کاربر ناشناس
ادریس (پیامبر): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>M.bahrami (←نسب) |
imported>M.bahrami بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
* اخنوخ و ادریس یک نفرند و یک پیامبر. | * اخنوخ و ادریس یک نفرند و یک پیامبر. | ||
* اخنوخ و ادریس دو پیامبر مختلفند. | * اخنوخ و ادریس دو پیامبر مختلفند. | ||
بدون در نظر گرفتن این نکته که حقیقتا اخنوخ و ادریس یک نفر هستند یا دو نفر، تمامی مسلمانان اخنوخ را | بدون در نظر گرفتن این نکته که حقیقتا اخنوخ و ادریس یک نفر هستند یا دو نفر، تمامی مسلمانان اخنوخ را از اولین پیامبران الهی دانسته و محترمش میشمارند.<ref>توفیقی، حسین، مقاله کتاب رازهای خنوخ، مجله هفت آسمان» شماره ۳ و ۴، پاییز و زمستان ۱۳۷۸، ص۲۱.</ref>[[سید محمدحسین طباطبائی|علامه طباطبایی]] در [[المیزان فی تفسیر القرآن|تفسیر المیزان]] عنوان میکند که ادريس(ع) «هرمس» نيز نام داشته است برخی معتقدند که كلمه هرمس عربى ارميس يونانى است، و ارميس به زبان يونانى به معناى عطارد است. بعضى ديگر عنوان کردهاند که نام او به زبان يونانى طرميس و به زبان عبرى خنوخ بود كه معرب آن اخنوخ شده، و خداى عز و جل او را در كتاب عربى مبينش ادريس ناميده است.<ref>طباطبایی، ترجمه تفسير الميزان، ۱۳۷۴ش، ج۱۴، ص۹۴.</ref> | ||
(ع) «هرمس» نيز نام داشته است برخی معتقدند که كلمه هرمس عربى ارميس يونانى است، و | |||
ارميس به زبان يونانى به معناى عطارد است. بعضى ديگر | |||
يونانى طرميس و به زبان عبرى خنوخ بود كه معرب آن اخنوخ شده، و خداى عز و جل او را | |||
در كتاب عربى مبينش ادريس ناميده است.<ref>طباطبایی، ترجمه تفسير الميزان، ۱۳۷۴ش، ج۱۴، ص۹۴.</ref> | |||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
درباره زندگانی ادریس و سرانجام او نیز اختلاف بسیاری وجود دارد و مطالب موجود، چندان قابل اعتماد نبوده و بیشترِ آنها از زمره [[اسرائیلیات]] به حساب میآیند.<ref>طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۱۴، ص۷۱-۷۳.</ref> | درباره زندگانی ادریس و سرانجام او نیز اختلاف بسیاری وجود دارد و مطالب موجود، چندان قابل اعتماد نبوده و بیشترِ آنها از زمره [[اسرائیلیات]] به حساب میآیند.<ref>طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۱۴، ص۷۱-۷۳.</ref> | ||
===نسب=== | ===نسب=== | ||
[[جوادی آملی]] معتقد است که حضرت ادریس(ع) سر سلسلهی بسیاری از انبیائی است که قبل از نوح مبعوث شدند.<ref>جوادی آملی، تفسیر موضوعی، ج۶، ص۵۳۲.</ref>برخی معتقدند که میان ادریس(ع) و [[حضرت آدم علیه السلام|آدم(ع)]] ۵ نسل فاصله است.<ref>۳۷</ref> [[فضل بن حسن طبرسی|طبرسی]] در [[مجمع البیان فی تفسیر القرآن|مجمع البیان]] بیان کرده است که او جد پدر حضرت نوح(ع) است، اسم او در تورات اخنوخ است و روایات متعددی درباره به آسمان رفتن او نقل شده است<ref>طبرسی، ترجمه تفسیر مجمع البیان، ۱۳۵۲ش، ج۱۵، ص۱۸۱.</ref>. در تورات سفر تکوین باب پنجم درباره اجداد نوح آمده است: «یارد صد و شصت دو سال زندگی کرد و خنوخ را به دنیا آورد و از خنوخ، متوشالخ به دنیا آمد، سپس متوشالخ را «لمک» نام میبرد و گوید: از «لمک» نوح به دنیا آم د.» این مؤید سخن مجمع البیان است که فرمود: ادریس جد نوح بود.<ref>قرشی، سید علی اکبر، تفسیر أحسن الحدیث، ج۶، ص۳۴۳.</ref> | |||
در برخی از منابع اسلامی، ادریس را در سلسله نسب [[پیامبر اسلام(ص)]] ذکر کردهاند<ref>ابن کثیر، البدایة والنهایه، ج۱، ص۹۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳. </ref> هر چند برخی این مطلب را نپذیرفته و عقیده دارند که چون ادریس، حضرت محمد(ص) را در شب [[معراج]] «الاخ الصالح» نامیده<ref>سهیلی، الروض الأنف، ج۱، ص۱۳۱۴؛ ابن جوزی،صحیح بخاری، ج۱، ص۲۳.</ref> پس نمیتواند از اجداد پیامبر اکرم (ص) باشد<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۲۲۳؛ رشید رضا، المنار، ج۱، ص۶۰۵؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۵۴۹.</ref> | در برخی از منابع اسلامی، ادریس را در سلسله نسب [[پیامبر اسلام(ص)]] ذکر کردهاند<ref>ابن کثیر، البدایة والنهایه، ج۱، ص۹۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳. </ref> هر چند برخی این مطلب را نپذیرفته و عقیده دارند که چون ادریس، حضرت محمد(ص) را در شب [[معراج]] «الاخ الصالح» نامیده<ref>سهیلی، الروض الأنف، ج۱، ص۱۳۱۴؛ ابن جوزی،صحیح بخاری، ج۱، ص۲۳.</ref> پس نمیتواند از اجداد پیامبر اکرم (ص) باشد<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۲۲۳؛ رشید رضا، المنار، ج۱، ص۶۰۵؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۵۴۹.</ref> البته ابن کثیر این روایت را دلیلی مناسبی برای این قول نمیداند و احتمال میدهد که اینگونه برخورد حضرت ادریس با پیامبر گرامی اسلام به دلیل تواضع و احترام بوده است.<ref>ابن کثیر، قصص الانبیاء، ص۶۳.</ref> | ||
===ولادت=== | ===ولادت=== | ||
بعضی «منف» [[مصر]] را محل ولادت ادریس میدانند<ref>زمخشری، ربیع الابرار ونصوص الاخبار، ج۱، ص۳۶۹ ۳۷۱.</ref> و برخی میگویند در [[بابِل]] به دنیا آمده است. او در آنجا رشد کرد و شيث بن آدم كه جد جد پدرش بود درس گرفت. اما وقتی ادريس بزرگ شد، خداوند او را به افتخار نبوت مفتخر ساخت اما چون بیشتر مردم بابل از اطاعتش سرپیچی کردند و با او مخالفت کردند تصمیم گرفت با کسانی که به او ایمان آوردهاند کوچ کند و به سرزمینی دیگر برود. آنها بعد از خروج از بابل به رود نیل و سرزمین مصر رفتند. ادریس در محل جدید علاوه بر آموزش آموزههای دینی به مردمان خود آداب و طريقه نقشه كشى براى شهر سازى، سياست مدنيت و قواعد آن را به آنها آموخت.<ref>طباطبایی، ترجمه تفسير الميزان، ۱۳۷۴ش، ج۱۴، ص۹۵.</ref> | بعضی «منف» [[مصر]] را محل ولادت ادریس میدانند<ref>زمخشری، ربیع الابرار ونصوص الاخبار، ج۱، ص۳۶۹ ۳۷۱.</ref> و برخی میگویند در [[بابِل]] به دنیا آمده است. او در آنجا رشد کرد و شيث بن آدم كه جد جد پدرش بود درس گرفت. اما وقتی ادريس بزرگ شد، خداوند او را به افتخار نبوت مفتخر ساخت اما چون بیشتر مردم بابل از اطاعتش سرپیچی کردند و با او مخالفت کردند تصمیم گرفت با کسانی که به او ایمان آوردهاند کوچ کند و به سرزمینی دیگر برود. آنها بعد از خروج از بابل به رود نیل و سرزمین مصر رفتند. ادریس در محل جدید علاوه بر آموزش آموزههای دینی به مردمان خود آداب و طريقه نقشه كشى براى شهر سازى، سياست مدنيت و قواعد آن را به آنها آموخت.<ref>طباطبایی، ترجمه تفسير الميزان، ۱۳۷۴ش، ج۱۴، ص۹۵.</ref> | ||
=== فرزندان === | |||
طبق کتب تاریخی، ادریس پیامبر فرزندان متعددی داشته که فقط نام متوشلخ (متوشلح)، ناخورا و حرقاسیل در کتابها ثبت شده است.<ref name=":0">طبسی، «ادریس پیامبر(ع)» ۱۳۷۹، ص۴۸.</ref> | |||
===رسالت === | ===رسالت === | ||
ادریس سومین پیامبر از پیامبران الهی میباشد که مأمور هدایت دودمان [[قابیل]] شده بود که به اعمال ناپسند میپرداختند و مشرک، میگسار و بت پرست بودند،<ref>جویری، کلیات قصص الأنبیاء، ج۱، ص۴۶؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱، ص۱۱۶. </ref> او مردم را به حق و توحید دعوت کرده و از آنان میخواست از شریعت آدم و [[شیث]] پیروی کنند، نسبت به همدیگر با عدل و انصاف رفتار کرده و در مورد ضعیفان کوتاهی نکنند. برای جهاد با دشمنان دین آماده باشند و با پرداخت زکات به یاری فقرا بشتابند و روزه گرفتن در روزهای معهود را فراموش نکنند.<ref>الحسنی العاملی، الانبیاء حیاتهم وقصصهم، ج۱، ص۶۵-۶۶.</ref> و چون مردم سخنان او را نپذیرفتند، گرفتار خشم خداوند گشته و از میان رفتند.<ref>صدوق، کمال الدین وتمام النعمه، ج۱، ص۳۲۶-۳۳۳.</ref> | |||
===سرانجام=== | ===سرانجام=== | ||
خط ۳۶: | خط ۳۵: | ||
# در روایت آمده که سبب بردن ادریس به آسمان این بود که: فرشتهای به او بشارت قبولی اعمال و آمرزش لغزشها داد، او نیز آرزو کرد زنده بماند، فرشته پرسید: برای چه آرزوی حیات داری؟ گفت: برای اینکه سپاس حق را به جای آورم، زیرا در مدت حیات، دعا میکردم اعمالم قبول شود، حال که به مقصود خود نایل گشتهام، میخواهم شکر خدا را بهجای آورم؟ آن فرشته بال خود را گشود و او را دربرگرفت و به آسمانها برد.<ref>دیلمی، ارشاد القلوب، ترجمه علی سلگی نهاوندی، ج۱، ص۳۲۶.</ref> | # در روایت آمده که سبب بردن ادریس به آسمان این بود که: فرشتهای به او بشارت قبولی اعمال و آمرزش لغزشها داد، او نیز آرزو کرد زنده بماند، فرشته پرسید: برای چه آرزوی حیات داری؟ گفت: برای اینکه سپاس حق را به جای آورم، زیرا در مدت حیات، دعا میکردم اعمالم قبول شود، حال که به مقصود خود نایل گشتهام، میخواهم شکر خدا را بهجای آورم؟ آن فرشته بال خود را گشود و او را دربرگرفت و به آسمانها برد.<ref>دیلمی، ارشاد القلوب، ترجمه علی سلگی نهاوندی، ج۱، ص۳۲۶.</ref> | ||
==ویژگیهای | ==ویژگیهای ادریس(ع)== | ||
طبق نقلهای تاریخی در کتب اسلامی، ادریس نخستین کسی بود که خیاطی کرد و جامه دوخت و پوشید و جامه مردم تا آن زمان از پوست بود. همچنین او نخستین کسی بود که قلم را برای نوشتن به کار گرفت و به دانش ستارهشناسی و حساب پرداخت،<ref>شهرستانی، الملل والنحل، ج۲، ص۳۵۳؛ ماوردی شافعی، اعلام النبوة، ج۲۳، ص۴۶؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۱، ص۴۳.</ref> از اینرو ادریس را نخستین مدرس انسان میدانند و مبادی و اصول اولیه هر علمی را به او نسبت میدهند. بههمین دلیل انسانها در رشتههای نجوم، هندسه، فلسفه، حساب، منطق و حکمت مدیون او هستند.<ref>طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۱۴، ص ۷۲؛ نیشابوری، رسائل اخوان الصفاء، ج۱، ص۱۳۸. </ref> | طبق نقلهای تاریخی در کتب اسلامی، ادریس نخستین کسی بود که خیاطی کرد و جامه دوخت و پوشید و جامه مردم تا آن زمان از پوست یا برگ درختان بود. همچنین او نخستین کسی بود که قلم را برای نوشتن به کار گرفت و به دانش ستارهشناسی و حساب پرداخت،<ref>شهرستانی، الملل والنحل، ج۲، ص۳۵۳؛ ماوردی شافعی، اعلام النبوة، ج۲۳، ص۴۶؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۱، ص۴۳.</ref> از اینرو ادریس را نخستین مدرس انسان میدانند و مبادی و اصول اولیه هر علمی را به او نسبت میدهند. بههمین دلیل انسانها در رشتههای نجوم، هندسه، فلسفه، حساب، منطق و حکمت مدیون او هستند.<ref>طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۱۴، ص ۷۲؛ نیشابوری، رسائل اخوان الصفاء، ج۱، ص۱۳۸. </ref> علم ادریس(ع) به این علوم در دعای روز اول ماه رجب نیز آمده است «وَ مُعَلِّمَ إِدْرِيسَ عَدَدَ النُّجُومِ وَ الْحِسابِ وَ السِّنِينِ وَ الشُّهُورِ وَ أَوْقاتِ الْأَزْمان»<ref>سید بن طاووس، الاقبال، ۱۳۷۷، ج۳،ص۲۰۵.</ref> | ||
یکی دیگر از ویژگیهای ادریس(ع) عبادت هر روز و شب اوست در روایات آمده است که او زاهد و عابد بود و هر روز هزاران بار خدا را [[تسبیح]] میگفت. او روزها مشغول عبادت و تسبیح خداوند و برخی از شبها استراحت میکرد. او همواره هنگام دوختن لباس به حمد، تسبیح، تکبیر و توحید خداوند مشغول بود به نحوی که بر اساس روایات اعمال یک روز او برابر با کردار اهل زمین در آن زمان بود<ref>۱۵</ref>. خانه او را [[مسجد سهله]] میدانند که خیاطی نیز میکرده است. [[امام علی(ع)]] فرموده است: خداوند ادریس را رفعت مکان داد و بعد از وفاتش از طعام بهشت استفاده میکند.<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۱، ص ۲۷۴-۲۸۰؛ جزایری، النور المبین، ۱۳۸۱، ص۱۰۶. </ref> | |||
==ادریس در قرآن== | ==ادریس در قرآن== | ||
قرآن کریم دوبار و در | ادریس(ع) یکی از ۲۶ پیامبری است که خداوند نام آنها را در قرآن کریم آورده است.<ref>طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۲،ص۲۱۱؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۲۰، ص۱۸۵.</ref> قرآن کریم دوبار و در آیات ۵۶ و ۵۷ سوره [[سوره مریم|مریم]] و همچنین آیات ۸۴ و ۸۵ سوره [[سوره انبیاء|انبیاء]] از حضرت ادریس یاد میکند و او را پیامبری صدیق، صابر و صالح و دارای منزلتی والا میداند و از داخل شدن او در رحمت الهی خبر میدهد. این در حالی است که در عهد عتیق از حضرت ادریس به طور عام و کلی یاد شده است و از او به عنوان «سلوک با خدا» و «زیستن با خدا» یاد شده است.<ref>امیری، «هرمس الهرامسه طرحی برای تطبیق دین، اسطوره و فلسفه»، ۱۳۹۰ش، ص۱۷۲.</ref> | ||
برخی با توجه به آیات و روایات معتقدند که خداوند او را به بعضی از طبقات آسمان «چهارم یا پنجم یا ششم» بالا برده است<ref>طوسی، البیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۱۳۴؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۱، ص۲۷۰.</ref> و از این رو در قرآن آمده است: (ورفعناه مکاناً علیاً). برخی دیگر گفتهاند که خداوند روح او را میان آسمان چهارم و پنجم قبض نموده است.<ref>جزایری، النور المبین، ۱۳۸۱ش، ص ۹۹.</ref> | برخی با توجه به آیات و روایات معتقدند که خداوند او را به بعضی از طبقات آسمان «چهارم یا پنجم یا ششم» بالا برده است<ref>طوسی، البیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۱۳۴؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۱، ص۲۷۰.</ref> و از این رو در قرآن آمده است: (ورفعناه مکاناً علیاً).<ref>آیه ۵۷، سوره مریم.</ref> برخی دیگر گفتهاند که خداوند روح او را میان آسمان چهارم و پنجم قبض نموده است.<ref>جزایری، النور المبین، ۱۳۸۱ش، ص ۹۹.</ref> | ||
برخی دیگر معتقدند که بالا بودن از نظر مکان و صعود به جایی بلند، هر چند بلندترین مکانها باشد مزیت بهشمار نمیآید. بنابراین مقصود از مکان «علی» یکی از درجات قرب است و از سیاق داستانهایی که در این سوره به ردیف ذکر میشود و مواهب نبوت و ولایت را که مقامات معنوی و الهی است ذکر میکند، همین تفسیر و تعلیل فهمیده میشود.<ref>ابن عاشور، التحریر والتنویر، ج۱۶، ص۵۷.</ref> از امام باقر (ع) نیز نقل شده است که منظور رفعت مکانی در خصوص حضرت ادریس نیست بلکه معنای رفعت در آیه رفعت مقام و مرتبه اوست.<ref>جزایری، النور المبین، ۱۳۸۱ش، ص ۹۹.</ref> | برخی دیگر معتقدند که بالا بودن از نظر مکان و صعود به جایی بلند، هر چند بلندترین مکانها باشد مزیت بهشمار نمیآید. بنابراین مقصود از مکان «علی» یکی از درجات قرب است و از سیاق داستانهایی که در این سوره به ردیف ذکر میشود و مواهب نبوت و ولایت را که مقامات معنوی و الهی است ذکر میکند، همین تفسیر و تعلیل فهمیده میشود.<ref>ابن عاشور، التحریر والتنویر، ج۱۶، ص۵۷.</ref> از امام باقر (ع) نیز نقل شده است که منظور رفعت مکانی در خصوص حضرت ادریس نیست بلکه معنای رفعت در آیه رفعت مقام و مرتبه اوست.<ref>جزایری، النور المبین، ۱۳۸۱ش، ص ۹۹.</ref> | ||
برخی از مفسران در آیههای: «و زَکرِیا و یحیی و عیسی و اِلیاسَ کلٌّ مِنَ الصّلِحین»<ref>سوره انعام، آیه ۸۵.</ref> و «و اِنَّ اِلیاسَ لَمِنَ المُرسَلین»<ref>سوره صافات، آیه ۱۲۳.</ref> [[الیاس]] را همان ادریس | === ادریس و الیاس در قرآن === | ||
برخی از مفسران در آیههای: «و زَکرِیا و یحیی و عیسی و اِلیاسَ کلٌّ مِنَ الصّلِحین»<ref>سوره انعام، آیه ۸۵.</ref> و «و اِنَّ اِلیاسَ لَمِنَ المُرسَلین»<ref>سوره صافات، آیه ۱۲۳.</ref> [[الیاس]] را همان ادریس دانستهاند و ویژگیها و داستانهایی را که برای ادریس بیان شده است را در ذیل این آیات برای «الیاس» آوردهاند.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ج۴، ص۵۱۰.</ref> برخی آیه «سَلمٌ عَلی اِلیاسین»<ref>سوره صافات، آیه ۱۳۰.</ref> را «سَلمٌ عَلی اِدراسین» قرائت کرده و آن را به «ادریس» تفسیر کردهاند.<ref>ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۲۲.</ref> طبرسی در مجمع البیان از ابن مسعود نقل میکند که منظور از الياس، ادريس است كه جد حضرت نوح بوده است.<ref>طبرسی، ترجمه تفسیر مجمع البیان،۱۳۵۲ش، ج۸، ص۱۷۱؛ همان، ج۲۱، ص۴۰.</ref> | |||
ولی | ولی بسیاری از مفسرین شیعه معتقدند که «الیاس» غیر از «ادریس» است زیرا در [[سوره انعام]] آمده است: «و تِلک حُجَّتُنا ءاتَینها اِبرهیمَ عَلی قَومِهِ نَرفَعُ دَرَجت مَن نَشاءُ اِنَّ رَبَّک حَکیمٌ عَلیم × و وهَبنا لَهُ اِسحقَ و یعقوبَ کلاًّ هَدَینا و نوحا هَدَینا مِن قَبلُ و مِن ذُرِّیتِهِ داوودَ و سُلَیمنَ و اَیوبَ و یوسُفَ و موسی و هرونَ و کذلِک نَجزِی المُحسِنین و زَکرِیا و یحیی و عیسی و اِلیاسَ کلٌّ مِنَ الصّلِحین»<ref>سوره انعام، آیه ۸۳-۸۵.</ref>: در این آیه، ضمیر «مِن ذُرِّیتِهِ» یا به [[حضرت ابراهیم]] یا به [[حضرت نوح]] باز میگردد که در هر دو صورت نمیتواند مراد از «الیاس»، همان «ادریس» باشد؛ زیرا الیاس یا از فرزندان حضرت ابراهیم خواهد بود یا حضرت نوح؛ در حالی که ادریس، پیش از نوح و از نیاکان او است.<ref>طبرسی، مجمع البیان،۱۳۵۲ش، ج۴، ص۵۱۰-۵۱۱؛ کاشانی، منهج الصادقین، تهران، ج۳،ص ۴۲۷؛ علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۲۱۱؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱، ج۱۹،ص۱۴۳.</ref> | ||
==ادریس در روایات== | ==ادریس در روایات== | ||
روایات | بر اساس آنچه در روایات مطرح شده است ادریس از میان پیروانش هفت تن را برگزید که این تعداد دعا کنند و بقیه آمین بگویند، خداوند نیایش آنان را پذیرفت و به طریق عبادت دلالت نمود و ادریس را به پیام آوری برگزید.<ref>صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص۲۸. </ref> | ||
[[پیامبر(ص)]]، در پاسخ به سؤال [[ابوذر]] از تعداد کتابهایی که خداوند نازل کرده است، فرمود: یکصد و چهار کتاب؛ پنجاه صحیفه بر شیث نازل کرد، سی صحیفه بر حضرت ادریس، بیست صحیفه بر حضرت ابراهیم و تورات و [[انجیل]] و [[زبور]] و فرقان.<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ج۱۱، ص۳۲.</ref> و نیز پیامبر (ص) فرمود: نخستین کسی که با قلم نوشت، ادریس بود.<ref>محمدی ری شهری، حِکم النبی الأعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)، ج۲، ص۲۶۹.</ref> | [[پیامبر(ص)]]، در پاسخ به سؤال [[ابوذر]] از تعداد کتابهایی که خداوند نازل کرده است، فرمود: یکصد و چهار کتاب؛ پنجاه صحیفه بر شیث نازل کرد، سی صحیفه بر حضرت ادریس، بیست صحیفه بر حضرت ابراهیم و تورات و [[انجیل]] و [[زبور]] و فرقان.<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ج۱۱، ص۳۲.</ref> و نیز پیامبر (ص) فرمود: نخستین کسی که با قلم نوشت، ادریس بود.<ref>محمدی ری شهری، حِکم النبی الأعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)، ج۲، ص۲۶۹.</ref> | ||
در | بر اساس دیدگاهی که ادریس را همان اخنوخ میداند، روایاتی که درباره اخنوخ در منابع اسلامی آمده است نیز ذیل احادیث ادریس قرار میگیرند. بر این اساس نام وی حدود ۴۴ بار به لفظ اَخنوخ و چندین بار به لفظ اَحنوخ، اَحنوح، خَنوخ، خَنوح و... در کتاب [[بحارالانوار]] آمده است و صحیفهای منسوب به او در جلد ۹۵ آن کتاب وجود دارد. فضای صحیفه یادشده به فضای کتابهای خَنوخ شباهت دارد؛ مثلاً رؤیت فرشتگان و وعده [[طوفان نوح]] (ع) که در آن صحیفه آمده است. مطالبی نیز از صحیفههای ادریس و سنن ادریس در [[سعد السعود]] تألیف [[سید ابن طاووس]] آمده است.<ref>توفیقی، حسین، مقاله کتاب رازهای خنوخ، مجله هفت آسمان» شماره ۳ و ۴، پاییز و زمستان ۱۳۷۸، ص۲۱.</ref> | ||
برخی معتقدند در مصحف ادریس(ع) از پیامبر گرامی اسلام(ص) با نام «بهائیل» یاد شده است در بخشی از این مصحف آمده است «هنگامی که خداوند ابلیس را تا روز موعود مهلت داد، به او فرمود: برای آن روز بندگانی را برگزیده و قلبهایشان را امتحان کردهام. آنان دوستان من هستند. برای آنها پیامبر مصطفی و امینی چون مرتضی (علی) انتخاب کردهام. پس مصطفی را پیامبر، و آنها (امت) را یاور و انصار قرار دادم. آنها امتی هستند که من برای پیامبرم مصطفی و امینم مرتضی اختیار کرده ام.»<ref name=":0" /> | |||
==پانویس== | ==پانویس== |