کاربر ناشناس
دعای مشلول: تفاوت میان نسخهها
جز
←شأن صدور دعا
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
imported>Pourrezaei جز (←شأن صدور دعا) |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
[[امام علی (ع)|پدرم]] به جوان بشارت داد که زمان شفا یافتنش رسیده است و این دعا را که از [[پیامبر (ص)]] آموخته بود به او یاد داد و شرایطی را برای برآورده شدن حاجتش بیان کرد.<ref>بحارالانوار ج۹۲ ص۲۸۲ </ref> | [[امام علی (ع)|پدرم]] به جوان بشارت داد که زمان شفا یافتنش رسیده است و این دعا را که از [[پیامبر (ص)]] آموخته بود به او یاد داد و شرایطی را برای برآورده شدن حاجتش بیان کرد.<ref>بحارالانوار ج۹۲ ص۲۸۲ </ref> | ||
{{ | {{طومار|ارتفاع=20}} | ||
ترجمه کامل این ماجرا در کتاب بحارالانوار از زبان امام حسین(ع) چنین است: | |||
در شبی که بسیار تاریک و کم فروغ بود به همراه پدرم امیرالمؤمنین علیهالسلام در مسجد الحرام در حال طواف بودم. مسجد الحرام خلوت شده و زائران خفته و چشمها آرام گرفته بود. | در شبی که بسیار تاریک و کم فروغ بود به همراه پدرم امیرالمؤمنین علیهالسلام در مسجد الحرام در حال طواف بودم. مسجد الحرام خلوت شده و زائران خفته و چشمها آرام گرفته بود. | ||
در این هنگام صدای شخصی به گوش رسید که با دلی دردمند و صدائی حزین و نالهای غمگین چنین ناله سر میداد: | در این هنگام صدای شخصی به گوش رسید که با دلی دردمند و صدائی حزین و نالهای غمگین چنین ناله سر میداد: | ||
خط ۶۸: | خط ۶۹: | ||
جوان دعا را گرفت بعداً در حال سلامتی نزد پدرم آمد و با خوشحالی قسم یاد کرد که والله در این دعا اسم اعظم است، من شفا یافتم، و ماجرای خود را اینگونه توضیح داد: در شب موعود هنگامی که در تاریکی شب چشمها را خواب ربوده بود دست سالمم را به دعا بلند کرده و این دعا را قرائت کردم و بارها خدا را به حق خودش قسم دادم. ندایی آمد که دیگر کافی است، دعای تو مستجاب شد، چرا که او را به اسم اعظمش خواندی. پس از آن من هم دراز کشیدم و در خواب پیامبر را دیدم که دست خود را به بدن من کشیده و فرمود: در پناه خدای بزرگ باش که تو بر خیر خواهی بود، بیدار شدم در حالی که سلامت خود را بازیافته بودم. | جوان دعا را گرفت بعداً در حال سلامتی نزد پدرم آمد و با خوشحالی قسم یاد کرد که والله در این دعا اسم اعظم است، من شفا یافتم، و ماجرای خود را اینگونه توضیح داد: در شب موعود هنگامی که در تاریکی شب چشمها را خواب ربوده بود دست سالمم را به دعا بلند کرده و این دعا را قرائت کردم و بارها خدا را به حق خودش قسم دادم. ندایی آمد که دیگر کافی است، دعای تو مستجاب شد، چرا که او را به اسم اعظمش خواندی. پس از آن من هم دراز کشیدم و در خواب پیامبر را دیدم که دست خود را به بدن من کشیده و فرمود: در پناه خدای بزرگ باش که تو بر خیر خواهی بود، بیدار شدم در حالی که سلامت خود را بازیافته بودم. | ||
{{پایان | {{پایان}} | ||
==مضمون دعا== | ==مضمون دعا== |