کاربر ناشناس
ادریس (پیامبر): تفاوت میان نسخهها
←سرانجام: اصلاح منبع
imported>M.bahrami |
imported>M.bahrami (←سرانجام: اصلاح منبع) |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
#بعضی میگویند ادریس اسمی عجمی (غیر عربی) است و نمیتواند مشتق از دراست باشد.<ref>زبیدی، تاج العروس، ج۴، ص۱۴۹؛ زمخشری، الکشاف، ج۳، ص۲۳.</ref> به قولی، ادریس همان هرمس است که در یونان باستان واسطه بین خدایان و انسان به حساب آمده است.<ref>مسعودی، اثبات الوصیه، ج۱، ص۲۴؛ ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۷؛ ملا صدرای شیرازی، تفسیر القرآن الکریم، ج۳، ص۱۸.</ref> | #بعضی میگویند ادریس اسمی عجمی (غیر عربی) است و نمیتواند مشتق از دراست باشد.<ref>زبیدی، تاج العروس، ج۴، ص۱۴۹؛ زمخشری، الکشاف، ج۳، ص۲۳.</ref> به قولی، ادریس همان هرمس است که در یونان باستان واسطه بین خدایان و انسان به حساب آمده است.<ref>مسعودی، اثبات الوصیه، ج۱، ص۲۴؛ ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۷؛ ملا صدرای شیرازی، تفسیر القرآن الکریم، ج۳، ص۱۸.</ref> | ||
#بنا بر یک نظریه دیگر، او همان کسی است که در [[تورات]] اخنوخ نامیده شده و نام پدر وی «برد بن مهلیل» است<ref>کتاب مقدس، سفر تکوین، فصل پنجم، بند ۱۹ تا ۲۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۴۰. </ref> و چون نام ادریس را، عرب از اهل تورات گرفته و مخارج حروف در زبان عربی با مخارج حروف در زبان یهود فرق میکند، چنین اختلافی در نام او به وجود آمده است.<ref>ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۷.</ref> | #بنا بر یک نظریه دیگر، او همان کسی است که در [[تورات]] اخنوخ نامیده شده و نام پدر وی «برد بن مهلیل» است<ref>کتاب مقدس، سفر تکوین، فصل پنجم، بند ۱۹ تا ۲۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۴۰. </ref> و چون نام ادریس را، عرب از اهل تورات گرفته و مخارج حروف در زبان عربی با مخارج حروف در زبان یهود فرق میکند، چنین اختلافی در نام او به وجود آمده است.<ref>ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۷.</ref> | ||
بدون در نظر گرفتن این نکته که حقیقتا اخنوخ و ادریس یک نفر هستند یا دو نفر، تمامی مسلمانان اخنوخ را از اولین پیامبران الهی دانسته و محترمش میشمارند.<ref> | بدون در نظر گرفتن این نکته که حقیقتا اخنوخ و ادریس یک نفر هستند یا دو نفر، تمامی مسلمانان اخنوخ را از اولین پیامبران الهی دانسته و محترمش میشمارند.<ref>توفیقی،«کتاب رازهای خنوخ»، ۱۳۷۸ش، ص۲۱.</ref>[[سید محمدحسین طباطبائی|علامه طباطبایی]] در [[المیزان فی تفسیر القرآن|تفسیر المیزان]] عنوان میکند که ادريس(ع) «هرمس» نيز نام داشته است برخی معتقدند که كلمه هرمس عربى ارميس يونانى است، و ارميس به زبان يونانى به معناى عطارد است. بعضى ديگر عنوان کردهاند که نام او به زبان يونانى طرميس و به زبان عبرى خنوخ بود كه معرب آن اخنوخ شده، و خداى عز و جل او را در كتاب عربى مبينش ادريس ناميده است.<ref>طباطبایی، ترجمه تفسير الميزان، ۱۳۷۴ش، ج۱۴، ص۹۴.</ref> | ||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
[[جوادی آملی]] معتقد است که حضرت ادریس(ع) سر سلسلهی بسیاری از [[انبیا|انبیائی]] است که قبل از [[نوح (پیامبر)|نوح]] مبعوث شدند.<ref>جوادی آملی، تفسیر موضوعی، ج۶، ص۵۳۲.</ref>برخی معتقدند که میان ادریس(ع) و [[حضرت آدم علیه السلام|آدم(ع)]] ۵ نسل فاصله است.<ref>میبدی، کشف الاسرار، ج۶، ص۶۵.</ref> [[فضل بن حسن طبرسی|طبرسی]] در [[مجمع البیان فی تفسیر القرآن|مجمع البیان]] بیان کرده است که او جد پدر حضرت نوح(ع) است، اسم او در تورات اخنوخ است و روایات متعددی درباره به آسمان رفتن او نقل شده است<ref>طبرسی، ترجمه تفسیر مجمع البیان، ۱۳۵۲ش، ج۱۵، ص۱۸۱.</ref>. در تورات سفر تکوین باب پنجم درباره اجداد نوح آمده است: «یارد صد و شصت دو سال زندگی کرد و خنوخ را به دنیا آورد و از خنوخ، متوشالخ به دنیا آمد، سپس متوشالخ را «لمک» نام میبرد و گوید از «لمک» نوح به دنیا آمد.» این مؤید سخن مجمع البیان است که فرمود: ادریس جد نوح بود.<ref>قرشی، سید علی اکبر، تفسیر أحسن الحدیث، ج۶، ص۳۴۳.</ref> | [[جوادی آملی]] معتقد است که حضرت ادریس(ع) سر سلسلهی بسیاری از [[انبیا|انبیائی]] است که قبل از [[نوح (پیامبر)|نوح]] مبعوث شدند.<ref>جوادی آملی، تفسیر موضوعی، ج۶، ص۵۳۲.</ref>برخی معتقدند که میان ادریس(ع) و [[حضرت آدم علیه السلام|آدم(ع)]] ۵ نسل فاصله است.<ref>میبدی، کشف الاسرار، ج۶، ص۶۵.</ref> [[فضل بن حسن طبرسی|طبرسی]] در [[مجمع البیان فی تفسیر القرآن|مجمع البیان]] بیان کرده است که او جد پدر حضرت نوح(ع) است، اسم او در تورات اخنوخ است و روایات متعددی درباره به آسمان رفتن او نقل شده است<ref>طبرسی، ترجمه تفسیر مجمع البیان، ۱۳۵۲ش، ج۱۵، ص۱۸۱.</ref>. در تورات سفر تکوین باب پنجم درباره اجداد نوح آمده است: «یارد صد و شصت دو سال زندگی کرد و خنوخ را به دنیا آورد و از خنوخ، متوشالخ به دنیا آمد، سپس متوشالخ را «لمک» نام میبرد و گوید از «لمک» نوح به دنیا آمد.» این مؤید سخن مجمع البیان است که فرمود: ادریس جد نوح بود.<ref>قرشی، سید علی اکبر، تفسیر أحسن الحدیث، ج۶، ص۳۴۳.</ref> | ||
در برخی از منابع اسلامی، ادریس را در سلسله نسب [[پیامبر اسلام(ص)]] ذکر کردهاند<ref>ابن کثیر، البدایة والنهایه، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۹۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳. </ref> هر چند برخی این مطلب را نپذیرفته و عقیده دارند که چون ادریس، حضرت محمد(ص) را در شب [[معراج]] «الاخ الصالح» نامیده<ref>سهیلی، الروض الأنف، ج۱، ص۱۳۱۴؛ ابن جوزی،صحیح بخاری، ج۱، ص۲۳.</ref> پس نمیتواند از اجداد پیامبر اکرم (ص) باشد<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۲۲۳؛ رشید رضا، المنار، ج۱، ص۶۰۵؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۵۴۹.</ref> البته ابن کثیر این روایت را دلیلی مناسبی برای این قول نمیداند و احتمال میدهد این کلام حضرت ادریس به دلیل تواضع و احترام بوده باشد.<ref>ابن کثیر، قصص الانبیاء، ۱۴۱۱ق، ص۶۳.</ref> | در برخی از منابع اسلامی، ادریس را در سلسله نسب [[پیامبر اسلام(ص)]] ذکر کردهاند<ref>ابن کثیر، البدایة والنهایه، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۹۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳. </ref> هر چند برخی این مطلب را نپذیرفته و عقیده دارند که چون ادریس، حضرت محمد(ص) را در شب [[معراج]] «الاخ الصالح» نامیده<ref>سهیلی، الروض الأنف، ج۱، ص۱۳۱۴؛ ابن جوزی،صحیح بخاری، ج۱، ص۲۳.</ref> پس نمیتواند از اجداد پیامبر اکرم (ص) باشد<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۲۲۳؛ رشید رضا، المنار، ج۱، ص۶۰۵؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۵۴۹.</ref> البته ابن کثیر این روایت را دلیلی مناسبی برای این قول نمیداند و احتمال میدهد این کلام حضرت ادریس به دلیل تواضع و احترام بوده باشد.<ref>ابن کثیر، قصص الانبیاء، ۱۴۱۱ق، ص۶۳.</ref> | ||
===ولادت=== | ===ولادت=== | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
در خصوص عمر حضرت ادریس اختلاف وجود دارد. برخی معتقدند که عمر ادریس در زمین حدود سیصد سال بود.<ref>جزایری، النور المبین، ۱۳۸۱ش، ص۱۰۷.</ref>در مورد پایان عمر یا پایان کار او بر روی زمین نیز اختلافاتی وجود دارد: | در خصوص عمر حضرت ادریس اختلاف وجود دارد. برخی معتقدند که عمر ادریس در زمین حدود سیصد سال بود.<ref>جزایری، النور المبین، ۱۳۸۱ش، ص۱۰۷.</ref>در مورد پایان عمر یا پایان کار او بر روی زمین نیز اختلافاتی وجود دارد: | ||
# طبق برخی روایات ادریس از میان پیروان خود صد نفر از برترینها را برگزید و از میان صد نفر، هفتاد نفر و از میان هفتاد نفر ده نفر و از میان ده نفر، هفت نفر را انتخاب نمود. ادریس با این هفت نفر ممتاز، دست به دعا برداشتند و به راز و نیاز با خدا پرداختند، آنها هم چنان با ادریس به عبادت الهی پرداختند تا زمانی که خداوند روح ادریس را به ملأ اعلی برد.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج۱۱، ص۲۷۱.</ref> | # طبق برخی روایات ادریس از میان پیروان خود صد نفر از برترینها را برگزید و از میان صد نفر، هفتاد نفر و از میان هفتاد نفر ده نفر و از میان ده نفر، هفت نفر را انتخاب نمود. ادریس با این هفت نفر ممتاز، دست به دعا برداشتند و به راز و نیاز با خدا پرداختند، آنها هم چنان با ادریس به عبادت الهی پرداختند تا زمانی که خداوند روح ادریس را به ملأ اعلی برد.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج۱۱، ص۲۷۱.</ref> | ||
# برخی هم در مورد سرانجام حضرت ادریس گفتهاند، چون او، گناهان فرزندان قابیل را دید از خداوند خواست که او را به سوی خود بالا ببرد و خداوند هم اجابت کرد و هم اکنون در آسمان چهارم یا ششم زندگی میکند.<ref>مسعودی، اخبار الزمان، ص۷۹؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر | # برخی هم در مورد سرانجام حضرت ادریس گفتهاند، چون او، گناهان فرزندان قابیل را دید از خداوند خواست که او را به سوی خود بالا ببرد و خداوند هم اجابت کرد و هم اکنون در آسمان چهارم یا ششم زندگی میکند.<ref>مسعودی، اخبار الزمان، ص۷۹؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن،۱۴۱۶ق، ج۶، ص۳۵۰.</ref> برخی گفتهاند وی به آسمان چهارم رفت و در آنجا جان داد.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ج۶، ص۴۹۲؛ زمخشری، الکشاف، ج۳، ص۲۴. </ref> درمقابل بعضی نیز معتقدند که او به صورت زنده وارد بهشت شد و هرگز از آن بیرون نیامد.<ref>ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک والامم، ۱۹۹۳ق، ج۱، ص۲۳۴؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۲۳۳. </ref> | ||
# در روایت آمده که سبب بردن ادریس به آسمان این بود که فرشتهای به او بشارت قبولی اعمال و آمرزش لغزشها داد، او نیز آرزو کرد زنده بماند، فرشته پرسید: برای چه آرزوی حیات داری؟ گفت: برای اینکه سپاس حق را به جای آورم، زیرا در مدت حیات، دعا میکردم اعمالم قبول شود، حال که به مقصود خود نایل گشتهام، میخواهم شکر خدا را بهجای آورم؟ آن فرشته بال خود را گشود و او را دربرگرفت و به آسمانها برد.<ref>دیلمی، ارشاد القلوب، ترجمه علی سلگی نهاوندی، ج۱، ص۳۲۶.</ref> | # در روایت آمده که سبب بردن ادریس به آسمان این بود که فرشتهای به او بشارت قبولی اعمال و آمرزش لغزشها داد، او نیز آرزو کرد زنده بماند، فرشته پرسید: برای چه آرزوی حیات داری؟ گفت: برای اینکه سپاس حق را به جای آورم، زیرا در مدت حیات، دعا میکردم اعمالم قبول شود، حال که به مقصود خود نایل گشتهام، میخواهم شکر خدا را بهجای آورم؟ آن فرشته بال خود را گشود و او را دربرگرفت و به آسمانها برد.<ref>دیلمی، ارشاد القلوب، ترجمه علی سلگی نهاوندی، ج۱، ص۳۲۶.</ref> | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
[[پیامبر(ص)]]، در پاسخ به سؤال [[ابوذر]] از تعداد کتابهایی که خداوند نازل کرده است، فرمود: یکصد و چهار کتاب؛ پنجاه صحیفه بر شیث نازل کرد، سی صحیفه بر حضرت ادریس، بیست صحیفه بر حضرت ابراهیم و تورات و [[انجیل]] و [[زبور]] و فرقان.<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ج۱۱، ص۳۲.</ref> و نیز پیامبر (ص) فرمود: نخستین کسی که با قلم نوشت، ادریس بود.<ref>محمدی ری شهری، حِکم النبی الأعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)، ج۲، ص۲۶۹.</ref>برخی معتقدند در مصحف ادریس(ع) از پیامبر گرامی اسلام(ص) با نام «بهائیل» یاد شده است در بخشی از این مصحف آمده است «هنگامی که خداوند ابلیس را تا روز موعود مهلت داد، به او فرمود: برای آن روز بندگانی را برگزیده و قلبهایشان را امتحان کردهام. آنان دوستان من هستند. برای آنها پیامبر مصطفی و امینی چون مرتضی (علی) انتخاب کردهام. پس مصطفی را پیامبر، و آنها (امت) را یاور و انصار قرار دادم. آنها امتی هستند که من برای پیامبرم مصطفی و امینم مرتضی اختیار کرده ام.»<ref name=":0" /> | [[پیامبر(ص)]]، در پاسخ به سؤال [[ابوذر]] از تعداد کتابهایی که خداوند نازل کرده است، فرمود: یکصد و چهار کتاب؛ پنجاه صحیفه بر شیث نازل کرد، سی صحیفه بر حضرت ادریس، بیست صحیفه بر حضرت ابراهیم و تورات و [[انجیل]] و [[زبور]] و فرقان.<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ج۱۱، ص۳۲.</ref> و نیز پیامبر (ص) فرمود: نخستین کسی که با قلم نوشت، ادریس بود.<ref>محمدی ری شهری، حِکم النبی الأعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)، ج۲، ص۲۶۹.</ref>برخی معتقدند در مصحف ادریس(ع) از پیامبر گرامی اسلام(ص) با نام «بهائیل» یاد شده است در بخشی از این مصحف آمده است «هنگامی که خداوند ابلیس را تا روز موعود مهلت داد، به او فرمود: برای آن روز بندگانی را برگزیده و قلبهایشان را امتحان کردهام. آنان دوستان من هستند. برای آنها پیامبر مصطفی و امینی چون مرتضی (علی) انتخاب کردهام. پس مصطفی را پیامبر، و آنها (امت) را یاور و انصار قرار دادم. آنها امتی هستند که من برای پیامبرم مصطفی و امینم مرتضی اختیار کرده ام.»<ref name=":0" /> | ||
بر اساس دیدگاهی که ادریس را همان اخنوخ میداند، روایاتی که درباره اخنوخ در منابع اسلامی آمده است نیز ذیل احادیث ادریس قرار میگیرند. بر این اساس نام وی حدود ۴۴ بار به لفظ اَخنوخ و چندین بار به لفظ اَحنوخ، اَحنوح، خَنوخ، خَنوح و... در کتاب [[بحارالانوار]] آمده است و صحیفهای منسوب به او در جلد ۹۵ آن کتاب وجود دارد. فضای صحیفه یادشده به فضای کتابهای خَنوخ شباهت دارد؛ مثلاً رؤیت [[فرشته|فرشتگان]] و وعده [[طوفان نوح]] (ع) که در آن صحیفه آمده است. مطالبی نیز از صحیفههای ادریس و سنن ادریس در [[سعد السعود]] تألیف [[سید ابن طاووس]] آمده است.<ref>توفیقی، | بر اساس دیدگاهی که ادریس را همان اخنوخ میداند، روایاتی که درباره اخنوخ در منابع اسلامی آمده است نیز ذیل احادیث ادریس قرار میگیرند. بر این اساس نام وی حدود ۴۴ بار به لفظ اَخنوخ و چندین بار به لفظ اَحنوخ، اَحنوح، خَنوخ، خَنوح و... در کتاب [[بحارالانوار]] آمده است و صحیفهای منسوب به او در جلد ۹۵ آن کتاب وجود دارد. فضای صحیفه یادشده به فضای کتابهای خَنوخ شباهت دارد؛ مثلاً رؤیت [[فرشته|فرشتگان]] و وعده [[طوفان نوح]] (ع) که در آن صحیفه آمده است. مطالبی نیز از صحیفههای ادریس و سنن ادریس در [[سعد السعود]] تألیف [[سید ابن طاووس]] آمده است.<ref>توفیقی، «کتاب رازهای خنوخ» ۱۳۷۸ش، ص۲۱.</ref> | ||
== ادریس(ع)در عرفان و شعر== | == ادریس(ع)در عرفان و شعر== |