۱۶٬۹۷۹
ویرایش
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) جز (تمیزکاری) |
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) جز (تمیزکاری) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
خطبه امام حسین(ع)، سخنان امام سوم شیعیان است که در روز عاشورای [[سال ۶۱ هجری قمری|سال ۶۱ق]] در برابر لشکریان عمر بن سعد (سپاهیان عبیدالله بن زیاد والی یزید بن معاویه در کوفه که برای جنگ با امام حسین به کربلا اعزام شده بودند) ایراد شد.{{مدرک}} این سخنان در منابع مختلف شیعه و سنی نقل شده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید: شیخ مفید، الإرشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۹۶؛ طبرسی، إعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۲۴۱؛ شامی، الدرالنظیم، ۱۴۲۰ق، ص۵۵۲؛ سید بن طاووس، لهوف، ۱۳۴۸ش، ص۹۶؛ ابن نما حلی، مثیرالأحزان، ۱۴۰۶ق، ص۵۴؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۲۵؛ ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۴، ص۶۱؛ ابن جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۵، ص۳۳۹.</ref> | خطبه امام حسین(ع)، سخنان امام سوم شیعیان است که در روز عاشورای [[سال ۶۱ هجری قمری|سال ۶۱ق]] در برابر لشکریان عمر بن سعد (سپاهیان عبیدالله بن زیاد والی یزید بن معاویه در کوفه که برای جنگ با امام حسین به کربلا اعزام شده بودند) ایراد شد.{{مدرک}} این سخنان در منابع مختلف شیعه و سنی نقل شده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید: شیخ مفید، الإرشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۹۶؛ طبرسی، إعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۲۴۱؛ شامی، الدرالنظیم، ۱۴۲۰ق، ص۵۵۲؛ سید بن طاووس، لهوف، ۱۳۴۸ش، ص۹۶؛ ابن نما حلی، مثیرالأحزان، ۱۴۰۶ق، ص۵۴؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۲۵؛ ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۴، ص۶۱؛ ابن جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۵، ص۳۳۹.</ref> | ||
== محتوا== | == محتوا== | ||
امام حسین از لشکریان عمر بن سعد خواست تا حرفش را بشنوند و در جنگ عجله نکنند تا | امام حسین از لشکریان عمر بن سعد خواست تا حرفش را بشنوند و در جنگ عجله نکنند تا آنان را پند دهد. همچنین از آنان خواست که به او فرصت دهند تا دلیل آمدنش را به [[کوفه]] توضیح دهد سپس تصمیم بگیرند تا امر بر آنها مشتبه نشود.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۹۷.</ref> | ||
امام حسین در بخش دوم سخنانش به معرفی خود پرداخت و به نسبش به [[امام علی(ع)]]، [[پیامبر(ص)]]، [[ | امام حسین در بخش دوم سخنانش به معرفی خود پرداخت و به نسبش به [[امام علی(ع)]]، [[پیامبر(ص)]]، [[حمزة بن عبدالمطلب]] و [[جعفر بن ابیطالب]] اشاره کرد.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۹۷.</ref> او همچنین سخن پیامبر(ص) درباره خود و بردارش [[امام حسن(ع)]] که «این دو سرور جوانان اهل بهشتند» را یادآور شد و از آنان خواست که اگر سخنانش را قبول ندارند به صحابهای همچون [[جابر بن عبدالله انصاری]]، [[ابوسعید خدری]]، [[سهل بن سعد ساعدی]]، [[زید بن ارقم]] و [[انس بن مالک]] که هنوز زنده بودند، مراجعه نمایند.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۹۷.</ref> سپس با اشاره به اینکه وی نوه پیامبر است از آنان پرسید در برابر چه چیزی قصد کشتن او را دارند؟ آیا کسی از آنان را کشته، یا مال کسی را حیف و میل کرده و یا اینکه جراحتی بر کسی وارد کره است؟<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۹۸.</ref> | ||
سپس [[شبث بن ربعی]]، [[حجار بن ابجر]]، [[قیس بن اشعث]] و [[یزید بن حارث شیبانی|یزید بن حارث]] از نویسندگان [[نامههای کوفیان]] را خطاب قرار داد که آیا شما نبودید که برای من نامه نوشتید و مرا به [[کوفه]] دعوت کردید و چون با انکار اینان مواجه شد فرمود: «اکنون هم اگر از آمدنم پشیمانید بگذارید به هر جایی از دنیا که امن باشد بروم.»{{مدرک}} | سپس [[شبث بن ربعی]]، [[حجار بن ابجر]]، [[قیس بن اشعث]] و [[یزید بن حارث شیبانی|یزید بن حارث]] از نویسندگان [[نامههای کوفیان]] را خطاب قرار داد که آیا شما نبودید که برای من نامه نوشتید و مرا به [[کوفه]] دعوت کردید و چون با انکار اینان مواجه شد فرمود: «اکنون هم اگر از آمدنم پشیمانید بگذارید به هر جایی از دنیا که امن باشد بروم.»{{مدرک}} | ||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
به گزارش [[ابومخنف]] هنگامی که امام حسین(ع) از لشکریان ابن سعد خواست که به حرفش گوش دهند تا دلیل آمدنش به کوفه را بیان کند، برخی از زنان و کودکان به گریه افتادند امام حسین(ع) از [[حضرت عباس]] و [[حضرت علی اکبر علیهالسلام|علیاکبر]] خواست که آنان را ساکت کنند و جمله معروف «فلعمری لیکثر بکاؤهن؛ به خدا قسم هنوز گریههای بسیاری در پیش دارند.» را همین جا بر زبان جاری کرد.<ref>ابومخنف، وقعة الطف، ۱۴۱۷ق، ص۲۰۶.</ref> | به گزارش [[ابومخنف]] هنگامی که امام حسین(ع) از لشکریان ابن سعد خواست که به حرفش گوش دهند تا دلیل آمدنش به کوفه را بیان کند، برخی از زنان و کودکان به گریه افتادند امام حسین(ع) از [[حضرت عباس]] و [[حضرت علی اکبر علیهالسلام|علیاکبر]] خواست که آنان را ساکت کنند و جمله معروف «فلعمری لیکثر بکاؤهن؛ به خدا قسم هنوز گریههای بسیاری در پیش دارند.» را همین جا بر زبان جاری کرد.<ref>ابومخنف، وقعة الطف، ۱۴۱۷ق، ص۲۰۶.</ref> | ||
همچنین هنگامی که امام حسین(ع) خود را معرفی کرد و از لشکریان ابن سعد اگر سخنانش را قبول ندارند به صحابهای که زنده هستند مراجعه نمایند، [[شمر بن ذیالجوشن]] برای اینکه سخنان امام حسین(ع) قطع شود تا در روحیه لشکر تأثیر نگذارد فریاد زد: او خدا را روی یک کلمه [[عبادت]] میکند و نمیداند چه میگوید؟ سخن شمر واکنش [[حبیب بن مظاهر]] را در پی داشت که به او گقت خدا بر قلبت مهر زده است. | همچنین هنگامی که امام حسین(ع) خود را معرفی کرد و از لشکریان ابن سعد اگر سخنانش را قبول ندارند به صحابهای که زنده هستند مراجعه نمایند، [[شمر بن ذیالجوشن]] برای اینکه سخنان امام حسین(ع) قطع شود تا در روحیه لشکر تأثیر نگذارد فریاد زد: او خدا را روی یک کلمه [[عبادت]] میکند و نمیداند چه میگوید؟ سخن شمر واکنش [[حبیب بن مظاهر]] را در پی داشت که به او گقت خدا بر قلبت مهر زده است.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۹۷-۹۸.</ref> | ||
لشکریان ابن سعد در برابر سخنان امام حسین(ع) سکوت کردند، اما نویسندگان نامهها دعوت خود را انکار نمودند. | لشکریان ابن سعد در برابر سخنان امام حسین(ع) سکوت کردند،{{مدرک}} اما نویسندگان نامهها دعوت خود را انکار نمودند.{{مدرک}} پس از سخنان امام حسین(ع) [[قیس بن اشعث]] از او پرسید چرا با پسرعمویت(یزید) بیعت نمیکنی؟ امام حسین فرمود: «به خدا قسم، دستم را همچون انسانهای ذلیل در دست شما قرار نمیدهم و مانند بندهها فرار نمیکنم»<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۹۸.</ref> | ||
پس از آن | سپس سخنان خود را با قرائت آیه «إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ»<ref>سوره دخان، آیه۲۰.</ref> که به داستان حضرت موسی(ع) در برابر لجاجت فرعونیان اشاره دارد و «...بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ»<ref> سوره مؤمن، آیه۲۷.</ref> آیه من به پروردگار خویش و پروردگار شما پناه میبرم از هر شخص متکبر و سرکشی که به روز حساب ایمان نمیآورد.» | ||
پس از آن آیه «انی عذت بربی و ربکم أن ترجمون من به پروردگار خویش و پروردگار شما پناه میبرم»<ref> سوره دخان، آیه۲۰.</ref> که به داستان حضرت موسی در برابر لجاجت فرعونیان اشاره دارد را قرائت کرد، و فرمود از اینکه گفتارم را قبول نمیکنید، پناه میبرم به پروردگار خود و پروردگار شما از هر شخص متکبر و سرکشی که بروز ایمان نمیآورد.» <ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۹۸.</ref> | |||
== متن خطبه== | == متن خطبه== | ||
{{نقل قول دوقلو تاشو | {{نقل قول دوقلو تاشو | ||
|تیتر=خطبه امام حسین در روز عاشورا | |تیتر=خطبه امام حسین در روز عاشورا | ||
| | |أَيُّهَا النَّاسُ اسْمَعُوا قَوْلِي وَ لَا تَعْجَلُوا حَتَّى أَعِظَكُمْ بِمَا يَحِقُّ لَكُمْ عَلَيَّ وَ حَتَّى أُعْذِرَ إِلَيْكُمْ فَإِنْ أَعْطَيْتُمُونِي النَّصَفَ كُنْتُمْ بِذَلِكَ أَسْعَدَ وَ إِنْ لَمْ تُعْطُونِي النَّصَفَ مِنْ أَنْفُسِكُمْ فَأَجْمِعُوا رَأْيَكُمْ ثُمَّ لا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَ لا تُنْظِرُونِ إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ | ||
ثُمَّ حَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ ذَكَرَ اللَّهَ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِيِّ ص وَ عَلَى مَلَائِكَةِ اللَّهِ وَ أَنْبِيَائِهِ فَلَمْ يُسْمَعْ مُتَكَلِّمٌ قَطُّ قَبْلَهُ وَ لَا بَعْدَهُ أَبْلَغُ فِي مَنْطِقٍ مِنْهُ ثُمَّ قَالَ أَمَّا بَعْدُ فَانْسُبُونِي فَانْظُرُوا مَنْ أَنَا ثُمَّ ارْجِعُوا إِلَى أَنْفُسِكُمْ وَ عَاتِبُوهَا فَانْظُرُوا هَلْ يَصْلُحُ لَكُمْ قَتْلِي وَ انْتِهَاكُ حُرْمَتِي أَ لَسْتُ ابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكُمْ وَ ابْنَ وَصِيِّهِ وَ ابْنِ عَمِّهِ وَ أَوَّلِ الْمُؤْمِنِينَ الْمُصَدِّقِ لِرَسُولِ اللَّهِ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِ أَ وَ لَيْسَ حَمْزَةُ سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ عَمِّي أَ وَ لَيْسَ جَعْفَرٌ الطَّيَّارُ فِي الْجَنَّةِ بِجِنَاحَيْنِ عَمِّي | |||
أَ وَ لَمْ يَبْلُغْكُمْ مَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ لِي وَ لِأَخِي هَذَانِ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَإِنْ صَدَّقْتُمُونِي بِمَا أَقُولُ وَ هُوَ الْحَقُّ وَ اللَّهِ مَا تَعَمَّدْتُ كَذِباً مُنْذُ عَلِمْتُ أَنَّ اللَّهَ يَمْقُتُ عَلَيْهِ أَهْلَهُ وَ إِنْ كَذَّبْتُمُونِي فَإِنَّ فِيكُمْ مَنْ لَوْ سَأَلْتُمُوهُ عَنْ ذَلِكَ أَخْبَرَكُمْ سَلُوا جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيَّ وَ أَبَا سَعِيدٍ الْخُدْرِيَّ وَ سَهْلَ بْنَ سَعْدٍ السَّاعِدِيَّ وَ زَيْدَ بْنَ أَرْقَمَ وَ أَنَسَ بْنَ مَالِكٍ يُخْبِرُوكُمْ أَنَّهُمْ سَمِعُوا هَذِهِ الْمَقَالَةَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص لِي وَ لِأَخِي أَ مَا فِي هَذَا حَاجِزٌ لَكُمْ عَنْ سَفْكِ دَمِي | |||
فَقَالَ لَهُ شِمْرُ بْنُ ذِي الْجَوْشَنِ هُوَ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى حَرْفٍ إِنْ كَانَ يَدْرِي مَا تَقَوَّلَ فَقَالَ لَهُ حَبِيبُ بْنُ مُظَاهِرٍ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَرَاكَ تَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى سَبْعِينَ حَرْفاً وَ أَنَا أَشْهَدُ أَنَّكَ صَادِقٌ مَا تَدْرِي مَا يَقُولُ قَدْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قَلْبِكَ | |||
ثُمَّ قَالَ لَهُمُ الْحُسَيْنُ ع فَإِنْ كُنْتُمْ فِي شَكٍّ مِنْ هَذَا أَ فَتَشُكُّونَ أَنِّي ابْنُ بِنْتِ نَبِيِّكُمْ فَوَ اللَّهِ مَا بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ ابْنُ بِنْتِ نَبِيٍّ غَيْرِي فِيكُمْ وَ لَا فِي غَيْرِكُمْ وَيْحَكُمْ أَ تَطْلُبُونِّي بِقَتِيلٍ مِنْكُمْ قَتَلْتُهُ أَوْ مَالٍ لَكُمُ اسْتَهْلَكْتُهُ أَوْ بِقِصَاصِ جِرَاحَةٍ فَأَخَذُوا لَا يُكَلِّمُونَهُ | |||
فَنَادَى يَا شَبَثَ بْنَ رِبْعِيٍّ يَا حَجَّارَ بْنَ أَبْجَرَ يَا قَيْسَ بْنَ الْأَشْعَثِ يَا يَزِيدَ بْنَ الْحَارِثِ أَ لَمْ تَكْتُبُوا إِلَيَّ أَنْ قَدْ أَيْنَعَتِ الثِّمَارُ وَ اخْضَرَّ الْجَنَابُ وَ إِنَّمَا تَقْدَمُ عَلَى جُنْدٍ لَكَ مُجَنَّدٍ | |||
فَقَالَ لَهُ قَيْسُ بْنُ الْأَشْعَثِ مَا نَدْرِي مَا تَقُولُ وَ لَكِنِ انْزِلْ عَلَى حُكْمِ بَنِي عَمِّكَ فَإِنَّهُمْ لَمْ يُرُوكَ إِلَّا مَا تُحِبُّ فَقَالَ لَهُ الْحُسَيْنُ لَا وَ اللَّهِ لَا أُعْطِيكُمْ بِيَدِي إِعْطَاءَ الذَّلِيلِ وَ لَا أَفِرُّ فِرَارَ الْعَبِيدِ | |||
ثُمَّ نَادَى يَا عِبَادَ اللَّهِ إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ أَعُوذُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۹۷-۹۸.</ref>| ای گروه مردم گفتار مرا بشنوید و شتاب نکنید تا شما را به آنچه حق شما بر من است پند دهم، و عذر خود را بر شما آشکار کنم پس اگر انصاف دهید سعادتمند خواهید شد و اگر انصاف ندهید پس نیک بنگرید تا نباشد کار شما بر شما اندوهی سپس درباره من آنچه خواهید انجام دهید و مهلتم ندهید، همانا ولی من آن خدائی است که قرآن را فرو فرستاد و او است سرپرست و یار مردمان شایسته. | |||
سپس حمد و ثنای پروردگار را بهجا آورد، و به آنچه شایسته بود از او یاد کرد و بر پیغمبر خدا(ص) و فرشتگانش و پیمبران درود فرستاد، و از هیچ سخنوری پیش از او و نه پس از آن حضرت سخنی بلیغتر و رساتر از سخنان او شنیده نشد، سپس فرمود: اما بعد، پس نسب و نژاد مرا بسنجید و ببینید من کیستم سپس به خود آئید و خویش را سرزنش کنید و بنگرید آیا کشتن من و دریدن پرده حرمتم برای شما سزاوار است؟ آیا من پسر دختر پیغمبر شما و فرزند وصی او نیستم، آن کس که پسر عموی رسول خدا و اولین کس بود که رسول خدا(ص) را در آنچه از جانب پروردگارش آورده بود تصدیق کرد؟ آیا حمزه سیدالشهداء عموی من نیست؟ آیا جعفر بن ابیطالب که با دو بال در بهشت پرواز کند عموی من نیست؟ | |||
این | آیا به شما نرسیده آنچه رسول خدا(ص) درباره من و برادرم فرمود: که این دو آقایان جوانان اهل بهشت هستند؟ پس اگر تصدیق سخن مرا بکنید حق همان است، به خدا از روزی که دانستهام خدا دروغگو را دشمن دارد دروغ نگفتهام، و اگر به دروغم نسبت دهید پس همانا در میان شما کسانی هستند که اگر از آنان بپرسید شما را به آنچه من گفتم آگاهی دهند، بپرسید از جابر بن عبداللَّه انصاری، و اباسعید خدری، و سهل بن سعد ساعدی، و زید بن ارقم، و انس بن مالک تا به شما آگاهی دهند که این گفتار را از پیغمبر(ص) درباره من و برادرم شنیدهاند، آیا این گفتار رسول خدا(ص) جلوگیری از ریختن خون من نمیکند؟ | ||
شمر بن ذیالجوشن گفت: من پرستش کنم خدا را بر یک حرف اگر بدانم چه میگوئی (یعنی من ندانم چه میگوئی) حبیب بن مظاهر به او گفت: به خدا من ترا چنین میبینم که بر هفتاد حرف نیز خدا را پرستش کنی، و من گواهی دهم که تو راست میگوئی، و ندانی او چه میگوید خدا دل تو را (از پذیرش سخن حق) مهر کرده است. | |||
سپس حسین علیهالسلام فرمود: اگر در این سخن هم تردید دارید آیا در این نیز تردید دارید که من پسر دختر پیغمبر شما هستم؟ بخدا در میان مشرق و مغرب پسر دختر پیغمبری جز من نیست چه در میان شما و چه در غیر شما! وای بر شما آیا کسی از شما کشتهام که خون او از من میخواهید؟ یا مالی از شما بردهام؟ یا قصاص جراحتی از من میخواهید؟ | |||
پس از آن آن حضرت فریاد زد:ای شبث بن ربعی، وای حجار بن ابجر، وای قیس بن اشعث، وای یزید بن حارث، آیا شما بمن ننوشتید: که میوهها رسیده و باغها سرسبز شده و تو بر لشکری آماده یاریت وارد خواهی شد؟ | |||
قیس بن اشعث گفت: ما ندانیم تو چه میگوئی ولی به حکم پسر عمویت (عبیداللَّه) تن در ده زیرا که ایشان چیزی جز آنچه تو دوست داری درباره تو انجام نخواهند داد!؟ | |||
حسین علیهالسلام فرمود: نه به خدا، نه دست خواری به شما خواهم داد، و نه مانند بندگان فرار خواهم نمود، سپس فرمود:ای بندگان خدا همانا من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه برم از اینکه آزاری به من برسانید، به پروردگار خود و پروردگار شما پناه برم از هر سرکشی که بروز جزا ایمان نیاورد.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ترجمه رسولی محلاتی، ج۲، ص۱۰۱-۱۰۲. </ref> | |||
}} | }} | ||
ویرایش