کاربر ناشناس
حلف الفضول: تفاوت میان نسخهها
جز
←علت شكلگیری
imported>Mohamadhaghani جز (←وجه تسمیه) |
imported>Mohamadhaghani جز (←علت شكلگیری) |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
== علت شكلگیری == | == علت شكلگیری == | ||
سبب این پیمان آن بود كه اعضاى قبیله [[قریش]] گاه به بیگانگان یا كسانى كه خاندان و عشیرهاى در مكه نداشتند، ستم مىكردند.<ref>یعقوبى، تاريخ، ج 2، ص 17</ref> از جمله، روزى مردى از زَبیدِ یمن با كالاى خود به مكه رفت. عاص بنوائل سَهْمى (پدر [[عمرو بنعاص]]) كالاى وى را خرید، اما در پرداخت قیمت آن تأخیر و او را خسته كرد. مرد یمنى به قریش پناه جست و از آنان خواست تا او را در گرفتن حقّش یارى كنند، اما كسى به او یارى نكرد؛ از این رو، وى بر فراز كوه ابوقُبَیس (نزدیك مسجدالحرام)، یا در كنار [[حجر اسماعیل|حِجر]]، ایستاد و با صداى بلند اشعارى خواند و قریش را به دادخواهى خواند.<ref>ابنحبیب، كتاب المُنَمَّق فى اخبار قریش، ص 52ـ53، 186؛ بلاذرى، انساب الاشراف، ج 2، ص 23؛ مسعودى، مروج الذهب، ج 3، ص 9؛ قس یعقوبى، تاريخ، ج 2، ص 17</ref> زُبیر بنعبدالمطلب، عموى رسول اكرم و از بزرگان و اشراف قریش، نخستین كسى بود كه درباره حلفالفضول سخن گفت و به آن دعوت كرد.<ref>ابنسعد، ج 1، ص 128؛ ابنابىالحدید، شرح نهجالبلاغة، ج 14، ص130</ref> در پى آن، برخى طوایف قریش در [[دارالنَّدوه]] (كه محل حل و عقد امور بود) گرد آمدند و همسخن شدند كه داد مظلوم را از ظالم بگیرند.<ref>مسعودى، مروج، ج 3، ص 9</ref> سپس، به كوشش زبیر بنعبدالمطلب، در خانه عبداللّه بنجُدعان تَیمى، یكى از اشراف قریش، گرد آمدند. آنان دست در آب [[زمزم]] فرو كردند (و به قولى دستان خود را بر خاك مالیدند)<ref>ابنحبیب، كتاب المُنَمَّق فى اخبار قریش، ص 187؛ بلاذرى، انساب الاشراف، ج 2، ص 23ـ24؛ ابنابىالحدید، شرح نهجالبلاغة، ج 14، ص130 و ج 15، ص 203</ref> و با یكدیگر پیمان بستند كه اگر بر كسى از اهالى مكه یا بیگانهاى در این شهر ستمى رود، او را یارى كنند تا حق خود را از ظالم بگیرد،<ref>ابنهشام، السیرة النبویة، ج 1، ص141؛ ابنحبیب، كتاب المُنَمَّق فى اخبار قریش، ص 53</ref> ظالم را از ظلم باز دارند و از هر منكرى نهى كنند<ref>ابنابىالحدید، شرح نهجالبلاغة، ج 14، ص130</ref> و به تهیدستان در مال و معاش كمك كنند.<ref>ابنسعد، طبقات، ج 1، ص 129؛ ابنحبیب، كتاب المُنَمَّق فى اخبار قریش، ص 187؛ ابنابىالحدید، شرح نهجالبلاغة، ج 15، ص 203</ref> | سبب این پیمان آن بود كه اعضاى قبیله [[قریش]] گاه به بیگانگان یا كسانى كه خاندان و عشیرهاى در مكه نداشتند، ستم مىكردند.<ref>یعقوبى، تاريخ، ج 2، ص 17</ref> از جمله، روزى مردى از زَبیدِ یمن با كالاى خود به مكه رفت. عاص بنوائل سَهْمى (پدر [[عمرو بنعاص]]) كالاى وى را خرید، اما در پرداخت قیمت آن تأخیر و او را خسته كرد. مرد یمنى به قریش پناه جست و از آنان خواست تا او را در گرفتن حقّش یارى كنند، اما كسى به او یارى نكرد؛ از این رو، وى بر فراز كوه ابوقُبَیس (نزدیك مسجدالحرام)، یا در كنار [[حجر اسماعیل|حِجر]]، ایستاد و با صداى بلند اشعارى خواند و قریش را به دادخواهى خواند.<ref>ابنحبیب، كتاب المُنَمَّق فى اخبار قریش، ص 52ـ53، 186؛ بلاذرى، انساب الاشراف، ج 2، ص 23؛ مسعودى، مروج الذهب، ج 3، ص 9؛ قس یعقوبى، تاريخ، ج 2، ص 17</ref> | ||
زُبیر بنعبدالمطلب، عموى رسول اكرم و از بزرگان و اشراف قریش، نخستین كسى بود كه درباره حلفالفضول سخن گفت و به آن دعوت كرد.<ref>ابنسعد، ج 1، ص 128؛ ابنابىالحدید، شرح نهجالبلاغة، ج 14، ص130</ref> در پى آن، برخى طوایف قریش در [[دارالنَّدوه]] (كه محل حل و عقد امور بود) گرد آمدند و همسخن شدند كه داد مظلوم را از ظالم بگیرند.<ref>مسعودى، مروج، ج 3، ص 9</ref> سپس، به كوشش زبیر بنعبدالمطلب، در خانه عبداللّه بنجُدعان تَیمى، یكى از اشراف قریش، گرد آمدند. آنان دست در آب [[زمزم]] فرو كردند (و به قولى دستان خود را بر خاك مالیدند)<ref>ابنحبیب، كتاب المُنَمَّق فى اخبار قریش، ص 187؛ بلاذرى، انساب الاشراف، ج 2، ص 23ـ24؛ ابنابىالحدید، شرح نهجالبلاغة، ج 14، ص130 و ج 15، ص 203</ref> و با یكدیگر پیمان بستند كه اگر بر كسى از اهالى مكه یا بیگانهاى در این شهر ستمى رود، او را یارى كنند تا حق خود را از ظالم بگیرد،<ref>ابنهشام، السیرة النبویة، ج 1، ص141؛ ابنحبیب، كتاب المُنَمَّق فى اخبار قریش، ص 53</ref> ظالم را از ظلم باز دارند و از هر منكرى نهى كنند<ref>ابنابىالحدید، شرح نهجالبلاغة، ج 14، ص130</ref> و به تهیدستان در مال و معاش كمك كنند.<ref>ابنسعد، طبقات، ج 1، ص 129؛ ابنحبیب، كتاب المُنَمَّق فى اخبار قریش، ص 187؛ ابنابىالحدید، شرح نهجالبلاغة، ج 15، ص 203</ref> | |||
== طوایف شركتكننده == | == طوایف شركتكننده == |