کاربر ناشناس
ضرورت امامت: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
(درج الگوی درجه بندی) |
imported>H.S بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''ضرورت امامت''' بحثهای مرتبط با ضرورت وجود [[امامت|امام]] در میان [[اسلام|مسلمانان]] است. معتقدان به ضرورت وجود امام به دلایل عقلی مانند [[قاعده لطف|برهان لطف]]، ضرورت اجتماعی، نیاز دائمی به امام و تببین [[اسلام|دین]] در تمامی زمانها استدلال | '''ضرورت امامت''' بحثهای مرتبط با ضرورت وجود [[امامت|امام]] در میان [[اسلام|مسلمانان]] است. معتقدان به ضرورت وجود امام به دلایل عقلی مانند [[قاعده لطف|برهان لطف]]، ضرورت اجتماعی، نیاز دائمی به امام و تببین [[اسلام|دین]] در تمامی زمانها استدلال کردهاند؛ همچنین به دلایل نقلی همچون آیه اولی الامر، روایتهای «[[حدیث من مات ولم یعرف امام زمانه|من مات]]»، «حدیث لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ» و روایتی از [[پیامبر(ص)]] که به وجود وصایای دوازدهگانه در همه ادیان اشاره میکند، استناد کردهاند. | ||
دلایل ضرورت وجود [[امام]] موافقان و مخالفانی دارد که به | دلایل ضرورت وجود [[امام]] موافقان و مخالفانی دارد که به آنها نیز پاسخهایی داده شده است؛ از جمله اینکه مصداق [[آیه اولی الامر]] به کسانی که [[عصمت|معصوم]] نیستند، نیز گسترش داده شده است، که در پاسخ گفته شده اطاعت از غیر معصوم [[واجب]] نیست. | ||
==مفهومشناسی== | ==مفهومشناسی== | ||
ضرورت وجود [[امامت|امام]] از مباحثی است که بعد از رحلت [[پیامبر اسلام(ص)]] در | ضرورت وجود [[امامت|امام]] از مباحثی است که بعد از رحلت [[پیامبر اسلام(ص)]] در جامعه [[اسلام|مسلمانان]] مطرح شده و به دلایل ضرورت حضور امام در میان مردم میپردازد. از آنجا که حضرت محمد(ص)، [[خاتم النبیین]](آخرین پیامبر [[خدا|الهی]]) است، آیا ضروری است که جانشینی برای رهبری جامعه اسلامی داشته باشد یا بر اساس نظر [[خوارج]]، [[قرآن|کتاب خدا]] کافی است و کسی چنین حقی ندارد؟<ref>اللهبداشتی، «ضرورت امامت و مسئولیت نصب امام از نگاه ابن میثم بحرانی»، ص۵.</ref> | ||
===امامت=== | ===امامت=== | ||
[[امامت]] ریاست اصیل و مطلق [[اسلام|دین]] و | [[امامت]] ریاست اصیل و مطلق [[اسلام|دین]] و دنیاست.<ref>بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۴۳۵ق، ص۴۱۷.</ref> [[شیخ طوسی]] امامت را ریاست فردی دارای اختیارات مطلق میداند که از زیادهطلبی معاندان جلوگیری و داد مظلوم را میستاند.<ref>بیات، امامت از دیدگاه شیعه دوازده امامی، ص۱۰.</ref> [[علامه حلی]] امام را انسانی دانسته که ریاست مردم در امور دینی و دنیوی را بهصورت مستقل برعهده دارد.<ref>علامه حلی، الفین فی امامه امیرالمومنین(ع)، ۱۴۰۹ق، ص۱۲.</ref> ابن خلدون نیز امامت را نیابت صاحب شریعت در حفظ دین و سیاست دنیوی میداند.<ref>ابن خلدون، المقدمه، المکتبه التجاریه المصر، ص۱۹۱.</ref> برخی از [[مذاهب اربعه|مذاهب]] بر این باورند که شناخت [[توحید]] و [[نبوت]]، تا حدودی به فهم متقابل [[امامت]] و سایر [[اصول دین]] بستگی دارد.<ref>شریعتی سبزواری، امامت و رهبری در نگاه عقل و دین، ۱۳۸۹ش، ص۲۱.</ref> | ||
==دلایل عقلی ضرورت امامت== | ==دلایل عقلی ضرورت امامت== | ||
[[کلام امامیه|متکلمان]] [[شیعه]] و [[اهل سنت و جماعت|سنی]] دلایل عقلی بسیاری بر ضرورت [[امامت]] بیان | [[کلام امامیه|متکلمان]] [[شیعه]] و [[اهل سنت و جماعت|سنی]] دلایل عقلی بسیاری بر ضرورت [[امامت]] بیان کردهاند که به چهار دلیل آن اشاره میشود: | ||
===ضرورت اجتماعی و اجرای اسلام=== | ===ضرورت اجتماعی و اجرای اسلام=== | ||
گفته شده تکامل نظم، امنیت و اجتماعات بشری، از منظر عقلی فقط از راه رهبری با شرایطی خاص محقق میشود و کیان هر اجتماعی به نوع و نحوه حکومت حاکمش بستگی دارد.<ref>شریعتی سبزواری، امامت و رهبری در نگاه عقل و دین، ۱۳۸۹ش، ص۲۵.</ref> برخی پژوهشگران بر این عقیدهاند که تحقق اجرای [[حد شرعی|حدود]] و دستورات اسلامی و همچنین پاسداری از مرزها، بدون وجود پیشوا امکان ندارد و در نتیجه مقدمه امری که [[واجب]] است، واجب خواهد بود؛ | گفته شده تکامل نظم، امنیت و اجتماعات بشری، از منظر عقلی فقط از راه رهبری با شرایطی خاص محقق میشود و کیان هر اجتماعی به نوع و نحوه حکومت حاکمش بستگی دارد.<ref>شریعتی سبزواری، امامت و رهبری در نگاه عقل و دین، ۱۳۸۹ش، ص۲۵.</ref> برخی پژوهشگران بر این عقیدهاند که تحقق اجرای [[حد شرعی|حدود]] و دستورات اسلامی و همچنین پاسداری از مرزها، بدون وجود پیشوا امکان ندارد و در نتیجه مقدمه امری که [[واجب]] است، واجب خواهد بود؛ بنابراین، نصب امام واجب است.<ref>ربانی گلپایگانی، امامت در بینش اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۶۱.</ref> | ||
===نیاز دائمی به امام=== | ===نیاز دائمی به امام=== | ||
گفته شده ساختمان دین که | گفته شده ساختمان دین که بهوسیله یک مؤسس بینظیر ساخته شده، پس از وی، نیازمند نگهدارندۀ بینظیری است تا حفاظت شود و پس از چندی تغییر نکرده و به مخروبهای تبدیل نشود و آن امام است که [[قرآن|قرآن صامت]] را تبیین میکند.<ref>شریعتی سبزواری، امامت و رهبری در نگاه عقل و دین، ۱۳۸۹ش، ص۶۹.</ref> | ||
===تبیین دین در همه اعصار=== | ===تبیین دین در همه اعصار=== | ||
در بیان این دلیل | در بیان این دلیل ذکر سه مقدمه زیر اهمیت دارد: | ||
[[ابن میثم بحرانی]] معتقد | ۱. [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|حضرت محمد(ص)]]، خاتم پیامبران(ع) است و [[حلال]] و [[حرام]] دین [[اسلام]]، ابدی<ref>علامه مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۷، ص۳۵.</ref> و بیبازگشت است. | ||
۲.[[قرآن]]، [[معجزه]] الهی است و در تمامی زمانها، راه سعادت در این کتاب وجود دارد، اما شامل [[محکم و متشابه|محکم]]، [[محکم و متشابه|متشابه]]، حلال و حرام، [[مستحب]] و [[مکروه]]، [[ناسخ و منسوخ|ناسخ]] و [[ناسخ و منسوخ|منسوخ]]، [[واجب]] و مستحب و [[مباح]]، خاص و عام و محتوی پندها، مَثَلها(ضربالمثل)، مرسلها، محدودها{{یادداشت|مرسل عبارت است از قضایایی که موضوع آنها مقید به هیچ قیدی نیست و محدود، قضایایی را می گویند که موضوع آن ها از نظر کمیت یا کیفیت محدود باشد}}، مجمل و مبین{{یادداشت|« مجمل » لفظی است که دلالتش بر معنی، واضح و روشن نباشد و « مبین » در مقابل مجمل، لفظی است که دلالتش بر معنی روشن باشد.}} و اسرار و اشارات است. | |||
۳. در عصر [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] نیز با وجود همه فشارها و [[جنگهای پیامبر|جنگها]]، مشکلات عدیده و فقدان آمادگی و نیاز جامعه اسلامی، بیان همه [[احکام شرعی|احکام]] و معارف اسلامی و [[تفسیر قرآن|تفسیر]] تمامی [[آیه|آیات]] مقدور نبوده است. | |||
با حفظ سه مقدمه فوق، چگونه ممکن است پس از رحلت [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر اسلام(ص)]] [[تفسیر قرآن|مفسری]] عمیق و آگاه به رموز و اسرار، ضرورت نداشته باشد؟ این فرد همان [[امامت|امام]] است.<ref>شریعتی سبزواری، امامت و رهبری در نگاه عقل و دین، ۱۳۸۹ش، ص۷۶و۷۷.</ref> | |||
[[ابن میثم بحرانی]] معتقد است برای حفظ [[اسلام|دین]] و تبیین آن، چارهای جز وجود [[امامت|امام]] نداریم.<ref>بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۴۳۵ق، ص۴۲۱.</ref> برخی پژوهشگران نیز معتقدند، تشریح و شفافسازی مبانی دینی، نظارت بر اجرای مقررات اسلامی و تبیین [[اصول دین|اصول]] و [[فروع دین]] و بیان بیکم و کاست آنها، تنها به دست امام(با تمامی شرایطش) شکل میگیرد تا انحراف و [[بدعت]] در [[اسلام]] رخ ندهد.<ref>شریعتی سبزواری، امامت و رهبری در نگاه عقل و دین، ۱۳۸۹ش، ص۷۴.</ref> | |||
===برهان لطف=== | ===برهان لطف=== | ||
گفته شده، [[قاعده لطف|برهان لطف]] | گفته شده، [[قاعده لطف|برهان لطف]] مهمترین دلیل، برای تبیین ضرورت [[امامت]] است.<ref>ربانی گلپایگانی، امامت در بینش اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۶۷.</ref> [[شیخ مفید]] در تعریف لطف گفته است: «لطف آن است که بهوسیله آن [[تکلیف|مکّلف]] به اطاعت [[خدا|خداوند]] نزدیک شده و از [[گناه]] دور میشود، اما هرگز مکلف را مجبور نمیکند.»<ref>شیخ مفید، النکت الاعتقادیه، ۱۴۱۳ق، ص۳۱.</ref> لطف از [[صفات ذات و صفات فعل|صفات فعل]] خداوند است و موضوع آن مکلف است.<ref>ربانی گلپایگانی، امامت در بینش اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۶۹.</ref> | ||
[[خواجه نصیرالدین طوسی|خواجه نصیر طوسی]]، [[علامه حلی]] و [[ابن میثم بحرانی]]<ref name=":022">بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۴۳۵ق، ص۴۲۱.</ref> لطف [[خدا|خداوند]] را دلیلی بر وجوب وجود امام دانستهاند. ابن میثم بحرانی معتقد است، [[امامت]] امری ضروری است؛ زیرا ما را از زشتیها دور مینماید و سبب حرکت | [[خواجه نصیرالدین طوسی|خواجه نصیر طوسی]]، [[علامه حلی]] و [[ابن میثم بحرانی]]<ref name=":022">بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۴۳۵ق، ص۴۲۱.</ref> لطف [[خدا|خداوند]] را دلیلی بر وجوب وجود امام دانستهاند. ابن میثم بحرانی معتقد است، [[امامت]] امری ضروری است؛ زیرا ما را از زشتیها دور مینماید و سبب حرکت بهسمت امور لازمی که عقل آنها را تأیید میکند، میگردد.<ref name=":022" /> خواجه نصیر طوسی گفته است برای عقلای عالم ضرورت [[امامت|امام]] پس از [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر اسلام(ص)]] روشن است و حضور امام لطف خداوندی بر جامعه بشری و تصرف او در امور دنیایی و اخروی است.<ref>علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۱۳ق، ص۳۶۲.</ref> | ||
====تقریر برهان لطف بر ضرورت امامت==== | ====تقریر برهان لطف بر ضرورت امامت==== | ||
[[شیخ طوسی]] و [[سید مرتضی]] این برهان را | [[شیخ طوسی]] و [[سید مرتضی]] این برهان را اینگونه تقریر کردهاند: «انسانهای غیرمعصوم، اگر رهبرِ باکفایت نداشته باشند تا ستمکاران را تنبیه کند و از ضعیفان دفاع نماید، فساد درمیانشان گسترش یافته و هرگاه چنین رهبری در میان آنها پیدا شود که چنین مشخصاتی را داشته باشد، خیر و صلاح، در جامعه گسترش یافته و شر و فساد محدود میگردد.»<ref>شیخ طوسی، محمد بن الحسن، الغیبه، مکتبه نینوی الحدیثه، ص۴و۵؛ سید مرتضی، الذخیره فی علم الکلام، ۱۴۱۱ق، ص۴۰۹و۴۱۰.</ref> | ||
ضرورت اجرای | از دیگر دلایل عقلی که در ضرورت وجود [[امامت|امام]] آورده شده است، میتوان به «ضرورت اجرای عدالت» و «مسئولیت تربیت» اشاره کرد.<ref>شریعتی سبزواری، امامت و رهبری در نگاه عقل و دین، ۱۳۸۹ش، ص۷۵-۷۷.</ref> | ||
==دلایل نقلی ضرورت امامت== | ==دلایل نقلی ضرورت امامت== | ||
[[متکلمان]] [[شیعه]] و [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]]، دلایلی برای ضرورت [[امامت]] از [[قرآن]] و [[سنت]] تبیین | [[متکلمان]] [[شیعه]] و [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]]، دلایلی برای ضرورت [[امامت]] از [[قرآن]] و [[سنت]] تبیین کردهاند که به پنج دلیل آن اشاره میشود: | ||
===[[آیه اولی الامر]]=== | ===[[آیه اولی الامر]]=== | ||
بیشتر [[مفسران]] و [[متکلمان]] [[شیعه]] و [[سنی]] مانند تفتازانی<ref name=":12">تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۳۹.</ref> و محقق طوسی،<ref name=":22">محقق طوسی، تلخیص المحصل، ۱۴۰۵ق، ص۴۰۷.</ref> [[آیه۵۹سوره نساء]] را | بیشتر [[مفسران]] و [[متکلمان]] [[شیعه]] و [[سنی]] مانند تفتازانی<ref name=":12">تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۳۹.</ref> و محقق طوسی،<ref name=":22">محقق طوسی، تلخیص المحصل، ۱۴۰۵ق، ص۴۰۷.</ref> [[آیه۵۹سوره نساء]] را بهمعنای وجوب اطاعت از [[اولی الامر]] دانستهاند. سعدالدین تفتازانی معتقد است، مقتضای اطاعت از اولیالامر، وجود اولیالامر است.<ref name=":12" /> خواجه نصیرالدین طوسی نیز این آیه را دلیلی بر وجوب امامت برشمرده است.<ref name=":22" /> | ||
===لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ=== | ===لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ=== | ||
[[امام علی(ع)]] میفرماید:«إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ | [[امام علی(ع)]] میفرماید: «إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ»<ref>نهجالبلاغه، ۱۴۱۳ق، ص۴۸؛ ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، خطبه۳۹.</ref> عدهای از پژوهشگران معتقدند، این روایت درصدد بیان ضرورت وجود [[امام]] در جامعه است و وجود امام است که زمینهساز ادامه بقای جامعه است و از دیدگاه عقلای عالم و ادیان و مکاتب جهان، وجود امام و رهبر آگاه، متعهد، مدیر و مدبر، در هر جامعهای ضرورت دارد.<ref>شریعتی سبزواری، امامت و رهبری در نگاه عقل و دین، ۱۳۸۹ش، ص۲۶و۲۷.</ref> | ||
===[[حدیث من مات]]=== | ===[[حدیث من مات]]=== | ||
از [[رسول خدا(ص)]] نقل شده است:«من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میتةً جاهلیةً» یعنی هرکس بدون اینکه [[امام]] زمان خود را بشناسد، از دنیا | از [[رسول خدا(ص)]] نقل شده است: «من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میتةً جاهلیةً» یعنی هرکس بدون اینکه [[امام]] زمان خود را بشناسد، از دنیا برود، به مرگ جاهلیت مرده است. بسیاری همچون تفتازانی،<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۳۹.</ref> محقق طوسی<ref>محقق طوسی، تلخیص المحصل، ۱۴۰۵ق، ص۴۰۷.</ref> و ملاعلی قاری<ref>قاری، شرح الفقه الاکبر، دارالکتب العلمیة، ص۱۷۹.</ref> آن را بهعنوان دلیلی بر ضرورت [[امامت]] دانستهاند. | ||
===سیره مسلمانان=== | ===سیره مسلمانان=== | ||
گفته | گفته شده [[مسلمانان]]، بهویژه در صدر اسلام، [[امامت]] را امری تردیدناپذیر میدانستند؛ چراکه بلافاصله پس از رحلت [[پیامبر اسلام(ص)]] به آن پرداختهاند و عدم حضور برخی به دلایل دیگری، غیر از انکار اهمیت امامت بوده است.<ref>ربانی گلپایگانی، امامت در بینش اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۵۹.</ref> تفتازانی،<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۳۶.</ref> خواجه نصیر طوسی،<ref>محقق طوسی، تلخیص المحصل، ۱۴۰۵ق، ص۴۰۷.</ref> شهرستانی،<ref>شهرستانی، نهایة الاقدام، ص۴۷۹.</ref> عضدالدین ایجی<ref>ایجی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۶.</ref> و سیف الدین آمدی<ref>آمدی، غایة المرام، ص۳۶۴.</ref> سیره مسلمانان را مورد استدلال قرار داده و آن را دلیلی اجماعی دانستهاند. | ||
===وجود وصایای دوازدهگانه در ادیان=== | ===وجود وصایای دوازدهگانه در ادیان=== | ||
[[پیامبر اسلام(ص)]] در روایتی که [[شیعه]] و[[سنی]] نقل کردهاند، فرموده است تمامی سنتهای ادیان دیگر در [[اسلام]] موجود است و از جمله | [[پیامبر اسلام(ص)]] در روایتی که [[شیعه]] و [[سنی]] نقل کردهاند، فرموده است تمامی سنتهای ادیان دیگر در [[اسلام]] موجود است و از جمله آنها دوازده وصی است.<ref>طبرانی، المعجم الکبیر، ج۴، ص۲۰۴؛ سیوطی، الجامع الصغیر، ج۲، ص۴۴۴؛ شریعتی</ref> بر همین اساس عدهای از پژوهشگران معتقدند با توجه به اینکه تردیدی در وجود وصایای دوازدهگانه پیامبران اولوالعزم نیست و در [[قرآن]] و [[سنت]] به آنها تصریح شده است؛ همین موضوع دلیلی بر وجود [[امام]] و [[دوازده امام]]، در قرآن و سنت است.<ref>شریعتی سبزواری، امامت و رهبری در نگاه عقل و دین، ۱۳۸۹ش، ص۲۳۹-۲۴۱.</ref> | ||
==انکار ضرورت امامت== | ==انکار ضرورت امامت== | ||
برخی دانشمندان [[مسلمان]] به موضوع ضرورت [[امامت]] با دیده تردید نگاه کردهاند و دلایلی چند نیز بیان | برخی دانشمندان [[مسلمان]] به موضوع ضرورت [[امامت]] با دیده تردید نگاه کردهاند و دلایلی چند نیز بیان کردهاند و پاسخهایی نیز به آن تردیدها داده شده است که به یکی از آنها اشاره میشود: | ||
در [[آیه اولی الامر]] برخی مانند زمخشری مصداق [[آیه]] را زمامداران [[مسلمان]] و [[عادل]] دانستهاند.<ref>ربانی گلپایگانی، امامت در بینش اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۲۵۴.</ref> برخی دیگر مانند طبری آنان را فرماندهان [[پیامبر(ص)]] در جنگهایی که حضور نداشته در نظر گرفته است.<ref>ربانی گلپایگانی، امامت در بینش اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۲۵۵.</ref> قرطبی نیز [[اولی الامر]] را مطلق علمای دین عنوان | در [[آیه اولی الامر]] برخی مانند زمخشری مصداق [[آیه]] را زمامداران [[مسلمان]] و [[عادل]] دانستهاند.<ref>ربانی گلپایگانی، امامت در بینش اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۲۵۴.</ref> برخی دیگر مانند طبری آنان را فرماندهان [[پیامبر(ص)]] در جنگهایی که حضور نداشته در نظر گرفته است.<ref>ربانی گلپایگانی، امامت در بینش اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۲۵۵.</ref> قرطبی نیز [[اولی الامر]] را مطلق علمای دین عنوان کرده است.<ref>ربانی گلپایگانی، [[امامت]] در بینش اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۲۵۵.</ref> فخر رازی همه آنها را رد کرده و اولی الامر را کسی میداند که [[معصوم]] باشد.<ref>ربانی گلپایگانی، [[امامت]] در بینش اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۲۵۵.</ref> نیشابوری و [[شیخ محمد عبده]] نیز آن را پذیرفتهاند.<ref>ربانی گلپایگانی، [[امامت]] در بینش اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۲۵۵.</ref> فخر رازی در رد بر اقوال گذشته گفته است، اگر اطاعت از آنان که معصوم نیستند، [[واجب]] باشد ممکن است به معصیت فرمان دهند و در این صورت اطاعت هم واجب و هم [[حرام]] خواهد بود و نتیجه میگیرد که پس مقصود تمامی امت یا [[اهل حل و عقد]] هستند.<ref>ربانی گلپایگانی، امامت در بینش اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۲۵۶.</ref> علی ربانی گلپایگانی معتقد است با توجه به نظر فخر رازی بطلان سه نظریه قبل از آن در خصوص این [[آیه]] مشخص شد.<ref>ربانی گلپایگانی، امامت در بینش اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۲۵۷.</ref> اما نظریه چهارم از آنجا که معصوم بودن اولی الامر را نتیجه گرفته، راه درست را پیموده و آنجا که مصداق [[آیه]] را امت دانسته، به خطا رفته است؛ زیرا اجماع کسانی که معصوم نیستند، به عصمت منتهی نمیشود و از همینجا مشخص میشود که باید پیشوای معصومی وجود داشته باشد تا [[قرآن]] ما را به آن رهنمون کند و این سخن فخررازی که ما راهی برای شناخت معصوم نداریم، نیز خطاست؛ چرا که در این صورت این دستور قرآن [[تکلیف]] به مالایطاق است و دستوری بیاثر و بیهوده خواهد بود؛ حال اینکه چنین امری از ساحت قرآن بدور است؛ پس پیشوای معصوم مشخص و قابل شناخت است.<ref>ربانی گلپایگانی، امامت در بینش اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۲۵۷-۲۶۱.</ref> | ||
==جستارهای وابسته== | ==جستارهای وابسته== |