کاربر ناشناس
خالد بن ولید: تفاوت میان نسخهها
منبع یابی، اصلاح پاورقی و منابع
imported>M.r.seifi (منبع یابی، اصلاح پاورقی و منابع) |
imported>M.r.seifi (منبع یابی، اصلاح پاورقی و منابع) |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
==ولادت و نسب== | ==ولادت و نسب== | ||
هرچند مورخان تاریخ تولد خالد را ذکر نکردهاند، اما باتوجه به تاریخ وفات و سن وی در هنگام مرگ میتوان حدس زد که او در حدود ۲۶ سال پیش از [[بعثت|مبعث]] [[محمد(ص)|پیامبر اسلام]] (۵۸۴م)، در [[مکه]] متولد شده است. پدرش، ولیدبن مغیره، از اشراف و بزرگان قریش محسوب میشد<ref> ابوالفرج اصفهانی، ج ۱۶، ص۱۹۴ </ref> و مادرش، عَصْماء (لُبابه صغرا یا کبرا)، دختر حارث بن حَرْب (یا حَزْن/ حَزْم) است که نسبش به قبیله قَیس عیلان بن مُضَر میرسد.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۷، ص۳۹۴؛ زبیری، نسب قریش، ۱۹۵۳م، ص۳۲۲؛ | هرچند مورخان تاریخ تولد خالد را ذکر نکردهاند، اما باتوجه به تاریخ وفات و سن وی در هنگام مرگ میتوان حدس زد که او در حدود ۲۶ سال پیش از [[بعثت|مبعث]] [[محمد(ص)|پیامبر اسلام]] (۵۸۴م)، در [[مکه]] متولد شده است. پدرش، ولیدبن مغیره، از اشراف و بزرگان قریش محسوب میشد<ref>ابوالفرج اصفهانی، كتابالاغانى، قاهره، ج ۱۶، ص۱۹۴.</ref> و مادرش، عَصْماء (لُبابه صغرا یا کبرا)، دختر حارث بن حَرْب (یا حَزْن/ حَزْم) است که نسبش به قبیله قَیس عیلان بن مُضَر میرسد.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۷، ص۳۹۴؛ زبیری، نسب قریش، ۱۹۵۳م، ص۳۲۲؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، ج ۱۶، ص۲۲۰.</ref> | ||
از مشهورترین عموهای ولید یکی ابواُمَیة بن مغیره بود که گفته شده است اختلاف قبایل قریش را درباره چگونگی گذاشتن [[حجرالاسود]] به هنگام بازسازی [[کعبه]]، با پیشنهاد تعیین داور حل کرد و گفت قریش نخستین کسی را که از در مسجد وارد شود، حَکَم قرار دهند<ref> ابن هشام، ج ۱، ص۲۰۹ </ref> و دیگری، هشام بن مُغیره که از اشراف قریش و فرمانده بنی مخزوم در جنگ فِجار بود. با مرگ وی، قریشیان سه سال بازار برپا نکردند و مرگ وی را مبدأ تاریخ خود قرار دادند.<ref> ابن قدامه، ص۳۵۵؛ شلبی، تاریخ سیف اللّه خالدبن الولید، ۱۹۳۳م، ص۲۶.</ref> [[میمونه دختر حارث]] (همسر پیامبر) و [[لبابه همسر حضرت عباس|لُبابه]] امّ الفضل (همسر [[حضرت ابوالفضل|عباس بن عبدالمطلب]] و مادربزرگ خلفای عباسی)، خالههای خالد بودند.<ref> ابن قتیبه، ۱۹۶۰، ص۲۶۷ </ref> | از مشهورترین عموهای ولید یکی ابواُمَیة بن مغیره بود که گفته شده است اختلاف قبایل قریش را درباره چگونگی گذاشتن [[حجرالاسود]] به هنگام بازسازی [[کعبه]]، با پیشنهاد تعیین داور حل کرد و گفت قریش نخستین کسی را که از در مسجد وارد شود، حَکَم قرار دهند<ref> ابن هشام، ج ۱، ص۲۰۹ </ref> و دیگری، هشام بن مُغیره که از اشراف قریش و فرمانده بنی مخزوم در جنگ فِجار بود. با مرگ وی، قریشیان سه سال بازار برپا نکردند و مرگ وی را مبدأ تاریخ خود قرار دادند.<ref> ابن قدامه، ص۳۵۵؛ شلبی، تاریخ سیف اللّه خالدبن الولید، ۱۹۳۳م، ص۲۶.</ref> [[میمونه دختر حارث]] (همسر پیامبر) و [[لبابه همسر حضرت عباس|لُبابه]] امّ الفضل (همسر [[حضرت ابوالفضل|عباس بن عبدالمطلب]] و مادربزرگ خلفای عباسی)، خالههای خالد بودند.<ref> ابن قتیبه، ۱۹۶۰، ص۲۶۷ </ref> | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
==بعد از مسلمان شدن== | ==بعد از مسلمان شدن== | ||
مورخان درباره تاریخ [[اسلام]] آوردن خالد آرای متفاوتی داشتهاند، به نحوی که برخی اسلام آوردنش را در سال پنجم، پس از [[غزوه بنی قریظه|غزوه بنی قُرَیظه]]، یا در فاصله زمانی میان [[صلح حدیبیه]] ([[ذی القعدة الحرام|ذیقعده]] سال ششم) و فتح خیبر (محرّم سال هفتم)<ref> رجوع کنید به خلیفةبن خیاط، | مورخان درباره تاریخ [[اسلام]] آوردن خالد آرای متفاوتی داشتهاند، به نحوی که برخی اسلام آوردنش را در سال پنجم، پس از [[غزوه بنی قریظه|غزوه بنی قُرَیظه]]، یا در فاصله زمانی میان [[صلح حدیبیه]] ([[ذی القعدة الحرام|ذیقعده]] سال ششم) و فتح خیبر (محرّم سال هفتم)<ref> رجوع کنید به خلیفةبن خیاط، تاریخ، ۱۴۱۵ق، ص۴۰؛ ابن عبدالبرّ، الإستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۴۲۷؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۱۴۰.</ref> یا در سال هفتم بعد از [[غزوه خیبر|فتح خیبر]]<ref> ابن حجر عسقلانی، ۱۴۱۲، ج ۲، ص۲۵۱ </ref> دانستهاند، اما بنابر مشهور، او در اول [[صفر]] سال هشتم، پیش از [[فتح مکه]]، اسلام آورد.<ref> واقدی، ۱۹۶۶، ج ۲، ص۶۶۱؛ ابن هشام، ج ۳، ص۲۹۰ـ۲۹۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج ۴، ص۲۵۲.</ref> | ||
===جنگ موته=== | ===جنگ موته=== | ||
خالد پس از چند ماه از اسلام آوردنش، در [[جنگ موته|جنگ مؤته]] در [[جمادی الاولی]] سال هشتم شرکت کرد که پس از [[شهید]] شدن سران سپاه اسلام، او فرماندهی را برعهده گرفت و باقیمانده سپاه را به [[مدینه]] بازگرداند.<ref> رجوع کنید به واقدی، ۱۹۶۶، ج ۲، ص۷۶۱ـ۷۶۵؛ ابن هشام، ج ۴، ص۱۹ـ۲۲، ۲۵ </ref> او بعدها میگفت در این نبرد نُه شمشیر در دستش شکسته بود.<ref> ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج ۴، ص۲۵۳؛ | خالد پس از چند ماه از اسلام آوردنش، در [[جنگ موته|جنگ مؤته]] در [[جمادی الاولی]] سال هشتم شرکت کرد که پس از [[شهید]] شدن سران سپاه اسلام، او فرماندهی را برعهده گرفت و باقیمانده سپاه را به [[مدینه]] بازگرداند.<ref> رجوع کنید به واقدی، ۱۹۶۶، ج ۲، ص۷۶۱ـ۷۶۵؛ ابن هشام، ج ۴، ص۱۹ـ۲۲، ۲۵ </ref> او بعدها میگفت در این نبرد نُه شمشیر در دستش شکسته بود.<ref> ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج ۴، ص۲۵۳؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۱۴۰.</ref> گفته شده است که پس از نبرد مؤته، خالد به سیف اللّه ملقب شد و در برخی روایات نقل شده است که این لقب را پیامبر(ص) به وی اعطا کرد.<ref> رجوع کنید به ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج ۷، ص۳۹۵؛ زبیری، نسب قریش، ۱۹۵۳م، ص۳۲۰؛ بخاری، ج ۳، جزء۲، قسم ۱، ص۱۳۶ </ref> | ||
===فتح مکه=== | ===فتح مکه=== | ||
در [[۲۰ رمضان]] [[سال هشتم قمری]] و به هنگام فتح مکه، خالد به فرمان پیامبر(ص) در رأس گروهی از سواران، از ناحیه لیط در جنوب [[مکه]] به سوی این شهر حرکت کرد، اما با برخی از [[شرک|مشرکان]] قریش در خَنْدَمه درگیر شد و عدهای از آنان را کشت و وقتی وارد مکه شد، نزد پیامبر(ص) رفت و اقدام خود را توجیه کرد<ref> واقدی، ۱۹۶۶، ج ۲، ص۸۱۹، ۸۲۵ ـ۸۲۶، ۸۳۸ ـ ۸۳۹؛ ابن هشام، ج ۴، ص۴۹ـ ۵۰ </ref> و آنگاه که پیامبر(ص) وارد [[کعبه]] شد، او کنار درِ کعبه ایستاد و اجازه نداد کسی وارد آن شود.<ref> ازرقی، ج ۱، ص۲۶۷ </ref> پس از فتح مکه، خالدبن ولید در رأس گروهی سوار، به فرمان پیامبر اکرم(ص)، به بَطن نخله رفت و بت معروف [[بت عزی|العُزَّی]]، بزرگترین بت [[قریش]]، را از بین برد.<ref> ابن کلبی، ص۲۴ـ۲۷؛ واقدی، ۱۹۶۶، ج ۱، ص۶، قس ج ۳، ص۸۷۳ ـ ۸۷۴؛ ابن هشام، ج ۴، ص۷۹ </ref> | در [[۲۰ رمضان]] [[سال هشتم قمری]] و به هنگام فتح مکه، خالد به فرمان پیامبر(ص) در رأس گروهی از سواران، از ناحیه لیط در جنوب [[مکه]] به سوی این شهر حرکت کرد، اما با برخی از [[شرک|مشرکان]] قریش در خَنْدَمه درگیر شد و عدهای از آنان را کشت و وقتی وارد مکه شد، نزد پیامبر(ص) رفت و اقدام خود را توجیه کرد<ref> واقدی، ۱۹۶۶، ج ۲، ص۸۱۹، ۸۲۵ ـ۸۲۶، ۸۳۸ ـ ۸۳۹؛ ابن هشام، ج ۴، ص۴۹ـ ۵۰ </ref> و آنگاه که پیامبر(ص) وارد [[کعبه]] شد، او کنار درِ کعبه ایستاد و اجازه نداد کسی وارد آن شود.<ref> ازرقی، ج ۱، ص۲۶۷ </ref> پس از فتح مکه، خالدبن ولید در رأس گروهی سوار، به فرمان پیامبر اکرم(ص)، به بَطن نخله رفت و بت معروف [[بت عزی|العُزَّی]]، بزرگترین بت [[قریش]]، را از بین برد.<ref> ابن کلبی، ص۲۴ـ۲۷؛ واقدی، ۱۹۶۶، ج ۱، ص۶، قس ج ۳، ص۸۷۳ ـ ۸۷۴؛ ابن هشام، ج ۴، ص۷۹ </ref> | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
در اوایل [[شوال]] سال هشتم، پیامبر اکرم(ص) خالدبن ولید را در رأس گروهی ۳۵۰ نفره از [[مهاجران]] و [[انصار]] و [[قبیله بنی سلیم|بنی سُلَیم]] به سوی [[بنی جذیمه|بنی جَذِیمه]]، در اطراف مکه، فرستاد تا آنان را به [[اسلام]] دعوت کند. با وجود اینکه بنی جَذیمه مسلمانی خود را اعلام و اسلحه خود را تسلیم کردند، اما خالد دستور داد عدهای از آنان را گردن زدند که چون پیامبر(ص) مطّلع شد، از کار خالد تبری جست و [[حضرت علی(ع)]] را فرستاد تا [[دیه]] کشته شدگان را بپردازد. [[عبدالرحمن بن عوف]] این اقدام خالد را صرفاً برای انتقام خون عمویش، فاکه بن مغیره، دانسته است.<ref> واقدی، ۱۹۶۶، ج ۳، ص۸۷۵ـ۸۸۲؛ ابن هشام، ج ۴، ص۷۰ـ۷۴؛ ابن حبیب، ۱۳۸۴، ص۲۴۸، ۲۵۲، ۲۵۹ـ۲۶۰ </ref> | در اوایل [[شوال]] سال هشتم، پیامبر اکرم(ص) خالدبن ولید را در رأس گروهی ۳۵۰ نفره از [[مهاجران]] و [[انصار]] و [[قبیله بنی سلیم|بنی سُلَیم]] به سوی [[بنی جذیمه|بنی جَذِیمه]]، در اطراف مکه، فرستاد تا آنان را به [[اسلام]] دعوت کند. با وجود اینکه بنی جَذیمه مسلمانی خود را اعلام و اسلحه خود را تسلیم کردند، اما خالد دستور داد عدهای از آنان را گردن زدند که چون پیامبر(ص) مطّلع شد، از کار خالد تبری جست و [[حضرت علی(ع)]] را فرستاد تا [[دیه]] کشته شدگان را بپردازد. [[عبدالرحمن بن عوف]] این اقدام خالد را صرفاً برای انتقام خون عمویش، فاکه بن مغیره، دانسته است.<ref> واقدی، ۱۹۶۶، ج ۳، ص۸۷۵ـ۸۸۲؛ ابن هشام، ج ۴، ص۷۰ـ۷۴؛ ابن حبیب، ۱۳۸۴، ص۲۴۸، ۲۵۲، ۲۵۹ـ۲۶۰ </ref> | ||
در سال هشتم، هنگامی که پیامبر(ص) برای جنگ با قبیله مشرک [[قبیله هوازن|هوازن]] از مکه راهی [[غزوه حنین]] شد، خالد با سواران بنی سُلَیم در مقدمه سپاه حرکت میکرد، اما در جنگ جزو فراریان بود. گفتهاند که بعداً بازگشت و در نبرد شرکت کرد و زخمهایی برداشت و عدهای از جمله یک زن را کشت. آنگاه پیامبر(ص) وی را از قتل کودکان، زنان و بردگان منع کرد.<ref> رجوع کنید به ابن هشام، ج ۴، ص۱۰۰؛ ابوالفرج اصفهانی، ج ۱۶، ص۱۹۵ </ref> خالد همچنین هنگام حرکت پیامبر(ص) به سوی [[طائف]] برای نبرد با [[قبیله ثقیف]] (سال هشتم) در مقدمه سپاه پیامبر(ص) بود.<ref> واقدی، ۱۹۶۶، ج ۳، ص۹۲۳ </ref> | در سال هشتم، هنگامی که پیامبر(ص) برای جنگ با قبیله مشرک [[قبیله هوازن|هوازن]] از مکه راهی [[غزوه حنین]] شد، خالد با سواران بنی سُلَیم در مقدمه سپاه حرکت میکرد، اما در جنگ جزو فراریان بود. گفتهاند که بعداً بازگشت و در نبرد شرکت کرد و زخمهایی برداشت و عدهای از جمله یک زن را کشت. آنگاه پیامبر(ص) وی را از قتل کودکان، زنان و بردگان منع کرد.<ref> رجوع کنید به ابن هشام، ج ۴، ص۱۰۰؛ ابوالفرج اصفهانی، كتابالاغانى، قاهره، ج ۱۶، ص۱۹۵.</ref> خالد همچنین هنگام حرکت پیامبر(ص) به سوی [[طائف]] برای نبرد با [[قبیله ثقیف]] (سال هشتم) در مقدمه سپاه پیامبر(ص) بود.<ref> واقدی، ۱۹۶۶، ج ۳، ص۹۲۳ </ref> | ||
===سال نهم هجری=== | ===سال نهم هجری=== | ||
در [[رجب]] [[سال نهم هجری]]، پیامبر(ص) هنگام اقامت در [[تبوک]]، خالد را در رأس گروهی با ۴۲۰ سوار به سوی أُکَیدِربن عبدالملک، حاکم مسیحی [[دومة الجندل|دَوْمَةُ الْجَنْدَل]]، فرستاد که پس از نبرد کوتاهی وی را اسیر و بعد با او [[صلح]] کرد.<ref> واقدی، ۱۹۶۶، ج ۳، ص۱۰۲۵ـ ۱۰۳۰؛ ابنهشام، ج ۴، ص۱۶۹ـ۱۷۰ </ref> | در [[رجب]] [[سال نهم هجری]]، پیامبر(ص) هنگام اقامت در [[تبوک]]، خالد را در رأس گروهی با ۴۲۰ سوار به سوی أُکَیدِربن عبدالملک، حاکم مسیحی [[دومة الجندل|دَوْمَةُ الْجَنْدَل]]، فرستاد که پس از نبرد کوتاهی وی را اسیر و بعد با او [[صلح]] کرد.<ref> واقدی، ۱۹۶۶، ج ۳، ص۱۰۲۵ـ ۱۰۳۰؛ ابنهشام، ج ۴، ص۱۶۹ـ۱۷۰ </ref> | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
به گفته واقدی،<ref> ۱۹۶۶، ج ۳، ص۸۸۴ </ref> خالد در [[حجه الوداع|حجةالوداع]] حضور داشت و پس از رحلت پیامبر(ص) در شمار حامیان [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] قرار گرفت<ref> زبیربن بکّار، ص۵۸۱ </ref> و به همین سبب نزد او جایگاه والایی داشت و همواره تحت حمایت وی بود.<ref>زبیری، نسب قریش، ۱۹۵۳م، ص۳۲۰.</ref> | به گفته واقدی،<ref> ۱۹۶۶، ج ۳، ص۸۸۴ </ref> خالد در [[حجه الوداع|حجةالوداع]] حضور داشت و پس از رحلت پیامبر(ص) در شمار حامیان [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] قرار گرفت<ref> زبیربن بکّار، ص۵۸۱ </ref> و به همین سبب نزد او جایگاه والایی داشت و همواره تحت حمایت وی بود.<ref>زبیری، نسب قریش، ۱۹۵۳م، ص۳۲۰.</ref> | ||
در [[جنگهای رده|جنگهای ردّه]]، ابوبکر به خالد دستور داد نخست به سوی [[قبیله طی|قبیله طَی]] / طییء در اکناف، سپس به سوی طُلَیحةبن خُوَیلِد اسدی در بُزاخه و بعد به سوی [[مالک بن نویره|مالک بن نُوَیره]] در بُطاح برود و چنانچه آنان به اسلام بازنگشتند، با آنان بجنگد.<ref> واقدی، ۱۹۹۰، ص۶۹ـ۷۰؛ طبری، ج ۳، ص۲۴۹، ۲۵۳ـ۲۵۵ </ref> بعداً ابوبکر از فرستادن خالد به بُزاخه ابراز تأسف کرد.<ref> یعقوبی، ج ۲، ص۱۳۷ </ref> خالد در نبرد سختی طلیحه را که مدعی [[نبوت]] بود، شکست داد و یارانش را به شدت سرکوب کرد.<ref> رجوع کنید به واقدی، ۱۹۹۰، ص۸۱ ـ۹۴ </ref> سپس، با آنکه مالک بن نویره، قبیله او و [[قبیله بنی تمیم|بنی تمیم]] مسلمان بودند، خالد آنان را اسیر کرد و بعد دستور داد مالک بن نویره و افراد قبیلهاش را کشتند و با همسرش همبستر شد.<ref> واقدی، ۱۹۹۰، ص۱۰۳ـ۱۰۷؛ خلیفةبن خیاط، | در [[جنگهای رده|جنگهای ردّه]]، ابوبکر به خالد دستور داد نخست به سوی [[قبیله طی|قبیله طَی]] / طییء در اکناف، سپس به سوی طُلَیحةبن خُوَیلِد اسدی در بُزاخه و بعد به سوی [[مالک بن نویره|مالک بن نُوَیره]] در بُطاح برود و چنانچه آنان به اسلام بازنگشتند، با آنان بجنگد.<ref> واقدی، ۱۹۹۰، ص۶۹ـ۷۰؛ طبری، ج ۳، ص۲۴۹، ۲۵۳ـ۲۵۵ </ref> بعداً ابوبکر از فرستادن خالد به بُزاخه ابراز تأسف کرد.<ref> یعقوبی، ج ۲، ص۱۳۷ </ref> خالد در نبرد سختی طلیحه را که مدعی [[نبوت]] بود، شکست داد و یارانش را به شدت سرکوب کرد.<ref> رجوع کنید به واقدی، ۱۹۹۰، ص۸۱ ـ۹۴ </ref> سپس، با آنکه مالک بن نویره، قبیله او و [[قبیله بنی تمیم|بنی تمیم]] مسلمان بودند، خالد آنان را اسیر کرد و بعد دستور داد مالک بن نویره و افراد قبیلهاش را کشتند و با همسرش همبستر شد.<ref> واقدی، ۱۹۹۰، ص۱۰۳ـ۱۰۷؛ خلیفةبن خیاط، تاریخ، ۱۴۱۵ق، ص۵۳؛ طبری، ج ۳، ص۲۷۶ـ۲۷۸ </ref> | ||
این کار زشت خالد که برخی از مورخان سعی کردهاند آن را نادیده بگیرند و یا دستکم توجیه کنند ،<ref> برای نمونه رجوع کنید به هیکل، ص۱۵۳ـ۱۶۳؛ عقاد، ص۷۸ـ۸۰ </ref> باعث خشم عدهای از مسلمانان از جمله پسرداییاش، [[عمر بن خطاب|عمر]]، شد و از ابوبکر خواستند وی را مجازات کند، اما خلیفه نپذیرفت و اعلام کرد که خالد خطا کرده است. ازاین رو وقتی خالد به [[مدینه]] رفت، عذرش را پذیرفت.<ref> ابن سلام جمحی، سفر۱، ص۲۰۴، ۲۰۸؛ خلیفةبن خیاط، | این کار زشت خالد که برخی از مورخان سعی کردهاند آن را نادیده بگیرند و یا دستکم توجیه کنند ،<ref> برای نمونه رجوع کنید به هیکل، ص۱۵۳ـ۱۶۳؛ عقاد، ص۷۸ـ۸۰ </ref> باعث خشم عدهای از مسلمانان از جمله پسرداییاش، [[عمر بن خطاب|عمر]]، شد و از ابوبکر خواستند وی را مجازات کند، اما خلیفه نپذیرفت و اعلام کرد که خالد خطا کرده است. ازاین رو وقتی خالد به [[مدینه]] رفت، عذرش را پذیرفت.<ref> ابن سلام جمحی، سفر۱، ص۲۰۴، ۲۰۸؛ خلیفةبن خیاط، تاریخ، ۱۴۱۵ق، ص۵۳ـ۵۴؛ یعقوبی، ج ۲، ص۱۳۹؛ طبری، ج ۳، ص۲۷۸ـ۲۸۰؛ برای نقد این رفتار خالد و نقد دفاع خلیفه از او رجوع کنید به شرفالدین، ج ۲، ص۹۹ـ۱۱۹ </ref> | ||
===جنگ با مسیلمه کذاب=== | ===جنگ با مسیلمه کذاب=== | ||
در اواخر [[سال ۱۱ هجری]]، خالد راهی یمامه شد و در جایی به نام عقرباء، با [[مسیلمه کذاب]] ، که مدعی نبوت بود و یارانش که از [[قبیله بنی حنیفه]] بودند، جنگید. مسیلمه کشته و فتنه او سرکوب شد.<ref> رجوع کنید به واقدی، ۱۹۹۰، ص۱۱۲ـ۱۴۶ </ref> پس از آن، خالدبن ولید فریب مُجَّاعَةبن مُرارَه حنفی را خورد و با او صلح کرد.<ref> بلاذری، ۱۴۱۳، ص۹۰ </ref> سپس، با دختر وی ازدواج کرد که ابوبکر از این بابت او را سرزنش و توبیخ کرد.<ref> یعقوبی، ج ۲، ص۱۳۱؛ ابناعثم کوفی، ج ۱، ص۳۶ـ۳۷ </ref> | در اواخر [[سال ۱۱ هجری]]، خالد راهی یمامه شد و در جایی به نام عقرباء، با [[مسیلمه کذاب]] ، که مدعی نبوت بود و یارانش که از [[قبیله بنی حنیفه]] بودند، جنگید. مسیلمه کشته و فتنه او سرکوب شد.<ref> رجوع کنید به واقدی، ۱۹۹۰، ص۱۱۲ـ۱۴۶ </ref> پس از آن، خالدبن ولید فریب مُجَّاعَةبن مُرارَه حنفی را خورد و با او صلح کرد.<ref> بلاذری، ۱۴۱۳، ص۹۰ </ref> سپس، با دختر وی ازدواج کرد که ابوبکر از این بابت او را سرزنش و توبیخ کرد.<ref> یعقوبی، ج ۲، ص۱۳۱؛ ابناعثم کوفی، ج ۱، ص۳۶ـ۳۷ </ref> | ||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
در اواخر [[سال ۱۱ هجری|سال ۱۱]] یا در [[محرّم]] [[سال ۱۲ هجری|۱۲]]، خالد به فرمان ابوبکر برای فتح برخی مناطق زیر نفوذ ایران از [[یمامه]] راهی [[عراق]] شد.<ref> واقدی، ۱۹۹۰، ص۲۱۸ـ۲۲۱ </ref> مورخان درباره تاریخ و چگونگی حرکت و مسیر خالد و تعداد و ترتیب جنگهای وی در عراق اختلاف نظر دارند.<ref> برای اطلاع کامل از این اختلاف نظرها و روایتهای مختلف رجوع کنید به هاشمی، ۱۳۷۳، ص۵۷ ـ۹۰؛ همو، ۱۳۷۴، ص۲۳۱ـ ۲۶۹؛ همو، ۱۳۷۵، ص۴۶ـ۸۳ </ref> | در اواخر [[سال ۱۱ هجری|سال ۱۱]] یا در [[محرّم]] [[سال ۱۲ هجری|۱۲]]، خالد به فرمان ابوبکر برای فتح برخی مناطق زیر نفوذ ایران از [[یمامه]] راهی [[عراق]] شد.<ref> واقدی، ۱۹۹۰، ص۲۱۸ـ۲۲۱ </ref> مورخان درباره تاریخ و چگونگی حرکت و مسیر خالد و تعداد و ترتیب جنگهای وی در عراق اختلاف نظر دارند.<ref> برای اطلاع کامل از این اختلاف نظرها و روایتهای مختلف رجوع کنید به هاشمی، ۱۳۷۳، ص۵۷ ـ۹۰؛ همو، ۱۳۷۴، ص۲۳۱ـ ۲۶۹؛ همو، ۱۳۷۵، ص۴۶ـ۸۳ </ref> | ||
خالد طبق دستور ابوبکر از أبُلَّه (در مشرق [[بصره]]، کنار [[دجله]]) شروع کرد و با سپاه خود در جاهایی از عراق، از جمله مَذار، وَلَجه، اُلّیس (نَهر الدَم) و أَمْغیشیا فتوحاتی کرد.<ref> رجوع کنید به طبری، ج ۳، ص۳۵۱ـ۳۵۸؛ برای روایات دیگر درباره فتوح خالد رجوع کنید به ابویوسف، ص۲۸، ۱۴۲؛ خلیفةبن خیاط، | خالد طبق دستور ابوبکر از أبُلَّه (در مشرق [[بصره]]، کنار [[دجله]]) شروع کرد و با سپاه خود در جاهایی از عراق، از جمله مَذار، وَلَجه، اُلّیس (نَهر الدَم) و أَمْغیشیا فتوحاتی کرد.<ref> رجوع کنید به طبری، ج ۳، ص۳۵۱ـ۳۵۸؛ برای روایات دیگر درباره فتوح خالد رجوع کنید به ابویوسف، ص۲۸، ۱۴۲؛ خلیفةبن خیاط، تاریخ، ۱۴۱۵ق، ص۶۱ـ۶۲، ۶۹؛ بلاذری، ۱۴۱۳، ص۲۴۱ـ۲۴۲، ۳۴۰ </ref> او در سال ۱۲ پس از فتح حیره، پایتخت ملوک لَخمی، شهرهای مهم دیگری از سواد عراق را به جنگ یا صلح گشود.<ref> رجوع کنید به ابویوسف، ص۲۸، ۱۴۲ـ۱۴۷؛ ابن آدم، ص۵۲؛ بلاذری، ۱۴۱۳، ص۲۴۳ـ ۲۴۸؛ دینوری، ص۱۱۱ـ۱۱۲؛ طبری، ج ۳، ص۳۴۳ـ ۳۴۶، ۳۷۶ـ۳۸۴ </ref> | ||
خالد در [[۲۵ ذیالقعده]] [[سال ۱۲ هجری|سال ۱۲]]، هنگام بازگشت به حیره، پنهانی از سپاهش جدا و راهی [[مکه]] شد و [[مناسک حج]] را به جا آورد و با شتاب به نزد سپاهیانش در حیره بازگشت. ابوبکر او را به سبب این کار سرزنش کرد.<ref> طبری، ج ۳، ص۳۸۴ </ref> | خالد در [[۲۵ ذیالقعده]] [[سال ۱۲ هجری|سال ۱۲]]، هنگام بازگشت به حیره، پنهانی از سپاهش جدا و راهی [[مکه]] شد و [[مناسک حج]] را به جا آورد و با شتاب به نزد سپاهیانش در حیره بازگشت. ابوبکر او را به سبب این کار سرزنش کرد.<ref> طبری، ج ۳، ص۳۸۴ </ref> | ||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
در آغاز خلافت [[عمر بن خطاب|عمر]] (اواسط [[جمادی الآخر|جمادی الآخره]] سال ۱۳)، خالدبن ولید به دستور وی از فرماندهی کل سپاه شام عزل گردید و فرماندهی به [[ابوعبیده جراح]] سپرده شد.<ref> یعقوبی، ج ۲، ص۱۳۹ـ۱۴۰؛ طبری، ج ۳، ص۴۳۵ـ۴۳۶، ۴۴۱ </ref> | در آغاز خلافت [[عمر بن خطاب|عمر]] (اواسط [[جمادی الآخر|جمادی الآخره]] سال ۱۳)، خالدبن ولید به دستور وی از فرماندهی کل سپاه شام عزل گردید و فرماندهی به [[ابوعبیده جراح]] سپرده شد.<ref> یعقوبی، ج ۲، ص۱۳۹ـ۱۴۰؛ طبری، ج ۳، ص۴۳۵ـ۴۳۶، ۴۴۱ </ref> | ||
در اول [[محرّم]] سال ۱۴ در نبرد مَرج الصُّفَّر، خالد مشاور و همراه ابوعبیده بود، در ۱۶ محرّم در ناحیه شرقی دمشق اردو زد<ref> بلاذری، ۱۴۱۳، ص۱۱۸ـ۱۲۱؛ ابن اعثم کوفی، ج ۱، ص۱۱۸ـ۱۱۹؛ قدامةبن جعفر، ص۲۹۱ـ۲۹۳ </ref> و در ماه رجب پس از مدتی محاصره شهر، از دروازه شرقی به جنگ و به روایتی با صلح وارد دمشق شد.<ref> ازدی، ص۱۰۴ـ۱۰۵؛ خلیفةبن خیاط، | در اول [[محرّم]] سال ۱۴ در نبرد مَرج الصُّفَّر، خالد مشاور و همراه ابوعبیده بود، در ۱۶ محرّم در ناحیه شرقی دمشق اردو زد<ref> بلاذری، ۱۴۱۳، ص۱۱۸ـ۱۲۱؛ ابن اعثم کوفی، ج ۱، ص۱۱۸ـ۱۱۹؛ قدامةبن جعفر، ص۲۹۱ـ۲۹۳ </ref> و در ماه رجب پس از مدتی محاصره شهر، از دروازه شرقی به جنگ و به روایتی با صلح وارد دمشق شد.<ref> ازدی، ص۱۰۴ـ۱۰۵؛ خلیفةبن خیاط، تاریخ، ۱۴۱۵ق، ص۶۷ـ۶۸؛ ابن قتیبه، ۱۹۶۰، ص۱۸۲؛ بلاذری، ۱۴۱۳، ص۱۲۰ـ۱۲۴ </ref> | ||
خالد در نبرد فَحْل (در [[اردن]]) که در [[ذیحجه]] سال ۱۴ یا رجب یا [[ذیقعده]] سال ۱۳ روی داد، سپاه رومیان را شکست داد.<ref> خلیفةبن خیاط، | خالد در نبرد فَحْل (در [[اردن]]) که در [[ذیحجه]] سال ۱۴ یا رجب یا [[ذیقعده]] سال ۱۳ روی داد، سپاه رومیان را شکست داد.<ref>خلیفةبن خیاط، تاریخ، ۱۴۱۵ق، ص۶۷ـ۶۸؛ بسوی، ج ۳، ص۲۹۶؛ ابوزرعه دمشقی، ج ۱، ص۱۷۱؛ طبری، ج ۳، ص۴۳۴ـ۴۳۵، ۴۴۱ـ۴۴۳ </ref> او بعدآ (در سال ۱۴ یا ۱۵) به فرمان ابوعبیده، منطقه [[بعلبک]] و [[بقاع]] را فتح کرد و سپس همراه ابوعبیده شهر حِمص را محاصره نمود تا اینکه مردمانش خواهان صلح شدند.<ref> ازدی، ص۱۴۴ـ۱۴۵؛ خلیفةبن خیاط، تاریخ، ۱۴۱۵ق، ص۶۸، ۷۰؛ قس بلاذری، ۱۴۱۳، ص۱۲۹ـ۱۳۱.</ref> | ||
ابوعبیده خالد را از حمص به قِنَّسرین فرستاد و او سپاه رومیان را شکست داد و قنّسرین را محاصره و فتح و دژهای شهر را ویران کرد.<ref> طبری، ج ۳، ص۶۰۱ </ref> براساس برخی روایات، خالد در فتح شهرهای جزیره همچون نصیبین و آمِد شرکت داشت.<ref> رجوع کنید به خلیفةبن خیاط، | ابوعبیده خالد را از حمص به قِنَّسرین فرستاد و او سپاه رومیان را شکست داد و قنّسرین را محاصره و فتح و دژهای شهر را ویران کرد.<ref> طبری، ج ۳، ص۶۰۱ </ref> براساس برخی روایات، خالد در فتح شهرهای جزیره همچون نصیبین و آمِد شرکت داشت.<ref> رجوع کنید به خلیفةبن خیاط، تاریخ، ۱۴۱۵ق، ص۷۷؛ همو، ۱۴۱۴، ص۵۸۳ </ref> | ||
===حاکم قنسرین=== | ===حاکم قنسرین=== | ||
هنگامی که عمر در سال ۱۷ به شام رفت، از خالد دلجویی کرد و به روایتی وی را به امارت شهرهای جزیره همچون رُها، حَرّان، رَقّه، تَلّمَوْزِن و آمِد گمارد و خالد یکسال در آن نواحی بود.<ref> یعقوبی، ج ۲، ص۱۵۷ </ref> بنابه روایتی دیگر، خالد از سوی ابوعبیده حاکم [[قنسرین|قنّسرین]] بود و در این زمان حملات متعددی به مناطق مرزی رومیان در آسیای صغیر کرد و غنایم بسیاری به دست آورد. چون عمر از بخششهای خالدبن ولید از غنایم فتوحات اخیر، به ویژه مبلغ کلانی که به [[اشعث بن قیس کندی|اَشعَث بن قَیس]] داده بود، مطّلع شد، خشمگین گردید و به ابوعبیده دستور داد خالد را عزل و بازخواست کند تا معلوم شود این اموال را از کجا به دست آورده است. پس از آن، عمر نیمی از دارایی خالد را ضبط کرد.<ref> طبری، ج ۴، ص۶۶ـ۶۷؛ قس یعقوبی، ج ۲، ص۱۵۷: خالد استعفا کرد و به مدینه بازگشت </ref> | هنگامی که عمر در سال ۱۷ به شام رفت، از خالد دلجویی کرد و به روایتی وی را به امارت شهرهای جزیره همچون رُها، حَرّان، رَقّه، تَلّمَوْزِن و آمِد گمارد و خالد یکسال در آن نواحی بود.<ref> یعقوبی، ج ۲، ص۱۵۷ </ref> بنابه روایتی دیگر، خالد از سوی ابوعبیده حاکم [[قنسرین|قنّسرین]] بود و در این زمان حملات متعددی به مناطق مرزی رومیان در آسیای صغیر کرد و غنایم بسیاری به دست آورد. چون عمر از بخششهای خالدبن ولید از غنایم فتوحات اخیر، به ویژه مبلغ کلانی که به [[اشعث بن قیس کندی|اَشعَث بن قَیس]] داده بود، مطّلع شد، خشمگین گردید و به ابوعبیده دستور داد خالد را عزل و بازخواست کند تا معلوم شود این اموال را از کجا به دست آورده است. پس از آن، عمر نیمی از دارایی خالد را ضبط کرد.<ref> طبری، ج ۴، ص۶۶ـ۶۷؛ قس یعقوبی، ج ۲، ص۱۵۷: خالد استعفا کرد و به مدینه بازگشت </ref> | ||
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۰: | ||
روایاتی حاکی از آن است که خالد پس از استعفا یا برکناری، به مدینه رفت، پس از مدتی بیمار و در همانجا درگذشت و [[عمر]] در [[تشییع]] جنازهاش شرکت کرد.<ref> یعقوبی، ج ۲، ص۱۵۷؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، ج ۱۶، ص۲۷۰؛ ذهبی، ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹، ج ۱، ص۳۸۱ </ref> بنابر روایت دیگری که مشهورتر است، خالد پس از معزول شدن، [[عمره]] به جا آورد. سپس در حِمْص در انزوا زیست. وی عمر را وصی خود قرار داد و سرانجام بنابه قول مشهورتر در سال ۲۱ و به قولی ۲۲ در آنجا درگذشت.<ref> رجوع کنید به ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۷، ص۳۹۷؛ بلاذری، ۱۴۱۳، ص۱۷۲ـ۱۷۳؛ طبری، ج ۴، ص۱۴۴، ۱۶۰؛ ابن کثیر، ج ۴، جزء۷، ص۱۲۰ </ref> و در حومه شهر [[حمص|حِمْص]] به خاک سپرده شد.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۷، ص۳۹۷؛ بلاذری، ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰، ج ۸، ص۳۲۰؛ هروی، ص۸ـ۹؛ ذهبی، ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹، ج ۱، ص۳۶۷ </ref> خالد هنگام مرگ شصت ساله بود.<ref> ذهبی، ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹، همانجا؛ همو، ۱۴۱۷، حوادث ۱۱ـ۴۰ه.، ص۲۳۲ </ref> | روایاتی حاکی از آن است که خالد پس از استعفا یا برکناری، به مدینه رفت، پس از مدتی بیمار و در همانجا درگذشت و [[عمر]] در [[تشییع]] جنازهاش شرکت کرد.<ref> یعقوبی، ج ۲، ص۱۵۷؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، ج ۱۶، ص۲۷۰؛ ذهبی، ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹، ج ۱، ص۳۸۱ </ref> بنابر روایت دیگری که مشهورتر است، خالد پس از معزول شدن، [[عمره]] به جا آورد. سپس در حِمْص در انزوا زیست. وی عمر را وصی خود قرار داد و سرانجام بنابه قول مشهورتر در سال ۲۱ و به قولی ۲۲ در آنجا درگذشت.<ref> رجوع کنید به ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۷، ص۳۹۷؛ بلاذری، ۱۴۱۳، ص۱۷۲ـ۱۷۳؛ طبری، ج ۴، ص۱۴۴، ۱۶۰؛ ابن کثیر، ج ۴، جزء۷، ص۱۲۰ </ref> و در حومه شهر [[حمص|حِمْص]] به خاک سپرده شد.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۷، ص۳۹۷؛ بلاذری، ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰، ج ۸، ص۳۲۰؛ هروی، ص۸ـ۹؛ ذهبی، ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹، ج ۱، ص۳۶۷ </ref> خالد هنگام مرگ شصت ساله بود.<ref> ذهبی، ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹، همانجا؛ همو، ۱۴۱۷، حوادث ۱۱ـ۴۰ه.، ص۲۳۲ </ref> | ||
گفته شده است از وی فقط اسب و سلاح و غلامی باقی ماند.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج ۷، ص۳۹۷ـ۳۹۸؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، ج ۱۶، ص۲۷۶ـ ۲۷۷.</ref> گفته شده که او هنگام مرگ میگفت در صد نبرد شرکت کرده است و جایی از بدنش نبود بر آن اثر زخم نباشد.<ref> واقدی، ۱۹۶۶، ج ۳، ص۸۸۴؛ ابن قتیبه، ۱۹۸۵، ج ۱، جزء۱، ص۲۵۷؛ ابن قدامه، ص۳۴۶ </ref> پس از مرگ خالد، زنان [[قبیله بنی مخزوم|بنی مخزوم]] برایش گریستند و برای سوگواری گیسوان خود را بریدند و روی قبرش گذاشتند.<ref> ابوالفرج اصفهانی، ج ۱۶، ص۱۹۶ </ref> | گفته شده است از وی فقط اسب و سلاح و غلامی باقی ماند.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج ۷، ص۳۹۷ـ۳۹۸؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، ج ۱۶، ص۲۷۶ـ ۲۷۷.</ref> گفته شده که او هنگام مرگ میگفت در صد نبرد شرکت کرده است و جایی از بدنش نبود بر آن اثر زخم نباشد.<ref> واقدی، ۱۹۶۶، ج ۳، ص۸۸۴؛ ابن قتیبه، ۱۹۸۵، ج ۱، جزء۱، ص۲۵۷؛ ابن قدامه، ص۳۴۶ </ref> پس از مرگ خالد، زنان [[قبیله بنی مخزوم|بنی مخزوم]] برایش گریستند و برای سوگواری گیسوان خود را بریدند و روی قبرش گذاشتند.<ref>ابوالفرج اصفهانی، كتابالاغانى، قاهره، ج ۱۶، ص۱۹۶.</ref> | ||
[[پرونده:مقبره خالد بن ولید پس از تخریب.jpg|بندانگشتی|220px|مقبره خالد بن ولید پس از تخریب]] | [[پرونده:مقبره خالد بن ولید پس از تخریب.jpg|بندانگشتی|220px|مقبره خالد بن ولید پس از تخریب]] | ||
مسجد خالد بن ولید به خاطر داشتن ۹ گنبد و ۲ مناره از شهرت زیادی برخودار بود اما در جریان اتفاقات [[سوریه]] این مقبره نیز مورد حمله گروه های تکفیری واقع شد و قسمت هایی از آن صدمه دید.<ref>[http://tehranpress.com/fa/news-details/14578/%D8%B9%DA%A9%D8%B3:-%D9%85%D8%B3%D8%AC%D8%AF%D8%AE%D8%A7%D9%84%D8%AF%D8%A8%D9%86%E2%80%8C%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%AF-%D9%BE%D8%B3-%D8%A7%D8%B2-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%D8%AA%D8%B1%D9%88%D8%B1%DB%8C%D8%B3%D8%AA%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D9%88%D8%B1%DB%8C/ مسجدخالدبنولید پس از آزادی از دست تروریستهای سوری]؛[http://irinn.ir/news/22594/%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%B4%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%82%D8%A8%D8%B1%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D9%84%D8%AF%D8%A8%D9%86-%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%D9%88%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%86%D8%AF شورشیان مقبره خالد بن ولید را ویران کردند][http://www.tasnimnews.com/Home/Single/367736 قبر ویران شده خالد بن ولید، یادگار تروریستها در حمص]</ref> | مسجد خالد بن ولید به خاطر داشتن ۹ گنبد و ۲ مناره از شهرت زیادی برخودار بود اما در جریان اتفاقات [[سوریه]] این مقبره نیز مورد حمله گروه های تکفیری واقع شد و قسمت هایی از آن صدمه دید.<ref>[http://tehranpress.com/fa/news-details/14578/%D8%B9%DA%A9%D8%B3:-%D9%85%D8%B3%D8%AC%D8%AF%D8%AE%D8%A7%D9%84%D8%AF%D8%A8%D9%86%E2%80%8C%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%AF-%D9%BE%D8%B3-%D8%A7%D8%B2-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%D8%AA%D8%B1%D9%88%D8%B1%DB%8C%D8%B3%D8%AA%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D9%88%D8%B1%DB%8C/ مسجدخالدبنولید پس از آزادی از دست تروریستهای سوری]؛[http://irinn.ir/news/22594/%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%B4%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%82%D8%A8%D8%B1%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D9%84%D8%AF%D8%A8%D9%86-%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%D9%88%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%86%D8%AF شورشیان مقبره خالد بن ولید را ویران کردند][http://www.tasnimnews.com/Home/Single/367736 قبر ویران شده خالد بن ولید، یادگار تروریستها در حمص]</ref> | ||
خط ۱۳۰: | خط ۱۳۰: | ||
* ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت، بیتا. | * ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت، بیتا. | ||
* ابن ابی حاتم، کتاب الجرح و التعدیل، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۱ـ۱۳۷۳/ ۱۹۵۲ـ۱۹۵۳، چاپ افست بیروت، بیتا. | * ابن ابی حاتم، کتاب الجرح و التعدیل، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۱ـ۱۳۷۳/ ۱۹۵۲ـ۱۹۵۳، چاپ افست بیروت، بیتا. | ||
* ابن اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، | * ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، تحقیق علی محمد معوض و عادل احمد عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق. | ||
* ابن اسحاق، سیرة ابن اسحاق، چاپ محمد حمیداللّه، قونیه ۱۴۰۱/۱۹۸۱. | * ابن اسحاق، سیرة ابن اسحاق، چاپ محمد حمیداللّه، قونیه ۱۴۰۱/۱۹۸۱. | ||
* ابن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱۴/۱۹۹۱. | * ابن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱۴/۱۹۹۱. | ||
خط ۱۵۲: | خط ۱۵۲: | ||
* ابن کلبی، کتاب الاصنام، چاپ احمد زکی پاشا، قاهره ۱۳۳۲/۱۹۱۴. | * ابن کلبی، کتاب الاصنام، چاپ احمد زکی پاشا، قاهره ۱۳۳۲/۱۹۱۴. | ||
* ابن هشام، السیرةالنبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۵/۱۹۳۶. | * ابن هشام، السیرةالنبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۵/۱۹۳۶. | ||
* ابوالفرج اصفهانی، كتابالاغانى، | * ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، كتابالاغانى، قاهره، بینا، ۱۳۸۳ق، چاپ افست بيروت [بىتا]. | ||
* ابوزرعه دمشقی، تاریخ ابی زرعة الدمشقی، چاپ شکراللّه قوجانی، دمشق، بیتا. | * ابوزرعه دمشقی، تاریخ ابی زرعة الدمشقی، چاپ شکراللّه قوجانی، دمشق، بیتا. | ||
* ابویوسف، کتاب الخراج، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹. | * ابویوسف، کتاب الخراج، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹. |