کاربر ناشناس
دلدل: تفاوت میان نسخهها
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Mahboobi جزبدون خلاصۀ ویرایش |
imported>Hasaninasab جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
چون دلدل دید که عباس آهنگ او را دارد رم کرد و چنان شیههای کشید که نظیر آن شنیده نشده بود و از مهابت آن عباس بیهوش درافتاد. و حضرت علی (ع) دستور داد استر را بگیرند اما نتوانستند آنگاه خود حضرت علی (ع) آن را با نامی غریب خواندند آنگاه دلدل رام شد و حضرت همراه [[حسنین]] علیهمالسلام سوار بر آن شدند. و در حالی که زره پیامبر را در بر و عمامۀ او را سر داشتند با ادای [[شکر]] الهی با همان هیئت به منزل خود رفتند.<ref>بحار الانوار، ج۴۲، ص۳۲</ref><ref> ابن شهر آشوب، المناقب، ج۲، ص۳۲۵</ref> | چون دلدل دید که عباس آهنگ او را دارد رم کرد و چنان شیههای کشید که نظیر آن شنیده نشده بود و از مهابت آن عباس بیهوش درافتاد. و حضرت علی (ع) دستور داد استر را بگیرند اما نتوانستند آنگاه خود حضرت علی (ع) آن را با نامی غریب خواندند آنگاه دلدل رام شد و حضرت همراه [[حسنین]] علیهمالسلام سوار بر آن شدند. و در حالی که زره پیامبر را در بر و عمامۀ او را سر داشتند با ادای [[شکر]] الهی با همان هیئت به منزل خود رفتند.<ref>بحار الانوار، ج۴۲، ص۳۲</ref><ref> ابن شهر آشوب، المناقب، ج۲، ص۳۲۵</ref> | ||
طبق بعضی | طبق بعضی گزارشهای دیگر پیامبر(ع) دلدل را در عزوه حنین به علی(ع) بخشید، و از او پرسید چرا اسب سوار نمی شود، علی پاسخ داد اسب برای تعقیب و فرار است و من به کسی که بگریزد حمله نمی کنم و از حمله کسی فرار نمی کنم، بنابراین استر برای من کافی است.<ref>ابن شهر آشوب، ج3ص 343</ref><ref> مجلسی، ج42ص59</ref> | ||
===دوران امام علی (ع)=== | ===دوران امام علی (ع)=== | ||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
پس از [[شهادت]] [[حضرت علی]] (ع) دلدل به [[امام حسن]] (ع) و سپس به [[امام حسین]] (ع) و پس از ایشان به [[محمد بن حنفیه]] رسید. دلدل بسیار پیر شده بود و چشمانش درست نمیدید و دندانهایش ریخته بود و غذای او را در دهانش میگذاشتند تا روزی به منطقهای به نام [[مبطخه]] یا مطبخه که متعلق به [[قبیله بنی مذحج]] بود، وارد شد و مردی او را از پای درانداخت.<ref>اسدالغابه، ج۱، ص۳۷</ref> <ref>بحار الانوار، ج۱۶، ص۱۲۶</ref> | پس از [[شهادت]] [[حضرت علی]] (ع) دلدل به [[امام حسن]] (ع) و سپس به [[امام حسین]] (ع) و پس از ایشان به [[محمد بن حنفیه]] رسید. دلدل بسیار پیر شده بود و چشمانش درست نمیدید و دندانهایش ریخته بود و غذای او را در دهانش میگذاشتند تا روزی به منطقهای به نام [[مبطخه]] یا مطبخه که متعلق به [[قبیله بنی مذحج]] بود، وارد شد و مردی او را از پای درانداخت.<ref>اسدالغابه، ج۱، ص۳۷</ref> <ref>بحار الانوار، ج۱۶، ص۱۲۶</ref> | ||
بر اساس بعضی از | بر اساس بعضی از گزارشهای تاریخی دلدل تا زمان [[معاویه]] زنده بوده است.<ref>ابن قتیبه، ص149</ref> | ||
==دلدل در ادبیات فارسی== | ==دلدل در ادبیات فارسی== |