پرش به محتوا

ضرورت امامت: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
imported>H.S
imported>H.S
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۰: خط ۵۰:
گفته شده [[مسلمانان]]، به‌ویژه در صدر اسلام، [[امامت]] را امری تردیدناپذیر می‌دانستند؛ چراکه بلافاصله پس از رحلت [[پیامبر اسلام(ص)]] به آن پرداخته‌اند و عدم حضور برخی به دلایل دیگری، غیر از انکار اهمیت امامت بوده است.<ref>ربانی گلپایگانی، امامت در بینش اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۵۹.</ref> تفتازانی،<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۳۶.</ref> خواجه نصیر طوسی،<ref>محقق طوسی، تلخیص المحصل، ۱۴۰۵ق، ص۴۰۷.</ref> شهرستانی،<ref>شهرستانی، نهایة الاقدام، ص۴۷۹.</ref> عضدالدین ایجی<ref>ایجی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۶.</ref> و سیف الدین آمدی<ref>آمدی، غایة المرام، ص۳۶۴.</ref> سیره مسلمانان را مورد استدلال قرار داده و آن را دلیلی اجماعی دانسته‌اند.
گفته شده [[مسلمانان]]، به‌ویژه در صدر اسلام، [[امامت]] را امری تردیدناپذیر می‌دانستند؛ چراکه بلافاصله پس از رحلت [[پیامبر اسلام(ص)]] به آن پرداخته‌اند و عدم حضور برخی به دلایل دیگری، غیر از انکار اهمیت امامت بوده است.<ref>ربانی گلپایگانی، امامت در بینش اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۵۹.</ref> تفتازانی،<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۳۶.</ref> خواجه نصیر طوسی،<ref>محقق طوسی، تلخیص المحصل، ۱۴۰۵ق، ص۴۰۷.</ref> شهرستانی،<ref>شهرستانی، نهایة الاقدام، ص۴۷۹.</ref> عضدالدین ایجی<ref>ایجی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۶.</ref> و سیف الدین آمدی<ref>آمدی، غایة المرام، ص۳۶۴.</ref> سیره مسلمانان را مورد استدلال قرار داده و آن را دلیلی اجماعی دانسته‌اند.
===وجود وصایای دوازده‌گانه در ادیان===
===وجود وصایای دوازده‌گانه در ادیان===
[[پیامبر اسلام(ص)]] در روایتی که [[شیعه]] و [[سنی]] نقل کرده‌اند، فرموده است تمامی سنت‌های ادیان دیگر در [[اسلام]] موجود است و از جمله آن‌ها دوازده وصی است.<ref>طبرانی، المعجم الکبیر، ج۴، ص۲۰۴؛ سیوطی، الجامع الصغیر، ج۲، ص۴۴۴؛ شریعتی</ref> بر همین اساس عده‌ای از پژوهشگران معتقدند با توجه به اینکه تردیدی در وجود وصایای دوازده‌گانه پیامبران اولوالعزم نیست و در [[قرآن]] و [[سنت]] به آن‌ها تصریح شده است؛ همین موضوع دلیلی بر وجود [[امام]] و [[دوازده امام]]، در قرآن و سنت است.<ref>شریعتی سبزواری، امامت و رهبری در نگاه عقل و دین، ۱۳۸۹ش، ص۲۳۹-۲۴۱.</ref>
[[پیامبر اسلام(ص)]] در روایتی که [[شیعه]] و [[سنی]] نقل کرده‌اند، فرموده است تمامی سنت‌های ادیان دیگر در [[اسلام]] موجود است و از جمله آن‌ها دوازده وصی است.<ref>طبرانی، المعجم الکبیر، ج۴، ص۲۰۴؛ سیوطی، الجامع الصغیر، ج۲، ص۴۴۴؛ شریعتی</ref> بر همین اساس عده‌ای از پژوهشگران معتقدند با توجه به اینکه تردیدی در وجود وصایای دوازده‌گانه پیامبران اولوالعزم نیست و در [[قرآن]] و [[سنت]] به آن‌ها تصریح شده است، همین موضوع دلیلی بر وجود [[امام]] و [[دوازده امام]]، در قرآن و سنت است.<ref>شریعتی سبزواری، امامت و رهبری در نگاه عقل و دین، ۱۳۸۹ش، ص۲۳۹-۲۴۱.</ref>


==انکار ضرورت امامت==
==انکار ضرورت امامت==
برخی دانشمندان [[مسلمان]] به موضوع ضرورت [[امامت]] با دیده تردید نگاه کرده‌اند و دلایلی چند نیز بیان کرده‌اند و پاسخ‌هایی نیز به آن تردیدها داده شده است که به یکی از آن‌ها اشاره می‌شود:
برخی دانشمندان [[مسلمان]] به موضوع ضرورت [[امامت]] با دیده تردید نگاه کرده‌اند و دلایلی چند نیز بیان کرده‌اند و پاسخ‌هایی نیز به آن تردیدها داده شده است که به یکی از آن‌ها اشاره می‌شود:


در [[آیه اولی الامر]] برخی مانند زمخشری مصداق [[آیه]] را زمامداران [[مسلمان]] و [[عادل]] دانسته‌اند.<ref>ربانی گلپایگانی، امامت در بینش اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۲۵۴.</ref> برخی دیگر مانند طبری آنان را فرماندهان [[پیامبر(ص)]] در جنگ‌هایی که حضور نداشته در نظر گرفته است.<ref>ربانی گلپایگانی، امامت در بینش اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۲۵۵.</ref> قرطبی نیز [[اولی الامر]] را مطلق علمای دین عنوان کرده است.<ref>ربانی گلپایگانی، [[امامت]] در بینش اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۲۵۵.</ref> فخر رازی همه آن‌ها را رد کرده و اولی الامر را کسی می‌داند که [[معصوم]] باشد.<ref>ربانی گلپایگانی، [[امامت]] در بینش اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۲۵۵.</ref> نیشابوری و [[شیخ محمد عبده]] نیز آن را پذیرفته‌اند.<ref>ربانی گلپایگانی، [[امامت]] در بینش اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۲۵۵.</ref> فخر رازی در رد بر اقوال گذشته گفته است، اگر اطاعت از آنان که معصوم نیستند، [[واجب]] باشد ممکن است به معصیت فرمان دهند و در این صورت اطاعت هم واجب و هم [[حرام]] خواهد بود و نتیجه می‌گیرد که پس مقصود تمامی امت یا [[اهل حل و عقد]] هستند.<ref>ربانی گلپایگانی، امامت در بینش اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۲۵۶.</ref> علی ربانی گلپایگانی معتقد است با توجه به نظر فخر رازی بطلان سه نظریه قبل از آن در خصوص این [[آیه]] مشخص شد.<ref>ربانی گلپایگانی، امامت در بینش اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۲۵۷.</ref> اما نظریه چهارم از آنجا که معصوم بودن اولی الامر را نتیجه گرفته، راه درست را پیموده و آنجا که مصداق [[آیه]] را امت دانسته، به خطا رفته است؛ زیرا اجماع کسانی که معصوم نیستند، به عصمت منتهی نمی‌شود و از همینجا مشخص می‌شود که باید پیشوای معصومی وجود داشته باشد تا [[قرآن]] ما را به آن رهنمون کند و این سخن فخررازی که ما راهی برای شناخت معصوم نداریم، نیز خطاست؛ چرا که در این صورت این دستور قرآن [[تکلیف]] به مالایطاق است و دستوری بی‌اثر و بیهوده خواهد بود؛ حال اینکه چنین امری از ساحت قرآن بدور است؛ پس پیشوای معصوم مشخص و قابل شناخت است.<ref>ربانی گلپایگانی، امامت در بینش اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۲۵۷-۲۶۱.</ref>
در [[آیه اولی الامر]] برخی مانند زمخشری مصداق [[آیه]] را زمامداران [[مسلمان]] و [[عادل]] دانسته‌اند.<ref>ربانی گلپایگانی، امامت در بینش اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۲۵۴.</ref> برخی دیگر مانند طبری آنان را فرماندهان [[پیامبر(ص)]] در جنگ‌هایی که حضور نداشته در نظر گرفته است.<ref>ربانی گلپایگانی، امامت در بینش اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۲۵۵.</ref> قرطبی نیز [[اولی الامر]] را مطلق علمای دین عنوان کرده است.<ref>ربانی گلپایگانی، [[امامت]] در بینش اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۲۵۵.</ref> فخر رازی همه آن‌ها را رد کرده و اولی‌الامر را کسی می‌داند که [[معصوم]] باشد.<ref>ربانی گلپایگانی، [[امامت]] در بینش اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۲۵۵.</ref> نیشابوری و [[شیخ محمد عبده]] نیز آن را پذیرفته‌اند.<ref>ربانی گلپایگانی، [[امامت]] در بینش اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۲۵۵.</ref> فخر رازی در رد بر اقوال گذشته گفته است اگر اطاعت از آنان که معصوم نیستند، [[واجب]] باشد ممکن است به معصیت فرمان دهند و در این صورت اطاعت هم واجب و هم [[حرام]] خواهد بود و نتیجه می‌گیرد که پس مقصود، تمامی امت یا [[اهل حل و عقد]] هستند.<ref>ربانی گلپایگانی، امامت در بینش اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۲۵۶.</ref> علی ربانی گلپایگانی معتقد است با توجه به نظر فخر رازی بطلان سه نظریه قبل از آن درباره این [[آیه]] مشخص شد.<ref>ربانی گلپایگانی، امامت در بینش اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۲۵۷.</ref> اما نظریه چهارم از آنجا که معصوم بودن اولی‌الامر را نتیجه گرفته، راه درست را پیموده و آنجا که مصداق [[آیه]] را امت دانسته، به خطا رفته است؛ زیرا اجماع کسانی که معصوم نیستند، به عصمت منتهی نمی‌شود و از همین جا مشخص می‌شود که باید پیشوای معصومی وجود داشته باشد تا [[قرآن]] ما را به آن رهنمون کند. این سخن فخررازی که ما راهی برای شناخت معصوم نداریم، نیز خطاست؛ چراکه در این صورت، این دستور قرآن [[تکلیف]] به مالایطاق است و دستوری بی‌اثر و بیهوده خواهد بود، حال اینکه چنین امری از ساحت قرآن به‌دور است؛ پس پیشوای معصوم مشخص و قابل شناخت است.<ref>ربانی گلپایگانی، امامت در بینش اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۲۵۷-۲۶۱.</ref>


==جستارهای وابسته==
==جستارهای وابسته==
کاربر ناشناس