پرش به محتوا

قاسم بن حسن(ع): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
ویرایش جزیی
جز (تمیزکاری)
جز (ویرایش جزیی)
خط ۲۱: خط ۲۱:


== معرفی ==
== معرفی ==
تاریخ ولادت قاسم بن حسن ثبت نشده است، اما در کتاب‌های تاریخی و در [[مقاتل]] در مورد سن او اظهارنظرهایی شده است؛ در [[مقتل خوارزمی]] آمده است که وی به سن بلوغ نرسیده بود،<ref>خوارمی، مقتل الخوارزمی، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۳۱.</ref> و در [[لباب الانساب]] سن وی ۱۶ ثبت شده است.<ref>بیهقی، لباب الانساب، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۴۰۱.</ref>
تاریخ ولادت قاسم بن حسن ثبت نشده است. با این حال در [[مقتل خوارزمی]] آمده است که وی به سن بلوغ نرسیده بود،<ref>خوارمی، مقتل الخوارزمی، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۳۱.</ref> و در [[لباب الانساب]] سن وی به هنگام شهادت ۱۶ سال ثبت شده است.<ref>بیهقی، لباب الانساب، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۴۰۱.</ref>


[[شیخ مفید]]، مادر قاسم و [[عبدالله بن حسن|عبدالله]] و [[عمرو بن حسن]] را یک کنیز می‌داند،<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۶ق، ج۲، ص۲۰</ref> ولی در [[مقاتل الطالبین]]، مادر او و [[ابوبکر بن حسن]] مشترک دانسته شده است.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۶ق، ص۹۲.</ref>
[[شیخ مفید]]، مادر قاسم و [[عبدالله بن حسن|عبدالله]] و [[عمرو بن حسن]] را یک کنیز دانسته است،<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۶ق، ج۲، ص۲۰.</ref> اما در [[مقاتل الطالبین]]، مادر او و [[ابوبکر بن حسن]] مشترک دانسته شده است.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۶ق، ص۹۲.</ref>
{{تبارنامه امام حسن مجتبی}}
{{تبارنامه امام حسن مجتبی}}
== شب عاشورا ==
== حضور در واقعه کربلا ==
[[شب عاشورا]]، پس از آن که [[امام حسین(ع)]] به یارانش خبر داد که در روز بعد همگی کشته می‌شوند، قاسم بن حسن از عموی خود پرسید که آیا من نیز فردا کشته خواهم شد؟ حضرت پاسخ داد فرزندم مرگ در نزد تو چگونه است؟ وی گفت مرگ در نزد من از عسل شیرین‌تر است. حضرت فرمود: آری، تو نیز فردا به [[شهادت]] خواهی رسید.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۷۷ش، ج۱۷، ص۸۱-۸۲</ref>
در شب عاشورای سال ۶۱ق هنگامی که امام حسین(ع) به یارانش خبر داد که روز بعد کشته می شوند، قاسم بن حسن از او پرسید: آیا من هم کشته می‌شوم؟ امام حسین از او پرسید: مرگ در نزد تو چگونه است؟ قاسم مرگ را در نزد خود شیرین‌تر از عسل توصیف کرد.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۷۷ش، ج۱۷، ص۸۱-۸۲.</ref>
==حضور در میدان==
 
قاسم بن حسن روز عاشورا به حضور امام حسین(ع) آمد تا اجازه‌ی جنگیدن با دشمنان را بگیرد. امام حسین او را در آغوش گرفت و مدتی گریه کرد. قاسم اصرار می‌کرد و دست امام حسین(ع) را می‌بوسید تا این‌که امام به او اجازه داد.
قاسم بن حسن روز عاشورا به حضور امام حسین(ع) آمد تا اجازه‌ی جنگیدن با دشمنان را بگیرد. امام حسین او را در آغوش گرفت و مدتی گریه کرد. قاسم اصرار می‌کرد و دست امام حسین(ع) را می‌بوسید تا این‌که امام به او اجازه داد.
قاسم در حالی که اشک از چشمانش می‌ریخت به سمت میدان رفت و چنین رجز می‌خواند:
قاسم در حالی که اشک از چشمانش می‌ریخت به سمت میدان رفت و چنین رجز می‌خواند:
{{شعر۲|عرض=۶۵
{{شعر۲|عرض=۶۵
|إن تنكروني فأنا ابن الحسن|سبط النبي المصطفى و المؤتمن‏
|إن تنكروني فأنا ابن الحسن|سبط النبي المصطفى و المؤتمن‏
|هذا حسين كالأسير المرتهن|بين أناس لا سقوا صوب المزن‏<ref>بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج۴۵، ص: ۳۴.</ref>
|هذا حسين كالأسير المرتهن|بين أناس لا سقوا صوب المزن‏<ref>مجلسی، بحارالأنوار، بیروت، ج۴۵، ص۳۴.</ref>
|ترجمه= اگر نمی‌شناسید مرا، من پسر حسن، سبط پیامبر برگزیده و امین خدا هستم؛
|ترجمه= اگر نمی‌شناسید مرا، من پسر حسن، سبط پیامبر برگزیده و امین خدا هستم؛
این حسین است که همچون اسیر در میان شما مردم گروگان گرفته شده، خداوند شما مردم را از باران رحمتش سیراب نسازد.}}
این حسین است که همچون اسیر در میان شما مردم گروگان گرفته شده، خداوند شما مردم را از باران رحمتش سیراب نسازد.}}
== شهادت ==
== شهادت ==
[[پرونده:رزم حضرت قاسم در روز عاشورا. تابلوی کاشیکاری در تکیه معاون الملک.jpg|بندانگشتی|رزم حضرت قاسم در [[واقعه عاشورا]]. تابلوی کاشیکاری در [[تکیه معاون الملک]]]]
[[پرونده:رزم حضرت قاسم در روز عاشورا. تابلوی کاشیکاری در تکیه معاون الملک.jpg|بندانگشتی|رزم حضرت قاسم در [[واقعه عاشورا]]. تابلوی کاشیکاری در [[تکیه معاون الملک]]]]
حمید بن مسلم می‌گوید: نوجوانی که چهره‌اش همانند نیمه‌ی ماه می‌درخشید، شمشیری در دست داشت و پیراهنی بلند پوشیده بود، وارد میدان شد و ایستاد تا بند کفش خود را ببندد در حالی که افراد زیادی او را محاصره کرده بودند، اما او به همه چیز بی‌اعتنا بود. در این هنگام [[عمرو بن سعد بن نفیل ازدی|ابن نفیل ازدی]] گفت: بر این نوجوان سخت حمله می‌کنم. حمید گفت: «آن‌هایی که او را محاصره کردند کفایت می‌کند، به خدا سوگند! اگر او بر من حمله کند به سوی او دست دراز نخواهم کرد.» اما ابن نفیل گفت: «اما من بر این نوجوان سخت حمله می‌کنم.» قاسم بن حسن با آن جماعت درگیر شد و ابن نفیل ازدی که در کمین قاسم بود، با شمشیر بر سر وی زد به طوری که سرش شکافته شد.<ref>وقعة الطف، ص۲۴۴.</ref>
[[ابوالفرج اصفهانی]] قاتل قاسم بن حسن را [[عمرو بن سعد بن نفیل ازدی|عمرو بن سعید بن نفیل ازدی]] معرفی کرده است.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۶ق، ص۹۳.</ref> بنا بر آنچه که ابومخنف از حمید بن مسلم نقل کرده، نوجوانی که چهره‌اش همانند نیمه‌ی ماه می‌درخشید، شمشیری در دست داشت و پیراهنی بلند پوشیده بود، وارد میدان شد و ایستاد تا بند کفش خود را ببندد. افراد زیادی او را محاصره کرده بودند، اما او به همه چیز بی‌اعتنا بود. در این هنگام [[عمرو بن سعد بن نفیل ازدی|ابن نفیل ازدی]] گفت: بر این نوجوان سخت حمله می‌کنم. حمید گفت: «آن‌هایی که او را محاصره کردند کفایت می‌کند، به خدا سوگند! اگر او بر من حمله کند به سوی او دست دراز نخواهم کرد.» اما ابن نفیل گفت: «اما من بر این نوجوان سخت حمله می‌کنم.» قاسم بن حسن با آن جماعت درگیر شد و ابن نفیل ازدی که در کمین قاسم بود، با شمشیر بر سر وی زد و سرش شکافته شد.<ref>وقعة الطف، ص۲۴۴.</ref>
 
=== واکنش امام حسین به شهادتش===
[[سید بن طاووس]] در [[لهوف]] شهادت وی را چنین نقل کرده است:
[[سید بن طاووس]] در [[لهوف]] شهادت وی را چنین نقل کرده است:
::هنگامی که ابن فضیل ازدی ضربه‌ای بر سر او زد، سرش شکافت و جوان بر صورت افتاد و فریاد زد یا عمّاه! حسین(ع) مانند باز شکاری خود را بدو رساند و مانند شیری خشمگین حمله برده، ابن فضیل را با شمشیر زد، او دستش را سپر کرد، دستش از آرنج قطع شد. فریادی زد که همه لشکریان صدای او را شنیدند و لشکر کوفه برای نجات او حمله آوردند، اما زیر دست و پای آنان به هلاکت رسید.
بنا به نقل سید بن طاووس، پس از آنکه ابن فضیل ازدی ضربه‌ای بر سر قاسم زد، سرش شکافته شد و بر صورت به زمین افتاد و فریاد زد یا عمّاه! حسین(ع) مانند باز شکاری خود را به او رساند و مانند شیری خشمگین حمله برده، ابن فضیل را با شمشیر زد، او دستش را سپر کرد، دستش از آرنج قطع شد. فریادی زد که همه لشکریان صدای او را شنیدند و لشکر کوفه برای نجات او حمله آوردند، اما زیر دست و پای آنان به هلاکت رسید. همچنین از راوی نقل کرده، وقتی که گرد و غبار که فرو نشست، حسین(ع) را دیدم که بالای سر آن جوان ایستاده است و او در حال جان دادن بود.


::راوی می‌گوید گرد و غبار که فرو نشست، حسین(ع) را دیدم که بالای سر آن جوان ایستاده است و او در حال جان کندن بود.
::حسین(ع) گفت لعنت خدا بر گروهی که تو را کشتند، در روز قیامت پدرت و جدت از آنها خونخواهی خواهند کرد. سپس فرمود به خدا قسم بر عمویت سخت است که او را صدا بزنی اما او اجابت نکند یا اگر اجابت کند، سودی نداشته باشد؛ به خدا قسم امروز روزی است که دشمنان عمویت فراوان و یارانش اندکند!


::حسین(ع) گفت لعنت خدا بر گروهی که تو را کشتند، در [[قیامت|روز قیامت]] پدرت و جدت از آنها خونخواهی خواهند کرد. سپس فرمود به خدا قسم بر عمویت سخت است که او را صدا بزنی اما او اجابت نکند یا اگر اجابت کند، سودی نداشته باشد؛ به خدا قسم امروز روزی است که دشمنان عمویت فراوان و یارانش اندکند!
::سپس آن جوان را بر سینه گرفت و او را نزد دیگر کشته‌شدگان [[بنی هاشم]]<ref>سید بن طاووس، اللهوف، ۱۴۱۴ق، ص۶۸–۶۹.</ref> در کنار [[علی اکبر]] فرزندش خواباند.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۶ق، ص۹۳.</ref> آنگاه رو به آسمان کرد و گفت: «پروردگارا! اینان را نابود کن به طوری که یک نفرشان رها نگردد و آمرزش و مغفرتت را برای همیشه از آنان بگیر. ای پسرعموهایم و ای بستگانم صبر پیشه کنید، سوگند به خدا بعد از امروز هرگز ناگواری و ناراحتی نخواهید دید.»<ref> مقرم، مقتل الحسین، ص۳۳۲؛ مقتل خوارزمی، ج۲، ص۲۸.</ref>


::سپس آن جوان را بر سینه گرفت و او را نزد دیگر کشته شدگان [[بنی هاشم]]<ref>سید بن طاووس، اللهوف، ۱۴۱۴ق، ص۶۸–۶۹.</ref> در کنار [[علی اکبر]] فرزندش خواباند.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۶ق، ص۹۳.</ref> آنگاه رو به آسمان کرد و گفت: «پروردگارا! اینان را نابود کن به طوری که یک نفرشان رها نگردد و آمرزش و مغفرتت را برای همیشه از آنان بگیر. ای پسرعموهایم و ای بستگانم صبر پیشه کنید، سوگند به خدا بعد از امروز هرگز ناگواری و ناراحتی نخواهید دید.»<ref> مقرم، مقتل الحسین، ص۳۳۲؛ مقتل خوارزمی، ج۲، ص۲۸.</ref>
== عروسی قاسم ==
[[ابوالفرج اصفهانی]] قاتل وی را [[عمرو بن سعد بن نفیل ازدی|عمرو بن سعید بن نفیل ازدی]] معرفی کرده است.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۶ق، ص۹۳.</ref>
 
== روضه عروسی قاسم ==
{{اصلی|عروسی قاسم}}
{{اصلی|عروسی قاسم}}
در محافل [[عزاداری]] و [[روضه‌خوانی]]، مشهور است که قاسم با یکی از دختران امام حسین(ع) ازدواج کرده بود؛ اما برخی از محققان در صحت این گزارش تردید دارند و برخی آن را نادرست دانسته‌اند. [[مرتضی مطهری]] برآن است یکی از اموری که از [[تعزیه|تعزیه‌خوانی‌های]] قدیم ما هرگز جدا نمی‌شد، [[عروسی قاسم]] بود، درصورتی که این قضیه در هیچ کتابی از کتاب‌های تاریخی معتبر وجود ندارد. وی از [[محدث نوری]]، نقل می‌کند که: اول کسی که این قضیه را در کتابش نوشته است، [[ملاحسین کاشفی]] در کتاب «[[روضة الشهداء]]» بود و اصل قضیه صددرصد دروغ است.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۷۷ش، ج۱۷، ص۷۷.</ref>
در محافل [[عزاداری]] و [[روضه‌خوانی]]، مشهور است که قاسم با یکی از دختران امام حسین(ع) ازدواج کرده بود؛ اما برخی از محققان در صحت این گزارش تردید دارند و برخی آن را نادرست دانسته‌اند. [[مرتضی مطهری]] برآن است یکی از اموری که از [[تعزیه|تعزیه‌خوانی‌های]] قدیم ما هرگز جدا نمی‌شد، [[عروسی قاسم]] بود، درصورتی که این قضیه در هیچ کتابی از کتاب‌های تاریخی معتبر وجود ندارد. وی از [[محدث نوری]]، نقل می‌کند که: اول کسی که این قضیه را در کتابش نوشته است، [[ملاحسین کاشفی]] در کتاب «[[روضة الشهداء]]» بود و اصل قضیه صددرصد دروغ است.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۷۷ش، ج۱۷، ص۷۷.</ref>
خط ۱۰۱: خط ۹۵:
  | توضیحات =  
  | توضیحات =  
}}</onlyinclude>
}}</onlyinclude>
[[Category:فرزندان امام حسن مجتبی]]
[[Category:شهدای بنی‌هاشم در واقعه کربلا]]
[[Category:یاران امام حسین]]
[[Category:مدفونان در حرم امام حسین]]
[[Category:مقاله‌های با درجه اهمیت ب]]
[[Category:امامزادگان شهید]]
[[Category:فرزندان امام حسن مجتبی]]
[[Category:شهدای بنی‌هاشم در واقعه کربلا]]
[[Category:یاران امام حسین]]
[[Category:مدفونان در حرم امام حسین]]
[[Category:مقاله‌های با درجه اهمیت ب]]
[[Category:امامزادگان شهید]]


[[رده:فرزندان امام حسن مجتبی]]
[[رده:فرزندان امام حسن مجتبی]]