کاربر ناشناس
شیخ فضلالله نوری: تفاوت میان نسخهها
جز
←گفتهها درباره وی
بدون خلاصۀ ویرایش |
imported>Fatehi جز (←گفتهها درباره وی) |
||
خط ۱۸۴: | خط ۱۸۴: | ||
* [[جلال آلاحمد|جلال آل احمد]] در کتاب غربزدگی: | * [[جلال آلاحمد|جلال آل احمد]] در کتاب غربزدگی: | ||
::این که پیشوای روحانی طرفدار «مشروطه»، در نهضت مشروطیت بالایدار رفت، خود نشانهای از... عقب نشینی بود. و من با دکتر تندرکیا موافقم که نوشت شیخ شهید نوری نه به عنوان مخالف «مشروطه» که خود در اوایل امر مدافعش بود، بلکه به عنوان مدافع «مشروعه» باید بالایدار برود. و من میافزایم، و به عنوان مدافع کلیت [[شیعه|تشیع]] اسلامی.... به هر صورت از آن روز بود که نقش غربزدگی را همچون داغی بر پیشانی ما زدند. و من نعش آن بزرگوار را بر سردار، همچون پرچمی میدانم که به علامت استیلای غربزدگی پس از دویست سال کشمکش بر بام سرای این مملکت افراشته شد. | ::این که پیشوای روحانی طرفدار «مشروطه»، در نهضت مشروطیت بالایدار رفت، خود نشانهای از... عقب نشینی بود. و من با دکتر تندرکیا موافقم که نوشت شیخ شهید نوری نه به عنوان مخالف «مشروطه» که خود در اوایل امر مدافعش بود، بلکه به عنوان مدافع «مشروعه» باید بالایدار برود. و من میافزایم، و به عنوان مدافع کلیت [[شیعه|تشیع]] اسلامی.... به هر صورت از آن روز بود که نقش غربزدگی را همچون داغی بر پیشانی ما زدند. و من نعش آن بزرگوار را بر سردار، همچون پرچمی میدانم که به علامت استیلای غربزدگی پس از دویست سال کشمکش بر بام سرای این مملکت افراشته شد. | ||
* [[سید مرتضی آوینی]]: | |||
:: قانون یا باید خود را «حافظ شریعت» بداند و یا خود، شریعتی دیگر خواهد شد. پس، رویکرد تاریخی ما به قانون در مشروطیت روی آوردن به شریعتی دیگر بود، بیآنکه خود بدانیم. شیخ فضل الله نوری به همین «نسبت» توجه یافته بود، چرا که «شرع» نیز در مقام احکام به مجموعهای از شرطها و حدود – یعنی قانون – مبدل میشود.<ref>آوینی، سید مرتضی. فردایی دیگر. واحه. ص. ۹۲.</ref> | |||
* [[عبدالله مستوفی]]: | * [[عبدالله مستوفی]]: | ||
::من شیخ فضل اللّه را هیچ ندیده و از اخلاق و احوال و درجه دیانت و تقوای او هیچ اطلاعی ندارم.... ولیدار زدن او، علی رؤس الاشهاد، چه لازم بود؟ از او بیم داشتند که فتنهای برپا کند؟ خیر! شیخ فضل اللّه مرتکب قتل عمدی هم نشده بود که اعدام او در مقابل آن عادلانه باشد.<ref>مستوفی، شرح زندگانی من، ص۲۸۹.</ref> | ::من شیخ فضل اللّه را هیچ ندیده و از اخلاق و احوال و درجه دیانت و تقوای او هیچ اطلاعی ندارم.... ولیدار زدن او، علی رؤس الاشهاد، چه لازم بود؟ از او بیم داشتند که فتنهای برپا کند؟ خیر! شیخ فضل اللّه مرتکب قتل عمدی هم نشده بود که اعدام او در مقابل آن عادلانه باشد.<ref>مستوفی، شرح زندگانی من، ص۲۸۹.</ref> |