پرش به محتوا

عثمان بن عفان: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۸۳ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۳ فوریهٔ ۲۰۱۹
جز
تمیز کاری
جز (تمیز کاری)
جز (تمیز کاری)
خط ۱۲: خط ۱۲:
| نسب/قبیله = [[بنی امیه]]
| نسب/قبیله = [[بنی امیه]]
| خویشاوندان سرشناس =
| خویشاوندان سرشناس =
| تاریخ و مکان درگذشت = [[سال ۳۵ هجری قمری|۳۵ق]]./ ۶۵۶م.
| تاریخ و مکان درگذشت =[[سال ۳۵ قمری]]./ ۶۵۶م.
| نحوه درگذشت = در پی شورش علیه حکومتش
| نحوه درگذشت = در پی شورش علیه حکومتش
| مدفن = مدینه
| مدفن = مدینه
خط ۲۴: خط ۲۴:
| آثار =
| آثار =
}}
}}
'''عثمان بن عفان''' (کشته شده در [[سال ۳۵ هجری قمری|۳۵ق]]) سومین [[خلیفه]] از [[خلفای راشدین]] نزد [[اهل سنت]] و از [[صحابه|اصحاب]] [[پیامبر اکرم(ص)]]. عثمان بنابر [[شورای شش نفره|شورایی]] که [[عمر بن خطاب]] پیش از [[مرگ]] خود برای انتخاب خلیفه تعیین کرد، به خلافت رسید و از [[سال ۲۳ هجری قمری|۲۳ق]].(یا[[سال ۲۴ هجری قمری|۲۴ق]].)تا هنگام کشته شدنش در سال [[سال ۳۵ هجری قمری|۳۵ق]]. حکومت کرد. او در پی یک شورش علیه شیوه حکومتی‌اش در [[مدینه]] به دست شورشیان کشته شد.
'''عثمان بن عفان''' (کشته شده در [[سال ۳۵ قمری]]) سومین [[خلیفه]] از [[خلفای راشدین]] نزد [[اهل سنت]] و از [[صحابه|اصحاب]] [[پیامبر اکرم(ص)]]. عثمان بنابر [[شورای شش نفره|شورایی]] که [[عمر بن خطاب]] پیش از [[مرگ]] خود برای انتخاب خلیفه تعیین کرد، به خلافت رسید و از [[سال ۲۳ هجری قمری|۲۳ق]].(یا[[سال ۲۴ هجری قمری|۲۴ق]].)تا هنگام کشته شدنش در [[سال ۳۵ قمری]]]. حکومت کرد. او در پی یک شورش علیه شیوه حکومتی‌اش در [[مدینه]] به دست شورشیان کشته شد.


==نسب، خاندان و مشخصات==
==نسب، خاندان و مشخصات==
منابع تاریخ اسلام، نسب او را چنین ضبط کرده‌اند: عثمان بن عفان بن ابی العاص بن امیة بن عبد شمس بن عبد مناف ابن قصی القرشی الاموی. عثمان از طایفه [[بنی امیه|بنوامیه]] است<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۷.</ref> و اجداد او و [[بنی هاشم|بنی‌هاشم]] در [[عبد مناف]] به هم می‌رسد.<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۸.</ref> بدین ترتیب، او از طایفه [[بنی‌امیه]]، شاخه ابوالعاص است.<ref>دایرةالمعارف اسلام (انگلیسی)، ذیل مدخل 'UTHMAN B. 'AFFAN.</ref> مادرش أروی از طایفه پدر او است که نسبش را چنین آورده‌اند: بنت کریز بن ربیعة بن حبیب بن عبد شمس بن عبد مناف بن قصی.<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۸.</ref> مادر عثمان، فرزند‌ ام حکیم بنت [[عبدالمطلب|عبدالمطّلب]] عمه [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر اکرم(ص)]] است.<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۸.</ref>  
منابع تاریخ اسلام، نسب او را چنین ضبط کرده‌اند: عثمان بن عفان بن ابی العاص بن امیة بن عبد شمس بن عبد مناف ابن قصی القرشی الاموی. عثمان از طایفه [[بنی امیه|بنوامیه]] است<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۷.</ref> و اجداد او و [[بنی هاشم|بنی‌هاشم]] در [[عبد مناف]] به هم می‌رسد.<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۸.</ref> بدین ترتیب، او از طایفه [[بنی‌امیه]]، شاخه ابوالعاص است.<ref>دایرةالمعارف اسلام (انگلیسی)، ذیل مدخل 'UTHMAN B. 'AFFAN.</ref> مادرش أروی از طایفه پدر او است که نسبش را چنین آورده‌اند: بنت کریز بن ربیعة بن حبیب بن عبد شمس بن عبد مناف بن قصی.<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۸.</ref> مادر عثمان، فرزند‌ ام حکیم بنت [[عبدالمطلب|عبدالمطّلب]] عمه [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر اکرم(ص)]] است.<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۸.</ref>  


تولد عثمان را به اختلاف، سال هفتم<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۷.</ref> و ششم<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۴، ص۳۷۷.</ref> [[عام الفیل]] نوشته‌اند. او دو [[کنیه]] داشت: ابوعمرو و ابوعبدالله که اولی مشهورتر است.<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۷.</ref> [[رقیه بنت رسول الله|رقیه دختر پیامبر اکرم(ص)]] از همسران او است که برخی گفته‌اند برای او عمرو و عبدالله را به دنیا آورد؛ ولی هیچکدام زنده نماندند و در کودکی از دنیا رفتند.<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۷.</ref> برخی منابع، عمرو را فرزند رقیه ندانسته‌اند و آورده‌اند که عمرو در جاهلیت از همسری دیگر برای عثمان به دنیا آمده و بدین رو کنیه عثمان در جاهلیت ابوعمرو بود و چون اسلام آورد و با رقیه [[ازدواج]] کرد، عبدالله به دنیا آمد و کنیه ابوعبدالله را بر ابوعمرو ترجیح داد.<ref>ابن جوزی، المنتظم، ج۴، ص۳۳۴.</ref> بنابر منابع،‌ [[ام‌کلثوم دختر پیامبر|ام کلثوم]] دختر دیگر پیامبر اکرم (ص) نیز پس از وفات رقیه، به عقد عثمان درآمد.<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۹.</ref> منابع [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]] بدین رو که دو دختر پیامبر(ص) به همسری او درآمده‌اند، او را «ذوالنورین» (صاحب دو نور) خوانده‌اند.<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۹.</ref>
تولد عثمان را به اختلاف، سال هفتم<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۷.</ref> و ششم<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۴، ص۳۷۷.</ref> [[عام الفیل]] نوشته‌اند. او دو [[کنیه]] داشت: ابوعمرو و ابوعبدالله که اولی مشهورتر است.<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۷.</ref> [[رقیه بنت رسول الله|رقیه دختر پیامبر اکرم(ص)]] از همسران او است که برخی گفته‌اند برای او عمرو و عبدالله را به دنیا آورد؛ ولی هیچکدام زنده نماندند و در کودکی از دنیا رفتند.<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۷.</ref> برخی منابع، عمرو را فرزند رقیه ندانسته‌اند و آورده‌اند که عمرو در جاهلیت از همسری دیگر برای عثمان به دنیا آمده و بدین رو کنیه عثمان در جاهلیت ابوعمرو بود و چون اسلام آورد و با رقیه [[ازدواج]] کرد، عبدالله به دنیا آمد و کنیه ابوعبدالله را بر ابوعمرو ترجیح داد.<ref>ابن جوزی، المنتظم، ج۴، ص۳۳۴.</ref> بنابر منابع،‌ [[ام‌کلثوم دختر پیامبر|ام کلثوم]] دختر دیگر پیامبر اکرم (ص) نیز پس از وفات رقیه، به عقد عثمان درآمد.<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۹.</ref> منابع [[اهل سنت]] بدین رو که دو دختر پیامبر(ص) به همسری او درآمده‌اند، او را «ذوالنورین» (صاحب دو نور) خوانده‌اند.<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۹.</ref>
{{تبارنامه بنی‌امیه}}
{{تبارنامه بنی‌امیه}}


خط ۴۴: خط ۴۴:
در سال ششم بعد از هجرت، قبل از [[صلح حدیبیه]] عثمان به‌عنوان نماینده پیامبر اکرم(ص) جهت گفتگو با مشرکین به [[مکه]] فرستاده شد.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۹۵-۹۷؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۷۸۱-۷۸۲؛ طبری، تاریخ طبری، ج۲، ص۶۳۱-۶۳۲؛ حسن ابراهیم حسن، تاریخ اسلام، ج۱، ص۱۲۷؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ج۱۷، ص۳۳۶-۳۳۷.</ref>
در سال ششم بعد از هجرت، قبل از [[صلح حدیبیه]] عثمان به‌عنوان نماینده پیامبر اکرم(ص) جهت گفتگو با مشرکین به [[مکه]] فرستاده شد.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۹۵-۹۷؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۷۸۱-۷۸۲؛ طبری، تاریخ طبری، ج۲، ص۶۳۱-۶۳۲؛ حسن ابراهیم حسن، تاریخ اسلام، ج۱، ص۱۲۷؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ج۱۷، ص۳۳۶-۳۳۷.</ref>


در جریان تجهیز سپاه اسلام برای [[غزوه تبوک|جنگ تبوک]]، عثمان به جهت وضع مالی مناسبی که داشت از جمله افرادی بود که به تجهیز سپاه کمک‌های مالی قابل‌توجهی کرد.<ref>ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۳، ص۴۷۰</ref>
در جریان تجهیز سپاه اسلام برای [[جنگ تبوک]]، عثمان به جهت وضع مالی مناسبی که داشت از جمله افرادی بود که به تجهیز سپاه کمک‌های مالی قابل‌توجهی کرد.<ref>ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۳، ص۴۷۰</ref>


==در زمان خلافت ابوبکر و عمر==
==در زمان خلافت ابوبکر و عمر==
خط ۵۹: خط ۵۹:
عثمان بنابر [[شورای شش نفره|شورایی]] که [[عمر بن خطاب]] پیش از مرگ تعیین کرد، در سال ۲۳ق. (یا۲۴ق.)<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۴۴.</ref> به [[خلافت]] رسید و تا سال ۳۵ق. حکومت کرد.<ref>نک: دینوری، الامامة والسیاسة، ج۱، ص۴۴-۴۶؛ زرکلی، الاعلام، ج۴، ص۲۱۰.</ref>
عثمان بنابر [[شورای شش نفره|شورایی]] که [[عمر بن خطاب]] پیش از مرگ تعیین کرد، در سال ۲۳ق. (یا۲۴ق.)<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۴۴.</ref> به [[خلافت]] رسید و تا سال ۳۵ق. حکومت کرد.<ref>نک: دینوری، الامامة والسیاسة، ج۱، ص۴۴-۴۶؛ زرکلی، الاعلام، ج۴، ص۲۱۰.</ref>


پیش از عمر بن خطاب، انتخاب خلیفه با چنین شیوه‌ای سابقه نداشت. در ماجرای خلافت [[ابوبکر بن ابی‌قحافه|ابوبکر]] پس از رحلت [[پیامبر(ص)]] عدّه‌ای از اصحاب در [[سقیفه بنی ساعده|سقیفه]] جمع شدند و (به باور شیعه) بدون توجّه به منتخب [[واقعه غدیر|غدیر]]، [[ابوبکر]] را به خلافت برگزیدند و سپس با روش‌هایی خاص، از همه مردم [[بیعت]] گرفتند. استدلال آنان این بود که امر انتخاب خلیفه به مردم واگذار شده است و آنان باید درباره امام خود اظهارنظر کنند؛ امّا [[ابوبکر بن ابی‌قحافه|ابوبکر]] در اواخر عمر خود در این‌باره تغییر رویه داد و [[عمر بن خطاب]] را به جانشینی خویش منصوب کرد.
پیش از عمر بن خطاب، انتخاب خلیفه با چنین شیوه‌ای سابقه نداشت. در ماجرای خلافت [[ابوبکر]] پس از رحلت [[پیامبر(ص)]] عدّه‌ای از اصحاب در [[سقیفه]] جمع شدند و (به باور شیعه) بدون توجّه به منتخب [[واقعه غدیر|غدیر]]، [[ابوبکر]] را به خلافت برگزیدند و سپس با روش‌هایی خاص، از همه مردم [[بیعت]] گرفتند. استدلال آنان این بود که امر انتخاب خلیفه به مردم واگذار شده است و آنان باید درباره امام خود اظهارنظر کنند؛ امّا [[ابوبکر]] در اواخر عمر خود در این‌باره تغییر رویه داد و [[عمر بن خطاب]] را به جانشینی خویش منصوب کرد.


عمر بن خطّاب دو روش سابق را کنار گذاشت و روش دیگری را در پیش گرفت و با اعتراف به اینکه انتخاب ابوبکر با نظر مسلمانان نبود و از این پس باید با مشورت آنان باشد،<ref>المصنف، ج ۵‌، ص۴۴۵‌؛ ابن سعد، الطبقات‌ الکبری، ج ۳‌، ص۳۴۴‌.</ref> شورایی متشکل از شش نفر را انتخاب کرد تا با مشاوره همدیگر، یکی را از میان خود به‌عنوان خلیفه برگزینند. اعضای این شورا عبارت بودند از: [[علی بن ابی طالب(ع)]]، عثمان بن عفان، [[طلحة بن عبیدالله]]، [[زبیر بن عوام]]، [[سعد بن ابی وقاص]]، [[عبدالرحمن بن عوف]].<ref>سیوطی، تاریخ خلفا، ص۱۲۹.</ref>
عمر بن خطّاب دو روش سابق را کنار گذاشت و روش دیگری را در پیش گرفت و با اعتراف به اینکه انتخاب ابوبکر با نظر مسلمانان نبود و از این پس باید با مشورت آنان باشد،<ref>المصنف، ج ۵‌، ص۴۴۵‌؛ ابن سعد، الطبقات‌ الکبری، ج ۳‌، ص۳۴۴‌.</ref> شورایی متشکل از شش نفر را انتخاب کرد تا با مشاوره همدیگر، یکی را از میان خود به‌عنوان خلیفه برگزینند. اعضای این شورا عبارت بودند از: [[علی بن ابی طالب(ع)]]، عثمان بن عفان، [[طلحة بن عبیدالله]]، [[زبیر بن عوام]]، [[سعد بن ابی وقاص]]، [[عبدالرحمن بن عوف]].<ref>سیوطی، تاریخ خلفا، ص۱۲۹.</ref>
خط ۷۶: خط ۷۶:
عثمان در برخی موارد احکام اسلام را تغییر دارد. او در [[منا]] نماز را بر خلاف سنت رسول خدا(ص) تمام خواند و وقتی با اعتراض [[صحابه]] از جمله [[عبدالرحمان بن عوف]] روبه‌رو شد و نتوانست به آنان جوابی بدهد، گفت: «هذا رَأی رَأَیتُهُ.» '''«این رأیی است که خود بر آن شدم!»'''<ref>تاریخ اسلام، ج۴ ص۲۶۸</ref> به گفته [[متقی هندی]] تغییر در [[وضو]] و اختلاف در [[وضو|وضوی شیعه]] و [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]] نیز از زمان [[خلافت]] او آغاز شد.<ref>متقی هندی، کنزالعمال ج۹، ص۴۴۳، ح ۲۶۸۹۰</ref> او با آنکه خود در جایی می‌گوید [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] پس از شستن صورت و دست‌ها و [[مسح]] سر، پاها را نیز مسح کرد؛<ref>ابن ابی شیبه، المصنف فی الأحادیث والآثار، ج۱، ص۱۶ </ref> اما در جای دیگر وضوی پیامبر (ع) را با شستن پاها می‌داند.<ref> دارمی، مسند الدارمی، ج۱، ص۵۴۴ </ref>
عثمان در برخی موارد احکام اسلام را تغییر دارد. او در [[منا]] نماز را بر خلاف سنت رسول خدا(ص) تمام خواند و وقتی با اعتراض [[صحابه]] از جمله [[عبدالرحمان بن عوف]] روبه‌رو شد و نتوانست به آنان جوابی بدهد، گفت: «هذا رَأی رَأَیتُهُ.» '''«این رأیی است که خود بر آن شدم!»'''<ref>تاریخ اسلام، ج۴ ص۲۶۸</ref> به گفته [[متقی هندی]] تغییر در [[وضو]] و اختلاف در [[وضو|وضوی شیعه]] و [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]] نیز از زمان [[خلافت]] او آغاز شد.<ref>متقی هندی، کنزالعمال ج۹، ص۴۴۳، ح ۲۶۸۹۰</ref> او با آنکه خود در جایی می‌گوید [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] پس از شستن صورت و دست‌ها و [[مسح]] سر، پاها را نیز مسح کرد؛<ref>ابن ابی شیبه، المصنف فی الأحادیث والآثار، ج۱، ص۱۶ </ref> اما در جای دیگر وضوی پیامبر (ع) را با شستن پاها می‌داند.<ref> دارمی، مسند الدارمی، ج۱، ص۵۴۴ </ref>


[[امام علی علیه السلام|حضرت علی(ع)]] در این باره می‌فرماید:
[[حضرت علی(ع)]] در این باره می‌فرماید:
::«اگر دین تابع نظر افراد بود، هرآینه کف پاها به مسح کردن سزاوارتر از روی پاها بود؛ ولی من دیدم که رسول خدا (ص) روی پاها را مسح می‌فرمود.»<ref>ابن ابی شیبه، المصنف فی الأحادیث والآثار، ج۱، ص۲۵؛ متقی هندی، کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، ج۹، ص۶۰۶ </ref>
::«اگر دین تابع نظر افراد بود، هرآینه کف پاها به مسح کردن سزاوارتر از روی پاها بود؛ ولی من دیدم که رسول خدا (ص) روی پاها را مسح می‌فرمود.»<ref>ابن ابی شیبه، المصنف فی الأحادیث والآثار، ج۱، ص۲۵؛ متقی هندی، کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، ج۹، ص۶۰۶ </ref>


بر اساس روایاتی از اهل سنت، [[جبرئیل امین|جبرئیل]] نیز مسح پا‌ها را به پیامبر (ص) تعلیم داد.<ref>صنعانی، المصنف، ج۱، ص۱۹؛ ابن ابی شیبه، المصنف فی الأحادیث والآثار، ج۱، ص۲۶ </ref>
بر اساس روایاتی از [[اهل سنت]]، [[جبرئیل]] نیز مسح پا‌ها را به پیامبر (ص) تعلیم داد.<ref>صنعانی، المصنف، ج۱، ص۱۹؛ ابن ابی شیبه، المصنف فی الأحادیث والآثار، ج۱، ص۲۶ </ref>


==شورش علیه عثمان==
==شورش علیه عثمان==
خط ۸۷: خط ۸۷:
مشکلات و تنگناهای اقتصادی مسلمانان در برخی مناطق مانند [[عراق]] مخالفت‌های بسیاری را با خلافت عثمان برانگیخت و تبعیض‌های اقتصادی و سیاسی او بر مخالفت‌ها افزود. شاید برکناری حاکمان پیشین [[بصره]] و [[کوفه]] و نصب خویشاوندان به‌جای آنها، نخستین نارضایتی‌ها را علیه عثمان برانگیخت.<ref>دایرةالمعارف اسلام (انگلیسی)، ج۱۰، ص۹۴۷، ذیل مدخل 'UTHMAN B. 'AFFAN</ref> تسلط کسانی از [[بنی‌امیه]] که سابقه چندانی نیز در [[اسلام]] نداشتند، بر اموال و دارایی‌های عمومی برای صحابه و تابعین [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] بسیار ناگوار آمد. برای نمونه، عثمان جایی به نام مهرقه در شرق [[مدینه]] را به حارث بن حکم بخشید؛ جایی که گویند وقتی [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] به آنجا رسید، پایش را بر زمین زد و گفت: «اینجا نمازگاه ما و محل طلب باران و جای [[عید قربان|عید اضحی]] و [[عید فطر]] ما است. اینجا را خراب مکنید و از آن کرایه مگیرید. نفرین [[خدا]] بر کسی باد که از بازار ما چیزی بکاهد.» دیگر اینکه عثمان [[فدک]] را، به [[مروان بن حکم]] داد و [[خمس]] غنیمت‌های آفریقا را به او بخشید. این ماجرا چنان بر برخی مسلمانان سخت آمد که عبدالرحمن بن حنبل جمحی، شعری در نکوهش و مذمت او سرود.<ref>مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۲۰۰.</ref> همچنین بنابر منابع، عثمان، چهارصد هزار درهم از این غنیمت‌ها را به عبد‌الله بن خالد بن اسید بن رافع و صدهزار درهم را به [[حکم بن ابی‌العاص|حکم بن ابی العاص]] اختصاص داد.<ref>مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۲۰۰.</ref>
مشکلات و تنگناهای اقتصادی مسلمانان در برخی مناطق مانند [[عراق]] مخالفت‌های بسیاری را با خلافت عثمان برانگیخت و تبعیض‌های اقتصادی و سیاسی او بر مخالفت‌ها افزود. شاید برکناری حاکمان پیشین [[بصره]] و [[کوفه]] و نصب خویشاوندان به‌جای آنها، نخستین نارضایتی‌ها را علیه عثمان برانگیخت.<ref>دایرةالمعارف اسلام (انگلیسی)، ج۱۰، ص۹۴۷، ذیل مدخل 'UTHMAN B. 'AFFAN</ref> تسلط کسانی از [[بنی‌امیه]] که سابقه چندانی نیز در [[اسلام]] نداشتند، بر اموال و دارایی‌های عمومی برای صحابه و تابعین [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] بسیار ناگوار آمد. برای نمونه، عثمان جایی به نام مهرقه در شرق [[مدینه]] را به حارث بن حکم بخشید؛ جایی که گویند وقتی [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] به آنجا رسید، پایش را بر زمین زد و گفت: «اینجا نمازگاه ما و محل طلب باران و جای [[عید قربان|عید اضحی]] و [[عید فطر]] ما است. اینجا را خراب مکنید و از آن کرایه مگیرید. نفرین [[خدا]] بر کسی باد که از بازار ما چیزی بکاهد.» دیگر اینکه عثمان [[فدک]] را، به [[مروان بن حکم]] داد و [[خمس]] غنیمت‌های آفریقا را به او بخشید. این ماجرا چنان بر برخی مسلمانان سخت آمد که عبدالرحمن بن حنبل جمحی، شعری در نکوهش و مذمت او سرود.<ref>مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۲۰۰.</ref> همچنین بنابر منابع، عثمان، چهارصد هزار درهم از این غنیمت‌ها را به عبد‌الله بن خالد بن اسید بن رافع و صدهزار درهم را به [[حکم بن ابی‌العاص|حکم بن ابی العاص]] اختصاص داد.<ref>مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۲۰۰.</ref>


از گزارش‌های برخی منابع برمی‌آید که روش عثمان در زمان [[عمر بن خطاب|عمر]] یا پیش از آن آغاز شده بود؛ ولی مردم به دلایلی از جمله ترس از سرکوب، نتوانستند اعتراض کنند. به تصریح این گزارش‌ها، مردم بر کارهایی از عثمان خرده می‌گرفتند که اگر [[عمر بن خطاب]] انجام می‌داد، بر او خرده نمی‌گرفتند و این بدان سبب بود که مردم از عمر می‌ترسیدند. عمر اعتراضات را سرکوب می‌کرد؛ ولی عثمان نرم‌خو بود و همین مسئله موجب گشت تا اعتراضات علیه او آشکار گردد و بالا بگیرد.<ref>نک: دینوری، امامت و سیاست، ص۴۸.</ref> از [[عبدالله بن عمر]] نقل کرده‌اند که «بر عثمان کارهایی را عیب گرفتند که اگر عمر آنها را انجام می‌داد بر او عیب نمی‌گرفتند.»<ref>نک: دینوری، امامت وسیاست، ص۴۸.</ref> از خود عثمان نیز نقل کرده‌اند که در اوایل آغاز اعتراضات به [[منبر]] رفت و گفت: «ای مردم [[مهاجرین|مهاجر]] و [[انصار]]!... سوگند به خدا، شما کارهایی را بر من عیب می‌گیرید که در مورد فرزند خطاب نیز می‌گرفتید، لیکن وی شما را قلع و قمع می‌کرد و درهم می‌کوفت. هیچ‌کس جرئت نداشت به او خیره نگاه کند.»<ref>دینوری، امامت و سیاست، ص۴۹.</ref>
از گزارش‌های برخی منابع برمی‌آید که روش عثمان در زمان [[عمر]] یا پیش از آن آغاز شده بود؛ ولی مردم به دلایلی از جمله ترس از سرکوب، نتوانستند اعتراض کنند. به تصریح این گزارش‌ها، مردم بر کارهایی از عثمان خرده می‌گرفتند که اگر [[عمر بن خطاب]] انجام می‌داد، بر او خرده نمی‌گرفتند و این بدان سبب بود که مردم از عمر می‌ترسیدند. عمر اعتراضات را سرکوب می‌کرد؛ ولی عثمان نرم‌خو بود و همین مسئله موجب گشت تا اعتراضات علیه او آشکار گردد و بالا بگیرد.<ref>نک: دینوری، امامت و سیاست، ص۴۸.</ref> از [[عبدالله بن عمر]] نقل کرده‌اند که «بر عثمان کارهایی را عیب گرفتند که اگر عمر آنها را انجام می‌داد بر او عیب نمی‌گرفتند.»<ref>نک: دینوری، امامت وسیاست، ص۴۸.</ref> از خود عثمان نیز نقل کرده‌اند که در اوایل آغاز اعتراضات به [[منبر]] رفت و گفت: «ای مردم [[مهاجرین|مهاجر]] و [[انصار]]!... سوگند به خدا، شما کارهایی را بر من عیب می‌گیرید که در مورد فرزند خطاب نیز می‌گرفتید، لیکن وی شما را قلع و قمع می‌کرد و درهم می‌کوفت. هیچ‌کس جرئت نداشت به او خیره نگاه کند.»<ref>دینوری، امامت و سیاست، ص۴۹.</ref>


====عزل و نصب‌های سیاسی====
====عزل و نصب‌های سیاسی====
۹٬۵۲۷

ویرایش