دعای عرفه امام حسین(ع): تفاوت میان نسخهها
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (←متن دعا و ترجمه: اصلاح فاصلهٔ مجازی) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
قسمت پایانی دعای عرفه را تنها [[سید ابن طاووس]] در [[اقبال الاعمال]] آورده است. سید ابن طاووس در کتاب دیگرش [[مصباح الزائر]] و [[کفعمی]] و [[علامه مجلسی]] آن را ذکر نکرده است، [[علامه مجلسی]] در صدور این بخش از [[امام حسین(ع)]] تردید کرده و عبارتهاى آن را با سياق دعاهاى معصومین(ع) ناسازگار شمرده و احتمال داده است که این قسمت را بعضی از مشایخ صوفیه به این دعا افزوده باشند. ممکن است این قسمت ابتدا در برخی کتابها نبوده و سید ابن طاووس با گمان اینکه جزء دعای عرفه است، آن را در پایان دعا قرار داده باشد و یا اینکه نسخه اصلی کتاب اقبال الاعمال دارای این زیاده نبوده و بعدها برخی از مشایخ صوفیه آن را به این کتاب ملحق کردهاند. علامه مجلسی احتمال دوم را مناسبتر دانسته است.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۹۵، ص۲۲۷.</ref> [[محمد محمدی ریشهری]] با آنکه در نقد کلام علامه مجلسی میگوید سیاق بخش پایانی دعای عرفه با سیاق برخی دیگر از ادعیه معصومان(ع) مانند [[مناجات شعبانیه]]، هماهنگ است، ولی سرانجام توقف می کند و همانند علامه مجلسی در پايان تأکید میکند بايد گفت: خداوند، به حقيقتِ احوال، آگاهتر است.<ref>محمدی ریشهری، دانشنامه امام حسين(ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ، ج١٤، ص ٤٥.</ref> | قسمت پایانی دعای عرفه را تنها [[سید ابن طاووس]] در [[اقبال الاعمال]] آورده است. سید ابن طاووس در کتاب دیگرش [[مصباح الزائر]] و [[کفعمی]] و [[علامه مجلسی]] آن را ذکر نکرده است، [[علامه مجلسی]] در صدور این بخش از [[امام حسین(ع)]] تردید کرده و عبارتهاى آن را با سياق دعاهاى معصومین(ع) ناسازگار شمرده و احتمال داده است که این قسمت را بعضی از مشایخ صوفیه به این دعا افزوده باشند. ممکن است این قسمت ابتدا در برخی کتابها نبوده و سید ابن طاووس با گمان اینکه جزء دعای عرفه است، آن را در پایان دعا قرار داده باشد و یا اینکه نسخه اصلی کتاب اقبال الاعمال دارای این زیاده نبوده و بعدها برخی از مشایخ صوفیه آن را به این کتاب ملحق کردهاند. علامه مجلسی احتمال دوم را مناسبتر دانسته است.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۹۵، ص۲۲۷.</ref> [[محمد محمدی ریشهری]] با آنکه در نقد کلام علامه مجلسی میگوید سیاق بخش پایانی دعای عرفه با سیاق برخی دیگر از ادعیه معصومان(ع) مانند [[مناجات شعبانیه]]، هماهنگ است، ولی سرانجام توقف می کند و همانند علامه مجلسی در پايان تأکید میکند بايد گفت: خداوند، به حقيقتِ احوال، آگاهتر است.<ref>محمدی ریشهری، دانشنامه امام حسين(ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ، ج١٤، ص ٤٥.</ref> | ||
[[سید محمد حسین | [[سید محمد حسین حسینی طهرانی|علامه طهرانی]] نویسنده کتاب الله شناسی و روح مجرد و [[جلال الدین همایی]] این قسمت دعا را به ابن عطاء الله اسکندرانی عارف معروف سده هفتم هجری نسبت دادهاند و معتقدند که این قسمت در نسخه قدیم کتاب «الحکم العطائیه» موجود است.<ref>حسینی طهرانی، اللهشناسی، ۱۴۱۸ق، ج۱، ص۲۷۲؛ همایی، مولوینامه، ۱۳۸۵ش، ج ۲، ص ۱۸.</ref> آیت الله [[شبیری زنجانی]] نیز این بخش را جزو کلمات امام حسین(ع) نمیداند.<ref>[http://www.shafaqna.com/persian/shafaqna/item/88985 قسمت آخر دعای عرفه از امام علیهالسلام نیست]</ref> و مینویسد: این ذیل در نسخههای قدیمی اقبال وجود ندارد و بعداً به اقبال ملحق گردیده است.<ref>شبیری زنجانی، جرعهای از دریا، ۱۳۹۳ق، ج۳، ص۲۵۶، پاورقی شماره ۲.</ref> | ||
[[آیتالله جوادی آملی]] با تکیه بر محتوای این قسمت، صدور آن را از غیر [[معصوم]] بعید دانسته و معتقد است که در بررسی اسناد روایات، آنچه موضوعیت دارد، اطمینان به صدور آن از [[امام معصوم]] است؛ این اطمینان گاهی از راه [[ثقه|وثاقت]] و اصالت و صداقتِ راوی به دست میآید، گاهی از راه بلندی محتوا و اتقانِ متن و گاهی نیز از راه شواهد و قرائن منفصل و متصل.<ref>حسینی، «نیمنگاهی به شرح فرازهایی از دعای عرفه»، ص۱۸۴.</ref> آیتالله [[ناصر مکارم شیرازی]] هرچند خودش از منتقدان صوفیه است و کتاب [[جلوه حق بحثى پيرامون( صوفيگرى) در گذشته و حال]] از آثار اوست ولی تردید برخی از اندیشمندان در معتبر بودن بخش اخیر دعای عرفه را موجّه نمیداند و میافزاید اين زيادتى نيز در حال و هواى همان دعاى عرفه است و در آن نشانهای از افزودههای گروههاى منحرف یافت نشد.<ref>مکارم شیرازی، كليات مفاتيح نوين، ص٨٧٨ پاورقی١.</ref> | [[آیتالله جوادی آملی]] با تکیه بر محتوای این قسمت، صدور آن را از غیر [[معصوم]] بعید دانسته و معتقد است که در بررسی اسناد روایات، آنچه موضوعیت دارد، اطمینان به صدور آن از [[امام معصوم]] است؛ این اطمینان گاهی از راه [[ثقه|وثاقت]] و اصالت و صداقتِ راوی به دست میآید، گاهی از راه بلندی محتوا و اتقانِ متن و گاهی نیز از راه شواهد و قرائن منفصل و متصل.<ref>حسینی، «نیمنگاهی به شرح فرازهایی از دعای عرفه»، ص۱۸۴.</ref> آیتالله [[ناصر مکارم شیرازی]] هرچند خودش از منتقدان صوفیه است و کتاب [[جلوه حق بحثى پيرامون( صوفيگرى) در گذشته و حال]] از آثار اوست ولی تردید برخی از اندیشمندان در معتبر بودن بخش اخیر دعای عرفه را موجّه نمیداند و میافزاید اين زيادتى نيز در حال و هواى همان دعاى عرفه است و در آن نشانهای از افزودههای گروههاى منحرف یافت نشد.<ref>مکارم شیرازی، كليات مفاتيح نوين، ص٨٧٨ پاورقی١.</ref> | ||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
|عنوان ستون چپ=ترجمه حسین انصاریان | |عنوان ستون چپ=ترجمه حسین انصاریان | ||
|اَلْحَمْدُ لله الَّذى لَيْسَ لِقَضآئِهِ دافِعٌ وَلا لِعَطائِهِ مانِعٌ وَلا كَصُنْعِهِ صُنْعُ صانِعٍ وَهُوَ الْجَوادُ الْواسِعُ فَطَرَ اَجْناسَ الْبَدائِعِ واَتْقَنَ بِحِكْمَتِهِ الصَّنائِعَ لا تَخْفى عَلَيْهِ الطَّلايِـعُ وَلا تَضيعُ عِنْدَهُ الْوَدائِعُ جازى كُلِّ صانِعٍ وَرائِشُ كُلِّ قانعٍ وَراحِمُ كُلِّ ضارِعٍ وَمُنْزِلُ الْمَنافِعِ وَالْكِتابِ الْجامِعِ بِالنُّورِ السّاطِعِ وَ هُوَ لِلدَّعَواتِ سامِعٌ وَلِلْكُرُباتِ دافِعٌ وَلِلدَّرَجاتِ رافِعٌ، | |اَلْحَمْدُ لله الَّذى لَيْسَ لِقَضآئِهِ دافِعٌ وَلا لِعَطائِهِ مانِعٌ وَلا كَصُنْعِهِ صُنْعُ صانِعٍ وَهُوَ الْجَوادُ الْواسِعُ فَطَرَ اَجْناسَ الْبَدائِعِ واَتْقَنَ بِحِكْمَتِهِ الصَّنائِعَ لا تَخْفى عَلَيْهِ الطَّلايِـعُ وَلا تَضيعُ عِنْدَهُ الْوَدائِعُ جازى كُلِّ صانِعٍ وَرائِشُ كُلِّ قانعٍ وَراحِمُ كُلِّ ضارِعٍ وَمُنْزِلُ الْمَنافِعِ وَالْكِتابِ الْجامِعِ بِالنُّورِ السّاطِعِ وَ هُوَ لِلدَّعَواتِ سامِعٌ وَلِلْكُرُباتِ دافِعٌ وَلِلدَّرَجاتِ رافِعٌ، | ||
|خداى را سپاس كه براى حكمش برگرداننده اى، و براى بخشش بازدارنده اى و همانند ساخته اى ساخته هيچ سازنده اى نيست، و او سخاوتمند وسعت بخش است، انواع مخلوقات را پديد آورد، و ساختهها را با حكمتش محكم نمود، | |خداى را سپاس كه براى حكمش برگرداننده اى، و براى بخشش بازدارنده اى و همانند ساخته اى ساخته هيچ سازنده اى نيست، و او سخاوتمند وسعت بخش است، انواع مخلوقات را پديد آورد، و ساختهها را با حكمتش محكم نمود، و هر چه در جهان پدید آید(طلايع) بر او پوشيده نمى ماند، و وديعهها نزد او ضايع نمى شود پاداش دهنده هر سازنده، و بى نيازكننده هر قناعت گر، و رحم كننده بر هر نالان، و فرو فرستنده سودها، و نازل كننده كتاب جامع با نور درخشان است، او شنونده دعاها، و دوركننده بلاها، و بالابرنده درجات، | ||
|وَلِلْجَبابِرَةِ قامِعٌ فَلا اِلهَ غَيْرُهُ وَلا شَىْءَ يَعْدِلُهُ وَلَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْءٌ وَهُوَ السَّميعُ الْبَصيرُاللَّطيفُ الْخَبيرُ وَهُوَ عَلى كُلِّشَىْءٍ قَديرٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَرْغَبُ إِلَيْكَ وَ اَشْهَدُ بِالرُّبُوبِيَّةِ لَكَ مُقِرّاً بِاَنَّكَ رَبّى وَ اِلَيْكَ مَرَدّى اِبْتَدَاْتَنى بِنِعْمَتِكَ قَبْلَ اَنْ اَكُونَ شَيْئاً مَذْكُورا وَخَلَقْتَنى مِنَ التُّرابِ ثُمَّ اَسْكَنْتَنِى الاَْصْلابَ آمِناً لِرَيْبِ الْمَنُونِ وَاخْتِلافِ الدُّهُورِ وَالسِّنينَ، | |وَلِلْجَبابِرَةِ قامِعٌ فَلا اِلهَ غَيْرُهُ وَلا شَىْءَ يَعْدِلُهُ وَلَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْءٌ وَهُوَ السَّميعُ الْبَصيرُاللَّطيفُ الْخَبيرُ وَهُوَ عَلى كُلِّشَىْءٍ قَديرٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَرْغَبُ إِلَيْكَ وَ اَشْهَدُ بِالرُّبُوبِيَّةِ لَكَ مُقِرّاً بِاَنَّكَ رَبّى وَ اِلَيْكَ مَرَدّى اِبْتَدَاْتَنى بِنِعْمَتِكَ قَبْلَ اَنْ اَكُونَ شَيْئاً مَذْكُورا وَخَلَقْتَنى مِنَ التُّرابِ ثُمَّ اَسْكَنْتَنِى الاَْصْلابَ آمِناً لِرَيْبِ الْمَنُونِ وَاخْتِلافِ الدُّهُورِ وَالسِّنينَ، | ||
|و كوبنده گردن كشان است، پس معبودى جز او نيست، و چيزى با او برابرى نمى كند، و چيزى همانندش نيست، و اوست شنوا و بينا، و لطيف و آگاه، و بر هرچيز تواناست. | |و كوبنده گردن كشان است، پس معبودى جز او نيست، و چيزى با او برابرى نمى كند، و چيزى همانندش نيست، و اوست شنوا و بينا، و لطيف و آگاه، و بر هرچيز تواناست. | ||
خدايا به سوى تو رغبت می نمايم، و به پروردگاری تو گواهى مى دهم، اقراركننده ام كه تو پروردگار منى، و بازگشت من به سوى تو است، وجودم را با نعمتت آغاز كردى پيش از انكه موجودى قابل ذكر باشم، و مرا از خاك پديد آوردى، سپس در ميان صلبها جايم دادى، درحالى كه از حوادث زمانه و رفت و آمد روزگار و سالها، | خدايا به سوى تو رغبت می نمايم، و به پروردگاری تو گواهى مى دهم، اقراركننده ام كه تو پروردگار منى، و بازگشت من به سوى تو است، وجودم را با نعمتت آغاز كردى پيش از انكه موجودى قابل ذكر باشم، و مرا از خاك پديد آوردى، سپس در ميان صلبها جايم دادى، درحالى كه از حوادث زمانه و رفت و آمد روزگار و سالها، | ||
|فَلَمْ اَزَلْ ظاعِناً مِنْ صُلْبٍ اِلى رَحِمٍ فى تَقادُمٍ مِنَ الاَْيّامِ الْماضِيَةِ وَالْقُرُونِ الْخالِيَةِ لَمْ تُخْرِجْنى لِرَاْفَتِكَ بى وَلُطْفِكَ لى وَاِحْسانِكَ اِلَىَّ فى دَوْلَةِ اَئِمَّةِ الْكُفْرِ الَّذينَ نَقَضُوا عَهْدَكَ وَكَذَّبُوا رُسُلَكَ لكِنَّكَ اَخْرَجْتَنى لِلَّذى سَبَقَ لى مِنَ الْهُدَى الَّذى لَهُ يَسَّرْتَنى وَفيهِ اَنْشَاءْتَنى وَمِنْ قَبْلِ ذلِكَ رَؤُفْتَ بى بِجَميلِ صُنْعِكَ وَسَوابِـغِ نِعَمِكَ فابْتَدَعْتَ خَلْقى مِنْ مَنِىٍّ يُمْنى وَاَسْكَنْتَنى فى ظُلُماتٍ ثَلاثٍ بَيْنَ لَحْمٍ وَدَمٍ وَجِلْدٍ، | |فَلَمْ اَزَلْ ظاعِناً مِنْ صُلْبٍ اِلى رَحِمٍ فى تَقادُمٍ مِنَ الاَْيّامِ الْماضِيَةِ وَالْقُرُونِ الْخالِيَةِ لَمْ تُخْرِجْنى لِرَاْفَتِكَ بى وَلُطْفِكَ لى وَاِحْسانِكَ اِلَىَّ فى دَوْلَةِ اَئِمَّةِ الْكُفْرِ الَّذينَ نَقَضُوا عَهْدَكَ وَكَذَّبُوا رُسُلَكَ لكِنَّكَ اَخْرَجْتَنى لِلَّذى سَبَقَ لى مِنَ الْهُدَى الَّذى لَهُ يَسَّرْتَنى وَفيهِ اَنْشَاءْتَنى وَمِنْ قَبْلِ ذلِكَ رَؤُفْتَ بى بِجَميلِ صُنْعِكَ وَسَوابِـغِ نِعَمِكَ فابْتَدَعْتَ خَلْقى مِنْ مَنِىٍّ يُمْنى وَاَسْكَنْتَنى فى ظُلُماتٍ ثَلاثٍ بَيْنَ لَحْمٍ وَدَمٍ وَجِلْدٍ، | ||
|ايمنى بخشيدى همواره كوچ كننده بودم از صلبى به رحمى، درگذشته از ايام و قرن هاى پيشين، از باب رأفت و لطف و احسانى كه به من داشتى، مرا در حكومت پيشوايان كفر، آنان كه پيمانت را شكستند، و پيامبرانت را تكذيب كردند، به دنيا نياوردى، ولى زمانی به دنيا آوردى | |ايمنى بخشيدى همواره كوچ كننده بودم از صلبى به رحمى، درگذشته از ايام و قرن هاى پيشين، از باب رأفت و لطف و احسانى كه به من داشتى، مرا در حكومت پيشوايان كفر، آنان كه پيمانت را شكستند، و پيامبرانت را تكذيب كردند، به دنيا نياوردى، ولى زمانی مرا به دنيا آوردى که بر اساس آنچه در علمت برای هدایتم رقم خورده بود مرا براى پذيرفتن آن آماده ساختى، و در عرصه گاهش نَشو و نمايم دادى، و پيش از آن هم با رفتار زيبايت، و نعمت هاى كاملت بر من مهر ورزيدى، در نتيجه وجودم را پديد آوردى از نطفه ريخته شده و در تاريكی هاى سه گانه ميان گوشت و خون و پوست جايم دادى، | ||
|لَمْ تُشْهِدْنى خَلْقى وَلَمْ تَجْعَلْ اِلَىَّ شَيْئاً مِنْ اَمْرى ثُمَّ اَخْرَجْتَنى لِلَّذى سَبَقَ لى مِنَ الْهُدى اِلَى الدُّنْيا تآمّاً سَوِيّاً وَحَفِظْتَنى فِى الْمَهْدِ طِفْلاً صَبِيّاً وَرَزَقْتَنى مِنَ الْغِذآءِ لَبَناً مَرِيّاً وَعَطَفْتَ عَلَىَّ قُلُوبَ الْحَواضِنِ وَكَفَّلْتَنى الاُْمَّهاتِ الرَّواحِمَ وَكَلاَْتَنى مِنْ طَوارِقِ الْجآنِّ وَسَلَّمْتَنى مِنَ الزِّيادَةِ وَالنُّقْصانِ فَتَعالَيْتَ يا رَحيمُ يا رَحْمنُ حتّى اِذَا اسْتَهْلَلْتُ ناطِقاً بِالْكَلامِ، | |لَمْ تُشْهِدْنى خَلْقى وَلَمْ تَجْعَلْ اِلَىَّ شَيْئاً مِنْ اَمْرى ثُمَّ اَخْرَجْتَنى لِلَّذى سَبَقَ لى مِنَ الْهُدى اِلَى الدُّنْيا تآمّاً سَوِيّاً وَحَفِظْتَنى فِى الْمَهْدِ طِفْلاً صَبِيّاً وَرَزَقْتَنى مِنَ الْغِذآءِ لَبَناً مَرِيّاً وَعَطَفْتَ عَلَىَّ قُلُوبَ الْحَواضِنِ وَكَفَّلْتَنى الاُْمَّهاتِ الرَّواحِمَ وَكَلاَْتَنى مِنْ طَوارِقِ الْجآنِّ وَسَلَّمْتَنى مِنَ الزِّيادَةِ وَالنُّقْصانِ فَتَعالَيْتَ يا رَحيمُ يا رَحْمنُ حتّى اِذَا اسْتَهْلَلْتُ ناطِقاً بِالْكَلامِ، | ||
|و مرا در آفرينش وجودم گواه نگرفتى، و چيزى از كار خلقتم را به من واگذار ننمودى، سپس براى آنچه در علمت از هدايتم گذشته بود مرا كامل ميانه به دنيا آوردى، و در حال كودكى و خردسالى در ميان گهواره محافظت نمودى، و از بين غذاها شير گوارا نصيبم كردى، و دل دايهها را بر من مهربان نمودى، و مادران پرمهر را به پرستارى ام گماشتى، و از آسيب هاى پريان نگهدارى فرمودى، و از زيادى و كمى سالمم داشتى، پس تو برترى اى مهربان، اى بخشنده، تا آنگاه كه آغاز به سخن كردم. | |و مرا در آفرينش وجودم گواه نگرفتى، و چيزى از كار خلقتم را به من واگذار ننمودى، سپس براى آنچه در علمت از هدايتم گذشته بود مرا كامل ميانه به دنيا آوردى، و در حال كودكى و خردسالى در ميان گهواره محافظت نمودى، و از بين غذاها شير گوارا نصيبم كردى، و دل دايهها را بر من مهربان نمودى، و مادران پرمهر را به پرستارى ام گماشتى، و از آسيب هاى پريان نگهدارى فرمودى، و از زيادى و كمى سالمم داشتى، پس تو برترى اى مهربان، اى بخشنده، تا آنگاه كه آغاز به سخن كردم. |