنید به: سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص۹-۱۳۱؛ سبحانی، عصمة الانبیاء فی القرآن الکریم، ۱۴۲۰ق، ص۹۱-۲۲۹؛ جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، ۱۳۹۲ش، ص۲۴۶-۲۸۶؛ مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۳۸۶ش، ج۷، ص۱۰۱-۱۶۰.</ref> اما پاسخ‌های کلی نیز ارائه شده است از جمله:
مفسران تک تک آیات ناسازگار با عصمت پیامبران را مورد بررسی قرار داده و شبهات مربوطه را نقد کرده‌اند؛<ref>به عنوان نمونه نگاه کنید به: سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص۹-۱۳۱؛ سبحانی، عصمة الانبیاء فی القرآن الکریم، ۱۴۲۰ق، ص۹۱-۲۲۹؛ جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، ۱۳۹۲ش، ص۲۴۶-۲۸۶؛ مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۳۸۶ش، ج۷، ص۱۰۱-۱۶۰.</ref> اما پاسخ‌های کلی نیز ارائه شده است از جمله:
*آیات ناظر بر عصمت انبیاء، [[محکمات|آیات محکمات]] و آیات در ظاهر مخالف عصمت پیامبران،‌ [[متشابهات|آیات متشابه]] هستند که باید با ارجاع به آیات محکمات [[تفسیر]] و معنا شوند.<ref>میلانی، عصمت از منظر فریقین،‌ ۱۳۹۴ش، ص۱۰۲و۱۰۳.</ref>
*آیات ناظر بر عصمت انبیاء، [[محکم و متشابه|آیات محکمات]] و آیات در ظاهر مخالف عصمت پیامبران،‌ [[محکم و متشابه|آیات متشابه]] هستند که باید با ارجاع به آیات محکمات [[تفسیر قرآن|تفسیر]] و معنا شوند.<ref>میلانی، عصمت از منظر فریقین،‌ ۱۳۹۴ش، ص۱۰۲و۱۰۳.</ref>
*اگر دلیلی برخلاف مقتضای دلایل قطعی وجود داشت، یا باید آن را کنار گذاشت یا به تأویل برد؛ بنابراین آیاتی که در ظاهر با عصمت پیامبران ناسازگار است، باید تاویل برده شوند.<ref>میلانی، عصمت از منظر فریقین،‌ ۱۳۹۴ش، ص۱۰۰.</ref>
*اگر دلیلی برخلاف مقتضای دلایل قطعی وجود داشت، یا باید آن را کنار گذاشت یا به تأویل برد؛ بنابراین آیاتی که در ظاهر با عصمت پیامبران ناسازگار است، باید تاویل برده شوند.<ref>میلانی، عصمت از منظر فریقین،‌ ۱۳۹۴ش، ص۱۰۰.</ref>
*اگر [[ترک اولی]] را بر [[پیامبران]] جایز بدانیم، در این صورت تمام آیاتی که با عصمت پیامبران ناسازگار است، بر ترک اولی حمل می‌شود؛ ولی اگر ترک اولی را جایز ندانیم، باید گفت آن قضایا دارای مصلحتی بوده‌اند که ما آن را درک نمی‌کنیم مانند [[داستان خضر و موسی|داستان حضرت موسی(ع) و خضر(ع)]].<ref>میلانی، عصمت از منظر فریقین،‌ ۱۳۹۴ش، ص۱۰۱-۱۰۲.</ref>
*اگر [[ترک اولی]] را بر [[پیامبران]] جایز بدانیم، در این صورت تمام آیاتی که با عصمت پیامبران ناسازگار است، بر ترک اولی حمل می‌شود؛ ولی اگر ترک اولی را جایز ندانیم، باید گفت آن قضایا دارای مصلحتی بوده‌اند که ما آن را درک نمی‌کنیم مانند [[داستان خضر و موسی|داستان حضرت موسی(ع) و خضر(ع)]].<ref>میلانی، عصمت از منظر فریقین،‌ ۱۳۹۴ش، ص۱۰۱-۱۰۲.</ref>
خط ۸۷: خط ۸۷:
'''کشتن قبطی توسط حضرت موسی'''
'''کشتن قبطی توسط حضرت موسی'''
{{اصلی|عصمت موسی(ع) و کشتن قبطی}}
{{اصلی|عصمت موسی(ع) و کشتن قبطی}}
[[موسی(ع)]] با دو مرد (یکی از پیروانش و دیگری مصری) مواجه شد که با یکدیگر درگیر بودند. آن‌که از پیروانش بود از او درخواست کمک کرد، موسی برای رهایی او، با مشت ضربه‌ای بر قبطی زد که منجر به مرگ او شد.<ref>سوره قصص، آیه ۱۵.</ref> پس از آن، موسی(ع) گفت: «این از عمل شیطان است»<ref>سوره قصص، آیه ۱۵.</ref> و «خدایا من به خودم ستم کردم و آمرزشت را نصیب من فرما».<ref>سوره قصص، آیه ۱۶.</ref>
[[موسی (پیامبر)|موسی(ع)]] با دو مرد (یکی از پیروانش و دیگری مصری) مواجه شد که با یکدیگر درگیر بودند. آن‌که از پیروانش بود از او درخواست کمک کرد، موسی برای رهایی او، با مشت ضربه‌ای بر قبطی زد که منجر به مرگ او شد.<ref>سوره قصص، آیه ۱۵.</ref> پس از آن، موسی(ع) گفت: «این از عمل شیطان است»<ref>سوره قصص، آیه ۱۵.</ref> و «خدایا من به خودم ستم کردم و آمرزشت را نصیب من فرما».<ref>سوره قصص، آیه ۱۶.</ref>


برخی معتقدند این داستان، نشانه معصوم نبودن موسی(ع) است؛ زیرا اگر قبطی مستحق قتل نبوده، موسی(ع) با کشتن او معصیت کرده<ref>سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، الشریف الرضی، ص۶۷.</ref> و اگر قبطی، مستحق قتل بوده، موسی(ع) گناه کرده و براساس آیات قرآن از خداوند طلب بخشش کرده است.<ref>فاضل مقداد، لوامع الهیة، ۱۳۸۰ش، ص۲۵۹.</ref> در مقابل، مفسران معتقدند مرد قبطی مستحق قتل بود و کشتن او گناه محسوب نمی‌شد. هرچند بهتر بود که موسی(ع) کشتن او را به تأخیر می‌انداخت؛ زیرا این کار، موجب به زحمت افتادن وی و خروجش از مصر شد. این ترک اولی موسی(ع) بوده و استغفار او نیز برای همین ترک اولی بوده است.<ref>شیخ طوسی، التبیان، دار احیاء التراث العربی، ج۸، ص۱۳۷.</ref>
برخی معتقدند این داستان، نشانه معصوم نبودن موسی(ع) است؛ زیرا اگر قبطی مستحق قتل نبوده، موسی(ع) با کشتن او معصیت کرده<ref>سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، الشریف الرضی، ص۶۷.</ref> و اگر قبطی، مستحق قتل بوده، موسی(ع) گناه کرده و براساس آیات قرآن از خداوند طلب بخشش کرده است.<ref>فاضل مقداد، لوامع الهیة، ۱۳۸۰ش، ص۲۵۹.</ref> در مقابل، مفسران معتقدند مرد قبطی مستحق قتل بود و کشتن او گناه محسوب نمی‌شد. هرچند بهتر بود که موسی(ع) کشتن او را به تأخیر می‌انداخت؛ زیرا این کار، موجب به زحمت افتادن وی و خروجش از مصر شد. این ترک اولی موسی(ع) بوده و استغفار او نیز برای همین ترک اولی بوده است.<ref>شیخ طوسی، التبیان، دار احیاء التراث العربی، ج۸، ص۱۳۷.</ref>
خط ۹۴: خط ۹۴:
==کتاب‌شناسی==
==کتاب‌شناسی==
درباره عصمت پیامبران در بیشتر کتب کلامی بحث و گفتگو شده است.<ref>به عنوان نمونه نگاه کنید به: حلی، کشف المراد، ۱۳۸۲ش، ص۱۵۵-۱۵۷؛  تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۴۹-۶۰؛ ایجی، شرح المواقف، ۱۳۲۵ش، ص۲۶۳-۲۸۰.</ref> افزون بر این کتبی مستقل هم در این باره به نگارش درآمده است از جمله:
درباره عصمت پیامبران در بیشتر کتب کلامی بحث و گفتگو شده است.<ref>به عنوان نمونه نگاه کنید به: حلی، کشف المراد، ۱۳۸۲ش، ص۱۵۵-۱۵۷؛  تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۴۹-۶۰؛ ایجی، شرح المواقف، ۱۳۲۵ش، ص۲۶۳-۲۸۰.</ref> افزون بر این کتبی مستقل هم در این باره به نگارش درآمده است از جمله:
* [[تنزیه الانبیاء (کتاب)|''تنزیه الانبیاء'']]، اثر [[سیدمرتضی]](۳۵۵-۴۳۶ق)، [[فقیه]] و [[متکلم]] امامی قرن چهارم و پنجم، به بررسی عصمت انبیاء و ائمه(ع) پرداخته و به شبهات و [[آیات]] و [[روایات|روایاتی]] که در ظاهر منافی عصمت انبیاء هستند، پاسخ داده است.<ref>حیدری فطرت، «کتابشناسی توصیفی تنزیه الانبیاء و ائمه(ع)»، ص۱۰۳و۱۰۴.</ref> این کتاب با عنوان‌ «تنزیه الانبیاء: پژوهشی قرآنی درباره عصمت پیامران و امامان(ع)» به فارسی ترجمه شده است.
* [[تنزیه الانبیاء (کتاب)|''تنزیه الانبیاء'']]، اثر [[سید مرتضی|سیدمرتضی]](۳۵۵-۴۳۶ق)، [[مجتهد|فقیه]] و [[متکلم]] امامی قرن چهارم و پنجم، به بررسی عصمت انبیاء و ائمه(ع) پرداخته و به شبهات و [[آیات]] و [[روایات|روایاتی]] که در ظاهر منافی عصمت انبیاء هستند، پاسخ داده است.<ref>حیدری فطرت، «کتابشناسی توصیفی تنزیه الانبیاء و ائمه(ع)»، ص۱۰۳و۱۰۴.</ref> این کتاب با عنوان‌ «تنزیه الانبیاء: پژوهشی قرآنی درباره عصمت پیامران و امامان(ع)» به فارسی ترجمه شده است.
* ''عصمة الانبیاء''، به قلم [[فخرالدین رازی]](م۶۰۶ق)، فقیه، متکلم و [[مفسر]] اهل سنت. این کتاب که با انگیزه دفاع از ساحت [[پیامبران الهی]] در مقابل شبهات و تهمت‌ها به نگارش درآمده،<ref>فخررازی، عصمة الانبیاء، ۱۴۰۹ق، ص۲۵.</ref> پس از اشاره به دیدگاه‌های گوناگون درباره عصمت انبیاء و ادله عصمت آنها،<ref>فخررازی، عصمة الانبیاء، ۱۴۰۹ق، ص۲۶-۳۴.</ref> به بررسی و نقد شبهات مخالفین عصمت می‌پردازد<ref>فخررازی، عصمة الانبیاء، ۱۴۰۹ق، ص۳۵.</ref> و در فصول مختلف شبهات وارده بر پیامبرانی چون [[آدم (پیامبر)|آدم]]، [[نوح (پیامبر)|نوح]]، [[ابراهیم (پیامبر)|ابراهیم]]، [[موسی (پیامبر)|موسی]]، [[داوود (پیامبر)|داوود]]، [[سلیمان (پیامبر)|سلیمان]] و [[پیامبر اسلام(ص)]] طرح و نقد می‌کند.<ref>فخررازی، عصمة الانبیاء، ۱۴۰۹ق، ص۳.</ref>
* ''عصمة الانبیاء''، به قلم [[فخرالدین رازی]](م۶۰۶ق)، فقیه، متکلم و [[مفسر]] اهل سنت. این کتاب که با انگیزه دفاع از ساحت [[پیامبران الهی]] در مقابل شبهات و تهمت‌ها به نگارش درآمده،<ref>فخررازی، عصمة الانبیاء، ۱۴۰۹ق، ص۲۵.</ref> پس از اشاره به دیدگاه‌های گوناگون درباره عصمت انبیاء و ادله عصمت آنها،<ref>فخررازی، عصمة الانبیاء، ۱۴۰۹ق، ص۲۶-۳۴.</ref> به بررسی و نقد شبهات مخالفین عصمت می‌پردازد<ref>فخررازی، عصمة الانبیاء، ۱۴۰۹ق، ص۳۵.</ref> و در فصول مختلف شبهات وارده بر پیامبرانی چون [[آدم (پیامبر)|آدم]]، [[نوح (پیامبر)|نوح]]، [[ابراهیم (پیامبر)|ابراهیم]]، [[موسی (پیامبر)|موسی]]، [[داوود (پیامبر)|داوود]]، [[سلیمان (پیامبر)|سلیمان]] و [[پیامبر اسلام(ص)]] طرح و نقد می‌کند.<ref>فخررازی، عصمة الانبیاء، ۱۴۰۹ق، ص۳.</ref>
* ''تنزیه الانبیاء عن ما نَسَبَ إليهم حُثالة‌ الاغبیاء''، تألیف علی بن احمد معروف به ابن خُمَیر(م۶۴۰ق) از عالمان قرن ششم و هفتم قمری. این کتاب نیز در پاسخ به شبهات عصمت پیامبران به نگارش درآمده<ref>ابن خمیر، تنزیه الانبیاء عن ما نَسَبَ إليهم حُثالة‌ الاغبیاء، ص۱۸و۱۹.</ref> و شبهات درباره برخی از پیامبران‌(ع) همچون آدم، داوود، سلیمان، موسی، [[یونس (پیامبر)|یونس]] و پیامبر اسلام(ص) را بررسی کرده است.<ref>ابن خُمَیر، تنزیه الانبیاء، ص۵و۶.</ref>
* ''تنزیه الانبیاء عن ما نَسَبَ إليهم حُثالة‌ الاغبیاء''، تألیف علی بن احمد معروف به ابن خُمَیر(م۶۴۰ق) از عالمان قرن ششم و هفتم قمری. این کتاب نیز در پاسخ به شبهات عصمت پیامبران به نگارش درآمده<ref>ابن خمیر، تنزیه الانبیاء عن ما نَسَبَ إليهم حُثالة‌ الاغبیاء، ص۱۸و۱۹.</ref> و شبهات درباره برخی از پیامبران‌(ع) همچون آدم، داوود، سلیمان، موسی، [[یونس (پیامبر)|یونس]] و پیامبر اسلام(ص) را بررسی کرده است.<ref>ابن خُمَیر، تنزیه الانبیاء، ص۵و۶.</ref>
Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۴٬۲۸۱

ویرایش