کاربر ناشناس
سید اسماعیل حمیری: تفاوت میان نسخهها
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Fayaz جزبدون خلاصۀ ویرایش |
imported>Fayaz جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
|آباؤه أهل الریا|سة و الخلافة و الوصیه | |آباؤه أهل الریا|سة و الخلافة و الوصیه | ||
|و الخیر و الشیم المهذبة|المطیبة الرضیه<ref>شبر، ادب الطف، ج۱، ص۱۹۸-۱۹۹</ref>}} | |و الخیر و الشیم المهذبة|المطیبة الرضیه<ref>شبر، ادب الطف، ج۱، ص۱۹۸-۱۹۹</ref>}} | ||
والدین حمیری از [[خوارج]] و [[اباضیه|اباضیمذهب]] بودند اما او پس از مدتی علاقمند [[اهل البیت علیهم السلام|اهلبیت(ع)]] شد.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ص۵۰۳.</ref> پدر و مادرش او را ملامت میکردند و او را آزار میدادند که به مذهب خوارج | والدین حمیری از [[خوارج]] و [[اباضیه|اباضیمذهب]] بودند اما او پس از مدتی علاقمند [[اهل البیت علیهم السلام|اهلبیت(ع)]] شد.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ص۵۰۳.</ref> پدر و مادرش او را ملامت میکردند و او را آزار میدادند که به مذهب خوارج بازگردد و حتی درصدد قتلش برآمدند. حمیری ناچار به عُقبَة بن سَلم بن مُهنّا، امیر شیعی [[بصره]] پناه برد و تا مرگ پدر و مادر در جوار او به سر برد. وی در یک بیت شعر، والدین خود را [[لعن]] و نفرین کرده است.<ref>ابن شاکر، فوات الوفیات، ج۱، ص۱۸۸.</ref><br> | ||
سید ابتدا به مذهب [[کیسانیه|کیسانی]] گرایید که معتقد به [[امامت]] محمد بن علی بن ابیطالب(ع) معروف به [[محمد بن حنفیه]] بعد از [[امام حسین(ع)]] بودند.<ref>رک: ابن حجر، لسان المیزان، ج۱، ص۶۷۴؛ تستری، قاموس الرجال، ج۲، ص۱۰۹-۱۱۰؛ المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۹، ص۳۹؛ ابن شهر آشوب، معالم العلماء، ص۱۴۶.</ref> | سید ابتدا به مذهب [[کیسانیه|کیسانی]] گرایید که معتقد به [[امامت]] محمد بن علی بن ابیطالب(ع) معروف به [[محمد بن حنفیه]] بعد از [[امام حسین(ع)]] بودند.<ref>رک: ابن حجر، لسان المیزان، ج۱، ص۶۷۴؛ تستری، قاموس الرجال، ج۲، ص۱۰۹-۱۱۰؛ المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۹، ص۳۹؛ ابن شهر آشوب، معالم العلماء، ص۱۴۶.</ref> | ||
آوردهاند که از سید پرسیدند که چگونه شیعه شدی در حالی که از طایفه شام و شهر حمیری؟ سید پاسخ داده: | آوردهاند که از سید پرسیدند که چگونه شیعه شدی در حالی که از طایفه شام و شهر حمیری؟ سید پاسخ داده: | ||
::صبت علی الرحمة صبا فکنت کمؤمن آل فرعون | ::صبت علی الرحمة صبا فکنت کمؤمن آل فرعون | ||
::همانند [[مؤمن آل فرعون]]، به یکباره رحمت پروردگار بر من فرو ریخته شد.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ص۵۰۳.</ref> | ::همانند [[مؤمن آل فرعون]]، به یکباره رحمت پروردگار بر من فرو ریخته شد.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ص۵۰۳.</ref> | ||
===دیدار امام صادق(ع)=== | ===دیدار امام صادق(ع)=== | ||
[[مومن الطاق|محمد بن نعمان]]<ref>به نقل روضات الجنات، ص۲۹.</ref> روایت کرده سید حمیری را در کوفه دیدم، سخت بیمار شده و رویش سیاه و چشمانش کبود گشته و از عطش مینالید. نزد امام صادق(ع) رفتم. او در آن ایام در کوفه بود و از نزد خلیفه برمیگشت. عرض کردم فدایت شوم، از نزد سید حمیری میآیم و او را در بدترین حالت دیدم، وضعش چنین و چنان بود. فرمود: تا اسب را زین کنند و سوار شد. ما هم با او به راه افتادیم، تا به خانه سید رسیدیم. امام بر بالین او نشست و او را به اسم صدا کرد. سید چشمهای خود را گشود و به امام نگاه میکرد، اما نمیتوانست حرف بزند. آن حضرت لبهای او را لمس کرد و حرکت داد و فرمود:ای سید! سخن بگوی تا خدا بیماری تو را شفا دهد و تو را بیامرزد و به [[بهشت|بهشتی]] که به اولیای خود وعده نموده داخل کند. | |||
[[مومن الطاق|محمد بن نعمان]]<ref>به نقل روضات الجنات، ص۲۹.</ref> روایت کرده | |||
::پس سید لب بگشود و اشعاری انشاء نمود که این دو بیت از آن است:<ref>رک: کشی، رجال، ص۲۸۸؛ شوشتری، مجالس المؤمنین، ص۵۰۴-۵۰۵، ۵۱۴؛ قهپایی، مجمع الرجال، ج۳، ص۱۸۴-۱۸۵؛ تستری، قاموس الرجال، ج۲، ص۱۰۸؛ ابوالفرج، الاغانی، ج۷، ص۱۶۸، ۱۷۱؛ حمیری، دیوان، صص۱۵-۱۶.</ref> | ::پس سید لب بگشود و اشعاری انشاء نمود که این دو بیت از آن است:<ref>رک: کشی، رجال، ص۲۸۸؛ شوشتری، مجالس المؤمنین، ص۵۰۴-۵۰۵، ۵۱۴؛ قهپایی، مجمع الرجال، ج۳، ص۱۸۴-۱۸۵؛ تستری، قاموس الرجال، ج۲، ص۱۰۸؛ ابوالفرج، الاغانی، ج۷، ص۱۶۸، ۱۷۱؛ حمیری، دیوان، صص۱۵-۱۶.</ref> | ||
{{شعر۲ | {{شعر۲ | ||
خط ۶۲: | خط ۵۳: | ||
::هر کس بگوید سید بر مذهب کیسانی باقی مانده بر او دروغ بسته و نسبت نادرست داده است. روشنترین دلیل بر بطلان این سخن، دعا و ثنای امام صادق(ع) بر او است. به امام گفتند سید شراب مینوشد، فرمود: اگر یک پای او لغزیده، پای دیگر ثابت و استوار مانده است... عباد بن صُهَیت به امام صادق(ع) عرض کرد: آیا به کسی دعا میکنی که شراب مینوشد و [[ابوبکر]] و [[عمر]] را دشنام میدهد و به [[رجعت]] یقین دارد؟... فرمود: دوستان آل محمد(ص) تا [[توبه]] نکنند، نمیمیرند.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، صص۵۱۱-۵۱۲.</ref> | ::هر کس بگوید سید بر مذهب کیسانی باقی مانده بر او دروغ بسته و نسبت نادرست داده است. روشنترین دلیل بر بطلان این سخن، دعا و ثنای امام صادق(ع) بر او است. به امام گفتند سید شراب مینوشد، فرمود: اگر یک پای او لغزیده، پای دیگر ثابت و استوار مانده است... عباد بن صُهَیت به امام صادق(ع) عرض کرد: آیا به کسی دعا میکنی که شراب مینوشد و [[ابوبکر]] و [[عمر]] را دشنام میدهد و به [[رجعت]] یقین دارد؟... فرمود: دوستان آل محمد(ص) تا [[توبه]] نکنند، نمیمیرند.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، صص۵۱۱-۵۱۲.</ref> | ||
==سیادت بر شعراء== | ==سیادت بر شعراء== | ||
[[کشی]] در رجال خود آورده است که [[امام صادق(ع)]] سید را دید و فرمود: ::مادرت اسم تو را سید گذاشته است، تو نیز موفق شدهای و اکنون سید شاعرانی.<ref>کشی، رجال، ص۲۸۸؛ اعیان الشیعه، ج۳، ص۴۰۶؛ شوشتری، مجالس المؤمنین، ص۵۰۳؛ قهپایی، مجمع الرجال، ج۳، صص۱۸۵؛ تستری، قاموس الرجال، ج۲، ص۱۰۸.</ref> | |||
::مادرت اسم تو را سید گذاشته است، تو نیز موفق شدهای و اکنون سید شاعرانی.<ref>کشی، رجال، ص۲۸۸؛ اعیان الشیعه، ج۳، ص۴۰۶؛ شوشتری، مجالس المؤمنین، ص۵۰۳؛ قهپایی، مجمع الرجال، ج۳، صص۱۸۵؛ تستری، قاموس الرجال، ج۲، ص۱۰۸.</ref> | ==ارتباط با خلفا== | ||
سید اسماعیل حمیری زمان ده خلیفه را دریافت: [[هشام بن عبدالملک]]، [[ولید بن یزید]]، [[یزید بن الولید]]، ابراهیم بن الولید و مروان حمار از امویان، و [[سفّاح]]، [[مهدی عباسی|مهدی]]، [[هادی عباسی|هادی]] و [[هارون الرشید]] از عباسیان. وقتی [[سفاح]] به خلافت رسید، او رسماً به دربار عباسیان پیوست و شاعر مداح آن خاندان گردید.<ref>الغدیر، ج۲، ص۲۴۸.</ref> از سفاح هر سال یک جاریه با خادمهاش، یک کیسه چرمی (بدره) پر از درهم با غلامی که آن را میآورد، یک اسب با مهتر آن و یک گنجه پر از انواع لباس با غلام حامل آن صله دریافت مینمود. منصور عباسی هر ماه هزار درهم به او حقوق میداد و زبانش را آزاد گذاشته بود که به هرکس بخواهد حمله کند. مهدی و هادی نیز در مدت کوتاه خلافت، او را بینصیب نمیگذاشتند. هارون الرشید ممدوح سید بود و سید از او صلات و جوایز فراوان به دست میآورد. به علاوه هارون بیدریغ از سید حمایت و او را در برابر مخالفان و حسودان محافظت میکرد.<ref>ابن شاکر کتبی، فوات الوفیات، ج۱، ص۱۹۲-۱۹۳؛ برای مطالعه بیشتر رک: امین، اعیان الشیعه، ج۳، ص۴۱۳؛ امینی، الغدیر، ج۲، ص۳۱۵؛ حمیری، دیوان، صص۱۲-۱۵.</ref> | |||
== | |||
سید اسماعیل حمیری زمان ده خلیفه را دریافت: [[هشام بن عبدالملک]]، [[ولید بن یزید]]، [[یزید بن الولید]]، ابراهیم بن الولید و مروان حمار از امویان، و [[سفّاح]]، [[مهدی عباسی|مهدی]]، [[هادی عباسی|هادی]] و [[هارون الرشید]] از عباسیان. | |||
وقتی [[سفاح]] به خلافت رسید، او رسماً به دربار عباسیان پیوست و شاعر مداح آن خاندان گردید.<ref>الغدیر، ج۲، ص۲۴۸.</ref> از سفاح هر سال یک جاریه با خادمهاش، یک کیسه چرمی (بدره) پر از درهم با غلامی که آن را میآورد، یک اسب با مهتر آن و یک گنجه پر از انواع لباس با غلام حامل آن صله دریافت مینمود. منصور عباسی هر ماه هزار درهم به او حقوق میداد و زبانش را آزاد گذاشته بود که به هرکس بخواهد حمله کند. مهدی و هادی نیز در مدت کوتاه خلافت، او را بینصیب نمیگذاشتند. هارون الرشید ممدوح سید بود و سید از او صلات و جوایز فراوان به دست میآورد. به علاوه هارون بیدریغ از سید حمایت و او را در برابر مخالفان و حسودان محافظت میکرد.<ref>ابن شاکر کتبی، فوات الوفیات، ج۱، ص۱۹۲-۱۹۳؛ برای مطالعه بیشتر رک: امین، اعیان الشیعه، ج۳، ص۴۱۳؛ امینی، الغدیر، ج۲، ص۳۱۵؛ حمیری، دیوان، صص۱۲-۱۵.</ref> | |||
نقل شده [[منصور عباسی]]، سوار بن عبدالله را به سبب توهین به سید حمیری از مقام خود عزل کرد و به رغم ناراحتی سوار، مزرعهای را در بصره به جهت معیشت، به سید اهدا کرد.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، صص۵۰۶-۵۰۸؛ ابوالفرج، الاغانی، ج۷، ص۱۸۵؛ الغدیر، ج۲، ص۲۹۹؛ حمیری، دیوان، ص۱۲.</ref> | نقل شده [[منصور عباسی]]، سوار بن عبدالله را به سبب توهین به سید حمیری از مقام خود عزل کرد و به رغم ناراحتی سوار، مزرعهای را در بصره به جهت معیشت، به سید اهدا کرد.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، صص۵۰۶-۵۰۸؛ ابوالفرج، الاغانی، ج۷، ص۱۸۵؛ الغدیر، ج۲، ص۲۹۹؛ حمیری، دیوان، ص۱۲.</ref> | ||
==شعر | ==شعر== | ||
در روانی طبع و کثرت اشعار ممتاز بود.<ref>ابن شاکر کتبی، فوات الوفیات، ج۱، ص۱۸۸.</ref>[[ابوالفرج اصفهانی]] آورده | ابنشاکر (درگذشت:۷۶۴ق)، مورخ و ادیب دمشقی گفته حمیری در روانی طبع و کثرت اشعار ممتاز بود.<ref>ابن شاکر کتبی، فوات الوفیات، ج۱، ص۱۸۸.</ref>[[ابوالفرج اصفهانی]] آورده در [[جاهلیت]] و [[اسلام]] سه تن شعر بسیار گفتهاند: بشار بن بُرد، ابوالعتاهِبه و سید حمیری.<ref>ابوالفرج، الاغانی، ج۷، ص۱۶۷؛ ابن شاکر کتبی، فوات الوفیات، ج۱، ص۱۸۹.</ref> | ||
از هاشمیات او دو هزار و سیصد قصیده جمع کردهاند. ابوعبیده لغوی، او و بشار را «اَشعر محدثین» میشمارد و گوید کسی نتوانسته است تمامی اشعار سید را جمع آوری کند.<ref>ابوالفرج، الاغانی، ج۷، ص۱۷۲.</ref> در شعرش طعنه بر صحابه و خلفای ثلاث بسیار بوده است.<ref>ابن حجر، لسان المیزان، ج۱، ص۶۷۴.</ref> در بعضی اشعار حمیری دلایل [[خلافت امام علی(ع)|خلافت]] و [[ولایت امام علی(ع)]] و اثبات عقاید شیعه و ابطال سخنان مخالفان و زشتیها و رذائل اخلاقی غاصبان حقوق اهل بیت(ع) را با زبانی تند و گزنده آمیخته با تولی و تبری صریح بیان کرده است.<ref>ابوالفرج، الاغانی، ج۷، ص۱۶۸؛ ابن شاکر کتبی، فوات الوفیات، ج۱، ص۱۸۹</ref> | |||
در | |||
در حال حیات او چند زن راوی از جمله چهار دخترش اشعار او را روایت و با لحن خوش انشاد میکردند. هر یک قسمتی از قصاید او را از برداشتند و هر دخترش چهارصد قصیده از حفظ داشت.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۵۰۳.</ref> | |||
فضیل الرسان نقل کرده که بر امام صادق علیهالسلام وارد شدم و حضرت از شهادت عمویش زید پرسید و سپس قصیده عینیه{{یادداشت| قصیده عینیه او به این مطلع : |لامِّ عمروٍ باللّوی مربَعُ|طامسةٌ اعلامُها بُلقَعُ}} را زمزمه کرد و از شاعرش پرسید، پاسخ دادم سید حمیری. حضرت گفت: خدا رحمتش کند. گفتم من دیدم که او شرب خمر میکرد! حضرت فرمود: خدا رحمتش کند، خداوند محب علی را میبخشد.<ref>کشی، رجال، صص۲۸۵-۲۸۶؛ قهپایی، مجمع الرجال، ج۳، صص۱۸۲-۱۸۳؛ تستری، قاموس الرجال، ج۲، صص۱۰۶-۱۰۷؛ ابوالفرج، الاغانی، ج۷، ص۱۷۶.</ref> ابوالفرج نقل کرده امام صادق(ع) در خواب دید که سید همین قصیده را در محضر رسولالله(ص) خواند.<ref>ابوالفرج، الاغانی، ج۷، ص۱۷۲؛ ابن شاکر کتبی، فوات الوفیات، ج۱، ص۱۸۹.</ref> | |||
[[علامه امینی]] از بیست و یه قصیده غدیریه او، اشعاری را در [[الغدیر]] آورده است<ref>الغدیر، ج۲، صص۲۱۳، ۲۳۱.</ref> | [[علامه امینی]] از بیست و یه قصیده غدیریه او، اشعاری را در [[الغدیر]] آورده است<ref>الغدیر، ج۲، صص۲۱۳، ۲۳۱.</ref> | ||
===دیوان=== | ===دیوان=== | ||
دیوان سید با تحقیق حسین اعلمی در بیروت توسط موسسه الاعلمی للمطبوعات به چاپ رسیده است. به روایت [[آقابزرگ]]، صاحب [[الذریعه الی تصانیف الشیعه|الذریعه]]<ref>الذریعه، ج۹-۱، ص۲۶۲.</ref> نسخه خطی آن در یکی از کتابخانههای یمن و نسخه دیگرش در مکتبه طاهریه دمشق محفوظ است. مستشرق | دیوان سید با تحقیق حسین اعلمی در بیروت توسط موسسه الاعلمی للمطبوعات به چاپ رسیده است. به روایت [[آقابزرگ]]، صاحب [[الذریعه الی تصانیف الشیعه|الذریعه]]<ref>الذریعه، ج۹-۱، ص۲۶۲.</ref> نسخه خطی آن در یکی از کتابخانههای یمن و نسخه دیگرش در مکتبه طاهریه دمشق محفوظ است. مستشرق فرانسوی، باربیه دومینارد شرح احوال و اخبار سید حمیری را به زبان فرانسوی تألیف و در صد صفحه در پاریس به چاپ رسانده است. [[ابوبکر صولی]]، محمد مرزبانی از قرون ۴ و ۵ هجری به بعد، کتابهایی در ترجمه و اخبار سید و منتخبات اشعار او تألیف کردهاند. سید محمدتقی حکیم فرزند سید سعید حکیم در نجف کتابی با عنوان شاعر العقیده در شرح احوال حمیری تألیف و منتشر کرد و علی خاقانی، صاحب مجله البیان، شماره مخصوصی در نجف برای شرح احوال او به چاپ رساند.<ref>مجلة البیان، ۱۳۵۳ق.</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== |