پرش به محتوا

شاه طهماسب اول: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۱۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۲ اوت ۲۰۱۵
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Hasaninasab
جزبدون خلاصۀ ویرایش
imported>Hasaninasab
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:
با اینکه شاه اسماعیل مؤسس سلسله صفویه محسوب می‌شد، اما ثبات آن را در دوران طولانی حکومت شاه تهماسب باید جستجو کرد.<ref>اصفهانی، خلد برین، ص۳۲۷</ref> نیمه اول سلطنت او بیشتر در رفع نفاق و چند دستگی سران قزل باش و اداره جنگ در سرحدات شرقی و غربی مملکت گذشت.<ref>سیوری، ایران عصر صفوی، ص۴۶</ref>
با اینکه شاه اسماعیل مؤسس سلسله صفویه محسوب می‌شد، اما ثبات آن را در دوران طولانی حکومت شاه تهماسب باید جستجو کرد.<ref>اصفهانی، خلد برین، ص۳۲۷</ref> نیمه اول سلطنت او بیشتر در رفع نفاق و چند دستگی سران قزل باش و اداره جنگ در سرحدات شرقی و غربی مملکت گذشت.<ref>سیوری، ایران عصر صفوی، ص۴۶</ref>


==دشمنان خارجی==
شاه تهماسب در پنجاه و چهارمین سال سلطنت خود در ۱۵ ماه صفر سال ۹۸۴ ه‍.ق در قزوین از دنیا رفت و پس از چندی جسد او را در [[مشهد]] دفن کردند. شاه تهماسب نشان می‌داد که مردی دیندار و پایبند تکالیف و فرایض دینی است. اگر چه مذهب شیعه در زمان پدر مذهب رسمی شد، ولی استقرار و گسترش آن در دوره‌های شاه تهماسب انجام گرفت.<ref>سیوری،ایران عصر صفوی، ص۵۷</ref>
 
==وقایع مهم دوران سلطنت==
===مقابله با دشمنان خارجی===
از همان آغاز زمامداری تهماسب، دشمنان سرسخت دولت صفوی یعنی [[ازبکان]] و [[دولت عثمانی|عثمانیان]] حملات خود را به [[ایران]] آغاز کردند. عبیدالله خان ازبک و امرای دیگر او به طور مداوم [[خراسان]] را مورد تاخت و تاز و کشتار قرار می‌دادند. سرانجام در جنگ بزرگ " جام" در سال ۹۳۵ ه‍.ق با شکستی که تهماسب به عبیدالله وارد کرد، برای مدتی خراسان از حملات ازبکان درامان ماند.<ref>سیوری، ایران عصر صفوی، ص۵۱</ref> در جبهه غربی، شاه تهماسب با دشمن بزرگی همچون [[سلطان سلیمان قانونی]] مواجه بود. سلطان عثمانی وارث سرزمین‌های وسیعی بود که پدرش در اروپا و آسیای غربی و شمال افریقا به دست اورده بود. البته خود او هم مرتبا بر دامنه این تصرفات می‌افزود.
از همان آغاز زمامداری تهماسب، دشمنان سرسخت دولت صفوی یعنی [[ازبکان]] و [[دولت عثمانی|عثمانیان]] حملات خود را به [[ایران]] آغاز کردند. عبیدالله خان ازبک و امرای دیگر او به طور مداوم [[خراسان]] را مورد تاخت و تاز و کشتار قرار می‌دادند. سرانجام در جنگ بزرگ " جام" در سال ۹۳۵ ه‍.ق با شکستی که تهماسب به عبیدالله وارد کرد، برای مدتی خراسان از حملات ازبکان درامان ماند.<ref>سیوری، ایران عصر صفوی، ص۵۱</ref> در جبهه غربی، شاه تهماسب با دشمن بزرگی همچون [[سلطان سلیمان قانونی]] مواجه بود. سلطان عثمانی وارث سرزمین‌های وسیعی بود که پدرش در اروپا و آسیای غربی و شمال افریقا به دست اورده بود. البته خود او هم مرتبا بر دامنه این تصرفات می‌افزود.


فرار اولامه سلطان تکلو از سران معتبر [[قزلباش]] به عثمانی و پناهنده شدن القاص میرزا برادر شاه تهماسب به سلطان سلیمان و نیز تحریکاتی که در [[استانبول]] علیه [[ایران]] انجام دادند، آتش جنگ میان [[صفویان|دولت صفوی]] و [[عثمانیان|حکومت عثمانی]] را دامن زد.<ref>تذکره شاه تهماسب،۱۳۴۳ ه‍.ق: ص۸۹</ref> سپاهیان عثمانی چندین بار به مناطق غربی متصرفات صفوی و [[آذربایجان (منطقه)|آذربایجان]] حمله کردند. با توجه به تعداد بسیار کمتر سپاهیان صفوی، چاره‌ای جز استفاده از نبرد دفاعی نداشت. شاه تهماسب نیز با استفاده از تاکتیک امحای منابع حداکثر بهره‌برداری را می‌کرد. پیشرفت آنان را مانع می‌گردید، به نحوی که لشکرکشی‌ها به نتایجی که منظور نظر سلطان عثمانی بود، منجر نشد. حتی در بعضی از جبهه‌ها مانند [[قفقاز]] متحمل شکست شدند. [[شاه اسماعیل دوم|اسماعیل میرزا]] فرزند شاه تهماسب در سال ۹۵۸ ه‍.ق با فتح [[ارزنه الروم]] و [[کردستان]] و [[ارمنستان]]، مناطقی را که به اطاعت سلطان عثمانی درآمده بود، مجدد به حاکمیت صفویه اضافه کرد.<ref>سیوری، ایران عصر صفوی، ص۵۶</ref>
فرار اولامه سلطان تکلو از سران معتبر [[قزلباش]] به عثمانی و پناهنده شدن القاص میرزا برادر شاه تهماسب به سلطان سلیمان و نیز تحریکاتی که در [[استانبول]] علیه [[ایران]] انجام دادند، آتش جنگ میان [[صفویان|دولت صفوی]] و [[عثمانیان|حکومت عثمانی]] را دامن زد.<ref>تذکره شاه تهماسب،۱۳۴۳ ه‍.ق: ص۸۹</ref> سپاهیان عثمانی چندین بار به مناطق غربی متصرفات صفوی و [[آذربایجان (منطقه)|آذربایجان]] حمله کردند. با توجه به تعداد بسیار کمتر سپاهیان صفوی، چاره‌ای جز استفاده از نبرد دفاعی نداشت. شاه تهماسب نیز با استفاده از تاکتیک امحای منابع حداکثر بهره‌برداری را می‌کرد. پیشرفت آنان را مانع می‌گردید، به نحوی که لشکرکشی‌ها به نتایجی که منظور نظر سلطان عثمانی بود، منجر نشد. حتی در بعضی از جبهه‌ها مانند [[قفقاز]] متحمل شکست شدند. [[شاه اسماعیل دوم|اسماعیل میرزا]] فرزند شاه تهماسب در سال ۹۵۸ ه‍.ق با فتح [[ارزنه الروم]] و [[کردستان]] و [[ارمنستان]]، مناطقی را که به اطاعت سلطان عثمانی درآمده بود، مجدد به حاکمیت صفویه اضافه کرد.<ref>سیوری، ایران عصر صفوی، ص۵۶</ref>


==انتقال پایتخت==
===صلح آماسیه===
{{اصلی|صلح آماسیه}}
 
===استقرار در پایتخت===
با آرامشی که از طریق صلح آماسیه در کشور ایجاد شد، شاه تهماسب به مدت بیست سال از [[قزوین]] بیرون نرفت و در این مدت سرگرم بهره‌برداری از ثبات و فراغتی که به وجود آمده بود، گردید. طبع مال‌دوست و زراندوزی وی به گونه‌ای بود که چهارده سال پایان سلطنت، حقوق لشکریان را نپرداخت و طبیعی بود که سپاهیان از فشار بر مردم ارتزاق می‌کردند که همین امر باعث نارضایتی مردم و سبب شورش‌هایی در [[گیلان]] به رهبری سید حسین در سال ۹۷۹ ه‍.ق و شورش [[تبریز]] در سال ۹۸۱ ه‍.ش شد که نهایتا هر دو شورش سرکوب شدند؛ اما بذرهای بحران و شورش در دوره‌های بعد از سلطنت وی خود را نمایان ساخت و دوازده سال طول کشید تا پس از یک دوره بی‌ثباتی بعد از مرگ تهماسب، سلطنت [[صفوی]] استقرار و قدرت خود را باز یابد.<ref>نویدی، تغییرات اجتماعی- اقتصادی در ایران عصر صفوی:ص۷۸</ref>
 
===انتقال پایتخت===
شاه تهماسب به علت نزدیکی [[تبریز]] به مرزهای عثمانی و آسیب‌پذیری این شهر و دوری تبریز از خراسان که همواره مورد هجوم ازبکان قرار می‌گرفت، در سال ۹۶۵ ه‍.ق پایتخت خود را به [[قزوین]] منتقل کرد. از این تاریخ تا سال ۱۰۰۶ ه‍.ق (که [[شاه عباس اول]]، [[اصفهان]] را به پایتختی انتخاب کرد) شهر قزوین پایتخت [[صفویه]] بود.
شاه تهماسب به علت نزدیکی [[تبریز]] به مرزهای عثمانی و آسیب‌پذیری این شهر و دوری تبریز از خراسان که همواره مورد هجوم ازبکان قرار می‌گرفت، در سال ۹۶۵ ه‍.ق پایتخت خود را به [[قزوین]] منتقل کرد. از این تاریخ تا سال ۱۰۰۶ ه‍.ق (که [[شاه عباس اول]]، [[اصفهان]] را به پایتختی انتخاب کرد) شهر قزوین پایتخت [[صفویه]] بود.


==پناهندگی همسایگان به ایران==
===پناهندگی همسایگان به ایران===
از وقایع عمده دوران شاه تهماسب پناهندگی همایون پادشاه [[هند]] و بایزید شاهزاده [[عثمانیان|عثمانی]] بود که هردو رویداد تأثیر زیادی در روابط ایران با هند و عثمانی داشت.<ref>نویدی، تغییرات اجتماعی- اقتصادی در ایران عصر صفوی:ص۵۶</ref> در سال ۹۵۰ ه‍.ق همایون پادشاه هند به علت اختلافاتی که بین او و شیرخان افغانی رخ داده بود، بر اثر نفاق برادرانش ناگزیر هند را ترک کرد و با کسان نزدیک خود به شاه تهماسب پناهنده شد. شاه تهماسب مقدم مهمان خود را گرامی داشت و فرمان داد او را با احترام تا پایتخت همراهی کنند. همایون بعد از مدتی اقامت در ایران با نیرویی که پادشاه صفوی در اختیار او گذاشت، به هند بازگشت و سلطنت از دست رفته خود را به دست آورد. این واقعه چنان تاثیر خوبی در روابط ایران و هند باقی گذاشت که تا انقراض صفویان به استثنای مواردی چند که اختلافاتی بین طرفین در مسایل مرزی به ویژه [[قندهار]] پیش آمد، ادامه یافت.<ref>روملو، احسن التواریخ، ص۴۰۳</ref>
از وقایع عمده دوران شاه تهماسب پناهندگی همایون پادشاه [[هند]] و بایزید شاهزاده [[عثمانیان|عثمانی]] بود که هردو رویداد تأثیر زیادی در روابط ایران با هند و عثمانی داشت.<ref>نویدی، تغییرات اجتماعی- اقتصادی در ایران عصر صفوی:ص۵۶</ref> در سال ۹۵۰ ه‍.ق همایون پادشاه هند به علت اختلافاتی که بین او و شیرخان افغانی رخ داده بود، بر اثر نفاق برادرانش ناگزیر هند را ترک کرد و با کسان نزدیک خود به شاه تهماسب پناهنده شد. شاه تهماسب مقدم مهمان خود را گرامی داشت و فرمان داد او را با احترام تا پایتخت همراهی کنند. همایون بعد از مدتی اقامت در ایران با نیرویی که پادشاه صفوی در اختیار او گذاشت، به هند بازگشت و سلطنت از دست رفته خود را به دست آورد. این واقعه چنان تاثیر خوبی در روابط ایران و هند باقی گذاشت که تا انقراض صفویان به استثنای مواردی چند که اختلافاتی بین طرفین در مسایل مرزی به ویژه [[قندهار]] پیش آمد، ادامه یافت.<ref>روملو، احسن التواریخ، ص۴۰۳</ref>


در سال ۹۶۷ ه‍.ق بایزید به علت پاره‌ای اختلافات که با پدرش سلطان سلیمان و برادرش سلیم پیدا کرده بود، با ده هزار سرباز مسلح از [[آناتولی]] وارد [[ایران]] شد و از شاه تهماسب تقاضای پناهندگی کرد. شاه تهماسب او را گرامی داشته و دستور داد او و نزدیکانش را در کاخ مناسبی جای دهند. سلطان عثمانی که از آمدن بایزید به ایران اطلاع یافت، با ارسال نامه‌های مکرر به صورت احترام یا حتی گاه تهدید، استراد بایزید را از شاه تهماسب تقاضا کرد. وساطت‌ها و تقاضاهای شاه نیز برای عفو شاهزاده عثمانی به هیچ وجه مؤثر واقع نشد. سرانجام سلطان [[صفویه|صفوی]] برای جلوگیری از تهاجم عثمانی و شعله‌ور شدن جنگ‌هایی که به موجب [[صلح آماسیه]] متوقف شده بود، بایزید و فرزندان او را تسلیم مأموران عثمانی کرد. متعاقب آن در سال ۹۶۹ ه‍.ق صلحی بین طرفین منعقد گردید و جنگ‌های غرب کشور برای مدتی نسبتا طولانی خاموش شد.<ref>مینورسکی،۱۳۲۴ ه‍.ق:ص۶۸</ref>
در سال ۹۶۷ ه‍.ق بایزید به علت پاره‌ای اختلافات که با پدرش سلطان سلیمان و برادرش سلیم پیدا کرده بود، با ده هزار سرباز مسلح از [[آناتولی]] وارد [[ایران]] شد و از شاه تهماسب تقاضای پناهندگی کرد. شاه تهماسب او را گرامی داشته و دستور داد او و نزدیکانش را در کاخ مناسبی جای دهند. سلطان عثمانی که از آمدن بایزید به ایران اطلاع یافت، با ارسال نامه‌های مکرر به صورت احترام یا حتی گاه تهدید، استراد بایزید را از شاه تهماسب تقاضا کرد. وساطت‌ها و تقاضاهای شاه نیز برای عفو شاهزاده عثمانی به هیچ وجه مؤثر واقع نشد. سرانجام سلطان [[صفویه|صفوی]] برای جلوگیری از تهاجم عثمانی و شعله‌ور شدن جنگ‌هایی که به موجب [[صلح آماسیه]] متوقف شده بود، بایزید و فرزندان او را تسلیم مأموران عثمانی کرد. متعاقب آن در سال ۹۶۹ ه‍.ق صلحی بین طرفین منعقد گردید و جنگ‌های غرب کشور برای مدتی نسبتا طولانی خاموش شد.<ref>مینورسکی،۱۳۲۴ ه‍.ق:ص۶۸</ref>
==وفات==
شاه تهماسب در پنجاه و چهارمین سال سلطنت خود در ۱۵ ماه صفر سال ۹۸۴ ه‍.ق در قزوین از دنیا رفت و پس از چندی جسد او را در [[مشهد]] دفن کردند. شاه تهماسب نشان می‌داد که مردی دیندار و پایبند تکالیف و فرایض دینی است. اگر چه مذهب شیعه در زمان پدر مذهب رسمی شد، ولی استقرار و گسترش آن در دوره‌های شاه تهماسب انجام گرفت.<ref>سیوری،ایران عصر صفوی، ص۵۷</ref>
==استقرار در پایتخت==
با آرامشی که از طریق صلح آماسیه در کشور ایجاد شد، شاه تهماسب به مدت بیست سال از [[قزوین]] بیرون نرفت و در این مدت سرگرم بهره‌برداری از ثبات و فراغتی که به وجود آمده بود، گردید. طبع مال‌دوست و زراندوزی وی به گونه‌ای بود که چهارده سال پایان سلطنت، حقوق لشکریان را نپرداخت و طبیعی بود که سپاهیان از فشار بر مردم ارتزاق می‌کردند که همین امر باعث نارضایتی مردم و سبب شورش‌هایی در [[گیلان]] به رهبری سید حسین در سال ۹۷۹ ه‍.ق و شورش [[تبریز]] در سال ۹۸۱ ه‍.ش شد که نهایتا هر دو شورش سرکوب شدند؛ اما بذرهای بحران و شورش در دوره‌های بعد از سلطنت وی خود را نمایان ساخت و دوازده سال طول کشید تا پس از یک دوره بی‌ثباتی بعد از مرگ تهماسب، سلطنت [[صفوی]] استقرار و قدرت خود را باز یابد.<ref>نویدی، تغییرات اجتماعی- اقتصادی در ایران عصر صفوی:ص۷۸</ref>


==مهاجرت علما به ایران==
==مهاجرت علما به ایران==
کاربر ناشناس