Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۴٬۱۹۱
ویرایش
imported>Smnazem بدون خلاصۀ ویرایش |
Mkhaghanif (بحث | مشارکتها) جز (←نسب و کودکی) |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
سالها بعد، زید در موسم [[حج]] عدهای از مردم قبیله خود را دید، از طریق آنان خبر سلامتش را به پدر و مادرش رساند. پدرش در فراق او اشعاری سروده است.<ref> ابن هشام، سیره، ج۱، ص۲۴۸؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۲، ص۱۳۰.</ref> پدر زید از رسول خدا(ص) درخواست کرد تا در برابر دریافت بهای زید، او را به آنان برگرداند، اما پیامبر(ص) زید را میان ماندن نزد خودش و بازگشت به سوی قبیلهاش مخیر کرد، زید ماندن نزد پیامبر را برگزید، حارثه گفت:ای فرزند! بندگی را بر آزادگی اختیار مینمائی و پدر را مهجور میگذاری؟ زید گفت: من از آن وقتی که پیامبر را دیدهام دیگر هرگز کسی را بر آن حضرت اختیار نخواهم کرد. | سالها بعد، زید در موسم [[حج]] عدهای از مردم قبیله خود را دید، از طریق آنان خبر سلامتش را به پدر و مادرش رساند. پدرش در فراق او اشعاری سروده است.<ref> ابن هشام، سیره، ج۱، ص۲۴۸؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۲، ص۱۳۰.</ref> پدر زید از رسول خدا(ص) درخواست کرد تا در برابر دریافت بهای زید، او را به آنان برگرداند، اما پیامبر(ص) زید را میان ماندن نزد خودش و بازگشت به سوی قبیلهاش مخیر کرد، زید ماندن نزد پیامبر را برگزید، حارثه گفت:ای فرزند! بندگی را بر آزادگی اختیار مینمائی و پدر را مهجور میگذاری؟ زید گفت: من از آن وقتی که پیامبر را دیدهام دیگر هرگز کسی را بر آن حضرت اختیار نخواهم کرد. | ||
حضرت محمد(ص) چون این سخن از زید شنید او را به حجر [[مکه]] آورد و فرمود: زید فرزند من است، از من [[ارث]] میبرد و من نیز از او ارث میبرم. از آن زمان او را زید بن محمد(ص) میخواندند تا آنکه [[آیه|آیات]] ۴ - ۶ [[سوره احزاب]] نازل شد که فرزند خوانده را به اسم | حضرت محمد(ص) چون این سخن از زید شنید او را به حجر [[مکه]] آورد و فرمود: زید فرزند من است، از من [[ارث]] میبرد و من نیز از او ارث میبرم. از آن زمان او را زید بن محمد(ص) میخواندند تا آنکه [[آیه|آیات]] ۴ - ۶ [[سوره احزاب]] نازل شد که فرزند خوانده را به اسم پدر خودش بخوانند. از آن پس زید را زید بن محمد نخواندند.<ref> بلاذری، انساب، ج۱، ص۴۶۸-۴۶۹: ابن هشام، سیره، ج۱، ص۲۴۸.</ref> | ||
== اسلام، هجرت و عقد اخوت == | == اسلام، هجرت و عقد اخوت == |