پرش به محتوا

شعب ابی‌طالب: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۱۳۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۱ نوامبر ۲۰۱۷
ویرایش+منبع یابی+اصلاح پاورقی و منابع براساس شیوه ارجاع+اصلاح درجه بندی
imported>M.r.seifi
(ویرایش+منبع یابی+اصلاح پاورقی و منابع براساس شیوه ارجاع+اصلاح درجه بندی)
خط ۲۳: خط ۲۳:


==محاصره بنی هاشم==
==محاصره بنی هاشم==
مهم‌ترین حادثه‌ای که موجب شهرت شعب ابی‌طالب شده است، ماجرای محاصره بنی‌هاشم در این منطقه است. در شب اول [[محرم]] [[سال هفتم بعثت]]<ref>مقریزی، إمتاع الأسماع، ج۱، ص۴۴</ref>در این شعب [[رسول خدا(ص)]] به همراه [[بنی‌هاشم]] و [[بنی عبدالمطلب]] به جز[[ابولهب]] و فرزندانش<ref>مقریزی، إمتاع الأسماع، ج۱، ص۴۴</ref>در محاصره اقتصادی سایر خاندان‌های [[قریش|قُرَیش]] قرار گرفتند و آن دوران را با مشقت و رنج فراوان سپری کردند.<ref> ابن سعد، ج۱،ص۱۶۳</ref> این محاصره سه سال طول کشید.<ref> ابن سعد، ج۱،ص۱۶۳</ref>
مهم‌ترین حادثه‌ای که موجب شهرت شعب ابی‌طالب شده است، ماجرای محاصره بنی‌هاشم در این منطقه است. در شب اول [[محرم]] [[سال هفتم بعثت]]<ref>مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۴۴.</ref>در این شعب [[رسول خدا(ص)]] به همراه [[بنی‌هاشم]] و [[بنی عبدالمطلب]] به جز[[ابولهب]] و فرزندانش<ref>مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۴۴.</ref>در محاصره اقتصادی سایر خاندان‌های [[قریش|قُرَیش]] قرار گرفتند و آن دوران را با مشقت و رنج فراوان سپری کردند.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱،ص۱۶۳.</ref> این محاصره سه سال طول کشید.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱،ص۱۶۳</ref>


در اواخر سال ششم سران قریش از نفوذ و پیشرفت حیرت‌انگیز آیین [[توحید|یکتاپرستانه]] [[اسلام]] سخت ناراحت بودند و در فکر چاره و راه‌حلی بودند.
در اواخر سال ششم سران قریش از نفوذ و پیشرفت حیرت‌انگیز آیین [[توحید|یکتاپرستانه]] [[اسلام]] سخت ناراحت بودند و در فکر چاره و راه‌حلی بودند.{{مدرک}}


[[اسلام]]‌آوردنِ افرادی مانند [[حمزه]] و تمایل جوانان قریش و آزادی عملی که در کشور [[هجرت به حبشه|حبشه]] نصیب [[مسلمانان]] شده بود، بر حیرت و سرگردانی سران قریش افزوده بود و از اینکه از نقشه‌های خود بهره‌ای نمی‌بردند، سخت متأثر بودند؛ از این رو به فکر نقشۀ دیگری افتادند و خواستند با محاصرۀ اقتصادی از نفوذ و گسترش اسلام بکاهند و پایه‌گذار و هواداران آن را در میان این حصار خفه سازند.<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۶۳.</ref><ref>شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص۵۳.</ref>
[[اسلام]]‌آوردنِ افرادی مانند [[حمزه]] و تمایل جوانان قریش و آزادی عملی که در کشور [[هجرت به حبشه|حبشه]] نصیب [[مسلمانان]] شده بود، بر حیرت و سرگردانی سران قریش افزوده بود و از اینکه از نقشه‌های خود بهره‌ای نمی‌بردند، سخت متأثر بودند؛ از این رو به فکر نقشۀ دیگری افتادند و خواستند با محاصرۀ اقتصادی از نفوذ و گسترش اسلام بکاهند و پایه‌گذار و هواداران آن را در میان این حصار خفه سازند.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۶۳؛ شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۱۳۹۰ش، ص۵۳.</ref>


===پیمان مشرکان===
===پیمان مشرکان===
[[مشرک]]ان در [[دارالندوه]] جلسه‌ای تشکیل دادند و عهدنامه‌ای به خط [[منصور بن عکرمه]] و امضای هیئت عالی قریش نوشتند و در داخل [[کعبه]] آویزان کردند و [[سوگند]] یاد کردند که ملت قریش، تا دم مرگ طبق موازین ذیل عمل کند:
مشرکان در [[دارالندوه]] جلسه‌ای تشکیل دادند و عهدنامه‌ای به خط [[منصور بن عکرمه]] و امضای هیئت عالی قریش نوشتند و در داخل [[کعبه]] آویزان کردند و [[سوگند]] یاد کردند که ملت قریش، تا دم مرگ طبق موازین ذیل عمل کند:


'''مواد پیمان نامه'''
'''مواد پیمان نامه'''
خط ۳۷: خط ۳۷:
* زن دادن به مسلمانان یا زن گرفتن از آنان ممنوع است.
* زن دادن به مسلمانان یا زن گرفتن از آنان ممنوع است.
* پیمان‌نامه فقط در صورتی ملغی خواهد شد که محمد(ص) را برای کشتن به آنان تسلیم کنند.
* پیمان‌نامه فقط در صورتی ملغی خواهد شد که محمد(ص) را برای کشتن به آنان تسلیم کنند.
متن پیمان با مواد یادشده به امضای تمامی بانفوذان قریش جز [[مطعم بن عدی]]<ref>اعلام الوری، ص۷۲ </ref> رسید و با شدت هر چه تمام‌تر به اجرا گذاشته شد.<ref>البدایه و النهایه، ج۳، ص۸۴-۸۶.</ref><ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۶۳</ref><ref>شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص۵۳</ref><ref>ذهبی، تاریخ الإسلام، ج۲، ص۷۱۰</ref>
متن پیمان با مواد یادشده به امضای تمامی بانفوذان قریش جز [[مطعم بن عدی]]<ref>طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۷۲ </ref> رسید و با شدت هر چه تمام‌تر به اجرا گذاشته شد.<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۸۴-۸۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۶۳؛ شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۱۳۹۰ش، ص۵۳؛ ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۷۱۰</ref>
[[ابو طالب]] از [[بنی هاشم]] دعوتی کرد و یاری پیامبر را بر دوش آنان گذاشت و دستور داد عموم فامیل از محیط [[مکه]] به دره‌ای که در میان کوه‌های مکه قرار داشت و به شعب ابی طالب معروف بود که دارای خانه‌های کوچک و سایبان‌های مختصری بود منتقل شوند و در آنجا سکنا گزینند. او اطراف آن را افرادی گماشت تا از شعب حراست کنند.
[[ابو طالب]] بنی هاشم را دعوت کرد و حمایت از پیامبر را بر عهده آنان گذاشت. وی دستور داد عموم فامیل از محیط [[مکه]] به دره‌ای که در میان کوه‌های مکه قرار داشت و به شعب ابی طالب معروف بود که دارای خانه‌های کوچک و سایبان‌های مختصری بود منتقل شوند و در آنجا سکنا گزینند. او افرادی را در اطراف شعب گماشت تا از شعب حراست کنند.{{مدرک}}


برای اجتماع همه بنی هاشم در شعب ابی طالب، نتایجی ذکر کرده‌اند از جمله:
برای اجتماع همه بنی‌هاشم در شعب ابی طالب، نتایجی ذکر کرده‌اند از جمله:
#امکان مراقبت دائمی همه بنی هاشم از جان پیامبر فراهم شد.
#امکان مراقبت دائمی همه بنی‌هاشم از جان پیامبر فراهم شد.
# از فشار روانی قریش بر روی مشرکان بنی هاشم جلوگیری می‌کرد.<ref>زرگری نژاد، تاریخ صدر اسلام، ص۲۸۱</ref>
#همدردی و تعصب مشترک خاندان بنی‌هاشم را استمرار می‌داد.
#از فشار روانی قریش بر روی مشرکان بنی هاشم جلوگیری می‌کرد.
#محاصره بنی‌هاشم، عواطف خاندان‌های وابسته به بنی‌هاشم را تحریک می‌کرد.<ref>زرگری نژاد، تاریخ صدر اسلام (عصر نبوت)، ۱۳۸۴ش، ص۲۸۱-۲۸۲.</ref>


هر کس به شهر مکه وارد می‌شد، حق نداشت با بنی هاشم معامله کند و اگر کسی چنین کاری انجام می‌داد اموالش را مصادره می‌کردند.<ref>اعلام الوری، ص۷۱-۷۲</ref>
هر کس به شهر مکه وارد می‌شد، حق نداشت با بنی هاشم معامله کند و اگر کسی چنین کاری انجام می‌داد اموالش را مصادره می‌کردند.<ref>طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۷۱-۷۲</ref>


مسلمانان در مواقعی که مراسمی رسمی وجود داشت می‌توانستند برای خرید یا دعوت و تبلیغ از شعب خارج شوند.<ref>اعلام الوری، ص۷۲</ref> [[رسول خدا(ص)]] سال نخست هنگام موسم [[حج]] هر که را دید به [[اسلام]] دعوت کرد و همین امر باعث کینۀ [[شرک|مشرکان]] شد و به ابوطالب گفتند که برادرزاده‌ات را به ما تحویل بده که قصد قتل او را داریم. ابوطالب پاسخ محکمی به آنان داد و آنان را ناامید کرد.<ref>اعلام الوری، ص۷۲-۷۳</ref>
مسلمانان در مواقعی که مراسمی رسمی وجود داشت می‌توانستند برای خرید یا دعوت و تبلیغ از شعب خارج شوند.<ref>طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۷۲</ref> [[رسول خدا(ص)]] سال نخست هنگام موسم [[حج]] هر که را دید به [[اسلام]] دعوت کرد و همین امر باعث کینۀ [[شرک|مشرکان]] شد و به ابوطالب گفتند که برادرزاده‌ات را به ما تحویل بده که قصد قتل او را داریم. ابوطالب پاسخ محکمی به آنان داد و آنان را ناامید کرد.<ref>طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۷۲-۷۳</ref>


ابوطالب از ترس اینکه مبادا نیمه شب پیامبر(ص) را بکشند، هرگاه پیامبر به خواب می‌رفت رختخواب خود را در یک طرف او می‌انداخت و محل خواب یکی از فرزندانش را در طرف دیگر قرار می‌داد و پیامبر را در وسط قرار می‌داد.
ابوطالب از ترس اینکه مبادا نیمه شب پیامبر(ص) را بکشند، هرگاه پیامبر به خواب می‌رفت رختخواب خود را در یک طرف او می‌انداخت و محل خواب یکی از فرزندانش را در طرف دیگر قرار می‌داد و پیامبر را در وسط قرار می‌داد.{{مدرک}}


===وضع حزن‌انگیز بنی هاشم===
===وضع حزن‌انگیز بنی هاشم===
محاصره شعب سه سال طول کشید فشار و سختگیری‌ها به حدی رسید که نالۀ فرزندان بنی‌هاشم به گوش مشرکان مکه می‌رسید<ref>قائدان، تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، ۱۳۸۱ش، ص۱۱۴</ref> ولی در دل آنها تأثیر چندانی نمی‌کرد.
محاصره شعب سه سال طول کشید فشار و سختگیری‌ها به حدی رسید که نالۀ فرزندان بنی‌هاشم به گوش مشرکان مکه می‌رسید<ref>قائدان، تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، ۱۳۸۱ش، ص۱۱۴</ref> ولی در دل آنها تأثیر چندانی نمی‌کرد.


جاسوسان قریش در تمام راه مراقب بودند مبادا کسی خواروباری به شعب ابی طالب ببرد. ولی علی‌رغم این کنترل گاه و بیگاه [[حکیم بن حزام]]<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۱، ص۳۵۴ </ref> برادرزادۀ [[خدیجه]] و [[ابوالعاص بن ربیع]]<ref>اعلام الوری، ص۷۳</ref> و [[هشام بن عمر]] نیمه شب‌ها مقداری گندم و خرما بر شتری حمل کرده تا نزدیکی شعب می‌آوردند سپس افسار آن را دور گردنش می‌پیچیدند و رها می‌کردند و گاهی همین مساعدت موجب گرفتاری آنان می‎گردید.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۱، ص۳۵۴ </ref>
جاسوسان قریش در تمام راه مراقب بودند مبادا کسی خواروباری به شعب ابی طالب ببرد. ولی علی‌رغم این کنترل گاه و بیگاه [[حکیم بن حزام]]<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۱، ص۳۵۴ </ref> برادرزادۀ [[خدیجه]] و [[ابوالعاص بن ربیع]]<ref>طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۷۳</ref> و [[هشام بن عمر]] نیمه شب‌ها مقداری گندم و خرما بر شتری حمل کرده تا نزدیکی شعب می‌آوردند سپس افسار آن را دور گردنش می‌پیچیدند و رها می‌کردند و گاهی همین مساعدت موجب گرفتاری آنان می‎گردید.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۱، ص۳۵۴.</ref>


پیامبر و یاران و عمویش ابوطالب و همسرش خدیجه ۳ سال در سخت‌ترین شرایط به سر بردند؛ آنان در این مدت از محل دارایی‌های خدیجه گذران کردند. گاهی نیز اقوام نزدیکشان، به رغم پیمان‌نامه و از سرِ کششِ خون و خانواده پنهانی آذوقه به آنجا می‌فرستادند. مقاومت پیامبر و یاران او در آن مدت، عرصه را بر قریش تنگ کرد. بیشتر آنان که دختر، پسر، نواده‌ یا اقوامی نزدیک در شعب داشت، در پی بهانه بودند تا آنان را از شعب خارج کنند.
پیامبر و یاران و عمویش ابوطالب و همسرش خدیجه ۳ سال در سخت‌ترین شرایط به سر بردند؛ آنان در این مدت از محل دارایی‌های خدیجه گذران کردند. گاهی نیز اقوام نزدیکشان، به رغم پیمان‌نامه و از سرِ کششِ خون و خانواده پنهانی آذوقه به آنجا می‌فرستادند. مقاومت پیامبر و یاران او در آن مدت، عرصه را بر قریش تنگ کرد. بیشتر آنان که دختر، پسر، نواده‌ یا اقوامی نزدیک در شعب داشت، در پی بهانه بودند تا آنان را از شعب خارج کنند.{{مدرک}}


===پایان محاصره===
===پایان محاصره===
در سال دهم [[بعثت]] شبی [[ابوجهل]]، [[حکیم بن حزام]] را که برای [[خدیجه]] بار گندم می‌برد مانع شد. دیگران مداخله کردند و به سرزنش ابوجهل برخاستند. اندک‌اندک گروهی از کرده خود پشیمان گشتند و به طرفداری از بنی هاشم برخاستند که چرا [[بنی مخزوم]] در نعمت به سر ببرند و پسران هاشم و عبدالمطلب در سختی بمانند. و سرانجام گفتند این عهدنامه باید باطل شود. جمعی از شرکت کنندگان در پیمان، تصمیم گرفتند آن را پاره کنند. به روایت [[ابن هشام]] از [[ابن اسحاق]] چون به سروقت پیمان نامه رفتند دیدند موریانه آن را خورده و تنها جمله «باسمک اللهم» از آن باقی مانده است.<ref>شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص۵۳</ref>
در سال دهم [[بعثت]] شبی [[ابوجهل]]، [[حکیم بن حزام]] را که برای [[خدیجه]] بار گندم می‌برد مانع شد. دیگران مداخله کردند و به سرزنش ابوجهل برخاستند. اندک‌اندک گروهی از کرده خود پشیمان گشتند و به طرفداری از بنی هاشم برخاستند که چرا [[بنی مخزوم]] در نعمت به سر ببرند و پسران هاشم و عبدالمطلب در سختی بمانند. و سرانجام گفتند این عهدنامه باید باطل شود. جمعی از شرکت کنندگان در پیمان، تصمیم گرفتند آن را پاره کنند. به روایت [[ابن هشام]] از [[ابن اسحاق]] چون به سروقت پیمان نامه رفتند دیدند موریانه آن را خورده و تنها جمله «باسمک اللهم» از آن باقی مانده است.<ref>شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۱۳۹۰ش، ص۵۳</ref>


در نقل دیگری آمده است خداوند به پیامبرش خبر داد که موریانه، پیمان نامه را خورده و تنها جمله «باسمک اللهم» از آن باقی مانده است. پیامبر نیز ابوطالب را از آن باخبر ساخت.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷م، ج۱، ص۲۳۴</ref> [[ابن هشام]] می‌نویسد گروهی از اهل علم گفته‌اند:
در نقل دیگری آمده است خداوند به پیامبرش خبر داد که موریانه، پیمان نامه را خورده و تنها جمله «باسمک اللهم» از آن باقی مانده است. پیامبر نیز ابوطالب را از آن باخبر ساخت.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۲۳۴</ref> [[ابن هشام]] می‌نویسد گروهی از اهل علم گفته‌اند:
::ابوطالب به انجمن قریش رفت و گفت: برادرزاده‌ام می‌گوید موریانه پیمان نامه‌ای را که نوشته اید خورده و تنها نام خدا را باقی گذاشته؛ ببینید اگر سخن او راست است محاصره ما را بشکنید و اگر دروغ می‌گوید او را به شما خواهم سپرد. چون به سروقت نامه رفتند دیدند موریانه همه آن را جز نام خدا خورده است. بدین ترتیب پیمان محاصره بنی هاشم شکسته شد و آنان از شعب (دره) ابوطالب بیرون آمدند.<ref>شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص۵۳ </ref><ref>اعلام الورای، ص۷۳-۷۴</ref>
::ابوطالب به انجمن قریش رفت و گفت: برادرزاده‌ام می‌گوید موریانه پیمان نامه‌ای را که نوشته اید خورده و تنها نام خدا را باقی گذاشته؛ ببینید اگر سخن او راست است محاصره ما را بشکنید و اگر دروغ می‌گوید او را به شما خواهم سپرد. چون به سروقت نامه رفتند دیدند موریانه همه آن را جز نام خدا خورده است. بدین ترتیب پیمان محاصره بنی هاشم شکسته شد و آنان از شعب (دره) ابوطالب بیرون آمدند.<ref>شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۱۳۹۰ش، ص۵۳؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۷۳-۷۴</ref>


===زمان===
===زمان===
به گفتۀ [[محمد بن سعد بن منیع الهاشمی|ابن سعد]] این محاصره در [[محرم]] سال هفتم بعثت اتفاق افتاد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۳</ref>و هنگامی که ابوطالب خبر محوشدن پیمان نامه را به اطلاع مشرکان رساند در سال دهم [[بعثت]] پایان یافت.<ref> قائدان، تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، ۱۳۸۱ش، ص۱۱۴</ref>
به گفتۀ [[محمد بن سعد بن منیع الهاشمی|ابن سعد]] این محاصره در [[محرم]] سال هفتم بعثت اتفاق افتاد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۶۳</ref>و هنگامی که ابوطالب خبر محوشدن پیمان نامه را به اطلاع مشرکان رساند در سال دهم [[بعثت]] پایان یافت.<ref> قائدان، تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، ۱۳۸۱ش، ص۱۱۴</ref>


===اشاره امام علی به ماجرای شعب در نامه به معاویه===
===اشاره امام علی به ماجرای شعب در نامه به معاویه===
به روایت [[نصر بن مزاحم]]، [[حضرت علی|حضرت علی(ع)]] در مورد ظلم و ستم [[قریش]] در شعب ابی طالب به [[پیامبر اکرم‌(ص)|پبامبر اکرم(ص)]] و [[اسلام|مسلمانان]]، چنین به [[معاویه]] نوشت:
به روایت [[نصر بن مزاحم]]، [[حضرت علی|حضرت علی(ع)]] در مورد ظلم و ستم [[قریش]] در شعب ابی طالب به [[پیامبر اکرم‌(ص)|پبامبر اکرم(ص)]] و [[اسلام|مسلمانان]]، چنین به [[معاویه]] نوشت:
::«خویشان ما (قبیلۀ قریش) بر این شدند که پیامبر ما را بکشند و نسل ما را براندازند. دربارۀ ما تصمیم گرفتند و ستم‌ها رواداشتند. خواروبار از ما قطع کردند و آب گوارا از ما بازگرفتند و ما را در جایگاه بیم و هراس نشاندند و جاسوس‌ها بر ما گماشتند و ما را ناچار ساختند تا در میان کوهی ناهموار پناه جوییم و بدین اکتفا نکرده جنگ علیه ما افروختند و پیمان‌نامه در میان خود علیه ما نوشتند بدین مضمون که با ما هم خوراک نشوند و با ما آب ننوشند و با ما وصلت و ازدواج نکنند و خرید و فروش ننمایند و از آنان در امان نباشیم تا اینکه [[محمد(ص)]] را در اختیار آنان نهیم تا اینکه وی را بکشند و جسدش را مثله[=قطعه قطعه] کنند. جز در موسم [[حج]] و [[عمره]] ما [[بنی هاشم]] از امنیت برخوردار نبودیم. اما مشیت [[خداوند]] دربارۀ ما چنین قرار گرفت که ما با تمام وجود از آن حضرت دفاع کنیم. و پروانه وار شمع وجودش را طواف نماییم و با شمشیرهای خود شب و روز از او حمایت کنیم. مومنانمان به انگیزۀ نیل به پاداش پروردگار و کافرانمان به منظور دفاع از از حریم قوم و تبار از وجود مقدس وی حمایت می‌کردند.»<ref>شوشتری، بهج الصباغه، ج۲، ص۳۵۵.</ref>
::«خویشان ما (قبیلۀ قریش) بر این شدند که پیامبر ما را بکشند و نسل ما را براندازند. دربارۀ ما تصمیم گرفتند و ستم‌ها رواداشتند. خواروبار از ما قطع کردند و آب گوارا از ما بازگرفتند و ما را در جایگاه بیم و هراس نشاندند و جاسوس‌ها بر ما گماشتند و ما را ناچار ساختند تا در میان کوهی ناهموار پناه جوییم و بدین اکتفا نکرده جنگ علیه ما افروختند و پیمان‌نامه در میان خود علیه ما نوشتند بدین مضمون که با ما هم خوراک نشوند و با ما آب ننوشند و با ما وصلت و ازدواج نکنند و خرید و فروش ننمایند و از آنان در امان نباشیم تا اینکه [[محمد(ص)]] را در اختیار آنان نهیم تا اینکه وی را بکشند و جسدش را مثله[=قطعه قطعه] کنند. جز در موسم [[حج]] و [[عمره]] ما [[بنی هاشم]] از امنیت برخوردار نبودیم. اما مشیت [[خداوند]] دربارۀ ما چنین قرار گرفت که ما با تمام وجود از آن حضرت دفاع کنیم. و پروانه وار شمع وجودش را طواف نماییم و با شمشیرهای خود شب و روز از او حمایت کنیم. مومنانمان به انگیزۀ نیل به پاداش پروردگار و کافرانمان به منظور دفاع از از حریم قوم و تبار از وجود مقدس وی حمایت می‌کردند.»<ref>شوشتری، بهج الصباغه، ۱۳۷۶ش، ج۲، ص۳۵۵.</ref>


==پانویس==
==پانویس==
خط ۷۵: خط ۷۷:
==منابع==
==منابع==
{{منابع}}
{{منابع}}
*[http://ar.lib.eshia.ir/15334/1/151 آثار اسلامی مکه و مدینه]
 
*ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت،‌دار الکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۰/۱۹۹۰ق.
*ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت،‌دار الکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
*ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، بیروت،‌ دار الفکر، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۶م.
*ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، بیروت،‌ دار الفکر، ۱۴۰۷ق.
*ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
*ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
*ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الأبیاری و عبد الحفیظ شلبی، بیروت،‌ دار المعرفة، بی‌تا.
*أخبار الدولة العباسیة و فیه أخبار العباس و ولده، تحقیق عبد العزیز الدوری و عبد الجبار المطلبی، بیروت،‌ دار الطلیعة، ۱۳۹۱ق.
*أخبار الدولة العباسیة و فیه أخبار العباس و ولده، تحقیق عبد العزیز الدوری و عبد الجبار المطلبی، بیروت،‌ دار الطلیعة، ۱۳۹۱ق.
*بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، بیروت،‌ دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
*بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، بیروت،‌ دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
*جعفریان، رسول، آثار اسلامی مکه و مدینه، تهران، نشر مشعر، چاپ نهم، ۱۳۸۷ش.
*حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، بیروت،‌ دار صادر، چاپ سوم، ۱۹۹۵م.
*حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، بیروت،‌ دار صادر، چاپ سوم، ۱۹۹۵م.
*جعفریان، رسول، آثار اسلامی مکه و مدینه، تهران، نشر مشعر، چاپ نهم، ۱۳۸۷ش.
*ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ دوم،‌ ۱۴۰۹ق.
*ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ دوم،‌ ۱۴۰۹ق.
*زرگری نژاد، غلامحسین، تاریخ صدر اسلام (عصر نبوت)، تهران، انتشارات سمت، چاپ سوم، ۱۳۸۴ش.
*شهیدی، سیدجعفر، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۹۰ش.
*شهیدی، سیدجعفر، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۹۰ش.
*شوشتری، محمدتقی، بهج الصباغه فی شرح نهج البلاغه، تهران، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
*شوشتری، محمدتقی، بهج الصباغه فی شرح نهج البلاغه، تهران، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
*طریحی، مجمع البحرین، نرم افزار مجموعه آثار میلانی (گنجیۀ الحقائق).
*ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الأبیاری و عبد الحفیظ شلبی، بیروت،‌ دار المعرفة، بی‌تا.
*طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری (زندگانی چهارده معصوم علیهم السلام)، ترجمه عزیز الله عطاردی، تهران، انتشارات اسلامیة،  چاپ اوّل، ۱۳۹۰ق.
*طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری (زندگانی چهارده معصوم علیهم السلام)، ترجمه عزیز الله عطاردی، تهران، انتشارات اسلامیة،  چاپ اوّل، ۱۳۹۰ق.
*قائدان، اصغر، تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، تهران، نشر مشعر، چاپ چهارم، ۱۳۸۱ش.
*طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، تهران، انتشارات کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
*قائدان، اصغر، تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، تهران، نشر مشعر، چاپ چهارم، ۱۳۸۱ش.
*کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی،‌ تهران، دار الکتب الإسلامیة، ۱۳۶۵ش.
*کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی،‌ تهران، دار الکتب الإسلامیة، ۱۳۶۵ش.
*مقریزی، احمد بن علی، إمتاع الأسماع بما للنبي من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، تحقیق محمد عبدالحمید نمیسی، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۲۰ق.
{{پایان}}
{{پایان}}


خط ۱۱۵: خط ۱۱۹:
  | رعایت شیوه‌نامه ارجاع = <!--ندارد، دارد-->ندارد
  | رعایت شیوه‌نامه ارجاع = <!--ندارد، دارد-->ندارد
  | کپی‌کاری = <!--از منبع مردود، از منبع خوب، ندارد-->از منبع خوب
  | کپی‌کاری = <!--از منبع مردود، از منبع خوب، ندارد-->از منبع خوب
  | استناد به منابع مناسب = <!--ندارد، ناقص، کامل-->کامل
  | استناد به منابع مناسب = <!--ندارد، ناقص، کامل-->ناقص
  | جانبداری = <!--دارد، ندارد-->ندارد
  | جانبداری = <!--دارد، ندارد-->ندارد
  | رسا بودن = <!--ندارد، دارد-->ندارد
  | رسا بودن = <!--ندارد، دارد-->ندارد
کاربر ناشناس