Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۶٬۲۱۵
ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:دلدل بر نگین انگشتری.jpg|LEFT|بندانگشتی| 300px|حکاکی واژه دلدل بر روی نگین انگشتری]] | [[پرونده:دلدل بر نگین انگشتری.jpg|LEFT|بندانگشتی| 300px|حکاکی واژه دلدل بر روی نگین انگشتری]] | ||
'''دُلدُل''' | '''دُلدُل''' نام قاطر [[پیامبر(ص)]] بود. پیامبر اسلام هنگام درگذشت، دلدل را همراه با دیگر مرکبها و وسایل شخصی نظیر [[عمامه]]، جامه و عصا و انگشتری، به وصی خود [[حضرت علی]] بخشید. دلدل پس از [[شهادت]] امام علی، به [[امام حسن(ع)]] و سپس به [[امام حسین(ع)]] و پس از ایشان به [[محمد بن حنفیه]] رسید. | ||
==هدیه مقوقس== | ==هدیه مقوقس== | ||
به گفته [[طبری]]، در [[سال ۷ هجری]]، [[حاطب بن ابی بلتعه]] از نزد مقوقس (حاکم [[اسکندریه]]) چند هدیه برای پیامبر(ص) آورد؛ از جمله کنیزی به نام [[ماریه قبطیه]] و خواهرش سیرین، و استری(قاطر) به نام دلدل و درازگوشی به نام [[یعفور]] و جامهای.<ref> طبری، ج۳، ص۲۱، ۱۷۴؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۵۱۱؛ ابن سعد، ج۱، ص۱۰۷،۲۰۰؛ ابن اثیر، ج۲، ص۲۲۵.</ref> | به گفته [[طبری]]، در [[سال ۷ هجری]]، [[حاطب بن ابی بلتعه]] از نزد مقوقس (حاکم [[اسکندریه]]) چند هدیه برای پیامبر(ص) آورد؛ از جمله کنیزی به نام [[ماریه قبطیه]] و خواهرش سیرین، و استری(قاطر) به نام دلدل و درازگوشی به نام [[یعفور]] و جامهای.<ref> طبری، ج۳، ص۲۱، ۱۷۴؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۵۱۱؛ ابن سعد، ج۱، ص۱۰۷،۲۰۰؛ ابن اثیر، ج۲، ص۲۲۵.</ref> | ||
بر اساس گزارشی دیگر، دلدل را فروة بن عمرو جذامی فرماندار قیصر روم در [[اردن]] فعلی به پیامبر(ص) هدیه داده بود<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۰۷،۲۰۰.</ref> این نخستین استری بود که در [[اسلام]] دیده شد.<ref>ابن سعد، ج۱، ص۳۸۱؛ ابن اثیر، ج۲، ص۳۱۴؛ ذهبی، ج۱، ص۵۱۹.</ref> | بر اساس گزارشی دیگر، دلدل را فروة بن عمرو جذامی فرماندار قیصر روم در [[اردن]] فعلی به پیامبر(ص) هدیه داده بود.<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۰۷،۲۰۰.</ref> این نخستین استری بود که در [[اسلام]] دیده شد.<ref>ابن سعد، ج۱، ص۳۸۱؛ ابن اثیر، ج۲، ص۳۱۴؛ ذهبی، ج۱، ص۵۱۹.</ref> | ||
دلدل استر یا قاطری خاکستری رنگ بوده و به همین دلیل گاهی آن را بغله شهباء یا بغله شبهاء نامیدهاند<ref>محدث نوری، مستدرک، ج۱۳، ص۳۱۰؛ فتوح، ج۲، ص۴۶۹.</ref> | دلدل استر یا قاطری خاکستری رنگ بوده و به همین دلیل گاهی آن را بغله شهباء یا بغله شبهاء نامیدهاند.<ref>محدث نوری، مستدرک، ج۱۳، ص۳۱۰؛ فتوح، ج۲، ص۴۶۹.</ref> | ||
{{شعر۲|گفتی سرمست در سبزه و گل است |یا سواره بر [[براق]] و دلدل است.<ref>مولوی، [[مثنوی معنوی]]، دفتر دوم، ص۳۳۸، بیت ۳۷۹۳.</ref>}} | {{شعر۲|گفتی سرمست در سبزه و گل است |یا سواره بر [[براق]] و دلدل است.<ref>مولوی، [[مثنوی معنوی]]، دفتر دوم، ص۳۳۸، بیت ۳۷۹۳.</ref>}} | ||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
<blockquote>{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ یمْسِک السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَن تَزُولَا ۚ وَلَئِن زَالَتَا إِنْ أَمْسَکهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ ۚ إِنَّهُ کانَ حَلِیمًا غَفُورًا ﴿۴۱﴾|ترجمه= همانا خدا آسمانها و زمین را نگاه میدارد تا نیفتند، و اگر بیفتند بعد از او هیچ کس آنها را نگاه نمیدارد؛ اوست بردبار آمرزنده.|سوره=۳۵|آیه=۴۱}}</blockquote> | <blockquote>{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ یمْسِک السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَن تَزُولَا ۚ وَلَئِن زَالَتَا إِنْ أَمْسَکهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ ۚ إِنَّهُ کانَ حَلِیمًا غَفُورًا ﴿۴۱﴾|ترجمه= همانا خدا آسمانها و زمین را نگاه میدارد تا نیفتند، و اگر بیفتند بعد از او هیچ کس آنها را نگاه نمیدارد؛ اوست بردبار آمرزنده.|سوره=۳۵|آیه=۴۱}}</blockquote> | ||
چون دلدل دید که عباس آهنگ او دارد، رم کرد و چنان شیهههای کشید که نظیر آن شنیده نشده بود و از مهابت آن، عباس بیهوش درافتاد. و حضرت علی(ع) دستور داد استر را بگیرند، اما نتوانستند. آنگاه خود حضرت علی(ع) آن را با نامی غریب خواند. دلدل رام شد و حضرت همراه [[حسنین]] (ع) سوار بر آن شدند. و در حالی که زره پیامبر را در بر و عمامه او را بر سر داشت، با ادای [[شکر]] الهی با همان هیئت به منزل خود رفتند<ref>بحارالانوار، ج۴۲، ص۳۲؛ ابن شهر آشوب، المناقب، ج۲، ص۳۲۵.</ref> | چون دلدل دید که عباس آهنگ او دارد، رم کرد و چنان شیهههای کشید که نظیر آن شنیده نشده بود و از مهابت آن، عباس بیهوش درافتاد. و حضرت علی(ع) دستور داد استر را بگیرند، اما نتوانستند. آنگاه خود حضرت علی(ع) آن را با نامی غریب خواند. دلدل رام شد و حضرت همراه [[حسنین]] (ع) سوار بر آن شدند. و در حالی که زره پیامبر را در بر و عمامه او را بر سر داشت، با ادای [[شکر]] الهی با همان هیئت به منزل خود رفتند.<ref>بحارالانوار، ج۴۲، ص۳۲؛ ابن شهر آشوب، المناقب، ج۲، ص۳۲۵.</ref> | ||
طبق بعضی گزارشهای دیگر پیامبر(ع) دلدل را در غزوه حنین به علی(ع) بخشید، و از او پرسید چرا اسب سوار نمیشود، علی پاسخ داد اسب برای تعقیب و فرار است و من به کسی که بگریزد حمله نمیکنم و از حمله کسی فرار نمیکنم، بنابراین استر برای من کافی است.<ref>ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۴۳؛ مجلسی، ج۴۲، ص۵۹.</ref> | طبق بعضی گزارشهای دیگر پیامبر(ع) دلدل را در غزوه حنین به علی(ع) بخشید، و از او پرسید چرا اسب سوار نمیشود، علی پاسخ داد اسب برای تعقیب و فرار است و من به کسی که بگریزد حمله نمیکنم و از حمله کسی فرار نمیکنم، بنابراین استر برای من کافی است.<ref>ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۴۳؛ مجلسی، ج۴۲، ص۵۹.</ref> |