Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۵٬۸۸۴
ویرایش
imported>Hasaninasab (− رده:مقالههای جدید (هاتکت)) |
جز (←انتقادات) |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
گفته شده عبارات قرآنی «فطر الله»، «صبغة الله»، «حنیف» و «رجعوا الی انفسهم» به فطرت اشاره دارد.<ref>عبدلی مهرجردی و دهقانی محمودآبادی،«بررسی تطبیقی برهان فطرت و اجماع عام در اثبات وجودخدا»، ص۱۷۰و۱۷۱.</ref> | گفته شده عبارات قرآنی «فطر الله»، «صبغة الله»، «حنیف» و «رجعوا الی انفسهم» به فطرت اشاره دارد.<ref>عبدلی مهرجردی و دهقانی محمودآبادی،«بررسی تطبیقی برهان فطرت و اجماع عام در اثبات وجودخدا»، ص۱۷۰و۱۷۱.</ref> | ||
== انتقادات == | == انتقادات == | ||
به این برهان اشکالاتی وارد شده | به این برهان اشکالاتی وارد شده است، از جمله اینکه جان لاک میگوید: اگر خداجویی در [[فطرت]] و ضمیر انسان ریشه داشت، همه انسانها در همه شرایط به مباحث مربوط به [[الهیات]] و خداشناسی رغبت نشان می دادند در حالی که این رغبت دیده نمیشود.<ref>ادواردز، خدا در فلسفه،۱۳۷۱ش، ص۱۳۸.</ref> [[مرتضی مطهری]] نیز به پاسخ میدهد، اولا لازمه فطری بودن این نیست که تمامی وقت افراد مشغول به آن باشند، همچنان که هیچ علاقه طبیعی انسانی اینگونه نیست، مانند علاقه به هنر و زیبایی و ثانیا چون امور مورد علاقه بشری متعدد است، طبعا سرگرمی به برخی علایق از علایق دیگر میکاهد و احیانا فراموش میشود.<ref>علامه طباطبایی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۱۳۷۹ش، ج۵، ص۴۱و۴۲.</ref> | ||
همچنین اشکال دیگری که مطرح شده است، این است که محبت و عشق و مسایلی ازین دست همیشه وجه دومی دارند و بدون آن قابل تصور نیستند اما این نشان از وجود آن در عالم خارج از ذهن ندارد.<ref>ربانی گلپایگانی، فطرت و دین، ۱۳۸۰ش، ص۱۴۹.</ref> [[ جوادی آملی]] در پاسخ گفته است که سخن در اینجا در نسبت طرف دوم امیدوار بودن و محبت ورزیدن نیست، بلکه سخن در حقیقتی است که در نهاد فرد وجود دارد و می داند این امید به موجودی واقعی و خارجی است. جوادی آملی برای فهم بهتر عطش انسان و وجود آب را مثال می زند که عطش هرچند محل حضورش (موطنش) در درون انسان است اما رابطه ای خارج از ذهن، بین عطش و آب برقرار است و اینکه کسی به دلیل سراب اشتباه میکند، خطای در تطبیق دارد و رابطه بین عطش و آب را از متن خارج نخواهد کرد.<ref>جوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدا،۱۳۹۰ش، ص۲۸۹و۲۹۰.</ref> | همچنین اشکال دیگری که مطرح شده است، این است که محبت و عشق و مسایلی ازین دست همیشه وجه دومی دارند و بدون آن قابل تصور نیستند اما این نشان از وجود آن در عالم خارج از ذهن ندارد.<ref>ربانی گلپایگانی، فطرت و دین، ۱۳۸۰ش، ص۱۴۹.</ref> [[ جوادی آملی]] در پاسخ گفته است که سخن در اینجا در نسبت طرف دوم امیدوار بودن و محبت ورزیدن نیست، بلکه سخن در حقیقتی است که در نهاد فرد وجود دارد و می داند این امید به موجودی واقعی و خارجی است. جوادی آملی برای فهم بهتر عطش انسان و وجود آب را مثال می زند که عطش هرچند محل حضورش (موطنش) در درون انسان است اما رابطه ای خارج از ذهن، بین عطش و آب برقرار است و اینکه کسی به دلیل سراب اشتباه میکند، خطای در تطبیق دارد و رابطه بین عطش و آب را از متن خارج نخواهد کرد.<ref>جوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدا،۱۳۹۰ش، ص۲۸۹و۲۹۰.</ref> | ||
==برهان اجماع عام== | ==برهان اجماع عام== | ||
گفته شده در جهان اندیشه غرب، برهانی که به برهان فطرت نزدیک است، برهان اجماع عام نام دارد.<ref>عبدلی مهرجردی و دهقانی محمودآبادی،«بررسی تطبیقی برهان فطرت و اجماع عام در اثبات وجودخدا»، ص۱۷۰.</ref> توماس آکویناس،<ref>موسوی فراز، «برهان فطرت»، ص۴۰.</ref> ویلیام جیمز، چارلز هاج، جیمز جویس، پل تیلیخ و سِنِکا از این برهان در اثبات وجود [[خدا]] استفاده کردهاند.<ref>عبدلی مهرجردی و دهقانی محمودآبادی،«بررسی تطبیقی برهان فطرت و اجماع عام در اثبات وجودخدا»، ص۱۷۱.</ref> سنکا فیلسوف رومی سده اول میلادی این برهان را اینگونه تقریر میکند:الف. اعتقاد به«خدا وجود دارد» امری فطری و غریزی است. ب. هر اعتقادی که فطری باشد درست و مطابق با واقع است. نتیجه: باور به اینکه «خدا وجود دارد» درست و مطابق با واقع است.<ref>عبدلی مهرجردی و دهقانی محمودآبادی،«بررسی تطبیقی برهان فطرت و اجماع عام در اثبات وجودخدا»، ص۱۸۲.</ref>سنکا اولین کسی بود که برهان اجماع عام را مطرح کرد.<ref>عبدلی مهرجردی و دهقانی محمودآبادی،«بررسی تطبیقی برهان فطرت و اجماع عام در اثبات وجودخدا»، ص۱۸۱.</ref> | گفته شده در جهان اندیشه غرب، برهانی که به برهان فطرت نزدیک است، برهان اجماع عام نام دارد.<ref>عبدلی مهرجردی و دهقانی محمودآبادی،«بررسی تطبیقی برهان فطرت و اجماع عام در اثبات وجودخدا»، ص۱۷۰.</ref> توماس آکویناس،<ref>موسوی فراز، «برهان فطرت»، ص۴۰.</ref> ویلیام جیمز، چارلز هاج، جیمز جویس، پل تیلیخ و سِنِکا از این برهان در اثبات وجود [[خدا]] استفاده کردهاند.<ref>عبدلی مهرجردی و دهقانی محمودآبادی،«بررسی تطبیقی برهان فطرت و اجماع عام در اثبات وجودخدا»، ص۱۷۱.</ref> سنکا فیلسوف رومی سده اول میلادی این برهان را اینگونه تقریر میکند:الف. اعتقاد به«خدا وجود دارد» امری فطری و غریزی است. ب. هر اعتقادی که فطری باشد درست و مطابق با واقع است. نتیجه: باور به اینکه «خدا وجود دارد» درست و مطابق با واقع است.<ref>عبدلی مهرجردی و دهقانی محمودآبادی،«بررسی تطبیقی برهان فطرت و اجماع عام در اثبات وجودخدا»، ص۱۸۲.</ref>سنکا اولین کسی بود که برهان اجماع عام را مطرح کرد.<ref>عبدلی مهرجردی و دهقانی محمودآبادی،«بررسی تطبیقی برهان فطرت و اجماع عام در اثبات وجودخدا»، ص۱۸۱.</ref> |