پرش به محتوا

خطبه متقین: تفاوت میان نسخه‌ها

۲٬۵۲۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۰ ژانویهٔ ۲۰۱۶
جز
imported>Salvand
جزبدون خلاصۀ ویرایش
imported>Pourrezaei
خط ۹۴: خط ۹۴:


==متن خطبه==
==متن خطبه==
{{نقل قول دوقلو تاشو|
{{نقل قول دوقلو طبقاتی تاشو
عنوان ستون چپ= ترجمه<ref>ترجمه از اسدالله مبشری.</ref>
|شکل بندی عنوان=
|<center>و من خطبة له ع يصف فيها المتقين </center> رُوِيَ أَنَّ صَاحِباً لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع يُقَالُ لَهُ هَمَّامٌ-  كَانَ رَجُلًا عَابِداً فَقَالَ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ-  صِفْ لِيَ الْمُتَّقِينَ حَتَّى كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِمْ-  فَتَثَاقَلَ ع عَنْ جَوَابِهِ-  ثُمَّ قَالَ يَا هَمَّامُ اتَّقِ اللَّهَ وَ أَحْسِنْ-  فَ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ الَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ-
|شکل بندی عنوان ستون راست=
{{سخ}} فَلَمْ يَقْنَعْ هَمَّامٌ بِهَذَا الْقَوْلِ حَتَّى عَزَمَ عَلَيْهِ-  فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِيِّ ص-  ثُمَّ قَالَ ع أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْخَلْقَ حِينَ خَلَقَهُمْ-  غَنِيّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ آمِناً مِنْ مَعْصِيَتِهِمْ-  لِأَنَّهُ لَا تَضُرُّهُ مَعْصِيَةُ مَنْ عَصَاهُ-  وَ لَا تَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ فَقَسَمَ بَيْنَهُمْ مَعَايِشَهُمْ-  وَ وَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْيَا مَوَاضِعَهُمْ-{{سخ}} فَالْمُتَّقُونَ فِيهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِمَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ وَ مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَادُ وَ مَشْيُهُمُ التَّوَاضُعُغَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ-  وَ وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْنُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِي الْبَلَاءِ-  كَالَّتِي نُزِّلَتْ فِي الرَّخَاءِوَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِي كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ- لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ- شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ-{{سخ}} عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِمْ- فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُنَعَّمُونَ-  وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُعَذَّبُونَ- قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ-  وَ أَجْسَادُهُمْ نَحِيفَةٌ وَ حَاجَاتُهُمْ‏ خَفِيفَةٌ وَ أَنْفُسُهُمْ عَفِيفَةٌ- صَبَرُوا أَيَّاماً قَصِيرَةً أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةً طَوِيلَةً-  تِجَارَةٌ مُرْبِحَةٌ يَسَّرَهَا لَهُمْ رَبُّهُمْأَرَادَتْهُمُ الدُّنْيَا فَلَمْ يُرِيدُوهَا- وَ أَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا أَنْفُسَهُمْ مِنْهَا-{{سخ}} أَمَّا اللَّيْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ- تَالِينَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ يُرَتِّلُونَهَا تَرْتِيلًا- يُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ يَسْتَثِيرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْفَإِذَا مَرُّوا بِآيَةٍ فِيهَا تَشْوِيقٌ رَكَنُوا إِلَيْهَا طَمَعاً- وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَيْهَا شَوْقاً وَ ظَنُّوا أَنَّهَا نُصْبَ أَعْيُنِهِمْ- وَ إِذَا مَرُّوا بِآيَةٍ فِيهَا تَخْوِيفٌ- أَصْغَوْا إِلَيْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ-  وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِيرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِيقَهَا فِي أُصُولِ آذَانِهِمْ- فَهُمْ حَانُونَ عَلَى أَوْسَاطِهِمْ-  مُفْتَرِشُونَ لِجِبَاهِهِمْ وَ أَكُفِّهِمْ وَ رُكَبِهِمْ وَ أَطْرَافِ أَقْدَامِهِمْ- يَطْلُبُونَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى فِي فَكَاكِ رِقَابِهِمْ{{سخ}} وَ أَمَّا النَّهَارَ فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ أَبْرَارٌ أَتْقِيَاءُ-  قَدْ بَرَاهُمُ الْخَوْفُ بَرْيَ الْقِدَاحِ- يَنْظُرُ إِلَيْهِمُ النَّاظِرُ فَيَحْسَبُهُمْ مَرْضَى- وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ وَ يَقُولُ لَقَدْ خُولِطُواوَ لَقَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌ عَظِيمٌ- لَا يَرْضَوْنَ مِنْ أَعْمَالِهِمُ الْقَلِيلَ- وَ لَا يَسْتَكْثِرُونَ الْكَثِيرَ-  فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ وَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُونَ- إِذَا زُكِّيَ أَحَدٌ مِنْهُمْ خَافَ مِمَّا يُقَالُ لَهُ فَيَقُولُ- أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِي مِنْ غَيْرِي وَ رَبِّي أَعْلَمُ بِي مِنِّي بِنَفْسِي- اللَّهُمَّ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا يَقُولُونَ- وَ اجْعَلْنِي أَفْضَلَ مِمَّا يَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لِي مَا لَا يَعْلَمُونَ {{سخ}} فَمِنْ عَلَامَةِ أَحَدِهِمْ أَنَّكَ تَرَى لَهُ قُوَّةً فِي دِينٍ- وَ حَزْماً فِي لِينٍ وَ إِيمَاناً فِي يَقِينٍ وَ حِرْصاً فِي عِلْمٍ- وَ عِلْماً فِي حِلْمٍ وَ قَصْداً فِي غِنًى وَ خُشُوعاً فِي عِبَادَةٍ- وَ تَجَمُّلًا فِي فَاقَةٍ وَ صَبْراً فِي شِدَّةٍ وَ طَلَباً فِي حَلَالٍ- وَ نَشَاطاً فِي هُدًى وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَعٍ-  يَعْمَلُ الْأَعْمَالَ الصَّالِحَةَ وَ هُوَ عَلَى وَجَلٍ-  يُمْسِي وَ هَمُّهُ الشُّكْرُ وَ يُصْبِحُ وَ هَمُّهُ الذِّكْرُ- يَبِيتُ حَذِراً وَ يُصْبِحُ فَرِحاً- حَذِراً لِمَا حُذِّرَ مِنَ الْغَفْلَةِ-  وَ فَرِحاً بِمَا أَصَابَ مِنَ الْفَضْلِ وَ الرَّحْمَةِ- إِنِ اسْتَصْعَبَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ فِيمَا تَكْرَهُ- لَمْ يُعْطِهَا سُؤْلَهَا فِيمَا تُحِبُّ- {{سخ}} قُرَّةُ عَيْنِهِ فِيمَا لَا يَزُولُ وَ زَهَادَتُهُ فِيمَا لَا يَبْقَى-  يَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ وَ الْقَوْلَ بِالْعَمَلِ- تَرَاهُ قَرِيباً أَمَلُهُ قَلِيلًا زَلَلُهُ خَاشِعاً قَلْبُهُ-  قَانِعَةً نَفْسُهُ مَنْزُوراً أَكْلُهُ سَهْلًا أَمْرُهُ-  حَرِيزاً دِينُهُ مَيِّتَةً شَهْوَتُهُ مَكْظُوماً غَيْظُهُ- الْخَيْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ- إِنْ كَانَ فِي الْغَافِلِينَ كُتِبَ فِي الذَّاكِرِينَ- وَ إِنْ كَانَ فِي الذَّاكِرِينَ لَمْ يُكْتَبْ مِنَ الْغَافِلِينَ-  {{سخ}} يَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ وَ يُعْطِي مَنْ حَرَمَهُ-  وَ يَصِلُ مَنْ قَطَعَهُ بَعِيداً فُحْشُهُ-  لَيِّناً قَوْلُهُ غَائِباً مُنْكَرُهُ حَاضِراً مَعْرُوفُهُ- مُقْبِلًا خَيْرُهُ مُدْبِراً شَرُّهُ- فِي الزَّلَازِلِ وَقُورٌ وَ فِي الْمَكَارِهِ صَبُورٌ- وَ فِي الرَّخَاءِ شَكُورٌ لَا يَحِيفُ عَلَى مَنْ يُبْغِضُ- وَ لَا يَأْثَمُ فِيمَنْ يُحِبُّ- يَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ قَبْلَ أَنْ يُشْهَدَ عَلَيْهِ- لَا يُضِيعُ مَا اسْتُحْفِظَ وَ لَا يَنْسَى مَا ذُكِّرَ- وَ لَا يُنَابِزُ بِالْأَلْقَابِ وَ لَا يُضَارُّ بِالْجَارِ-  وَ لَا يَشْمَتُ بِالْمَصَائِبِ وَ لَا يَدْخُلُ فِي الْبَاطِلِ-  وَ لَا يَخْرُجُ مِنَ الْحَقِّ- إِنْ صَمَتَ لَمْ يَغُمَّهُ صَمْتُهُ وَ إِنْ ضَحِكَ لَمْ يَعْلُ صَوْتُهُ- وَ إِنْ بُغِيَ عَلَيْهِ صَبَرَ حَتَّى يَكُونَ اللَّهُ هُوَ الَّذِي يَنْتَقِمُ لَهُ-  نَفْسُهُ مِنْهُ فِي عَنَاءٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَةٍ- أَتْعَبَ نَفْسَهُ لِآخِرَتِهِ وَ أَرَاحَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ- بُعْدُهُ عَمَّنْ تَبَاعَدَ عَنْهُ زُهْدٌ وَ نَزَاهَةٌ-  وَ دُنُوُّهُ مِمَّنْ دَنَا مِنْهُ لِينٌ وَ رَحْمَةٌ- لَيْسَ تَبَاعُدُهُ بِكِبْرٍ وَ عَظَمَةٍ وَ لَا دُنُوُّهُ بِمَكْرٍ وَ خَدِيعَةٍ- {{سخ}} قَالَ فَصَعِقَ هَمَّامٌ صَعْقَةً كَانَتْ نَفْسُهُ فِيهَا- فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ كُنْتُ أَخَافُهَا عَلَيْهِ- ثُمَّ قَالَ أَ هَكَذَا تَصْنَعُ الْمَوَاعِظُ الْبَالِغَةُ بِأَهْلِهَا- فَقَالَ لَهُ قَائِلٌ فَمَا بَالُكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ-  فَقَالَ ع وَيْحَكَ إِنَّ لِكُلِّ أَجَلٍ وَقْتاً لَا يَعْدُوهُ- وَ سَبَباً لَا يَتَجَاوَزُهُ فَمَهْلًا لَا تَعُدْ لِمِثْلِهَا- فَإِنَّمَا نَفَثَ الشَّيْطَانُ عَلَى لِسَانِك| <center>از خطبه‌های امام علی(ع) در توصیف پرهیزکاران</center> آورده‌اند كه یكی از اصحاب امیرالمؤمنین(ع) كه «همام» نامیده می‌شد و مردی عابد بود، به او گفت یا امیرالمؤمنین(ع) برای من متقیان را توصیف فرمای، آن‌سان كه گویی آنان را می‌بینم. امیر(ع) در پاسخ او درنگ فرمود، سپس گفت: ای همام تقوا ورز و نیكویی كن: «خدای با آنان است كه تقوا می‌ورزند، با كسانی كه آنان نیكوكاران‌اند». {{سخ}} همام به این قول بس نكرد تا او را سوگند داد. پس خدای را حمد و ثنا گفت و بر پیمبر صلوات فرستاد. آنگاه او(ع) چنین گفت: اما بعد، همانا كه خدای سبحان و متعال آفریدگان را هنگامی آفرید كه از طاعت آنان بی‌نیاز و از نافرمانی‌شان ایمن بود؛ چه او را از نافرمانی كسی كه به درگاه او عصیان ورزد زیانی نیست و از طاعت كسی كه او را اطاعت كند سودی نه. پس معیشت آنان را بینشان تقسیم فرمود و آنان را در موضع‌هایی كه سزاوار بودند قرار داد. {{سخ}} پس تقواورزان در دنیا مردمی باشند اهل فضیلت‌ها، گفتارشان صواب است و پوشش آنان میانه‌روی، روش آنان فروتنی. از آنچه خدا بر آنان حرام كرده است چشم می‌پوشند و به دانشِ سودمند برای خویش گوش فرا می‌دارند. وقتی گرفتار بلایند دل به امید خدا می‌بندند و گویی در فراخی و آسانی‌اند. نه بی‌تابی می‌كنند نه كوچكی و هنگامی كه در فراخی و آسانی‌اند از خوف الهی گویی در بلایند. نه خودستایی می‌كنند، نه سركشی و اگر اجل كه خدای بر آنان نوشته و مقرر داشته است نبودی، ارواحشان از شوق ثواب و خوف عقاب در كالبدهاشان یك چشم بر هم زدن قرار نگرفتی. {{سخ}} آفریدگار در دلشان بزرگ است، و غیر از حق در چشمشان كوچك. پس آنان و بهشت، مانند كسانی هستند كه بهشت را دیده باشند و گویی در آن به ناز و نعمت سرگرم‌اند و آنان و دوزخ، مانند كسانی هستند كه دوزخ را دیده باشند و گویی در آن گرفتار عذاب‌اند. دل‌هاشان غمزده و همه از شرشان ایمنی یافته، جسدهاشان نحیف و نیازشان خفیف و نفوسشان عفیف. روزهای اندك زندگانی را شكیبا باشند و آسایش طولانی در پی آن روزها در آید. تجارتشان سودآور است و پروردگارشان آن را برای آنان آسان كرد. دنیا آنان را طلب كرد و آنان دنیا را نطلبیدند. آنان را به اسارت گرفت و آنان جان به فدیه دادند و رها شدند. {{سخ}} اما در شب، به صف نماز می‌ایستند، حالی كه جزوه‌های قرآن را به تبیین و ایضاح تلاوت می‌كنند، نفس‌های خود را به اندیشه در آن اندوهناك می‌گردانند و داروی بیماری خود را از آن به دست می‌آورند. وقتی به آیه‌ای برمی‌خورند كه در آن تشویق است دل در آن می‌بندند و جانشان از روی شوق به آن چشم می‌دوزد و می‌پندارند آن نعمت پیش چشمشان برپاست. هنگامی كه به آیه‌ای می‌رسند كه در آن بیم داده‌اند و وعید الهی در آن است، با گوش دل آن را بشنوند و گمان برند بانگ سوختن آتش و دم برآوردن و دم فروبردن آن در بیخ گوششان است، پس قامت دو تا می‌سازند و با جبین و پیشانی زمین را فرش سازند، كف دست و سر زانو و اطراف قدم‌هاشان را بر خاك می‌نهند و از خدای تعالی آزادی خود را می‌طلبند. {{سخ}} اما در روز، بردباران و دانایانند و نیكو كاران و پرهیزگاران. ترس، ایشان را مانند تیر بی‌پیكان تراشیده است. بیننده وقتی به آنان می‌نگرد پندارد بیمارانند؛ اما این گروه را بیماری نیست و ببینده می‌گوید: «همانا كه امری بزرگ گفتارشان را مشوش ساخته است». از كارهای اندك خود خرسند نیستند و عمل بسیار را نیز بسیار نمی‌شمرند. به نفس خویش تهمت می‌زنند و از اعمال خود ترسِ كوتاهی و تقصیر دارند. اگر یكی از آنان را مدح گویند از آنچه گفته‌اند می‌ترسد، پس می‌گوید: «من خویش را بهتر می‌شناسم تا دیگری مرا و پروردگار من به من داناتر است تا من به نفس خویش. بارالها مرا به آنچه گویند مگیر و مرا بهتر از آن گردان كه به من گمان می‌برند و از گناهانی كه كس به آن آگاه نیست مرا ببخشای». {{سخ}} و از نشانه‌های هر یك از آنان این است كه او را می‌بینی در دین استوار است و در نرمی و بردباری محتاط، و در یقین، ایمان دارد، و در علم حرص، و در حلم، علم و در بی‌نیازی میانه‌روی، و در عبادت، خشوع و در تنگدستی تظاهر به فراخی و آسانی می‌کند و در شدت، بردباری و در روزی حلال، طلب و در راه راست، نشاط [دارد] و از طمع، دوری [می‌کند]. عمل صالح به جا می‌آورد و نگران است، روز را به شب می‌رساند و همت او در شكرگزاری است، و شب را به روز می‌آورد و هم او یاد الهی است. شب را هراسان می‌گذارد و بامداد شادان است، هراسان از ترس بی‌خبری و غفلت، و شادان از آنچه از فضل و رحمت نصیب او شده است. اگر نفس در چیزی كه خوشایندش نیست بر او سركشی كند، خواهش نفس را در آنچه دوست می‌دارد بر نیاورد.
|شکل بندی عنوان ستون چپ=
{{سخ}} روشنی چشم او از چیزی است كه رنگ زوال ندارد و پرهیزگاری و زهد او در چیزی است كه بقا نپذیرد. بردباری را به علم آمیزد و قول را به عمل. او را می‌بینی كه آرزویش نزدیك است و لغزش‌هایش اندك. قلبش خاشع و نفسش قانع، خوراكش ناچیز، امرش آسان، دینش محفوظ، شهوتش مرده، خشمش فروخورده، خیر به او امیدوار و مردم از شر او در امان. اگر در میان بی‌خبران باشد، از دل‌آگاهان شمرده شود و اگر در میان دل‌آگاهان باشد، در زمره بی‌خبران به حساب نیابد. از كسی كه به او ستم كند در می‌گذرد و به آن كس كه او را محروم سازد عطا می‌كند. به كسی كه از او ببرد بپیوندد. سخن ناسزا نگوید، گفتارش نرم است. كار ناشایسته او ناپیدا است و كار پسندیده او پیدا. خیر او روی می‌آورد و شر او پشت می‌كند. در فتنه‌های بزرگ باوقار است و خویشتندار، و در ناگواری‌ها بردبار، و در فراخی نعمت شكر گذار. {{سخ}} بر كسی كه دشمن اوست ستم نكند و با كسی كه دوست اوست گناه نورزد. پیش از آنكه علیه او گواهی دهند به حق اعتراف میكند، چیزی را كه به او بسپارند تباه نسازد چیزی را كه به یادش آورند فراموش نكند كسی را با لقب زشت نمی‌نامد. به همسایه گزند نمی‌رساند. به مصیبت دیگران شادی نمی‌نماید، در كار باطل پای پیش نمی‌گذارد. از جاده حق بیرون نمی‌رود.{{سخ}} آن مدهوشی جان سپرد. پس امیرالمؤمنین(ع) فرمود به خدا سوگند همانا كه ازین خطبه بر او بیم داشتم سپس گفت: موعظه‌های بالغه با اهلش چنین می‌كند. یكی به او گفت: پس چرا در تو اثر نكرد یا امیرالمؤمنین؟ سپس او(ع) فرمود: وای بر تو، همانا كه هر اجل را وقتی است كه از آن نمی‌گذرد و سببی است كه از آن تجاوز نمی‌كند. پس آهسته. مانند این سخنان را دیگر مگوی. همانا كه شیطان بر زبان تو این گفته را دمید.}}
|شکل بندی ستون راست=
|شکل بندی ستون چپ=
|رنگ حاشیه=
|تراز=
|عرض=
|عنوان=وَ مِن خُطبَةٍ لَامیرِ المُؤمِنینَ(ع) يَصِفُ فيها المُتَّقينَ
|عنوان ستون راست=
|عنوان ستون چپ=
|
رُوی أنّ صاحِباً لأَمیرالمُؤمنِینَ(علیه السلام) یُقالَ لَهُ هَمّامُ کانَ رَجُلاً عابِداً، فَقالَ لَهُ: یا أَمیرالمُؤمنینَ، صِفْ لِی الْمُتَّقینَ حَتّى کَأَنى أَنظُرُ إِلَیْهِمْ. فَتَثاقَلَ(علیه السلام) عَنْ جَوابِهِ ثُمَّ قالَ: یا همَّام ! اِتَّقِ اللهَ وَ أَحْسِنْ: فَـ (ـإِنَّ اللهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَّ الَّذینَ هُمْ مُّحْسِنُونَ). فَلَمْ یَقْنَعْ هَمّامُ بِهذَا الْقَولُ حَتّى عَزَمَ عَلَیْه، فَحَمِداللهَ و أَثنى عَلَیهِ، وَ صلّى عَلَى النَّبِىِّ(صلى الله علیه وآله) ثُمَّ قالَ(علیه السلام):
|
یکى از یاران امیرمؤمنان على(علیه السلام) به نام «همام»(2) که مرد عابد و پرهیزکارى بود، به آن حضرت عرض کرد : اى امیرمؤمنان! پرهیزکاران را برایم آنچنان وصف کن که گویى آنها را با چشم مى نگرم. امام(علیه السلام) در پاسخ او درنگ کرد و آن گاه فرمود : اى همام تقواى الهى پیشه ساز و نیکى کن که خداوند با کسانى است که تقوا پیشه کنند و کسانى که نیکوکارند; ولى همام به این مقدار قانع نشد (و توضیح بیشتر خواست و اصرار ورزید) تا اینکه امام(علیه السلام) تصمیم گرفت صفات متقین را مشروحاً براى او بازگو کند، پس حمد خداى را بجا آورد و ثنا نمود و بر پیامبرش صلى الله علیه و آله درود فرستاد. سپس فرمود.
|
أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ اللّهَ ـ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى ـ خَلَقَ الْخَلْقَ حِینَ خَلَقَهُمْ غَنِیًّا عَنْ طَاعَتِهِمْ، آمِناً مِنْ مَعْصِیَتِهِمْ، لاَِنَّهُ لاَ تَضُرُّهُ مَعْصِیَةُ مَنْ عَصَاهُ، وَ لاَ تَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ. فَقَسَمَ بَیْنَهُمْ مَعَایِشَهُمْ، وَ وَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْیَا مَوَاضِعَهُمْ.
|
اما بعد (از حمد و ثناى الهى)، خداوند منزه و والا خلق را آفرید در حالى که از اطاعتشان بى نیاز و از معصیتشان ایمن بود، زیرا نه عصیان گنه کاران به او زیان مى رساند (و بر دامان کبریایى اش گردى مى نشاند) و نه اطاعت مطیعان به او نفعى مى بخشد. پس از آفرینش آنان، روزى و معیشتشان را (با روش حکیمانه اى) در میان آنان تقسیم کرد و هر یک را در جایگاه دنیوى اش جاى داد.
|
فَالْمُتَّقُونَ فِیهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ: مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ، وَ مَلْبَسُهُمُ الاِقْتِصَادُ، وَ مَشْیُهُمُ التَّوَاضُعُ. غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ، وَ وَقَفَوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ. نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی الْبَلاَءِ کَالَّتِی نُزِّلَتْ فِی الرَّخَاءِ.
|
(ولى) پرهیزکاران در این دنیا صاحب فضایلى هستند: گفتارشان راست، لباسشان میانه روى و راه رفتنشان تواضع و فروتنى است. چشمان خویش را از آنچه خداوند بر آنان حرام کرده فرو نهاده اند و گوشهاى خود را وقف شنیدن علم و دانشى کرده اند که براى آنان سودمند است، حال آنان در بلا همچون حالشان در آسایش و رفاه است.
|
وَ لَوْلاَ الاَْجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللّهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْن، شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ، وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ. عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَادُونَهُ فِی أَعْیُنِهِمْ، فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا، فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ، وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا، فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ.
|
و اگر سرآمد معیّنى که خداوند براى (زندگى) آنها مقرّر داشته نبود یک چشم بر هم زدن، ارواحشان از شوق پاداش الهى و ترس از کیفر او در جسمشان قرار نمى گرفت. آفریدگار در روح و جانشان بزرگ جلوه کرده، به همین دلیل غیر او در چشمانشان کوچک است. آنها به کسانى مى مانند که بهشت را با چشم خود دیده و در آن متنعم اند و همچون کسانى هستند که آتش دوزخ را مشاهده کرده و در آن معذّبند!
|
قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ، وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ، وَ أَجْسَادُهُمْ نَحِیفَةٌ، وَ حَاجَاتُهُمْ خَفِیفَةٌ، وَ أَنْفُسُهُمْ عَفِیفَةٌ. صَبَرُوا أَیَّاماً قَصِیرَةً أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةً طَوِیلَةً. تِجَارَةٌ مُرْبِحَةٌ یَسَّرَهَا لَهُمْ رَبُّهُمْ. أَرَادَتْهُمُ الدُّنْیَا فَلَمْ یُرِیدُوهَا، وَ أَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا أَنْفُسَهُمْ مِنْهَا.
|
قلبهاى آنها اندوهگین و مردم از شرّشان درامانند. اندامشان لاغر و نیازهایشان اندک و نفوسشان عفیف و پاک است. آنها براى مدتى کوتاهى در این جهان صبر و شکیبایى پیشه کردند و به دنبال آن آسایشى طولانى نصیبشان شد. این تجارتى پر سود است که پروردگارشان براى آنها فراهم ساخته است. دنیا (با جلوه گریهایش) به سراغ آنها آمد; ولى آنها فریبش را نخوردند و آن را نخواستند. دنیا مى رفت که آنها را اسیر خود سازد ولى آنان به بهاى جان، خویش را از اسارتش آزاد ساختند!
|
أَمَّا اللَّیْلُ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ، تَالِینَ لاَِجْزَاءِ الْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهَا تَرْتِیلاً. یُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ یَسْتَثِیرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ. فَإِذَا مَرُّوا بِآیَة فِیهَا تَشْوِیقٌ رَکَنُوا إِلَیْهَا طَمَعاً، وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَیْهَا شَوْقاً، وَ ظَنُّوا أَنَّها نُصْبَ أَعْیُنِهِمْ.
|
اما شب هنگام بر پاى خود (به نماز) مى ایستند و آیات قرآن را شمرده و با تدبر مى خوانند، به وسیله آن، جان خویش را محزون مى سازند و داروى درد خود را از آن مى طلبند. هنگامى که به آیه اى مى رسند که در آن، تشویق است (تشویق به پاداشهاى بزرگ الهى در برابر ایمان و عمل صالح) با اشتیاق فراوان بر آن تکیه مى کنند و چشم جانشان با علاقه بسیار در آن خیره مى شود و گویى آن بشارت را در برابر چشم خود مى بینند
|
وَ إِذَا مَرُّوا بِآیَة فِیهَا تَخْوِیفٌ أَصْغَوْا إِلَیْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ، وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِیرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِیقَهَا فِی أُصُولِ آذَانِهِمْ، فَهُمْ حَانُونَ عَلَى أَوْسَاطِهِمْ، مُفْتَرِشُونَ لِجِبَاهِهِمْ وَ أَکُفِّهِمْ وَ رُکَبِهِمْ، وَ أَطْرَافِ أَقْدَامِهِمْ، یَطْلُبُونَ إِلَى اللّهِ تَعَالَى فِی فَکَاکِ رِقَابِهِمْ.
|
و هنگامى که به آیه اى مى رسند که بیم و انذار در آن است (انذار در برابر گناهان) گوشهاى دل خویش را براى شنیدن آن باز مى کنند و گویى فریادها و ناله هاى زبانه هاى آتش دوزخ در درون گوششان طنین انداز است! آنها قامت خود را در پیشگاه خدا خم مى کنند (و به رکوع مى روند) و پیشانى و کف دست ها و سر زانوها و نوک انگشتان پا را (به هنگام سجده) بر زمین مى گسترانند و آزادى خویش را از پیشگاه خداوند متعال درخواست مى کنند.
|
وَ أَمَّا النَّهَارَ فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ، أَبْرَارٌ أَتْقِیَاءُ. قَدْ بَرَاهُمُ الْخَوْفُ بَرْیَ الْقِدَاحِ یَنْظُرُ إِلَیْهِمُ النَّاظِرُ فَیَحْسَبُهُمْ مَرْضَى، وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَض; وَ یَقُولُ: لَقَدْ خُولِطُوا!.
 
وَ لَقَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌ عَظِیمٌ! لاَ یَرْضَوْنَ مِنْ أَعْمَالِهِمُ الْقَلِیلَ، وَ لاَ یَسْتَکْثِرُونَ الْکَثِیرَ. فَهُمْ لاَِنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ، وَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُونَ إِذَا زُکِّیَ أَحَدٌ مِنْهُمْ خَافَ مِمَّا یُقَالُ لَهُ، فَیَقُولُ: أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِی مِنْ غَیْرِی، وَ رَبِّی أَعْلَمُ بِی مِنِّی بِنَفْسِی! اللَّهُمَّ لاَ تُؤَاخِذْنِی بِما یَقُولُونَ، وَ اجْعَلْنِی أَفْضَلَ مِمَّا یَظُنُّونَ، وَاغْفِرْ لی مَا لاَ یَعْلَمُونَ!
|
پرهیزگاران به هنگام روز، دانشمندانى بردبار و نیکوکارانى با تقوا هستند، ترس و خوف (در برابر مسؤولیتهاى الهى) بدنهاى آنها را همچون چوبه هاى تیر، تراشیده و لاغر ساخته است، آن گونه که بینندگان (ناآگاه) آنها را بیمار مى پندارند، در حالى که هیچ بیمارى در وجودشان نیست و گوینده (بى خبر وغافل) مى گوید: افکارشان به هم ریخته و بیمار دل اند،
 
در حالى که اندیشه اى بس بزرگ با فکر آنان آمیخته است. از اعمال اندک، خشنود نمى شوند و اعمال فراوان خود را زیاد نمى شمارند، بلکه پیوسته خود را (به کوتاهى و قصور) متّهم مى سازند، و از اعمال خود نگرانند، هر گاه یکى از آنها را مدح و ستایش کنند. از آنچه درباره او گفته شده به هراس مى افتد و مى گوید : من از دیگران نسبت به خود آگاه ترم و پروردگارم به اعمال من از من آگاه تر است. بارالها! مرا به جهت نیکیهایى که به من نسبت مى دهند مؤاخذه مفرما! و مرا برتر از آنچه آنها گمان مى کنند قرار ده و گناهانى را که من دارم و آنها نمى دانند ببخش!
|
فَمِنْ عَلاَمَةِ أَحَدِهِمْ أَنَّکَ تَرَى لَهُ قُوَّةً فِی دِین، وَ حَزْماً فِی لِین، وَ إِیماناً فِی یَقِین، وَ حِرْصاً فِی عِلْم، وَ عِلْماً فِی حِلْم، وَ قَصْداً فی غِنىً، وَ خُشُوعاً فِی عِبَادَة، وَ تَجَمُّلاً فِی فَاقَة، وَ صَبْراً فِی شِدَّة، وَ طَلَباً فِی حَلاَل، وَ نَشَاطاً فِی هُدًى، وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَع.
 
یَعْمَلُ الاَْعْمَالَ الصَّالِحَةَ وَ هُوَ عَلَى وَجَل. یُمْسِی وَ هَمُّهُ الشُّکْرُ، وَ یُصْبِحُ وَهَمُّهُ الذِّکْرُ.
 
یَبِیتُ حَذِراً وَ یُصْبِحُ فَرِحاً; حَذِراً لَمَّا حُذِّرَ مِنَ الْغَفْلَةِ، وَ فَرِحاً بِمَا أَصَابَ مِنَ الْفَضْلِ وَ الرَّحْمَةِ. إِنِ اسْتَصْعَبَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ فِیما تَکْرَهُ لَمْ یُعْطِهَا سُؤْلَهَا فِیمَا تُحِبُّ. قُرَّةُ عَیْنِهِ فِیمَا لاَ یَزُولُ، وَ زَهَادَتُهُ فِیمَا لاَ یَبْقَى، یَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ، وَ الْقَوْلَ بِالْعَمَلِ.
|
از نشانه هاى هر یک از آنها این است که او را در دین خود قوى مى بینى و در عین قاطعیت، نرم خوست، داراى ایمانى مملوّ از یقین، و حرص در کسب دانش، و آگاهى در عین بردبارى، و میانه روى در حال غنا و ثروت، و خشوع در عبادت، و آراستگى در عین تهیدستى، و شکیبایى در شدائد، و طلب روزى حلال، و نشاط در راه هدایت و دورى از طمع است.
 
پیوسته عمل صالح انجام مى دهد و با این حال ترسان است (که از او پذیرفته نشود) روز را به پایان مى برند در حالى که همّ او سپاسگزارى و شکر (خداوند) است، و صبح مى کند در حالى که همه همّش یاد خداست.
 
شب را سپرى مى کند در حالى که ترسان است، و صبح بر مى خیزد در حالى که شادمان است; ترسان از غفلتهایى است که از آن برحذر داشته شده و شادمان براى فضل و رحمتى است که به او رسیده (زیرا روز دیگرى از خدا عمر گرفته و درهاى سعى و تلاش را به روى او گشوده است). هرگاه نفس او
در انجام وظایفى که از آن ناخشنود است سرکشى کند، او نیز نفس خود را از آنچه دوست دارد محروم مى سازد. چشم روشنى او در چیزى است که زوال در آن راه ندارد و زهد و بى اعتنایى اش نسبت به چیزى است که بقا و دوامى در آن نیست. علم را با حلم مى آمیزد و گفتار را با کردار!
|
تَرَاهُ قَرِیباً أَمَلُهُ، قَلِیلاً زَلَلُهُ، خَاشِعاً قَلْبُهُ، قَانِعَةً نَفْسُهُ، مَنْزُوراً أَکْلُهُ، سَهْلاً أَمْرُهُ، حَرِیزاً دِینُهُ، مَیِّتَةً شَهْوَتُهُ، مَکْظُوماً غَیْظُهُ. اَلْخَیرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ، وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ، إِنْ کَانَ فِی الْغَافِلِینَ کُتِبَ فِی الذَّاکِرِینَ، وَ إِنْ کانَ فی الذَّاکِرِینَ لَمْ یُکْتَبْ مِنَ الْغَافِلِینَ.
|
او (پرهیزکار) را مى بینى که آرزویش نزدیک، لغزشش کم، قلبش خاشع، نفسش قانع، خوراکش اندک، امورش آسان، دینش محفوظ، شهوت سرکشش مرده و خشمش فرو خورده شده است. (مردم) به خیر او امیدوار و از شرّش در امانند. اگر در میان غافلان باشد جزو ذاکران محسوب مى شود و اگر در میان ذاکران باشد در زمره غافلان نوشته نمى شود.
|
یَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ، وَ یُعْطِی مَنْ حَرَمَهُ، وَ یَصِلُ مَنْ قَطَعَهُ، بَعِیداً فُحْشُهُ، لَیِّناً قَوْلُهُ، غَائِباً مُنْکَرُهُ، حَاضِراً مَعْرُوفُهُ، مُقْبِلاً خَیْرُهُ، مُدْبِراً شَرُّهُ. فِی الزَّلاَزِلِ وَ قُورٌ، وَ فِی الْمَکَارِهِ صَبُورٌ، وَ فِی الرَّخَاءِ شَکُورٌ. لاَ یَحِیفُ عَلَى مَنْ یُبْغِضُ، وَ لاَ یَأْثَمُ فِیمَنْ یُحِبُّ. یَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ قَبْلَ أَنْ یُشْهَدَ عَلَیْهِ، لاَ یُضِیعُ مَا اسْتُحْفِظَ، وَ لاَ یَنْسَى مَا ذُکِّرَ، وَ لاَ یُنَابِزُ بِالاَْلْقَابِ، وَ لاَ یُضَارُّ بِالْجَارِ، وَ لاَ یَشْمَتُ بِالْمَصَائِبِ، وَ لاَ یَدْخُلُ فِی الْبَاطِلِ، وَ لاَ یَخْرُجُ مِنَ الْحَقِّ.
|
کسى را که به او ستم کرده (و پشیمان است) مى بخشد و به آن کس که محرومش ساخته عطا مى کند و به کسى که پیوندش را با وى قطع کرده است، مى پیوندد. سخن زشت و خشونت آمیز از او دور است، گفتارش نرم و ملایم، منکرات ازاو غایب، و معروف و کارهاى شایسته او حاضر. نیکى اش روى آورده و شرّش پشت کرده است. در برابر حوادث سخت، استوار و در حوادث ناگوار، شکیبا و به هنگام فزونى نعمت شکرگزار است. به کسى که با او دشمنى دارد ستم نمى کند و به سبب دوستى با کسى مرتکب گناه نمى شود و پیش از آنکه شاهدى بر ضدّش اقامه شود اعتراف به حق مى کند. آنچه حفظش را به او سپرده اند تباه نمى سازد و آنچه را به او تذکّر داده اند فراموش نمى کند. مردم را با نام هاى زشت نمى خواند و به همسایگان زیان نمى رساند. مصیبت زده را شماتت نمى کند. در امور باطل وارد نمى شود و از دائره حق بیرون نمى رود.
|
إِنْ صَمَتَ لَمْ یَغُمَّهُ صَمْتُهُ، وَ إِنْ ضَحِکَ لَمْ یَعْلُ صَوْتُهُ، وَ إِنْ بُغِیَ عَلَیْهِ صَبَرَ حَتَّى یَکُونَ اللّهُ هُوَ الَّذِی یَنْتَقِمُ لَهُ. نَفْسُهُ مِنْهُ فِی عَنَاء. وَ النَّاسُ مِنْهُ فِی رَاحَة. أَتْعَبَ نَفْسَهُ لاِخِرَتِهِ، وَ أَرَاحَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ. بُعْدُهُ عَمَّنْ تَبَاعَدَ عَنْهُ زُهْدٌ وَ نَزَاهَةٌ، وَ دُنُوُّهُ مِمَّنْ دَنَا مِنْهُ لِینٌ وَ رَحْمَةٌ. لَیْسَ تَبَاعُدُهُ بِکِبْر وَ عَظَمَة، وَلاَ دُنُوُّهُ بِمَکْر وَ خَدِیعَة.
|
هر گاه سکوت کند سکوتش وى را غمگین نمى سازد واگر بخندد صدایش به قهقهه بلند نمى شود و هر گاه به او ستمى شود (حتى الامکان) صبر مى کند تا خدا انتقامش را بگیرد. نفس خود را به زحمت مى افکند; ولى مردم از دست او راحتند. خویشتن را براى آخرت به تعب مى اندازند و مردم را از ناحیه خود آسوده مى سازد. دورى اش از کسانى که دورى مى کند، به سبب زهد و حفظ پاکى است و نزدیکى اش به کسانى که نزدیک مى شود، مهربانى و رحمت است; نه اینکه دورى اش از روى تکبّر و خودبزرگ بینى و نزدیکى اش براى مکر و خدعه (و بهره گیرى مادى) باشد.
|
فصل
|
در پایان این خطبه در نهج البلاغه آمده است: هنگامى که سخن امیرمؤمنان به اینجا رسید، همام فریادى کشید و جان داد.
|
فَقَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ(ع): أَمَا وَ اللّهِ لَقَدْ کُنْتُ أَخَافُهَا عَلَیْهِ. ثُمَّ قَالَ: هکَذَا تَصْنَعُ الْمَوَاعِظُ الْبَالِغَةُ بِأَهْلِهَا.
|
در این هنگام امیرمؤمنان(علیه السلام) فرمود، به خدا سوگند من از این پیشامد بر او مى ترسیدم. سپس فرمود: این گونه اندرزهاى رسا به آنها که اهل موعظه اند، اثر مى گذارد.
|
فصل
|
در اینجا کسى به امام عرض کرد: پس چرا این مواعظ با شما چنین نمى کند؟ امام در پاسخ او فرمود:
|
وَیْحَکَ، إِنَّ لِکُلِّ أَجَلٍ وَقْتاً لاَیَعْدُوهُ، وَ سَبَباً لاَ یَتَجَاوَزُهُ. فَمَهْلاً ! لاَ تَعُدْ لِمِثْلِهَا، فَإِنَّمَا نَفَثَ الشَّیْطَانُ عَلَى لِسَانِکَ!
|
واى بر تو هر اجل و سرآمدى وقت معیّنى دارد که از آن نمى گذرد و سبب خاصّى دارد که از آن تجاوز نمى کند»; سپس افزود : «آرام باش دیگر چنین سخنى مگو! این سخنى بود که شیطان بر زبان تو جارى ساخت».
}}
{{پاک کن}}


==پانویس==
==پانویس==
کاربر ناشناس