کاربر ناشناس
شق الصدر: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Eahmadian |
imported>Eahmadian بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
'''شَقّ الصّدر و غَسل القلب''' یا '''شَقّ البَطن و غَسل القلب'''، به معنای دریدن سینه و شستن قلب، اشاره به ماجرایی در منابع [[اهل سنت]] درباره [[پیامبر اکرم(ص)]] دارد که بنابر آن، [[فرشتگان]] قلب پیامبر اکرم(ص) را از سینه او درآورده و از پلیدی پاک کرده و دوباره در جای خود نهادهاند. افزون بر این ماجرا که به گفته ناقلان، در دوران کودکی پیامبر رخ داده، دست کم دو ماجرای مشابه دیگر نیز نقل کردهاند که گفتهاند یکی در هنگام [[بعثت]] و دیگری در هنگام اسراء و [[معراج]] پیامبر(ص) روی داده است. بنابر نظریه رسمی [[شیعه]] و همچنین برخی عالمان اهل سنت روایاتی که این ماجرا را نقل کردهاند، قابل اعتماد نیستند و وقوع این ماجرا، با عقل و دیگر منابع و باورهای اسلامی سازگار نیست. | '''شَقّ الصّدر و غَسل القلب''' یا '''شَقّ البَطن و غَسل القلب'''، به معنای دریدن سینه و شستن قلب، اشاره به ماجرایی در منابع [[اهل سنت]] درباره [[پیامبر اکرم(ص)]] دارد که بنابر آن، [[فرشتگان]] قلب پیامبر اکرم(ص) را از سینه او درآورده و از پلیدی پاک کرده و دوباره در جای خود نهادهاند. افزون بر این ماجرا که به گفته ناقلان، در دوران کودکی پیامبر رخ داده، دست کم دو ماجرای مشابه دیگر نیز نقل کردهاند که گفتهاند یکی در هنگام [[بعثت]] و دیگری در هنگام اسراء و [[معراج]] پیامبر(ص) روی داده است. بنابر نظریه رسمی [[شیعه]] و همچنین برخی عالمان اهل سنت روایاتی که این ماجرا را نقل کردهاند، قابل اعتماد نیستند و وقوع این ماجرا، با عقل و دیگر منابع و باورهای اسلامی سازگار نیست. | ||
==شرح ماجرا== | ==شرح ماجرا== | ||
منابع اهل سنت نقل کردهاند که وقتی پیامبر در دوران کودکی نزد [[حلیمه سعدیه|حلیمه]] دایه خود و در میان قبیله بنیسعد به سر میبرد، واقعهای عجیب برایش روی داد. روزی همراه گوسفندان به صحرا رفت. ناگهان چند فرشته به شکل انسان و با لباس سفید او را گرفتند | منابع اهل سنت نقل کردهاند که وقتی پیامبر در دوران کودکی نزد [[حلیمه سعدیه|حلیمه]] دایه خود و در میان قبیله بنیسعد به سر میبرد، واقعهای عجیب برایش روی داد. روزی همراه گوسفندان به صحرا رفت. ناگهان چند فرشته به شکل انسان و با لباس سفید او را گرفتند و سینهاش را شکافتند و قلب او را بیرون آوردند. سپس قلب را در تشت سفیدی شستند و لکه تیرهای را از آن زدودند و آن گاه قلب را در سینه گذاشتند و سینه را التیام بخشیدند. فرشتگان بدین وسیله، پیامبر را از صفات بد پاکیزه ساختند. پسر حلیمه (برادر رضاعی محمد(ص)) که شاهد ماجرا بود، سراسیمه به حلیمه خبر رساند.<ref>ابناسحاق، ص ۲۷؛ ابنهشام، ج۱، ص ۱۷۳۱۷۴؛ ابنسعد، ج ۱، ص ۱۱۲؛ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۰</ref> | ||
حلیمه بهشدت نگران شد و کودک را نزد کاهنی برد تا ماجرا را از او بپرسد. کاهن پس از شنیدن سخنان کودک، هشدار داد که او در آینده، دینِ مردم را تغییر خواهد داد. حلیمه نگرانتر شد و تصمیم گرفت برای حفظ جان کودک از دست دشمنان، او را به نزد مادرش در [[مکه]] بازگرداند.<ref>طبری، ج ۲، ص ۱۶۳؛ ابنجوزی، ج۲، ص۲۶۷؛ ابناثیر، ۱۳۹۹۱۴۰۲، ج ۱، ص۴۶۴ـ ۴۶۵</ref> | حلیمه بهشدت نگران شد و کودک را نزد کاهنی برد تا ماجرا را از او بپرسد. کاهن پس از شنیدن سخنان کودک، هشدار داد که او در آینده، دینِ مردم را تغییر خواهد داد. حلیمه نگرانتر شد و تصمیم گرفت برای حفظ جان کودک از دست دشمنان، او را به نزد مادرش در [[مکه]] بازگرداند.<ref>طبری، ج ۲، ص ۱۶۳؛ ابنجوزی، ج۲، ص۲۶۷؛ ابناثیر، ۱۳۹۹۱۴۰۲، ج ۱، ص۴۶۴ـ ۴۶۵</ref> |