پرش به محتوا

عثمان بن عفان: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۰۸۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۸ نوامبر ۲۰۱۸
لینک دهی، ویرایش
imported>M.r.seifi
(ویرایش، اصلاح عبارات، لینک دهی)
imported>M.r.seifi
(لینک دهی، ویرایش)
خط ۱۰۳: خط ۱۰۳:
روش عثمان در حکومتداری و مسلط کردن ناشایستگان بر شهرها و ولایات مملکت اسلامی و بزرگان و صحابه، سرانجام اعتراضات گسترده‌ای را برانگیخت. معترضان بارها با نامه یا به صورت حضوری، اعتراض خود را به گوش او رساندند. عثمان با آنها گفت و گو کرد و وعده‌هایی مبنی بر اصلاح امور به آنان داد؛ ولی اقدامات او چندان جدی نبود که موجب اقناع گردد. او با افراد زیادی مشور کرد ولی به ظاهر، تنها به مشورت‌های خویشان خود مانند [[مروان بن حکم]] و [[معاویة بن ابی‌سفیان|معاویه]] عمل می‌کرد.<ref>درباره مشورت با معاویه نک: امامت وسیاست/ترجمه،ص۵۲.</ref>در آغاز اعتراضات که یک بار عثمان به منبر رفت و به اشتباهات خود اعتراف و نزد مردم خطاب به پیشگاه الهی [[توبه]] کرد و از مردم عذر خواست، مروان بن حکم او را از اعتراف بازداشت و گفت توبه‌ات را بشکن و از کسی عذر مخواه و کارهای عثمان پس از این واقعه نشان می‌دهد که او به این سخن مروان عمل کرده است.<ref>نک: امامت و سیاست/ترجمه، ۵۳.</ref>
روش عثمان در حکومتداری و مسلط کردن ناشایستگان بر شهرها و ولایات مملکت اسلامی و بزرگان و صحابه، سرانجام اعتراضات گسترده‌ای را برانگیخت. معترضان بارها با نامه یا به صورت حضوری، اعتراض خود را به گوش او رساندند. عثمان با آنها گفت و گو کرد و وعده‌هایی مبنی بر اصلاح امور به آنان داد؛ ولی اقدامات او چندان جدی نبود که موجب اقناع گردد. او با افراد زیادی مشور کرد ولی به ظاهر، تنها به مشورت‌های خویشان خود مانند [[مروان بن حکم]] و [[معاویة بن ابی‌سفیان|معاویه]] عمل می‌کرد.<ref>درباره مشورت با معاویه نک: امامت وسیاست/ترجمه،ص۵۲.</ref>در آغاز اعتراضات که یک بار عثمان به منبر رفت و به اشتباهات خود اعتراف و نزد مردم خطاب به پیشگاه الهی [[توبه]] کرد و از مردم عذر خواست، مروان بن حکم او را از اعتراف بازداشت و گفت توبه‌ات را بشکن و از کسی عذر مخواه و کارهای عثمان پس از این واقعه نشان می‌دهد که او به این سخن مروان عمل کرده است.<ref>نک: امامت و سیاست/ترجمه، ۵۳.</ref>
====نامه اعتراضی صحابه====
====نامه اعتراضی صحابه====
پس از آن که مردم از تغییر روش عثمان ناامید شدند، برخی از آنان که عده‌ای از اصحاب پیامبر(ص) نیز در میانشان بود، در نامه‌ای خطاب به عثمان به مواردی اشاره کردند که به باور آنان او، سنت رسول خدا(ص) و دو خلیفه پیشین را نقض کرده بود. بعضی از آن موارد عبارت بود از: بخشیدن خمس افریقا به [[مروان بن حکم|مروان بن حکم]] در حالی که در آن خمس حق خدا و رسول(ص) او وجود داشت، ساختن هفت ساختمان در مدینه، ساختن خانه‌ای برای همسرش نائله، ساختن خانه‌ای برای عایشه، ساختن خانه‌ای از چوب برای مروان که به صورت قصر ساخته شده بود، قرار دادن اموال خدا در دست مروان و دیگران، دادن سرپرستی شهرها و سرزمینها به دست اطرافیانش و بخشش به غلامان و کودکان بنی امیه که هیچ گونه وابستگی و همراهی با رسول خدا(ص) نداشته‌اند، گماشتن ولید بن عقبه به فرمانداری کوفه که شریعت و احکام اسلام را در ظاهر نیز رعایت نمی‌کرد و [[شراب‌خواری]] او محرز گشت ولی عثمان حد نوشیدن شراب را بر وی جاری نکرد، دوری از مهاجران و انصار به طوری که آنان را بر هیچ کاری نمی‌گمارد و با آنان مشورت نمی‌کرد، قرق کردن زمینهای اطراف مدینه، دادن زمینها و آذوقه‌ها و بخششهای بسیار به کسانی که هیچ گونه همراهی و هم صحبتی با رسول خدا(ص) نداشتند و عوض کردن خیزران [چوبی نرم بود و ایجاد درد نمی‌کرد] و استفاده از تازیانه [که بسیار دردآور و گزنده است] برای تنبیه مسلمانان.
پس از آن که مردم از تغییر روش عثمان ناامید شدند، برخی از آنان که عده‌ای از [[صحابه|اصحاب پیامبر(ص)]] نیز در میانشان بود، در نامه‌ای خطاب به عثمان به مواردی اشاره کردند که به باور آنان او، سنت رسول خدا(ص) و دو خلیفه پیشین را نقض کرده بود.  
مردم با یک دیگر پیمان بستند این نوشته را به دست عثمان برسانند. نامه را عمار نزد عثمان برد. مروان حکم و عده‌ای از بنی امیه همراه عثمان بودند. عمار نامه را به عثمان داد و او نیز نوشته را خواند. عثمان گفت: این نوشته را تو نوشته‌ای؟ عمار گفت: آری. عثمان گفت: چه کسی در نوشتن این نامه به تو کمک کرده است؟ عمار گفت: عده‌ای در نوشتن این نامه مرا یاری دادند که نیامدند. عثمان گفت: آنان را معرفی کن. عمار نپذیرفت و عثمان گفت: چطور جرئت کردی علیه من سخنی بگویی؟ مروان بن حکم گفت: امیر المؤمنین، این بنده سیاه مردم را علیه تو تحریک کرده است. اگر او را بکشی از زحمت بقیه آنان آسوده خواهی شد. عثمان گفت: او را بزنید. و خود نیز به همراه دیگران عمار را زد. آن گاه او را کشان کشان از‌دار الاماره خلیفه برون بردند. سپس برخی مردم، عمار را به دستور [[ام سلمه]] همسر رسول خدا(ص)، به خانه او بردند.<ref>نک: امامت و سیاست/ترجمه، ۵۳-۵۵</ref>
 
بعضی از آن موارد عبارت بود از: بخشیدن خمس آفریقا به [[مروان بن حکم|مروان بن حکم]] در حالی که در آن خمس حق خدا و رسول(ص) او وجود داشت، ساختن هفت ساختمان در مدینه، ساختن خانه‌ای برای همسرش نائله، ساختن خانه‌ای برای [[عایشه (همسر پیامبر)|عایشه]]، ساختن خانه‌ای از چوب برای [[مروان بن حکم|مروان]] که به صورت قصر ساخته شده بود، قرار دادن اموال خدا در دست مروان و دیگران، دادن سرپرستی شهرها و سرزمین‌ها به دست اطرافیانش و بخشش به غلامان و کودکان [[بنی‌امیه]] که هیچ‌گونه وابستگی و همراهی با [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|رسول خدا(ص)]] نداشته‌اند، گماشتن [[ولید بن عقبه]] به فرمانداری کوفه که شریعت و احکام اسلام را در ظاهر نیز رعایت نمی‌کرد و [[شراب‌خواری]] او محرز گشت ولی عثمان حد نوشیدن شراب را بر وی جاری نکرد، دوری از [[مهاجرین|مهاجران]] و [[انصار]] به طوری که آنان را بر هیچ کاری نمی‌گمارد و با آنان مشورت نمی‌کرد، قرق کردن زمین‌های اطراف [[مدینه]]، دادن زمین‌ها و آذوقه‌ها و بخشش‌های بسیار به کسانی که هیچ گونه همراهی و هم‌صحبتی با [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|رسول خدا(ص)]] نداشتند و عوض کردن خیزران [چوبی نرم بود و ایجاد درد نمی‌کرد] و استفاده از تازیانه [که بسیار دردآور و گزنده است] برای تنبیه مسلمانان.
 
مردم با هم پیمان بستند این نوشته را به دست عثمان برسانند. نامه را [[عمار بن یاسر|عمار]] نزد عثمان برد. [[مروان بن حکم|مروان حکم]] و عده‌ای از [[بنی‌امیه]] همراه عثمان بودند. عمار نامه را به عثمان داد و او نیز نوشته را خواند. عثمان گفت: این نوشته را تو نوشته‌ای؟ عمار گفت: آری. عثمان گفت: چه کسی در نوشتن این نامه به تو کمک کرده است؟ عمار گفت: عده‌ای در نوشتن این نامه مرا یاری دادند که نیامدند. عثمان گفت: آنان را معرفی کن. عمار نپذیرفت و عثمان گفت: چطور جرأت کردی علیه من سخنی بگویی؟ مروان بن حکم گفت: [[امیرالمؤمنین (لقب)|امیر المؤمنین]]، این بنده سیاه، مردم را علیه تو تحریک کرده است. اگر او را بکشی از زحمت بقیه آنان آسوده خواهی شد. عثمان گفت: او را بزنید. و خود نیز به همراه دیگران عمار را زد. آن گاه او را کشان کشان از‌ دار‌الاماره خلیفه بیرون بردند. سپس برخی مردم، عمار را به دستور [[ام سلمه]] همسر رسول خدا(ص)، به خانه او بردند.<ref>نک: امامت و سیاست/ترجمه، ۵۳-۵۵</ref>


====ماجرای حکومت مصر====
====ماجرای حکومت مصر====
از وقایعی که مانع فروکش کردن شورش علیه [[عثمان]] شد، ماجرایی است که طبق آن، در گیر و‌دار ناآرامی‌های مدینه، مردم مصر از حکومت عبد الله بن ابی سرح، به عثمان شکایت کردند. بزرگان صحابه در مدینه مانند [[حضرت علی(ع)]] به عثمان توصیه کردند که عبدالله را برکنار و محمد بن ابوبکر را حاکم مصر کند. عثمان چنین کرد و نامه‌ای مبنی بر آن به محمد بن ابوبکر داد. گروهی از معترضان و مردم مدینه نیز همراه محمد راهی مصر شدند. در میان راه، غلامی را دیدند که به سرعت حرکت می‌کرد؛ گویی که از چیزی می‌گریزد. او را نگاه داشتند و باخبر شدند که او غلام مروان بن حکم و حامل نامه‌ای از سوی او به عبدالله بن ابی سرح است. در نامه از ماجرای [[محمد بن ابوبکر]] و همراهان او نوشته شده و از عبدالله خواسته شده بود که محمد بن ابوبکر و همراهانش را به قتل برساند و بر حکومت مصر بماند تا نامه بعد برسد. این باعث شد تا محمد به مدینه بازگردد و نزد اصحاب پیامبر و مسلمانان متن نامه را فاش کند و بدین ترتیب بر تنشج شهر مدینه افزوده شد. مردم دارالاماره و خانه عثمان را محاصره کردند و مانع ورود و خروج از آن شدند و آب را نیز بر آن بستند.<ref>دینوری، امامت وسیاست/ترجمه،ص:۶۰ و ۶۱.</ref>
از وقایعی که مانع فروکش کردن شورش علیه [[عثمان]] شد، ماجرایی است که طبق آن، هم‌ زمان با نا آرامی‌های [[مدینه]]، مردم [[مصر]] از حکومت عبد الله بن ابی‌سرح، به عثمان شکایت کردند. بزرگان صحابه در [[مدینه]] مانند [[حضرت علی(ع)]] به عثمان توصیه کردند که عبدالله را برکنار و [[محمد بن ابی‌بکر]] را حاکم مصر کند. عثمان چنین کرد و نامه‌ای مبنی بر آن به [[محمد بن ابی‌بکر]] داد. گروهی از معترضان و مردم [[مدینه]] نیز همراه محمد راهی مصر شدند. در میان راه، غلامی را دیدند که به سرعت حرکت می‌کرد؛ گویی که از چیزی می‌گریزد. او را نگاه داشتند و باخبر شدند که او غلام [[مروان بن حکم]] و حامل نامه‌ای از سوی او به عبدالله بن ابی سرح است. در نامه از ماجرای [[محمد بن ابوبکر|محمد بن ابی‌بکر]] و همراهان او نوشته شده و از عبدالله خواسته شده بود که محمد بن ابی‌بکر و همراهانش را به قتل برساند و بر حکومت مصر بماند تا نامه بعد برسد. این باعث شد تا محمد به [[مدینه]] بازگردد و نزد [[صحابه|اصحاب پیامبر]] و مسلمانان متن نامه را فاش کند و بدین ترتیب بر تشنج [[مدینه|شهر مدینه]] افزوده شد. مردم دارالاماره و خانه عثمان را محاصره کردند و مانع ورود و خروج از آن شدند و آب را نیز بر آن بستند.<ref>دینوری، امامت وسیاست/ترجمه،ص:۶۰ و ۶۱.</ref>


==محاصره==
==محاصره==
با بالا گرفتن تشنج در [[حجاز]] و تن ندادن عثمان به خواسته‌های مردم، که مهمترینش استعفای خود عثمان بود، معترضان اهل مدینه همراه جمعیت بسیاری از کوفه و مصر تصمیم گرفتند اقدامات خود را علیه او شدت بخشند.<ref>نک: دینوری، امامت وسیاست/ترجمه،ص: ۶۱.</ref>سرانجام، [[مالک اشتر نخعی]] با هزار مرد از کوفه و ابن ابی حذیفه با چهار صد مرد مصری به در خانه عثمان رفتند و خانه عثمان را شب و روز در محاصره خود قرار دادند. در این میان طلحه هر دو گروه را علیه عثمان تحریک می‌کرد. او به آنان گفت: عثمان از این که او را در محاصره گرفته‌اید، ترس و بیمی ندارد؛ زیرا علی آب و غذا برایش می‌رساند. از این که آب به عثمان برسد جلوگیری کنید.<ref>نک: دینوری، امامت وسیاست/ترجمه،ص: ۶۱.</ref> پیش از این، علی(ع) به عثمان اطلاع داد که برای مدتی از مدینه خواهد رفت و عثمان موافقت کرد.<ref>نک: دینوری، امامت وسیاست/ترجمه،ص:۵۷ و ۵۸.</ref> هرچند امام علی(ع) دو فرزندش را به صورت مسلح به نگهبانی از خانه عثمان برای حفاظت از عثمان گمارد، با بیرون رفتن او، اوضاع بر عثمان تنگتر شد.<ref>نک: دینوری، امامت و سیاست(ترجمه فارسی)، ص۵۷ و ۵۸و ۶۴.</ref>عثمان و کسانی که با او در خانه بودند، حتی برای آب و خوراک خود با مضیقه رو به رو شدند. عثمان نامه‌هایی به مکه و شام نوشت و از مسلمانان این دو شهر درخواست کمک کرد و در نامه نوشت که من توبه کرده‌ام ولی این جماعت توبه مرا نمی‌پذیرند و جز به کناره‌گیری‌ام رضا نمی‌دهند؛ ترسم که به زودی اندخته خوراکی خانه‌ام تمام شود.<ref>نک: دینوری، امامت وسیاست/ترجمه،ص: ۵۸ و ۵۹.</ref>از واقدی نقل کرده‌اند که محاصره عثمان چهل و نه روز طول کشیده است.<ref>نک: ابن عبد البر، الاستیعاب، ۳، ۱۰۴۴.</ref>
با بالا گرفتن تشنج در [[حجاز]] و تن ندادن عثمان به خواسته‌های مردم، که مهم‌ترینش استعفای خود عثمان بود، معترضان اهل مدینه همراه جمعیت بسیاری از [[کوفه]] و [[مصر]] تصمیم گرفتند اقدامات خود را علیه او شدت بخشند.<ref>نک: دینوری، امامت وسیاست/ترجمه،ص: ۶۱.</ref>سرانجام، [[مالک اشتر نخعی]] با هزار مرد از کوفه و ابن ابی حذیفه با چهار صد مرد مصری به در خانه عثمان رفتند و خانه عثمان را شب و روز در محاصره خود قرار دادند. در این میان [[طلحة بن عبیدالله|طلحه]] هر دو گروه را علیه عثمان تحریک می‌کرد. او به آنان گفت: عثمان از این که او را در محاصره گرفته‌اید، ترس و بیمی ندارد؛ زیرا [[امام علی علیه السلام|علی]] آب و غذا برایش می‌رساند. از این که آب به عثمان برسد جلوگیری کنید.<ref>نک: دینوری، امامت وسیاست/ترجمه،ص: ۶۱.</ref> پیش از این، [[امام علی علیه السلام|علی(ع)]] به عثمان اطلاع داد که برای مدتی از مدینه خواهد رفت و عثمان موافقت کرد.<ref>نک: دینوری، امامت وسیاست/ترجمه،ص:۵۷ و ۵۸.</ref> هرچند [[امام علی علیه السلام|امام علی(ع)]] [[حسنین|دو فرزندش]] را به صورت مسلح به نگهبانی از خانه عثمان برای حفاظت از عثمان گمارد، با بیرون رفتن او، اوضاع بر عثمان تنگ‌تر شد.<ref>نک: دینوری، امامت و سیاست(ترجمه فارسی)، ص۵۷ و ۵۸و ۶۴.</ref>عثمان و کسانی که با او در خانه بودند، حتی برای آب و خوراک خود با مضیقه رو به رو شدند. عثمان نامه‌هایی به مکه و شام نوشت و از مسلمانان این دو شهر درخواست کمک کرد و در نامه نوشت که من [[توبه]] کرده‌ام ولی این جماعت توبه مرا نمی‌پذیرند و جز به کناره‌گیری‌ام رضا نمی‌دهند؛ ترسم که به زودی اندخته خوراکی خانه‌ام تمام شود.<ref>نک: دینوری، امامت وسیاست/ترجمه،ص: ۵۸ و ۵۹.</ref>از واقدی نقل کرده‌اند که محاصره عثمان چهل و نه روز طول کشیده است.<ref>نک: ابن عبد البر، الاستیعاب، ۳، ۱۰۴۴.</ref>


==قتل عثمان==
==قتل عثمان==
شورشیان آهسته آهسته به این نتیجه رسیدند که عثمان قصد کناره‌گیری و تن‌دادن به خواسته‌های آنان را ندارد، پس قصد جان او را کردند؛ ولی برخی معذورات مانند نگهبانی [[حسن بن علی(ع)|حسن بن‌علی(ع)]] و مایل نبودن شورشیان به درگیری با او و [[بنی‌هاشم]]، مانع حمله آنان به خانه عثمان می‌شد. شورشیان عاقبت از دور به خانه عثمان تیر انداختند و در این میان امام حسن(ع) زخمی شد. تیری نیز به [[مروان]] خورد و محمد بن [[طلحه]] نیز خون‌آلود شد و سر و صورت [[قنبر غلام علی|قنبر]] غلام [[علی(ع)]] شکست. [[محمد بن ابی بکر|محمد بن‌ابی‌بکر]] از اینکه امام حسن(ع) زخمی شد، هراسان بود که مبادا بنی‌هاشم به سبب این موضوع وارد کار شوند و فتنه گسترش یابد.<ref>دینوری،امامت و سیاست، ترجمه، ص۶۷.</ref>
شورشیان آهسته آهسته به این نتیجه رسیدند که عثمان قصد کناره‌گیری و تن‌دادن به خواسته‌های آنان را ندارد، پس قصد جان او را کردند؛ ولی برخی معذورات مانند نگهبانی [[حسن بن علی(ع)|حسن بن‌علی(ع)]] و مایل نبودن شورشیان به درگیری با او و [[بنی‌هاشم]]، مانع حمله آنان به خانه عثمان می‌شد. شورشیان عاقبت از دور به خانه عثمان تیر انداختند و در این میان [[امام حسن مجتبی علیه السلام|امام حسن(ع)]] زخمی شد. تیری نیز به [[مروان]] خورد و [[محمد بن طلحه]] نیز خون‌آلود شد و سر و صورت [[قنبر غلام علی|قنبر]] غلام [[علی(ع)]] شکست. [[محمد بن ابی بکر|محمد بن‌ابی‌بکر]] از اینکه امام حسن(ع) زخمی شد، هراسان بود که مبادا [[بنی‌هاشم]] به سبب این موضوع وارد کار شوند و فتنه گسترش یابد.<ref>دینوری،امامت و سیاست، ترجمه، ص۶۷.</ref>
[[پرونده:قبر عثمان بن عفان در بقیع.jpg|بندانگشتی|قبر عثمان بن عفان در [[بقیع]]]]
[[پرونده:قبر عثمان بن عفان در بقیع.jpg|بندانگشتی|قبر عثمان بن عفان در [[بقیع]]]]
چون امام حسن(ع) زخمی شده بود، دو مرد او را از خانه عثمان بیرون بردند. محاصره‌کنندگان گفتند اگر بنی‌هاشم خون را بر سر و صورت حسن ببینند، مردم را از دور عثمان می‌پراکنند؛ بنابراین تصمیم گرفتند پیش از آن، عثمان را بدون اینکه کسی متوجه شود بکشند. چند نفر از خانه یکی از [[انصار]] گذشتند و وارد خانه عثمان شدند، به طوری که هیچ‌یک از اطرافیان عثمان متوجه ورود آنان نشدند. در این زمان فقط همسر عثمان نزد وی بود. شورشیان عثمان را کشتند و همسرش شروع به شیون کرد. [[امام حسن(ع)]] و [[امام حسین(ع)]] وقتی وارد‌ دارالاماره شدند، دیدند عثمان کشته و بدن او [[مثله|مُثله]] شده است. [[امام علی(ع)]]، [[طلحه]]، [[زبیر]] و سعد از موضوع آگاه شدند و [[آیه استرجاع|انا لله و انا الیه راجعون]] گفتند.<ref>برای تفصیل ماجرا نک: دینوری، امامت و سیاست، ترجمه، ص۶۷-۷۰.</ref> دینوری نقل کرده است عده‌ای همچون علی(ع) بر کشته عثمان گریستند تا جایی که علی(ع) از هوش رفت.<ref>دینوری، امامت و سیاست، ترجمه، ص۶۹.</ref><br />
چون امام حسن(ع) زخمی شده بود، دو مرد او را از خانه عثمان بیرون بردند. محاصره‌کنندگان گفتند اگر بنی‌هاشم خون را بر سر و صورت حسن ببینند، مردم را از دور عثمان می‌پراکنند؛ بنابراین تصمیم گرفتند پیش از آن، عثمان را بدون اینکه کسی متوجه شود بکشند. چند نفر از خانه یکی از [[انصار]] گذشتند و وارد خانه عثمان شدند، به طوری که هیچ‌یک از اطرافیان عثمان متوجه ورود آنان نشدند. در این زمان فقط همسر عثمان نزد وی بود. شورشیان عثمان را کشتند و همسرش شروع به شیون کرد. [[امام حسن(ع)]] و [[امام حسین(ع)]] وقتی وارد‌ دارالاماره شدند، دیدند عثمان کشته و بدن او [[مثله|مُثله]] شده است. [[امام علی(ع)]]، [[طلحه]]، [[زبیر]] و [[سعد بن ابی‌وقاص|سعد]] از موضوع آگاه شدند و [[آیه استرجاع|انا لله و انا الیه راجعون]] گفتند.<ref>برای تفصیل ماجرا نک: دینوری، امامت و سیاست، ترجمه، ص۶۷-۷۰.</ref> دینوری نقل کرده است عده‌ای همچون علی(ع) بر کشته عثمان گریستند تا جایی که علی(ع) از هوش رفت.<ref>دینوری، امامت و سیاست، ترجمه، ص۶۹.</ref>


قتل عثمان در سال ۳۵ق روی داد.<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب، </ref> درباره سن او در این هنگام اختلاف است. از واقدی (درگذشته: ۲۰۷ یا ۲۰۹ق.) نقل کرده‌اند عثمان ۸۲‌ساله بوده است.<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب، ۳، ۱۰۴۸.</ref> برخی منابع نام قاتل عثمان را سودان بن حمران نوشته‌اند.<ref>ابن عبدالبر، الاستعیاب، ۳، ۱۰۴۵.</ref>
قتل عثمان در سال ۳۵ق روی داد.<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب، </ref> درباره سن او در این هنگام اختلاف است. از واقدی (درگذشته: ۲۰۷ یا ۲۰۹ق.) نقل کرده‌اند عثمان ۸۲‌ساله بوده است.<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب، ۳، ۱۰۴۸.</ref> برخی منابع نام قاتل عثمان را سودان بن حمران نوشته‌اند.<ref>ابن عبدالبر، الاستعیاب، ۳، ۱۰۴۵.</ref>
خط ۱۲۲: خط ۱۲۵:


===موضع امام علی(ع)در قتل عثمان===
===موضع امام علی(ع)در قتل عثمان===
بنابر منابع تاریخ اسلام، امام علی(ع) با قتل عثمان مخالف بود و برای جلوگیری از قتل او، دو فرزندش حسن و حسین(ع) و چند تن دیگر را به نگهبانی خانه او گماشت.<ref>دینوری، امامت و سیاست(ترجمه فارسی)، ص۶۴. نیز نک: ابن عبدالبر، الاستیعاب،ج۳،ص:۱۰۴۶</ref> به نقل برخی منابع، او پس از اطلاع از قتل عثمان گریست و نگهبانان خانه او را توبیخ کرد و گفت که هیچ توجیهی برای قتل عثمان وجود ندارد.<ref>دینوری، امامت و سیاست(ترجمه فارسی)، ص۶۹.</ref>در نقلی دیگر از قول امام علی(ع) نقل شده است که عثمان، خود، حسن و حسین(ع) را که از او حفاظت می‌کردند، از جنگ با مهاجمان خانه خود بازداشته است.<ref>دینوری، امامت و سیاست(ترجمه فارسی)، ص۷۶.</ref>پیش از قتل عثمان نیز امام علی(ع) بارها وساطت کرد و کمکهایی به او رساند؛ برای نمونه وقتی معترضان وی را محاصره کردن و آب را بر او بستند، امام علی(ع) آب و غذا به او می‌رساند.<ref>نک: دینوری، امامت و سیاست(ترجمه فارسی)، ص۶۱.</ref> <br /> به نقل منابع اهل سنت از امام علی(ع)، او گفته است که اگر عثمان از من برای دفاع از خود کمک می‌خواست از جان مضایقه نمی‌کردم، به مرگ حسن و حسین رضا می‌دادم، من مردم را از کشتن عثمان بیم دادم.<ref>دینوری، امامت و سیاست(ترجمه فارسی)، ص۷۶.</ref>
بنابر منابع تاریخ اسلام، [[امام علی علیه السلام|امام علی(ع)]] با قتل عثمان مخالف بود و برای جلوگیری از قتل او، دو فرزندش [[امام حسن مجتبی علیه السلام|حسن]] و [[امام حسین علیه السلام|حسین(ع)]] و چند تن دیگر را به نگهبانی خانه او گماشت.<ref>دینوری، امامت و سیاست(ترجمه فارسی)، ص۶۴. نیز نک: ابن عبدالبر، الاستیعاب،ج۳،ص:۱۰۴۶</ref> به نقل برخی منابع، او پس از اطلاع از قتل عثمان گریست و نگهبانان خانه او را توبیخ کرد و گفت که هیچ توجیهی برای قتل عثمان وجود ندارد.<ref>دینوری، امامت و سیاست(ترجمه فارسی)، ص۶۹.</ref>در نقلی دیگر از قول امام علی(ع) نقل شده است که عثمان، خود، حسن و حسین(ع) را که از او حفاظت می‌کردند، از جنگ با مهاجمان خانه خود بازداشته است.<ref>دینوری، امامت و سیاست(ترجمه فارسی)، ص۷۶.</ref>پیش از قتل عثمان نیز امام علی(ع) بارها وساطت کرد و کمک‌هایی به او رساند؛ برای نمونه وقتی معترضان وی را محاصره کردن و آب را بر او بستند، امام علی(ع) آب و غذا به او می‌رساند.<ref>نک: دینوری، امامت و سیاست(ترجمه فارسی)، ص۶۱.</ref> <br /> به نقل منابع [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]] از امام علی(ع)، او گفته است که اگر عثمان از من برای دفاع از خود کمک می‌خواست از جان مضایقه نمی‌کردم، به مرگ حسن و حسین رضایت می‌دادم، من مردم را از کشتن عثمان بیم دادم.<ref>دینوری، امامت و سیاست(ترجمه فارسی)، ص۷۶.</ref>
گفته‌اند وقتی معترضان مصری قصد محاصره و قتل عثمان را کردند، نزد علی(ع) آمدند. گفتند: برخیز و همراه ما بیا تا به سوی او برویم، خداوند خون وی را حلال کرده است. علی(ع) گفت: به خدا سوگند چنین نخواهم کرد و با شما نخواهم آمد. مردم مصر گفتند: پس برای چه برای ما نامه نوشتی؟ علی گفت: به خدا سوگند، من هرگز برای شما نامه‌ای ننوشتم. در این جا آنها به یکدیگر نگاه کردند.<ref>دینوری، امامت و سیاست(ترجمه فارسی)، ص۶۱.</ref>
گفته‌اند وقتی معترضان مصری قصد محاصره و قتل عثمان را کردند، نزد علی(ع) آمدند. گفتند: برخیز و همراه ما بیا تا به سوی او برویم، خداوند خون وی را حلال کرده است. علی(ع) گفت: به خدا سوگند چنین نخواهم کرد و با شما نخواهم آمد. مردم مصر گفتند: پس برای چه برای ما نامه نوشتی؟ علی گفت: به خدا سوگند، من هرگز برای شما نامه‌ای ننوشتم. در این جا آنها به یکدیگر نگاه کردند.<ref>دینوری، امامت و سیاست(ترجمه فارسی)، ص۶۱.</ref>


===پیامدهای قتل عثمان===
===پیامدهای قتل عثمان===
پس از کشته شدن عثمان بن عفان به دست شورشیان، مسلمانان با علی بن ابی طالب(ع) به عنوان خلیفه بیعت کردند. معاویه که والی شام بود، مدعی خلافت شد ولی از آنجا که در مقابل منزلت علی بن ابی طالب(ع) در جامعه پس از پیامبر(ص) توانایی کافی برای طرح این ادعا را نداشت، قتل عثمان را بهانه کرد و مدعی شد که علی(ع) در قتل عثمان نقش داشته و خود را ولی خون عثمان خواند و شامیان را به جنگ علیه او شوراند. معاویه در پاسخ به کسانی که از او می‌خواستند از خلافت مشروع علی بن ابی طالب پیروی کند، می‌گفت علی در کشته شدن عثمان بی‌تقصیر نیست و اگر تقصیر ندارد، قاتلان او را به ما تحویل دهد تا آن گاه به موضوع بعدی که خلافت مسلمانان است، بپردازیم و درباره آن بیندیشیم.<ref>نک: ابن مزاحم، وقعة صفین/ترجمه،ص:۲۷۱.</ref> از آن طرف، همسر عثمان [[پیراهن عثمان|پیراهن خون ألود]] و مقداری از ریش کنده شده او را همراه نامه‌ای برای معاویه فرستاد و طلب خونخواهی کرد. [[معاویه]] از این نامه و [[پیراهن عثمان]] برای بیعت گرفتن از مردم به نفع خود استفاده کرد و امام علی(ع) را مقصر کشته شدن عثمان معرفی نمود. علاوه بر این، او با پیراهن عثمان، مردم شام را به جنگ علیه [[امام علی(ع)]] تشویق کرد. بدین ترتیب، لباس خونین و خونخواهی عثمان تبدیل به بهانه‌ای شد برای ناحق نشان دادن خلافت علی(ع) و حقانیت خلافت معاویه. شامیان نیز با او موافقت کردند و به معاویه گفتند: عثمان پسر عموی توست و تو ولی دم او هستی، ما نیز همراه تو هستیم.<ref>نک: دینوری، امامت وسیاست/ترجمه،ص:۱۱۰.</ref>
پس از کشته شدن عثمان بن عفان به دست شورشیان، مسلمانان با [[امام علی علیه السلام|علی بن ابی طالب(ع)]] به عنوان [[خلافت|خلیفه]] بیعت کردند. [[معاویة بن ابی‌سفیان|معاویه]] که والی [[شام]] بود، مدعی خلافت شد ولی از آنجا که در مقابل منزلت علی بن ابی طالب(ع) در جامعه پس از [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] توانایی کافی برای طرح این ادعا را نداشت، قتل عثمان را بهانه کرد و مدعی شد که علی(ع) در قتل عثمان نقش داشته و خود را ولی خون عثمان خواند و شامیان را به جنگ علیه او شوراند. معاویه در پاسخ به کسانی که از او می‌خواستند از خلافت مشروع علی بن ابی طالب پیروی کند، می‌گفت علی در کشته شدن عثمان بی‌تقصیر نیست و اگر تقصیر ندارد، قاتلان او را به ما تحویل دهد تا آن گاه به موضوع بعدی که خلافت مسلمانان است، بپردازیم و درباره آن بیندیشیم.<ref>نک: ابن مزاحم، وقعة صفین/ترجمه،ص:۲۷۱.</ref> از آن طرف، همسر عثمان [[پیراهن عثمان|پیراهن خون آلود]] و مقداری از ریش کنده شده او را همراه نامه‌ای برای معاویه فرستاد و طلب خونخواهی کرد. [[معاویه]] از این نامه و [[پیراهن عثمان]] برای [[بیعت|بیعت گرفتن]] از مردم به نفع خود استفاده کرد و امام علی(ع) را مقصر کشته شدن عثمان معرفی نمود. علاوه بر این، او با پیراهن عثمان، مردم شام را به جنگ علیه [[امام علی(ع)]] تشویق کرد. بدین ترتیب، لباس خونین و خونخواهی عثمان تبدیل به بهانه‌ای شد برای ناحق نشان دادن خلافت علی(ع) و حقانیت خلافت معاویه. شامیان نیز با او موافقت کردند و به معاویه گفتند: عثمان پسر عموی توست و تو ولی دم او هستی، ما نیز همراه تو هستیم.<ref>نک: دینوری، امامت وسیاست/ترجمه،ص:۱۱۰.</ref>


قتل عثمان و متعاقب آن، ادعای خلافت معاویه، جنگهای بزرگی مانند [[جنگ صفین]] را به مسلمانان تحمیل کرد و هزاران نفر و از جمله برخی صحابه پیامبر(ص) مانند [[عمار بن یاسر]] در این جنگها جان خویش را از دست دادند. شهادت امام علی(ع) و به حکومت رسیدن معاویه و تغییر مسیر خلافت اسلامی به حکومت موروثی از مهمترین پیامدهای قتل عثمان بن عفان است.<br />
قتل عثمان و متعاقب آن، ادعای خلافت معاویه، جنگ‌های بزرگی مانند [[جنگ صفین]] را به مسلمانان تحمیل کرد و هزاران نفر و از جمله برخی صحابه پیامبر(ص) مانند [[عمار بن یاسر]] در این جنگ‌ها جان خویش را از دست دادند. شهادت امام علی(ع) و به حکومت رسیدن معاویه و تغییر مسیر خلافت اسلامی به حکومت موروثی از مهم‌ترین پیامدهای قتل عثمان بن عفان است.<br />


==پانویس==
==پانویس==
کاربر ناشناس