پرش به محتوا

امام هادی علیه‌السلام: تفاوت میان نسخه‌ها

ایجاد منبع برای نیازمندی مدرک
(ایجاد منبع برای نیازمندی مدرک)
خط ۶۲: خط ۶۲:
به گفته رسول جعفریان، اگرچه متوکل برنامه آوردن امام هادی(ع) به سامرا را به گونه‌ای طراحی کرده بود که حساسیت مردم برانگیخته نشود و مسافرت اجباری امام، پیامدهایی به دنبال نداشته باشد، ولی مردم مدینه متوجه شده بودند.<ref>جعفریان، رسول، حيات فكرى و سياسى ائمه، ۱۳۸۱ش، ص۵۰۵</ref> از یحیی بن هرثمه نقل شده است که مردم مدینه بسیار ناراحت و برآشفته شدند و ناراحتی آنان به حدی رسید که ناله و شیون به راه‌ انداختند در حالی که تا آن زمان، مدینه چنین وضعی به خود ندیده بود.<ref>سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۴۹۲.</ref>{{یادداشت| گزارش یحیی بن هرثمه این است:  چون وارد [[مدینه]] شدم مردم همگی ناله و فریاد و شیونی کردند که بی‌سابقه بود و گویا قیامت برپا شده بود چون نگران جانِ امام هادی  بودند زیرا امام در حقشان احسان می کرد و ملازم مسجد بود و هیچ تمایلی به دنیا نداشت. [ضجّ أهلُها ضجيجاً عظيماً ما سمع الناس بمثله خوفاً علىٰ عليّ و قامت الدنيا على ساق لأنه كان محسناً اليهم ملازماً للمسجد لم يكن عنده ميل الى الدنيا] (سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۴۹۴.)}} امام هادی(ع) پس از خروج از مدینه به [[کاظمین]] وارد شد و در آنجا با استقبال مردم مواجه گردید.<ref>مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۲۶ق، ص۲۳۶-۲۳۷.</ref> در کاظمین به خانه [[خزیمة بن حازم]] رفت و از آنجا به سوی سامرا حرکت داده شد.<ref>مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۲۶ق، ص۲۳۷.</ref>  
به گفته رسول جعفریان، اگرچه متوکل برنامه آوردن امام هادی(ع) به سامرا را به گونه‌ای طراحی کرده بود که حساسیت مردم برانگیخته نشود و مسافرت اجباری امام، پیامدهایی به دنبال نداشته باشد، ولی مردم مدینه متوجه شده بودند.<ref>جعفریان، رسول، حيات فكرى و سياسى ائمه، ۱۳۸۱ش، ص۵۰۵</ref> از یحیی بن هرثمه نقل شده است که مردم مدینه بسیار ناراحت و برآشفته شدند و ناراحتی آنان به حدی رسید که ناله و شیون به راه‌ انداختند در حالی که تا آن زمان، مدینه چنین وضعی به خود ندیده بود.<ref>سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۴۹۲.</ref>{{یادداشت| گزارش یحیی بن هرثمه این است:  چون وارد [[مدینه]] شدم مردم همگی ناله و فریاد و شیونی کردند که بی‌سابقه بود و گویا قیامت برپا شده بود چون نگران جانِ امام هادی  بودند زیرا امام در حقشان احسان می کرد و ملازم مسجد بود و هیچ تمایلی به دنیا نداشت. [ضجّ أهلُها ضجيجاً عظيماً ما سمع الناس بمثله خوفاً علىٰ عليّ و قامت الدنيا على ساق لأنه كان محسناً اليهم ملازماً للمسجد لم يكن عنده ميل الى الدنيا] (سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۴۹۴.)}} امام هادی(ع) پس از خروج از مدینه به [[کاظمین]] وارد شد و در آنجا با استقبال مردم مواجه گردید.<ref>مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۲۶ق، ص۲۳۶-۲۳۷.</ref> در کاظمین به خانه [[خزیمة بن حازم]] رفت و از آنجا به سوی سامرا حرکت داده شد.<ref>مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۲۶ق، ص۲۳۷.</ref>  


حضرت هادی به ظاهر مورد احترام متوکل بود، ولی متوکل علیه او دسیسه می‌کرد<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۱۱.</ref> تا از ابهت و عظمت آن حضرت در چشم مردم بکاهد.<ref>طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۱۲۶.</ref> به گفته [[شیخ مفید]]، نخستین روزی که امام وارد سامرا شد، متوکل دستور داد تا او را یک روز در «خانِ صَعالیک» (محل استقرار و تجمع گدایان و مستمندان) نگاه داشتند و روز بعد به خانه‌ای که برای اسکان آن حضرت در نظر گرفته شده بود، بردند.<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۱۱.</ref> به نظر [[صالح بن سعید]]، این اقدام به قصد تحقیر امام هادی(ع) انجام شده است.<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۱۱.</ref> به متوکل گزارش داده بودند که در منزل امام هادی(ع) ادوات جنگی و نامه‌هایی از شیعیان به او وجود دارد؛ به همین دلیل، به دستور متوکل تعدادی از مأموران، غافلگیرانه به منزل امام هادی حمله بردند.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۱۱.</ref> هنگامی که امام را به مجلس متوکل بردند، کاسه شرابی در دست خلیفه بود و او آن را به امام تعارف کرد.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۱۱.</ref> امام با بیان اینکه گوشت و خون من به [[شراب]] آلوده نشده، درخواست متوکل را رد کرد.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۱۱.</ref> آنگاه متوکل از حضرت خواست شعری بخواند که او را به وَجد آورد.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۱۱.</ref> امام در ابتدا درخواست او نپذیرفت، اما با اصرار متوکل اصرار اشعاری خواند که متوکل و دیگران را تحت تأثیر قرار داد، به گونه‌ای که صورت متوکل از کثرت گریه خیس شد و دستور داد بساط شراب را برچینند و امام را با احترام به خانه‌اش بازگردانند.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۱۲.</ref> تهدیدات و سخت‌گیری‌های حاکمان عباسی نسبت به امام هادی(ع)  در مدت اقامت در سامرا گاه با کندن قبری{{یادداشت|فإذا هو عليه السلام جالس على صدر حصير وبحذائه قبر محفور (مجلسی، بحار الأنوار،۱۴۰۳ ق، ج۵۹، ص۲۰.)}} در اتاق محل زندگی وی و یا احضارهای شبانه و بی‌خبر به کاخ و ممانعت از ارتباط شیعیان با او همواره ادامه داشت.<ref>مجلسی، بحار الأنوار،۱۴۰۳ ق، ج۵۹، ص۲۰.</ref>
حضرت هادی به ظاهر مورد احترام متوکل بود، ولی متوکل علیه او دسیسه می‌کرد<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۱۱.</ref> تا از ابهت و عظمت آن حضرت در چشم مردم بکاهد.<ref>طبرسی، إعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۱۲۶.</ref> به گفته [[شیخ مفید]]، نخستین روزی که امام وارد سامرا شد، متوکل دستور داد تا او را یک روز در «خانِ صَعالیک» (محل استقرار و تجمع گدایان و مستمندان) نگاه داشتند و روز بعد به خانه‌ای که برای اسکان آن حضرت در نظر گرفته شده بود، بردند.<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۱۱.</ref> به نظر [[صالح بن سعید]]، این اقدام به قصد تحقیر امام هادی(ع) انجام شده است.<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۱۱.</ref> به متوکل گزارش داده بودند که در منزل امام هادی(ع) ادوات جنگی و نامه‌هایی از شیعیان به او وجود دارد؛ به همین دلیل، به دستور متوکل تعدادی از مأموران، غافلگیرانه به منزل امام هادی حمله بردند.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۱۱.</ref> هنگامی که امام را به مجلس متوکل بردند، کاسه شرابی در دست خلیفه بود و او آن را به امام تعارف کرد.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۱۱.</ref> امام با بیان اینکه گوشت و خون من به [[شراب]] آلوده نشده، درخواست متوکل را رد کرد.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۱۱.</ref> آنگاه متوکل از حضرت خواست شعری بخواند که او را به وَجد آورد.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۱۱.</ref> امام در ابتدا درخواست او نپذیرفت، اما با اصرار متوکل اصرار اشعاری خواند که متوکل و دیگران را تحت تأثیر قرار داد، به گونه‌ای که صورت متوکل از کثرت گریه خیس شد و دستور داد بساط شراب را برچینند و امام را با احترام به خانه‌اش بازگردانند.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۱۲.</ref> تهدیدات و سخت‌گیری‌های حاکمان عباسی نسبت به امام هادی(ع)  در مدت اقامت در سامرا گاه با کندن قبری{{یادداشت|فإذا هو عليه السلام جالس على صدر حصير وبحذائه قبر محفور (مجلسی، بحار الأنوار،۱۴۰۳ ق، ج۵۹، ص۲۰.)}} در اتاق محل زندگی وی و یا احضارهای شبانه و بی‌خبر به کاخ و ممانعت از ارتباط شیعیان با او همواره ادامه داشت.<ref>مجلسی، بحار الأنوار،۱۴۰۳ ق، ج۵۹، ص۲۰.</ref>
برخی از نویسندگان دلایل برخورد خصمانه متوکل با امام هادی را چنین نوشته‌اند:
برخی از نویسندگان دلایل برخورد خصمانه متوکل با امام هادی را چنین نوشته‌اند:
#متوکل از نظر کلامی به جریان [[اهل حدیث]] که ضدّ [[معتزله]] و [[شیعه]] بودند، گرایش داشت و اهل حدیث متوکل را علیه شیعیان تحریک می‌کردند و در نتیجه سرکوبی شیعه با شدّت هر چه بیشتر دنبال شد؛
#متوکل از نظر کلامی به جریان [[اهل حدیث]] که ضدّ [[معتزله]] و [[شیعه]] بودند، گرایش داشت و اهل حدیث متوکل را علیه شیعیان تحریک می‌کردند و در نتیجه سرکوبی شیعه با شدّت هر چه بیشتر دنبال شد؛
#متوکل نگران جایگاه اجتماعی خود بود و از ارتباط مردم با [[امامان شیعه]] هراس داشت؛ از این رو می‌کوشید این پیوند را قطع کند.{{مدرک}} متوکل در همین راستا [[حرم امام حسین(ع)|مرقد امام حسین]](ع) را تخریب کرد و زمین آن منطقه را شخم زد و نسبت به [[زیارت|زائران]] امام حسین، سختگیری شدید و مجازات‌های هولناکی به کار بست.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۹۸۷م، ص۴۷۸‌.</ref>
#متوکل نگران جایگاه اجتماعی خود بود و از ارتباط مردم با [[امامان شیعه]] هراس داشت؛ از این رو می‌کوشید این پیوند را قطع کند.طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ص۴۳۸. متوکل در همین راستا [[حرم امام حسین(ع)|مرقد امام حسین]](ع) را تخریب کرد و زمین آن منطقه را شخم زد و نسبت به [[زیارت|زائران]] امام حسین، سختگیری شدید و مجازات‌های هولناکی به کار بست.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۹۸۷م، ص۴۷۸‌.</ref>


پس از [[متوکل]] فرزندش [[منتصر]] بر سر کار آمد. در این دوره فشار حکومت بر خاندان [[علویان|علوی]] از جمله امام هادی(ع) کاستی گرفت.<ref>جعفریان، حیات فکری -سیاسی امامان شیعه، ص۶۲۸.</ref>
پس از [[متوکل]] فرزندش [[منتصر]] بر سر کار آمد. در این دوره فشار حکومت بر خاندان [[علویان|علوی]] از جمله امام هادی(ع) کاستی گرفت.<ref>جعفریان، حیات فکری -سیاسی امامان شیعه، ص۶۲۸.</ref>
confirmed، protected، templateeditor
۱۲٬۸۶۴

ویرایش