پرش به محتوا

ادریس (پیامبر): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
imported>M.bahrami
imported>M.bahrami
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:
[[پرونده:دیدار پیامبر با ادریس و حضرت نوح در معراج.jpg|thumb|تصویر دیدار پیامبر اسلام(ص)با حضرت ادریس و نوح در معراج- این تصویر در مکتب هرات و معراج‌نامه میرحیدر مربوط به قرن پانزدهم میلادی و نهم هجری تهیه شده است.]]
[[پرونده:دیدار پیامبر با ادریس و حضرت نوح در معراج.jpg|thumb|تصویر دیدار پیامبر اسلام(ص)با حضرت ادریس و نوح در معراج- این تصویر در مکتب هرات و معراج‌نامه میرحیدر مربوط به قرن پانزدهم میلادی و نهم هجری تهیه شده است.]]
در این زمینه سه نظریه وجود دارد:
در این زمینه سه نظریه وجود دارد:
#برخی کلمه ادریس را مشتق از دروس و دراست دانسته و علت این نامگذاری را دانش بسیار یا ممارست او بر آموزش، ذکر کرده‌اند و گفته‌اند که او بیش‌تر از سی صحیفه را تدریس کرده است.<ref>ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۱۴ق، ج۴، ص۳۲۹؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۶، ص۴۹۲؛ صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص۲۷.</ref> این مفهوم در تفسیر [[علی بن ابراهیم قمی]] در روایتی از [[امام صادق(ع)]] نیز تایید شده است در این روایت آمده است: «و سمی ادریس لکثرة دراسته الکتب: این که او ادریس نامیده شد برای آن است که کتاب‌ها را بسیار می‌خواند و درس می‌داد.»<ref>قمی، تفسیر قمی، ترجمه فیض الاسلام، ج۲، ص۶۰۹.</ref>
#برخی کلمه ادریس را مشتق از دروس و دراست دانسته و علت این نامگذاری را دانش بسیار یا ممارست او بر آموزش، ذکر کرده‌اند و گفته‌اند که او بیش‌تر از سی صحیفه را تدریس کرده است.<ref>ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۱۴ق، ج۴، ص۳۲۹؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۴۹۲؛ صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۲۷.</ref> این مفهوم در تفسیر [[علی بن ابراهیم قمی]] در روایتی از [[امام صادق(ع)]] نیز تایید شده است در این روایت آمده است: «و سمی ادریس لکثرة دراسته الکتب: این که او ادریس نامیده شد برای آن است که کتاب‌ها را بسیار می‌خواند و درس می‌داد.»<ref>قمی، ترجمه تفسیر قمی، ۱۳۹۲ش، ج۲، ص۶۰۹.</ref>
#برخی دیگر به اشتقاق کلمه «ادریس» از ماده «دروس» به ‌معنای پنهان شدن، معتقد بوده و علت این نامگذاری را پنهان شدن ناگهانی ادریس بیان کرده‌اند.<ref>محمد خزائلی، اعلام قرآن، ص‌۱۰۰.</ref>  
#برخی دیگر به اشتقاق کلمه «ادریس» از ماده «دروس» به ‌معنای پنهان شدن، معتقد بوده و علت این نامگذاری را پنهان شدن ناگهانی ادریس بیان کرده‌اند.<ref>محمد خزائلی، اعلام قرآن، ۱۳۷۱ش، ص‌۱۰۰.</ref>  
#بعضی می‌گویند ادریس اسمی عجمی (غیر عربی) است و نمی‌تواند مشتق از دراست باشد.<ref>زبیدی، تاج العروس، ۱۳۰۶ق، ج۴، ص۱۴۹؛ زمخشری، الکشاف، ۴۱۵ق، ج۳، ص۲۳.</ref> به قولی، ادریس همان هرمس است که در یونان باستان واسطه بین خدایان و انسان به حساب آمده است.<ref>مسعودی، اثبات الوصیه، ج۱، ص۲۴؛ ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۷؛ ملا صدرای شیرازی، تفسیر القرآن الکریم، ج۳، ص۱۸.</ref>
#بعضی می‌گویند ادریس اسمی عجمی (غیر عربی) است و نمی‌تواند مشتق از دراست باشد.<ref>زبیدی، تاج العروس، ۱۳۰۶ق، ج۴، ص۱۴۹؛ زمخشری، الکشاف، ۴۱۵ق، ج۳، ص۲۳.</ref> به قولی، ادریس همان هرمس است که در یونان باستان واسطه بین خدایان و انسان به حساب آمده است.<ref>مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۴؛ ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۷؛ صدرالدین شیرازی، تفسیر القرآن الکریم، ۱۳۷۱ش، ج۳، ص۱۸.</ref>
#بنا بر یک نظریه دیگر، او همان کسی است که در [[تورات]] اخنوخ نامیده شده و نام پدر وی «برد بن مهلیل» است<ref>کتاب مقدس، سفر تکوین، فصل پنجم، بند ۱۹ تا ۲۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری،  ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۴۰. </ref> و چون نام ادریس را، عرب از اهل تورات گرفته و مخارج حروف در زبان عربی با مخارج حروف در زبان یهود فرق می‌کند، چنین اختلافی در نام او به وجود آمده است.<ref>ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۷.</ref>  
#بنا بر یک نظریه دیگر، او همان کسی است که در [[تورات]] اخنوخ نامیده شده و نام پدر وی «برد بن مهلیل» است<ref>کتاب مقدس، سفر تکوین، فصل پنجم، بند ۱۹ تا ۲۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری،  ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۴۰. </ref> و چون نام ادریس را، عرب از اهل تورات گرفته و مخارج حروف در زبان عربی با مخارج حروف در زبان یهود فرق می‌کند، چنین اختلافی در نام او به وجود آمده است.<ref>ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۷.</ref>  
بدون در نظر گرفتن این نکته که حقیقتا اخنوخ و ادریس یک نفر هستند یا دو نفر، تمامی مسلمانان اخنوخ را  از اولین پیامبران الهی دانسته و محترمش می‌شمارند.<ref>توفیقی،«کتاب رازهای خنوخ»، ۱۳۷۸ش، ص۲۱.</ref>[[سید محمدحسین طباطبائی|علامه طباطبایی]] در [[المیزان فی تفسیر القرآن|تفسیر المیزان]] عنوان می‌کند که ادريس(ع) «هرمس» نيز نام داشته است برخی معتقدند که كلمه هرمس عربى ارميس يونانى است، و ارميس به زبان يونانى به معناى عطارد است. بعضى ديگر عنوان کرده‌اند که نام او به زبان يونانى طرميس و به زبان عبرى خنوخ بود كه معرب آن اخنوخ شده، و خداى عز و جل او را در كتاب عربى مبينش ادريس ناميده است.<ref>طباطبایی، ترجمه تفسير الميزان، ۱۳۷۴ش، ج‏۱۴، ص۹۴.</ref>
بدون در نظر گرفتن این نکته که حقیقتا اخنوخ و ادریس یک نفر هستند یا دو نفر، تمامی مسلمانان اخنوخ را  از اولین پیامبران الهی دانسته و محترمش می‌شمارند.<ref>توفیقی،«کتاب رازهای خنوخ»، ۱۳۷۸ش، ص۲۱.</ref>[[سید محمدحسین طباطبائی|علامه طباطبایی]] در [[المیزان فی تفسیر القرآن|تفسیر المیزان]] عنوان می‌کند که ادريس(ع) «هرمس» نيز نام داشته است برخی معتقدند که كلمه هرمس عربى ارميس يونانى است، و ارميس به زبان يونانى به معناى عطارد است. بعضى ديگر عنوان کرده‌اند که نام او به زبان يونانى طرميس و به زبان عبرى خنوخ بود كه معرب آن اخنوخ شده، و خداى عز و جل او را در كتاب عربى مبينش ادريس ناميده است.<ref>طباطبایی، ترجمه تفسير الميزان، ۱۳۷۴ش، ج‏۱۴، ص۹۴.</ref>
خط ۱۴: خط ۱۴:


===نسب===
===نسب===
[[جوادی آملی]] معتقد است که حضرت ادریس(ع) سر سلسله‌ی بسیاری از [[انبیا|انبیائی]] است که قبل از [[نوح (پیامبر)|نوح]] مبعوث شدند.<ref>جوادی آملی، تفسیر موضوعی، ج۶، ص۵۳۲.</ref>برخی معتقدند که میان ادریس(ع) و [[حضرت آدم علیه السلام|آدم(ع)]] ۵ نسل فاصله است.<ref>میبدی، کشف الاسرار، ج۶، ص۶۵.</ref> [[فضل بن حسن طبرسی|طبرسی]] در [[مجمع البیان فی تفسیر القرآن|مجمع البیان]] بیان کرده است که او جد پدر حضرت نوح(ع) است، اسم او در تورات اخنوخ است و روایات متعددی درباره به آسمان رفتن او نقل شده است<ref>طبرسی، ترجمه تفسیر مجمع البیان، ۱۳۵۲ش، ج۱۵، ص۱۸۱.</ref>. در تورات سفر تکوین باب پنجم درباره اجداد نوح آمده است: «یارد صد و شصت دو سال زندگی کرد و خنوخ را به دنیا آورد و از خنوخ، متوشالخ به دنیا آمد، سپس متوشالخ را «لمک» نام می‌برد و گوید از «لمک» نوح به دنیا آمد.» این مؤید سخن مجمع البیان است که فرمود: ادریس جد نوح بود.<ref>قرشی، سید علی اکبر، تفسیر أحسن الحدیث، ج۶، ص۳۴۳.</ref>
[[جوادی آملی]] معتقد است که حضرت ادریس(ع) سر سلسله‌ی بسیاری از [[انبیا|انبیائی]] است که قبل از [[نوح (پیامبر)|نوح]] مبعوث شدند.<ref>جوادی آملی، تفسیر موضوعی، ۱۳۸۳ش، ج۶، ص۵۳۲.</ref>برخی معتقدند که میان ادریس(ع) و [[حضرت آدم علیه السلام|آدم(ع)]] ۵ نسل فاصله است.<ref>میبدی، کشف الاسرار، ۱۳۸۰ش، ج۶، ص۶۵.</ref> [[فضل بن حسن طبرسی|طبرسی]] در [[مجمع البیان فی تفسیر القرآن|مجمع البیان]] بیان کرده است که او جد پدر حضرت نوح(ع) است، اسم او در تورات اخنوخ است و روایات متعددی درباره به آسمان رفتن او نقل شده است<ref>طبرسی، ترجمه تفسیر مجمع البیان، ۱۳۵۲ش، ج۱۵، ص۱۸۱.</ref>. در تورات سفر تکوین باب پنجم درباره اجداد نوح آمده است: «یارد صد و شصت دو سال زندگی کرد و خنوخ را به دنیا آورد و از خنوخ، متوشالخ به دنیا آمد، سپس متوشالخ را «لمک» نام می‌برد و گوید از «لمک» نوح به دنیا آمد.» این مؤید سخن مجمع البیان است که فرمود: ادریس جد نوح بود.<ref>قرشی، تفسیر أحسن الحدیث، ۱۳۷۸ش، ج۶، ص۳۴۳.</ref>


در برخی از منابع اسلامی، ادریس را در سلسله نسب [[پیامبر اسلام(ص)]] ذکر کرده‌اند<ref>ابن کثیر، البدایة والنهایه، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۹۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ۱۴۳۰‌ق، ج۱، ص۳. </ref> هر چند برخی این مطلب را نپذیرفته و عقیده دارند که چون ادریس، حضرت محمد(ص) را در شب [[معراج]] «الاخ الصالح» نامیده<ref>سهیلی، الروض الأنف، ۱۳۹۱‌ق، ج۱، ص۱۳۱۴؛ ابن جوزی،صحیح بخاری، ۱۹۹۳م، ج۱، ص۲۳.</ref> پس نمی‌تواند از اجداد پیامبر اکرم (ص) باشد<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۲۲۳؛ رشید رضا، المنار، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۶۰۵؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۵۴۹.</ref> البته ابن کثیر این روایت را دلیلی مناسبی برای این قول نمی‌داند و احتمال می‌دهد این کلام حضرت ادریس به دلیل تواضع و احترام بوده باشد.<ref>ابن کثیر، قصص الانبیاء، ۱۴۱۱ق، ص۶۳.</ref>  
در برخی از منابع اسلامی، ادریس را در سلسله نسب [[پیامبر اسلام(ص)]] ذکر کرده‌اند<ref>ابن کثیر، البدایة والنهایه، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۹۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ۱۴۳۰‌ق، ج۱، ص۳. </ref> هر چند برخی این مطلب را نپذیرفته و عقیده دارند که چون ادریس، حضرت محمد(ص) را در شب [[معراج]] «الاخ الصالح» نامیده<ref>سهیلی، الروض الأنف، ۱۳۹۱‌ق، ج۱، ص۱۳۱۴؛ ابن جوزی،صحیح بخاری، ۱۹۹۳م، ج۱، ص۲۳.</ref> پس نمی‌تواند از اجداد پیامبر اکرم (ص) باشد<ref> رشید رضا، المنار، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۶۰۵؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۵۴۹.</ref> البته ابن کثیر این روایت را دلیلی مناسبی برای این قول نمی‌داند و احتمال می‌دهد این کلام حضرت ادریس به دلیل تواضع و احترام بوده باشد.<ref>ابن کثیر، قصص الانبیاء، ۱۴۱۱ق، ص۶۳.</ref>  


===ولادت===
===ولادت===
بعضی «منف» [[مصر]] را محل ولادت ادریس می‌دانند<ref>زمخشری، ربیع الابرار ونصوص الاخبار، ۱۴۱۰‌ق، ج۱، ص۳۶۹ ۳۷۱.</ref> و برخی می‌گویند در [[بابِل]] به دنیا آمده است. او در آنجا رشد کرد و شيث بن آدم كه جد جد پدرش بود درس گرفت. اما وقتی ادريس بزرگ شد، خداوند او را به افتخار نبوت مفتخر ساخت اما چون بیشتر مردم بابل از اطاعتش سرپیچی کردند و با او مخالفت کردند تصمیم گرفت با کسانی که به او ایمان آورده‌اند کوچ کند و به سرزمینی دیگر برود. آنها بعد از خروج از بابل به رود نیل و سرزمین مصر رفتند. ادریس در محل جدید علاوه بر آموزش آموزه‌های دینی به مردمان خود آداب و طريقه نقشه‏ كشى براى شهر سازى، سياست مدنيت و قواعد آن را به آنها آموخت.<ref>طباطبایی، ترجمه تفسير الميزان، ۱۳۷۴ش، ج‏۱۴، ص۹۵.</ref>
بعضی «منف» [[مصر]] را محل ولادت ادریس می‌دانند<ref>زمخشری، ربیع الابرار ونصوص الاخبار، ۱۴۱۰‌ق، ج۱، ص۳۶۹-۳۷۱.</ref> و برخی می‌گویند در [[بابِل]] به دنیا آمده است. او در آنجا رشد کرد و شيث بن آدم كه جد جد پدرش بود درس گرفت. اما وقتی ادريس بزرگ شد، خداوند او را به افتخار نبوت مفتخر ساخت اما چون بیشتر مردم بابل از اطاعتش سرپیچی کردند و با او مخالفت کردند تصمیم گرفت با کسانی که به او ایمان آورده‌اند کوچ کند و به سرزمینی دیگر برود. آنها بعد از خروج از بابل به رود نیل و سرزمین مصر رفتند. ادریس در محل جدید علاوه بر آموزش آموزه‌های دینی به مردمان خود آداب و طريقه نقشه‏ كشى براى شهر سازى، سياست مدنيت و قواعد آن را به آنها آموخت.<ref>طباطبایی، ترجمه تفسير الميزان، ۱۳۷۴ش، ج‏۱۴، ص۹۵.</ref>


=== فرزندان ===
=== فرزندان ===
طبق کتب تاریخی، ادریس پیامبر  فرزندان متعددی داشته که فقط نام متوشلخ (متوشلح)، ناخورا و حرقاسیل در کتابها ثبت شده است.<ref name=":0">طبسی، «ادریس پیامبر(ع)» ۱۳۷۹، ص۴۷.</ref>
طبق کتب تاریخی، ادریس پیامبر  فرزندان متعددی داشته که فقط نام متوشلخ (متوشلح)، ناخورا و حرقاسیل در کتابها ثبت شده است.<ref name=":0">طبسی، «ادریس پیامبر(ع)» ۱۳۷۹ش، ص۴۷.</ref>
[[پرونده:ادریس در حال نظاره به دوزخ.jpg|thumb|
[[پرونده:ادریس در حال نظاره به دوزخ.jpg|thumb|
حضرت ادریس در این نگاره بعد از عروج به آسمان در حال نگاه کردن بهشت و جهنم است.
حضرت ادریس در این نگاره بعد از عروج به آسمان در حال نگاه کردن بهشت و جهنم است.
خط ۲۹: خط ۲۹:


===رسالت ===
===رسالت ===
ادریس سومین پیامبر از پیامبران الهی می‌باشد که مأمور هدایت دودمان [[قابیل]] شده بود که به اعمال ناپسند می‌پرداختند و مشرک، می‌گسار و بت پرست بودند،<ref>جویری، کلیات قصص الأنبیاء، ج۱، ص۴۶؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱، ص۱۱۶. </ref> او مردم را به حق و توحید دعوت کرده و از آنان می‌خواست از شریعت آدم و [[شیث]] پیروی کنند، نسبت به همدیگر با عدل و انصاف رفتار کرده و در مورد ضعیفان کوتاهی نکنند، برای جهاد با دشمنان دین آماده باشند و با پرداخت زکات به یاری فقرا بشتابند و روزه گرفتن در روزهای معهود را فراموش نکنند.<ref>الحسنی العاملی، الانبیاء حیاتهم وقصصهم، ۱۳۹۱ق،‌ ج۱، ص۶۵-۶۶.</ref>  
ادریس سومین پیامبر از پیامبران الهی می‌باشد که مأمور هدایت دودمان [[قابیل]] شده بود که به اعمال ناپسند می‌پرداختند و مشرک، می‌گسار و بت پرست بودند،<ref>جویری، کلیات قصص الأنبیاء، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۴۶؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱، ص۱۱۶. </ref> او مردم را به حق و توحید دعوت کرده و از آنان می‌خواست از شریعت آدم و [[شیث]] پیروی کنند، نسبت به همدیگر با عدل و انصاف رفتار کرده و در مورد ضعیفان کوتاهی نکنند، برای جهاد با دشمنان دین آماده باشند و با پرداخت زکات به یاری فقرا بشتابند و روزه گرفتن در روزهای معهود را فراموش نکنند.<ref>حسنی العاملی، الانبیاء حیاتهم وقصصهم، ۱۳۹۱ق،‌ ج۱، ص۶۵-۶۶.</ref>  


===سرانجام===
===سرانجام===
در خصوص عمر حضرت ادریس اختلاف وجود دارد. برخی معتقدند که عمر ادریس در زمین حدود سیصد سال بود.<ref>جزایری، النور المبین، ۱۳۸۱ش، ص۱۰۷.</ref>در مورد پایان عمر یا پایان کار او بر روی زمین نیز اختلافاتی وجود دارد:
در خصوص عمر حضرت ادریس اختلاف وجود دارد. برخی معتقدند که عمر ادریس در زمین حدود سیصد سال بود.<ref>جزایری، النور المبین، ۱۳۸۱ش، ص۱۰۷.</ref>در مورد پایان عمر یا پایان کار او بر روی زمین نیز اختلافاتی وجود دارد:
# طبق برخی روایات ادریس از میان پیروان خود صد نفر از برترین‌ها را برگزید و از میان صد نفر، هفتاد نفر و از میان هفتاد نفر ده نفر ‌و از میان ده نفر، هفت نفر را انتخاب نمود. ادریس با این هفت نفر ممتاز، دست به دعا برداشتند و به راز و نیاز با خدا پرداختند،  آنها هم چنان با ادریس به عبادت الهی پرداختند تا زمانی که خداوند روح ادریس را به ملأ اعلی برد.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج۱۱، ص۲۷۱.</ref>
# طبق برخی روایات ادریس از میان پیروان خود صد نفر از برترین‌ها را برگزید و از میان صد نفر، هفتاد نفر و از میان هفتاد نفر ده نفر ‌و از میان ده نفر، هفت نفر را انتخاب نمود. ادریس با این هفت نفر ممتاز، دست به دعا برداشتند و به راز و نیاز با خدا پرداختند،  آنها هم چنان با ادریس به عبادت الهی پرداختند تا زمانی که خداوند روح ادریس را به ملأ اعلی برد.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۴ق، ج۱۱، ص۲۷۱.</ref>
# برخی هم در مورد سرانجام حضرت ادریس گفته‌اند، چون او، گناهان فرزندان قابیل را دید از خداوند خواست که او را به سوی خود بالا ببرد و خداوند هم اجابت کرد و هم اکنون در آسمان چهارم یا ششم زندگی می‌کند.<ref>مسعودی، اخبار الزمان، ص۷۹؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن،۱۴۱۶ق، ج۶، ص۳۵۰.</ref> برخی گفته‌اند وی به آسمان چهارم رفت و در آن‌جا جان داد.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ج۶، ص۴۹۲؛ زمخشری، الکشاف، ۴۱۵ق، ج۳، ص۲۴. </ref>  درمقابل بعضی نیز معتقدند که او به صورت زنده وارد بهشت شد و هرگز از آن بیرون نیامد.<ref>ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک والامم، ۱۹۹۳ق، ج۱، ص۲۳۴؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۲۳۳. </ref>
# برخی هم در مورد سرانجام حضرت ادریس گفته‌اند، چون او، گناهان فرزندان قابیل را دید از خداوند خواست که او را به سوی خود بالا ببرد و خداوند هم اجابت کرد و هم اکنون در آسمان چهارم یا ششم زندگی می‌کند.<ref>بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن،۱۴۱۶ق، ج۶، ص۳۵۰.</ref> برخی گفته‌اند وی به آسمان چهارم رفت و در آن‌جا جان داد.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۴۹۲؛ زمخشری، الکشاف، ۴۱۵ق، ج۳، ص۲۴. </ref>  درمقابل بعضی نیز معتقدند که او به صورت زنده وارد بهشت شد و هرگز از آن بیرون نیامد.<ref>ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک والامم، ۱۹۹۳ق، ج۱، ص۲۳۴. </ref>
# در روایت آمده که سبب بردن ادریس به آسمان این بود که فرشته‌ای به او بشارت قبولی اعمال و آمرزش لغزش‌ها داد، او نیز آرزو کرد زنده بماند، فرشته پرسید: برای چه آرزوی حیات داری؟ گفت: برای این‌که سپاس حق را به جای آورم، زیرا در مدت حیات، دعا می‌کردم اعمالم قبول شود، حال که به مقصود خود نایل گشته‌ام، می‌خواهم شکر خدا را به‌جای آورم؟ آن فرشته بال خود را گشود و او را دربرگرفت و به آسمان‌ها برد.<ref>دیلمی، ارشاد القلوب، ۱۳۷۶ش، ج۱، ص۳۲۶.</ref>
# در روایت آمده که سبب بردن ادریس به آسمان این بود که فرشته‌ای به او بشارت قبولی اعمال و آمرزش لغزش‌ها داد، او نیز آرزو کرد زنده بماند، فرشته پرسید: برای چه آرزوی حیات داری؟ گفت: برای این‌که سپاس حق را به جای آورم، زیرا در مدت حیات، دعا می‌کردم اعمالم قبول شود، حال که به مقصود خود نایل گشته‌ام، می‌خواهم شکر خدا را به‌جای آورم؟ آن فرشته بال خود را گشود و او را دربرگرفت و به آسمان‌ها برد.<ref>دیلمی، ارشاد القلوب، ۱۳۷۶ش، ج۱، ص۳۲۶.</ref>


خط ۴۰: خط ۴۰:
ادریس(ع) یکی از ۲۶ پیامبری است که خداوند نام آنها را در قرآن کریم آورده است.<ref>طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۲،ص۲۱۱؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۲۰، ص۱۸۵.</ref> قرآن کریم دوبار و در آیات ۵۶ و ۵۷ سوره [[سوره مریم|مریم]] و همچنین آیات ۸۴ و ۸۵ سوره [[سوره انبیاء|انبیاء]] از حضرت ادریس یاد می‌کند و او را پیامبری صدیق، صابر و صالح و دارای منزلتی والا می‌داند و از داخل شدن او در رحمت الهی خبر می‌دهد. این در حالی است که در عهد عتیق از حضرت ادریس به طور عام و کلی یاد شده است و از او با عناوینی همچون «سلوک با خدا» و «زیستن با خدا» یاد شده است.<ref>امیری، «هرمس الهرامسه طرحی برای تطبیق دین، اسطوره و فلسفه»، ۱۳۹۰ش، ص۱۷۲.</ref>
ادریس(ع) یکی از ۲۶ پیامبری است که خداوند نام آنها را در قرآن کریم آورده است.<ref>طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۲،ص۲۱۱؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۲۰، ص۱۸۵.</ref> قرآن کریم دوبار و در آیات ۵۶ و ۵۷ سوره [[سوره مریم|مریم]] و همچنین آیات ۸۴ و ۸۵ سوره [[سوره انبیاء|انبیاء]] از حضرت ادریس یاد می‌کند و او را پیامبری صدیق، صابر و صالح و دارای منزلتی والا می‌داند و از داخل شدن او در رحمت الهی خبر می‌دهد. این در حالی است که در عهد عتیق از حضرت ادریس به طور عام و کلی یاد شده است و از او با عناوینی همچون «سلوک با خدا» و «زیستن با خدا» یاد شده است.<ref>امیری، «هرمس الهرامسه طرحی برای تطبیق دین، اسطوره و فلسفه»، ۱۳۹۰ش، ص۱۷۲.</ref>


برخی با توجه به آیات و روایات معتقدند که خداوند او را به بعضی از طبقات آسمان «چهارم یا پنجم یا ششم» بالا برده است<ref>طوسی، البیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۱۳۴؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۱، ص۲۷۰.</ref> و از این رو در قرآن آمده است: (ورفعناه مکاناً علیاً).<ref>آیه ۵۷، سوره مریم.</ref> برخی دیگر گفته‌اند که خداوند روح او را میان آسمان چهارم و پنجم قبض نموده است.<ref>جزایری، النور المبین، ۱۳۸۱ش، ص ۹۹.</ref>برخی دیگر معتقدند که بالا بودن از نظر مکان و صعود به جایی بلند، هر چند بلندترین مکان‌ها باشد مزیت به‌شمار نمی‌آید. بنابراین مقصود از مکان «علی» یکی از درجات قرب است و از سیاق داستان‌هایی که در این سوره به ردیف ذکر می‌شود و مواهب نبوت و ولایت را که مقامات معنوی و الهی است ذکر می‌کند، همین تفسیر و تعلیل فهمیده می‌شود.<ref>ابن عاشور، التحریر والتنویر، ۱۴۲۰ق، ج۱۶، ص۵۷.</ref> از امام باقر (ع) نیز نقل شده است که منظور رفعت مکانی در خصوص حضرت ادریس نیست بلکه معنای رفعت در آیه رفعت مقام و مرتبه اوست.<ref>جزایری، النور المبین، ۱۳۸۱ش، ص ۹۹.</ref>
برخی با توجه به آیات و روایات معتقدند که خداوند او را به بعضی از طبقات آسمان «چهارم یا پنجم یا ششم» بالا برده است<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۴ق، ج۱۱، ص۲۷۰.</ref> و از این رو در قرآن آمده است: (ورفعناه مکاناً علیاً).<ref>آیه ۵۷، سوره مریم.</ref> برخی دیگر گفته‌اند که خداوند روح او را میان آسمان چهارم و پنجم قبض نموده است.<ref>جزایری، النور المبین، ۱۳۸۱ش، ص ۹۹.</ref>برخی دیگر معتقدند که بالا بودن از نظر مکان و صعود به جایی بلند، هر چند بلندترین مکان‌ها باشد مزیت به‌شمار نمی‌آید. بنابراین مقصود از مکان «علی» یکی از درجات قرب است و از سیاق داستان‌هایی که در این سوره به ردیف ذکر می‌شود و مواهب نبوت و ولایت را که مقامات معنوی و الهی است ذکر می‌کند، همین تفسیر و تعلیل فهمیده می‌شود.<ref>ابن عاشور، التحریر والتنویر، ۱۴۲۰ق، ج۱۶، ص۵۷.</ref> از امام باقر (ع) نیز نقل شده است که منظور رفعت مکانی در خصوص حضرت ادریس نیست بلکه معنای رفعت در آیه رفعت مقام و مرتبه اوست.<ref>جزایری، النور المبین، ۱۳۸۱ش، ص ۹۹.</ref>


=== ادریس و [[الیاس]] در قرآن ===
=== ادریس و [[الیاس]] در قرآن ===
برخی از مفسران در آیه‌های «و ‌زَکرِیا و یحیی و عیسی و اِلیاسَ کلٌّ مِنَ الصّلِحین»<ref>سوره انعام، آیه ۸۵.</ref> و «و ‌اِنَّ اِلیاسَ لَمِنَ المُرسَلین»<ref>سوره صافات، آیه ۱۲۳.</ref> [[الیاس]] را همان ادریس دانسته‌اند و ویژگی‌ها و داستان‌هایی را که برای ادریس بیان شده است را در ذیل این آیات برای «الیاس» آورده‌اند.<ref>طبرسی، مجمع ‌البیان، ج‌۴، ص‌۵۱۰.</ref> برخی آیه «سَلمٌ عَلی ‌اِلیاسین»<ref>سوره صافات، آیه ۱۳۰.</ref> را «سَلمٌ عَلی اِدراسین» قرائت کرده و آن را به «ادریس» تفسیر کرده‌اند.<ref>ابن ‌کثیر، تفسیر ابن کثیر، ۱۴۲۰ق، ج‌۴، ص‌۲۲.</ref> طبرسی در مجمع البیان از ابن مسعود نقل می‌کند که منظور  از الياس، ادريس است كه جد حضرت نوح بوده است.<ref>طبرسی، ترجمه تفسیر مجمع البیان،۱۳۵۲ش، ج۸، ص۱۷۱؛ همان، ج۲۱، ص۴۰.</ref>
برخی از مفسران در آیه‌های «و ‌زَکرِیا و یحیی و عیسی و اِلیاسَ کلٌّ مِنَ الصّلِحین»<ref>سوره انعام، آیه ۸۵.</ref> و «و ‌اِنَّ اِلیاسَ لَمِنَ المُرسَلین»<ref>سوره صافات، آیه ۱۲۳.</ref> [[الیاس]] را همان ادریس دانسته‌اند و ویژگی‌ها و داستان‌هایی را که برای ادریس بیان شده است را در ذیل این آیات برای «الیاس» آورده‌اند.<ref>طبرسی، مجمع ‌البیان، ۱۳۷۲ش، ج‌۴، ص‌۵۱۰.</ref> برخی آیه «سَلمٌ عَلی ‌اِلیاسین»<ref>سوره صافات، آیه ۱۳۰.</ref> را «سَلمٌ عَلی اِدراسین» قرائت کرده و آن را به «ادریس» تفسیر کرده‌اند.<ref>ابن ‌کثیر، تفسیر ابن کثیر، ۱۴۲۰ق، ج‌۴، ص‌۲۲.</ref> طبرسی در مجمع البیان از ابن مسعود نقل می‌کند که منظور  از الياس، ادريس است كه جد حضرت نوح بوده است.<ref>طبرسی، ترجمه تفسیر مجمع البیان،۱۳۵۲ش، ج۸، ص۱۷۱؛ همان، ج۲۱، ص۴۰.</ref>


ولی بسیاری از مفسرین شیعه معتقدند که «الیاس» غیر از «ادریس» است  زیرا در [[سوره انعام]] آمده است: «و ‌تِلک حُجَّتُنا ءاتَینها اِبرهیمَ عَلی قَومِهِ نَرفَعُ دَرَجت مَن نَشاءُ اِنَّ رَبَّک حَکیمٌ عَلیم × و وهَبنا لَهُ اِسحقَ و یعقوبَ کلاًّ هَدَینا و نوحا هَدَینا مِن قَبلُ و مِن ذُرِّیتِهِ داوودَ و سُلَیمنَ و اَیوبَ و یوسُفَ و موسی و هرونَ و کذلِک نَجزِی المُحسِنین و زَکرِیا و یحیی و عیسی و اِلیاسَ کلٌّ مِنَ الصّلِحین»<ref>سوره انعام، آیه‌ ۸۳-۸۵.</ref>: در این آیه، ضمیر «مِن ذُرِّیتِهِ» یا به [[حضرت ابراهیم]] یا به [[حضرت نوح]] باز‌ می‌گردد که در هر دو صورت نمی‌تواند مراد از «الیاس»، همان «ادریس» باشد؛ زیرا الیاس یا از فرزندان حضرت ابراهیم خواهد بود یا حضرت نوح؛ در ‌حالی ‌که ادریس، پیش از نوح و از نیاکان او است.<ref>طبرسی، مجمع ‌البیان،۱۳۵۲ش، ج‌۴، ص‌۵۱۰-۵۱۱؛ کاشانی، منهج الصادقین، تهران، ج۳،ص ۴۲۷؛ علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۲۱۱؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱، ج۱۹،ص۱۴۳.</ref>
ولی بسیاری از مفسرین شیعه معتقدند که «الیاس» غیر از «ادریس» است  زیرا در [[سوره انعام]] آمده است: «و ‌تِلک حُجَّتُنا ءاتَینها اِبرهیمَ عَلی قَومِهِ نَرفَعُ دَرَجت مَن نَشاءُ اِنَّ رَبَّک حَکیمٌ عَلیم × و وهَبنا لَهُ اِسحقَ و یعقوبَ کلاًّ هَدَینا و نوحا هَدَینا مِن قَبلُ و مِن ذُرِّیتِهِ داوودَ و سُلَیمنَ و اَیوبَ و یوسُفَ و موسی و هرونَ و کذلِک نَجزِی المُحسِنین و زَکرِیا و یحیی و عیسی و اِلیاسَ کلٌّ مِنَ الصّلِحین»<ref>سوره انعام، آیه‌ ۸۳-۸۵.</ref>: در این آیه، ضمیر «مِن ذُرِّیتِهِ» یا به [[حضرت ابراهیم]] یا به [[حضرت نوح]] باز‌ می‌گردد که در هر دو صورت نمی‌تواند مراد از «الیاس»، همان «ادریس» باشد؛ زیرا الیاس یا از فرزندان حضرت ابراهیم خواهد بود یا حضرت نوح؛ در ‌حالی ‌که ادریس، پیش از نوح و از نیاکان او است.<ref>طبرسی، مجمع ‌البیان،۱۳۵۲ش، ج‌۴، ص‌۵۱۰-۵۱۱؛ طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۲۱۱؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱، ج۱۹،ص۱۴۳.</ref>


==ویژگی‌های ادریس(ع)==
==ویژگی‌های ادریس(ع)==
طبق نقل‌های تاریخی در کتب اسلامی، ادریس نخستین کسی بود که خیاطی کرد و جامه دوخت و پوشید و جامه مردم تا آن زمان از پوست یا برگ درختان بود. همچنین او نخستین کسی بود که قلم را برای نوشتن به کار گرفت و به دانش ستاره‌شناسی و حساب پرداخت،<ref>شهرستانی، الملل والنحل، ج۲، ص۳۵۳؛ ماوردی شافعی، اعلام النبوة، ج۲۳، ص۴۶؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۱، ص۴۳.</ref> از این‌رو ادریس را نخستین مدرس انسان می‌دانند و مبادی و اصول اولیه هر علمی را به او نسبت می‌دهند. به‌همین دلیل انسان‌ها در رشته‌های نجوم، هندسه، فلسفه، حساب، منطق و حکمت مدیون او هستند.<ref>طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۱۴، ص ۷۲؛ نیشابوری، رسائل اخوان الصفاء، ج۱، ص۱۳۸. </ref> به علم ادریس(ع)  در دعای روز اول ماه  رجب نیز اشاره شده است «وَ مُعَلِّمَ إِدْرِيسَ عَدَدَ النُّجُومِ وَ الْحِسابِ وَ السِّنِينِ وَ الشُّهُورِ وَ أَوْقاتِ الْأَزْمان»<ref>سید بن طاووس، الاقبال، ۱۳۷۷، ج۳،ص۲۰۵.</ref>
طبق نقل‌های تاریخی در کتب اسلامی، ادریس نخستین کسی بود که خیاطی کرد و جامه دوخت و پوشید و جامه مردم تا آن زمان از پوست یا برگ درختان بود. همچنین او نخستین کسی بود که قلم را برای نوشتن به کار گرفت و به دانش ستاره‌شناسی و حساب پرداخت،<ref>شهرستانی، الملل والنحل، ۱۴۰۲‌ق، ج۲، ص۳۵۳؛ مسعودی، مروج الذهب، ۱۹۶۵م، ج۱، ص۴۳.</ref> از این‌رو ادریس را نخستین مدرس انسان می‌دانند و مبادی و اصول اولیه هر علمی را به او نسبت می‌دهند. به‌همین دلیل انسان‌ها در رشته‌های نجوم، هندسه، فلسفه، حساب، منطق و حکمت مدیون او هستند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۱۴، ص ۷۲. </ref> به علم ادریس(ع)  در دعای روز اول ماه  رجب نیز اشاره شده است «وَ مُعَلِّمَ إِدْرِيسَ عَدَدَ النُّجُومِ وَ الْحِسابِ وَ السِّنِينِ وَ الشُّهُورِ وَ أَوْقاتِ الْأَزْمان»<ref>سید بن طاووس، الاقبال، ۱۳۷۷، ج۳،ص۲۰۵.</ref>


یکی دیگر از ویژگی‌های ادریس(ع) عبادت هر روز و شب اوست در روایات آمده است که او زاهد و عابد بود و هر روز هزاران بار خدا را [[تسبیح]] می‌گفت. او  روزها مشغول عبادت و تسبیح خداوند و برخی از شب‌ها استراحت می‌کرد. او همواره هنگام دوختن لباس به حمد، تسبیح، تکبیر و توحید خداوند مشغول بود به نحوی که بر اساس روایات اعمال یک روز او برابر با کردار اهل زمین در آن زمان بود<ref name=":0" />.
یکی دیگر از ویژگی‌های ادریس(ع) عبادت هر روز و شب اوست در روایات آمده است که او زاهد و عابد بود و هر روز هزاران بار خدا را [[تسبیح]] می‌گفت. او  روزها مشغول عبادت و تسبیح خداوند و برخی از شب‌ها استراحت می‌کرد. او همواره هنگام دوختن لباس به حمد، تسبیح، تکبیر و توحید خداوند مشغول بود به نحوی که بر اساس روایات اعمال یک روز او برابر با کردار اهل زمین در آن زمان بود<ref name=":0" />.


==ادریس در روایات==
==ادریس در روایات==
[[پیامبر(ص)]]، در پاسخ به سؤال [[ابوذر]] از تعداد کتاب‌هایی که خداوند نازل کرده است، فرمود: یک‌صد و چهار کتاب؛ پنجاه صحیفه بر شیث نازل کرد، سی صحیفه بر حضرت ادریس، بیست صحیفه بر حضرت ابراهیم و تورات و [[انجیل]] و [[زبور]] و فرقان.<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ج۱۱، ص۳۲.</ref> و نیز پیامبر (ص) فرمود: نخستین کسی که با قلم نوشت، ادریس بود.<ref>محمدی ری شهری، حِکم النبی الأعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)، ج۲، ص۲۶۹.</ref>برخی معتقدند در مصحف ادریس(ع) از پیامبر گرامی اسلام(ص) با نام «بهائیل» یاد شده است در بخشی از این مصحف آمده است «هنگامی که خداوند ابلیس را تا روز موعود مهلت داد، به او فرمود: برای آن روز بندگانی  را برگزیده و قلب‌هایشان را امتحان کرده‌ام. آنان دوستان من هستند. برای آنها پیامبر مصطفی و امینی چون مرتضی (علی) انتخاب کرده‌ام. پس مصطفی را پیامبر، و آنها (امت) را یاور و انصار قرار دادم. آنها امتی هستند که من برای پیامبرم مصطفی و امینم مرتضی اختیار کرده ام.»<ref name=":0" />
[[پیامبر(ص)]]، در پاسخ به سؤال [[ابوذر]] از تعداد کتاب‌هایی که خداوند نازل کرده است، فرمود: یک‌صد و چهار کتاب؛ پنجاه صحیفه بر شیث نازل کرد، سی صحیفه بر حضرت ادریس، بیست صحیفه بر حضرت ابراهیم و تورات و [[انجیل]] و [[زبور]] و فرقان.<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۰۴ق، ج۱۱، ص۳۲.</ref> و نیز پیامبر (ص) فرمود: نخستین کسی که با قلم نوشت، ادریس بود.<ref>محمدی ری شهری، حِکم النبی الأعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)، ۱۳۸۷ش، ج۲، ص۲۶۹.</ref>برخی معتقدند در مصحف ادریس(ع) از پیامبر گرامی اسلام(ص) با نام «بهائیل» یاد شده است در بخشی از این مصحف آمده است «هنگامی که خداوند ابلیس را تا روز موعود مهلت داد، به او فرمود: برای آن روز بندگانی  را برگزیده و قلب‌هایشان را امتحان کرده‌ام. آنان دوستان من هستند. برای آنها پیامبر مصطفی و امینی چون مرتضی (علی) انتخاب کرده‌ام. پس مصطفی را پیامبر، و آنها (امت) را یاور و انصار قرار دادم. آنها امتی هستند که من برای پیامبرم مصطفی و امینم مرتضی اختیار کرده ام.»<ref name=":0" />


بر اساس دیدگاهی که ادریس را همان اخنوخ می‌داند، روایاتی که درباره اخنوخ در منابع اسلامی آمده است نیز ذیل احادیث ادریس قرار می‌گیرند. بر این اساس نام وی حدود ۴۴ بار به لفظ اَخنوخ و چندین بار به لفظ اَحنوخ، اَحنوح، خَنوخ، خَنوح و... در کتاب [[بحارالانوار]] آمده است و صحیفه‌ای منسوب به او در جلد ۹۵ آن کتاب وجود دارد. فضای صحیفه یادشده به فضای کتاب‌های خَنوخ شباهت دارد؛ مثلاً رؤیت [[فرشته|فرشتگان]] و وعده [[طوفان نوح]] (ع) که در آن صحیفه آمده است. مطالبی نیز از صحیفه‌های ادریس و سنن ادریس در [[سعد السعود]] تألیف [[سید ابن طاووس]] آمده است.<ref>توفیقی، «کتاب رازهای خنوخ»  ۱۳۷۸ش، ص۲۱.</ref>
بر اساس دیدگاهی که ادریس را همان اخنوخ می‌داند، روایاتی که درباره اخنوخ در منابع اسلامی آمده است نیز ذیل احادیث ادریس قرار می‌گیرند. بر این اساس نام وی حدود ۴۴ بار به لفظ اَخنوخ و چندین بار به لفظ اَحنوخ، اَحنوح، خَنوخ، خَنوح و... در کتاب [[بحارالانوار]] آمده است و صحیفه‌ای منسوب به او در جلد ۹۵ آن کتاب وجود دارد. فضای صحیفه یادشده به فضای کتاب‌های خَنوخ شباهت دارد؛ مثلاً رؤیت [[فرشته|فرشتگان]] و وعده [[طوفان نوح]] (ع) که در آن صحیفه آمده است. مطالبی نیز از صحیفه‌های ادریس و سنن ادریس در [[سعد السعود]] تألیف [[سید ابن طاووس]] آمده است.<ref>توفیقی، «کتاب رازهای خنوخ»  ۱۳۷۸ش، ص۲۱.</ref>
خط ۱۲۶: خط ۱۲۶:
* طباطبایی، محمّد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قـم، دفـتر انـتشارات اسلامی جامعه‌ مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۷ق.‌
* طباطبایی، محمّد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قـم، دفـتر انـتشارات اسلامی جامعه‌ مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۷ق.‌
* طبرسی، فضل‌بن حسن، مجمع البیان فی‌ تفسیر‌ القرآن‌، تـهران، انتشارات ناصر خسرو، ۱۳۷۲ش.‌
* طبرسی، فضل‌بن حسن، مجمع البیان فی‌ تفسیر‌ القرآن‌، تـهران، انتشارات ناصر خسرو، ۱۳۷۲ش.‌
* طبرسی، فضل بن حسن، ترجمه تفسیر مجمع البیان، ترجمه: حسین نوری و محمد مفتح، تهران، نشر فراهانی، ۱۳۵۲ش.
* طبرى، محمد بن جرير، تاریخ طبری، ترجمه  م. ابو القاسم پاينده‏،  تهران، اساطير، چ پنجم، ۱۳۷۵ش.
* طبرى، محمد بن جرير، تاریخ طبری، ترجمه  م. ابو القاسم پاينده‏،  تهران، اساطير، چ پنجم، ۱۳۷۵ش.
* طبسی، محمد محسن، «ادریس پیامبر (ع)»، نشریه فرهنگ کوثر، شماره ۳۷، فروردین ۱۳۷۹ش.
* طبسی، محمد محسن، «ادریس پیامبر (ع)»، نشریه فرهنگ کوثر، شماره ۳۷، فروردین ۱۳۷۹ش.
کاربر ناشناس