پرش به محتوا

حضرت علی‌اصغر علیه‌السلام: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۴: خط ۳۴:


== ماجرای شهادت ==
== ماجرای شهادت ==
درباره چگونگی شهادت علی‌اصغر گزارش‌های مختلفی نقل شده است. بر اساس گزارش [[شیخ مفید]]، امام حسین(ع) پس از بردن جسد [[قاسم بن حسن(ع)|قاسم پسر امام حسن(ع)]] کنار دیگر [[شهدای کربلا|شهدا]]، جلوی خیمه نشست که عبدالله [علی‌اصغر] را نزدش آوردند و امام او را در دامن خویش نشاند. در این هنگام مردی از بنی‌اسد، تیری روانه کرد و او را ذبح نمود. امام دستش را [زیر گلوی طفل] گرفت و چون پر از خون شد، آن را بر زمین ریخت و گفت: «پروردگارا! اگر یاری آسمان را از ما گرفته‌ای، پس آن را به صلاح ما قرار ده و انتقام ما را از این ستمکاران بگیر.» سپس او را برد و کنار دیگر کشتگان گذاشت.<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۱۰۸. </ref> بنابر نقل دیگر هنگامی که امام حسین(ع) برای وداع کنار خیمه‌‏ها آمد، کودکش را در آغوش گرفته و او را می‏‌بوسید که [[حرمله بن کاهل اسدی]] با تیری او را به شهادت رساند.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۷۸ق، ج۵، ص۴۴۸؛ خوارزمی، مقتل الحسین، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۳۷؛ ابن‌طاووس، اللهوف، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۷.</ref>[[سید حیدر آملی]]  در شعری که در رثای علی اصغر سروده این صحنه را زیبا به تصویر کشیده است{{شعر}}{{ب|
درباره چگونگی شهادت علی‌اصغر گزارش‌های مختلفی نقل شده است. بر اساس گزارش [[شیخ مفید]]، امام حسین(ع) پس از بردن جسد [[قاسم بن حسن(ع)|قاسم پسر امام حسن(ع)]] کنار دیگر [[شهدای کربلا|شهدا]]، جلوی خیمه نشست که عبدالله [علی‌اصغر] را نزدش آوردند و امام او را در دامن خویش نشاند. در این هنگام مردی از بنی‌اسد، تیری روانه کرد و او را ذبح نمود. امام دستش را [زیر گلوی طفل] گرفت و چون پر از خون شد، آن را بر زمین ریخت و گفت: «پروردگارا! اگر یاری آسمان را از ما گرفته‌ای، پس آن را به صلاح ما قرار ده و انتقام ما را از این ستمکاران بگیر.» سپس او را برد و کنار دیگر کشتگان گذاشت.<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۱۰۸. </ref> بنابر نقل دیگر هنگامی که امام حسین(ع) برای وداع کنار خیمه‌‏ها آمد، کودکش را در آغوش گرفته و او را می‏‌بوسید که [[حرمله بن کاهل اسدی]] با تیری او را به شهادت رساند.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۷۸ق، ج۵، ص۴۴۸؛ خوارزمی، مقتل الحسین، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۳۷؛ ابن‌طاووس، اللهوف، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۷.</ref> بر اساس نقل نفس المهموم در شب عاشورا امام(ع)  به قاسم فرمود وقتی دهان من از تشنگی خشک شود به سرا پرده آیم و آب یا شیر طلبم و هیچ نیابم در آن هنگام می‌خواهم که فرزند شیرخوارم را بیاورند تا از لعاب دهان او نوشم و  چون بخواهم او را نزدیک دهانم سازم، فاسقی از دشمنان تیری بر گلویش بیفکند  وخونش در درست من روان گردد و من دست به جانب آسمان بلند کنم و بگویم :اللهم صبرا و احتسابا فيك (خدایا شکیبایی کنم و چشم به پاداش تو دارم)...و آتش در خندق پشت خیمه ها زبانه می کشد... و من بر آنها حمله می‌کنم در آن زمان که تلخ ترین اوقات دنیا باشد. <ref>القمي، الشيخ عباس، نفس‌المهموم في مصيبة سيدنا الحسين المظلوم، ج۱، ص۲۰۸. شعرانی، دمع السجوم،  ترجمه نفس المهموم، ۱۳۷۴ق، ص۱۱۶.</ref>  [[سید حیدر آملی]]  در شعری که در رثای علی اصغر سروده این صحنه را زیبا به تصویر کشیده است{{شعر}}{{ب|
و مُنعطفٍ أهوي لتقبيل طفله|فَقبّل منه قبله السهمُ مَنحرا}} {{پایان شعر}}تر جمه: برای بوسیدن طفل خود خم شد اما تیر پیش از وی بر گلوگاه او بوسه داد. <ref>شعرانی، دمع السجوم، تر جمه نفس المهموم، ۱۳۷۴ق، ص۱۸۶.
و مُنعطفٍ أهوي لتقبيل طفله|فَقبّل منه قبله السهمُ مَنحرا}} {{پایان شعر}}تر جمه: برای بوسیدن طفل خود خم شد اما تیر پیش از وی بر گلوگاه او بوسه داد. <ref>شعرانی، دمع السجوم، تر جمه نفس المهموم، ۱۳۷۴ق، ص۱۸۶.
</ref>
</ref>
۱۵٬۵۱۳

ویرایش