امام علی در اشعار فارسی: تفاوت میان نسخهها
جز
←در اشعار محمدحسین غروی اصفهانی (کمپانی)
Abbasahmadi (بحث | مشارکتها) (افزودن عکس) |
|||
خط ۲۳۵: | خط ۲۳۵: | ||
{{شعر|}}{{ب|[[کعبه]] چون گوی سبق از سینه سینا گرفت|پایه برتر از فراز گنبد مینا گرفت}}{{ب|خانه بیسالار و صاحب بود تا میلاد شاه|سر بکیوان زد چو رب البیت در وی جا گرفت}}{{ب|تا ز برج کعبه خورشید حقیقت جلوه کرد|چرخ چارم سوخت از حسرت دل از دنیا گرفت}}{{ب|خاک بطحا زین عنایت آنچنان شد سربلند|رونق عز و شرف از [[مسجد اقصی]] گرفت}}{{ب|کعبه شد تا مرکز طاوس گلزار ازل|تا ابد زاغ و زغن یکسر ره صحرا گرفت}}{{ب|خلوت حق شد زهر دیو و دد ناپاک، پاک|در پناه اسم اعظم منزل و مأوی گرفت}}{{ب|خیر مقدمای همایون طالع برج شرف|ملک هستی زیب و فر زان طلعت غرا گرفت}}{{ب|نغمه دستان بپا شد در خور این داستان|شور جبرئیل امین در عالم بالا گرفت}}{{پایان شعر}}{{وسطچین}}{{|گوش جان بگشا و بشنو از امین کردگار}}{{سخ}}{{|لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار<ref>دیوان کمپانی، ص۳۷.</ref>}}{{پایان وسطچین}} | {{شعر|}}{{ب|[[کعبه]] چون گوی سبق از سینه سینا گرفت|پایه برتر از فراز گنبد مینا گرفت}}{{ب|خانه بیسالار و صاحب بود تا میلاد شاه|سر بکیوان زد چو رب البیت در وی جا گرفت}}{{ب|تا ز برج کعبه خورشید حقیقت جلوه کرد|چرخ چارم سوخت از حسرت دل از دنیا گرفت}}{{ب|خاک بطحا زین عنایت آنچنان شد سربلند|رونق عز و شرف از [[مسجد اقصی]] گرفت}}{{ب|کعبه شد تا مرکز طاوس گلزار ازل|تا ابد زاغ و زغن یکسر ره صحرا گرفت}}{{ب|خلوت حق شد زهر دیو و دد ناپاک، پاک|در پناه اسم اعظم منزل و مأوی گرفت}}{{ب|خیر مقدمای همایون طالع برج شرف|ملک هستی زیب و فر زان طلعت غرا گرفت}}{{ب|نغمه دستان بپا شد در خور این داستان|شور جبرئیل امین در عالم بالا گرفت}}{{پایان شعر}}{{وسطچین}}{{|گوش جان بگشا و بشنو از امین کردگار}}{{سخ}}{{|لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار<ref>دیوان کمپانی، ص۳۷.</ref>}}{{پایان وسطچین}} | ||
{{شعر|}}{{ب|گوهری شد از درون کعبه بیرون از صدف|کرد بیت الله را با آن شرف بیت الشرف}}{{ب|گوهری سنگین بها، رخشان شد از بیت الحرام|کز ثریا تا ثری را کرد کمتر از خَزَف}}{{ب|کعبه شد از مقدم او، قاف عنقاء قدم|شاهبازان طریقت در کنارش صف بصف}}{{ب|سینه سینا مگر از هیبتش شد چاک چاک|یا شنید از رأفتش موسی ندای لا تَخَف}}{{ب|زاشتیاقش، [[یوسف صدیق]] در زندان غم|در فراقش پیر کنعان نغمه ساز وا اسف}}{{ب|خلعت خلّت شد ارزانی بر اندام خلیل|کرد بنیاد حرم چون بهر آن نِعمَ الخَلَف}}{{ب|کعبه را شد همسری با تربت پاک غری|مبدأ اندر کعبه بود و منتهی اندر نجف}}{{ب|آسمان زد کوس شادی در محیط کان فکان|زهره ساز نغمه تبریک زد بیچنگ و دف}}{{ب|هر دو گیتی را بشادی کرد فردوس برین|نغمه روح الامین با یک جهان شوق و شعف}}{{پایان شعر}}{{وسطچین}}{{|گوش جان بگشا و بشنو از امین کردگار}}{{سخ}}{{|لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار<ref>دیوان کمپانی، ص۳۷-۳۸.</ref>}}{{پایان وسطچین}} | {{شعر|}}{{ب|گوهری شد از درون کعبه بیرون از صدف|کرد بیت الله را با آن شرف بیت الشرف}}{{ب|گوهری سنگین بها، رخشان شد از بیت الحرام|کز ثریا تا ثری را کرد کمتر از خَزَف}}{{ب|کعبه شد از مقدم او، قاف عنقاء قدم|شاهبازان طریقت در کنارش صف بصف}}{{ب|سینه سینا مگر از هیبتش شد چاک چاک|یا شنید از رأفتش موسی ندای لا تَخَف}}{{ب|زاشتیاقش، [[یوسف صدیق]] در زندان غم|در فراقش پیر کنعان نغمه ساز وا اسف}}{{ب|خلعت خلّت شد ارزانی بر اندام خلیل|کرد بنیاد حرم چون بهر آن نِعمَ الخَلَف}}{{ب|کعبه را شد همسری با تربت پاک غری|مبدأ اندر کعبه بود و منتهی اندر نجف}}{{ب|آسمان زد کوس شادی در محیط کان فکان|زهره ساز نغمه تبریک زد بیچنگ و دف}}{{ب|هر دو گیتی را بشادی کرد فردوس برین|نغمه روح الامین با یک جهان شوق و شعف}}{{پایان شعر}}{{وسطچین}}{{|گوش جان بگشا و بشنو از امین کردگار}}{{سخ}}{{|لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار<ref>دیوان کمپانی، ص۳۷-۳۸.</ref>}}{{پایان وسطچین}} | ||
{{شعر|}}{{ب |باده بده ساقیا! ولی ز خُمِّ غدیر|چنگ بزن مطربا! ولی به یاد امیر}} | |||
{{ب |تو نیز ای چرخ پیر! بیا ز بالا به زیر |دادِ مسرّت بده، ساغر عشرت بگیر }} | |||
بلبل نطقم چنان قافیه پرداز شد | |||
که زُهره در آسمان به نغمه دمساز شد | |||
محیط کون و مکان، دایره ساز شد | |||
سَرور روحانیان هو العلی الکبیر | |||
وادی خمّ غدیر، منطقه نور شد | |||
یا ز کف عقل پیر، تجلّی طور شد؟ | |||
یا که بیانی خطیر ز سرِّ مستور شد؟ | |||
یا شده در یک سریر قَرانِ شاه و وزیر؟ | |||
چون به سرِ دست شاه، شیر خدا شد بلند | |||
به تارک مهر و ماه، ظلِّ عنایت فکند | |||
به شوکت فرّ و جاه، به طالعی ارجمند | |||
شاه ولایت پناه، به امر حق شد امیر | |||
مژده! که شد میر عشق، وزیر عقل نخست | |||
به همّت پیر عشق، اساسِ وحدت، دُرست | |||
به آب شمشیر عشق، نقش دوئیت بشست | |||
به زیر زنجیر عشق، شیر فلک شد اسیر | |||
فاتح اقلیمِ جود به جای خاتم نشست | |||
یا به سپهرِ وجود نیر اعظم نشست؟ | |||
یا به محیط شهود مرکز عالم نشست؟ | |||
روی حسود عنود سیاه شد همچو قیر | |||
جلوه به صد ناز کرد لیلی حسن قِدَم | |||
پرده ز رُخ باز کرد بدْر منیر ظُلَم | |||
نغمهْگری ساز کرد معدن کلِّ حِکم | |||
یا سخن آغاز کرد عنِ اللَّطیفِ الخبیر: | |||
به هر که مولا منم، علیست مولای او | |||
نسخه اسما منم، علیست طغرای او | |||
سرِّ معمّا منم، علیست مَجْلای او | |||
محیط انشا منم، علی مَدار و مدیر | |||
طور تجلّی منم، سینه سینا علیست | |||
سرِّ انا اللّه منم، آیت کبرا علیست | |||
درّه بیضا منم، لؤلؤ لالا علیست | |||
شافع عقبی منم، علی مُشار و مُشیر | |||
حلقه افلاک را، سلسلهْ جنبان علیست | |||
قاعده خاک را، اساس و بنیان علیست | |||
دفتر ادراک را، طراز و عنوان علیست | |||
سید لولاک را، علی وزیر و ظهیر | |||
دایره کن فکان، مرکز عزم علیست | |||
عرصه کون و مکان، خطّه رزم علیست | |||
در حرم لا مکان، خلوت بزم علیست | |||
روی زمین و زمان به نور او مُستَنیر | |||
یوسف کنعان عشق، بنده رخسار اوست | |||
خضر بیابان عشق، تشنه گفتار اوست | |||
موسی عمران عشق، طالب دیدار اوست | |||
کیست سلیمان عشق بر درِ او؟ یک فقیر | |||
ای به فروغ جمال آینه ذوالجلال | |||
«مفتقر» خوش مقال مانده به وصف تو، لال | |||
گرچه بُراق خیال در تو ندارد مجال | |||
ولی ز آب زلال، تشنه بُوَد ناگزیر | |||
==در اشعار اقبال لاهوری== | ==در اشعار اقبال لاهوری== |