امام علی در اشعار فارسی: تفاوت میان نسخهها
جز
←در مثنوی معنوی
جز (←در اشعار سعدی) |
جز (←در مثنوی معنوی) |
||
خط ۱۲۵: | خط ۱۲۵: | ||
خدو انداختن خصم در روی امیر المؤمنین [[علی کرم الله وجهه]] و انداختن امیرالمؤمنین علی شمشیر از دست | خدو انداختن خصم در روی امیر المؤمنین [[علی کرم الله وجهه]] و انداختن امیرالمؤمنین علی شمشیر از دست | ||
{{شعر}}{{ب|از علی آموز اخلاص عمل|شیر حق را دان مطهر از دغل}}{{ب|در غزا بر پهلوانی دست یافت|زود شمشیری بر آورد و شتافت}}{{ب|او خدو انداخت در روی علی|افتخار هر نبی و هر وَلی}}{{ب|آن خدو زد بر رخی که روی ماه|سجده آرد پیش او در سجدهگاه}}{{ب|در زمان انداخت شمشیر آن علی|کرد او اندر غزااش کاهلی}}{{ب|گشت حیران آن مبارز زین عمل|وز نمودن عفو و رحمت بیمحل}}{{ب|گفت بر من تیغ تیز افراشتی|از چه افکندی مرا بگذاشتی}}{{ب|آن چه دیدی بهتر از پیکار من|تا شدی تو سُست در اشکار من}}{{ب|آن چه دیدی که چنین خشمت نشست|تا چنان برقی نمود و باز جَست}}{{ب|آن چه دیدی که مرا زان عکسِ دید|در دل و جان شعلهای آمد پدید}}{{ب|آن چه دیدی برتر از کون و مکان|که به از جان بود و بخشیدیم جان}}{{ب|در شجاعت شیر ربانیستی|در مروّت خود کی داند کیستی}}{{ب|در مروّت ابر موسیی | {{شعر}}{{ب|از علی آموز اخلاص عمل|شیر حق را دان مطهر از دغل}}{{ب|در غزا بر پهلوانی دست یافت|زود شمشیری بر آورد و شتافت}}{{ب|او خدو انداخت در روی علی|افتخار هر نبی و هر وَلی}}{{ب|آن خدو زد بر رخی که روی ماه|سجده آرد پیش او در سجدهگاه}}{{ب|در زمان انداخت شمشیر آن علی|کرد او اندر غزااش کاهلی}}{{ب|گشت حیران آن مبارز زین عمل|وز نمودن عفو و رحمت بیمحل}}{{ب|گفت بر من تیغ تیز افراشتی|از چه افکندی مرا بگذاشتی}}{{ب|آن چه دیدی بهتر از پیکار من|تا شدی تو سُست در اشکار من}}{{ب|آن چه دیدی که چنین خشمت نشست|تا چنان برقی نمود و باز جَست}}{{ب|آن چه دیدی که مرا زان عکسِ دید|در دل و جان شعلهای آمد پدید}}{{ب|آن چه دیدی برتر از کون و مکان|که به از جان بود و بخشیدیم جان}}{{ب|در شجاعت شیر ربانیستی|در مروّت خود کی داند کیستی}}{{ب|در مروّت ابر موسیی به تیه|کآمد از وی خوان و نان بیشبیه}}{{ب|...ای علی که جمله عقل و دیدهای|شمّهای واگو از آنچ دیدهای}}{{ب|تیغ حلمت جان ما را چاک کرد|آب علمت خاک ما را پاک کرد}}{{ب|بازگو دانم که این اسرارِ هوست|زانک بیشمشیر کشتن کارِ اوست}}{{ب|صانع بیآلت و بیجارحه|واهب این هدیههای رابحه}}{{ب|صد هزاران میچشاند هوش را|که خبر نبود دو چشم و گوش را}}{{ب|باز گوای بازِ عرش خوششکار|تا چه دیدی این زمان از کردگار}}{{ب|چشم تو ادراک غیب آموخته|چشم٬های حاضران بر دوخته}}{{ب|آن یکی ماهی همیبیند عیان|وان یکی تاریک میبیند جهان}}{{ب|وان یکی سه ماه میبیند بهم|این سه کس بنشسته یک موضع نعم}}{{ب|چشم هر سه باز و گوش هر سه تیز|در تو آویزان و از من در گریز}}{{ب|سحر عین است این عجب لطف خفیست|بر تو نقش گرگ و بر من یوسفیست}}{{ب|عالم ار هجده هزارست و فزون|هر نظر را نیست این هجده زبون}}{{ب|راز بگشاای علی مرتضی|ای پس سؤ القضا حسن القضا}}{{ب|یا تو واگو آنچ عقلت یافتست|یا بگویم آنچ برمن تافتست}}{{ب|از تو بر من تافت چون داری نهان|میفشانی نور چون مه بیزبان}}{{ب|لیک اگر در گفت آید قرص ماه|شب روان را زودتر آرد براه}}{{ب|از غلط ایمن شوند و از ذهول|بانگ مه غالب شود بر بانگ غول}}{{ب|ماه بیگفتن چو باشد رهنما|چون بگوید شد ضیا اندر ضیا}}{{ب|چون تو بابی آن مدینهٔ علم را|چون شعاعی آفتاب حلم را}}{{ب|باز باشای باب بر جویای باب|تا رسد از تو قشور اندر لباب}}{{ب|باز باشای باب رحمت تا ابد|بارگاه ما له کفوا احد}}{{ب|هر هوا و ذرهای خود منظریست|نا گشاده کی گود کانجا دریست}}{{ب|تا بنگشاید دری را دیدبان|در درون هرگز نجنبد این گمان}}{{ب|چون گشاده شد دری حیران شود|مرغ اومید و طمع پران شود}}{{ب|غافلی ناگه به ویران گنج یافت|سوی هر ویران از آن پس میشتافت}}{{ب|تا ز درویشی نیابی تو گهر|کی گهر جویی ز درویشی دگر}}{{ب|سالها گر ظن دَوَد با پای خویش|نگذرد زاشکاف بینیهای خویش}}{{ب|تا ببینی نایدت از غیب بو|غیر بینی هیچ میبینی بگو<ref>مثنوی معنوی، دفتر اول، ص۱۶۴-۱۶۶، ابیات ۳۷۲۷-۳۷۷۸.</ref>}}{{پایان شعر}} | ||
سؤال کردن آن کافر از علی | سؤال کردن آن کافر از علی کرّم الله وجهه کی بر چون منی مظفر شدی شمشیر از دست چون انداختی | ||
{{شعر}}{{ب|پس بگفت آن نو مسلمان ولی|از سر مستی و لذت با علی}}{{ب|که بفرما یا امیر المؤمنین|تا بجنبد جان | {{شعر}}{{ب|پس بگفت آن نو مسلمان ولی|از سر مستی و لذت با علی}}{{ب|که بفرما یا امیر المؤمنین|تا بجنبد جان به تن در چون جنین}}{{ب|هفت اختر هر جنین را مدتی|میکنندای جان به نوبت خدمتی}}{{ب|چونک وقت آید که جان گیرد جنین|آفتابش آن زمان گردد معین}}{{ب|این جنین در جنبش آید ز آفتاب|کآفتابش جان همیبخشد شتاب}}{{ب|از دگر انجم به جز نقشی نیافت|این جنین تا آفتابش بر نتافت}}{{ب|از کدامین ره تعلق یافت او|در رحم با آفتاب خوبرو}}{{ب|از ره پنهان که دور از حس ماست|آفتاب چرخ را بس راههاست}}{{ب|آن رهی که زر بیابد قوت ازو|و آن رهی که سنگ شد یاقوت ازو}}{{ب|آن رهی که سرخ سازد لعل را|وان رهی که برق بخشد نعل را}}{{ب|آن رهی که پخته سازد میوه را|و آن رهی که دل دهد کالیوه را}}{{ب|بازگوای باز پر افروخته|با شه و با ساعدش آموخته}}{{ب|باز گوای بار عنقاگیر شاه|ای سپاهاشکن بخود نه با سپاه}}{{ب|امت وحدی یکی و صد هزار|بازگوای بنده بازت را شکار}}{{ب|در محل قهر این رحمت ز چیست|اژدها را دست دادن راه کیست<ref>مثنوی معنوی، دفتر اول، ص۱۶۶-۱۶۷، ابیات ۳۷۷۹-۳۷۹۳.</ref>}}{{پایان شعر}} | ||
جواب گفتن امیر المؤمنین کی سبب افکندن شمشیر از دست چه بوده است در آن حالت | جواب گفتن امیر المؤمنین کی سبب افکندن شمشیر از دست چه بوده است در آن حالت |