کاربر ناشناس
اصحاب فیل: تفاوت میان نسخهها
جز
←واقعه لشکرکشی ابرهه به مکه
imported>Alipour جز (←نامگذاری) |
imported>Mgolpayegani |
||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
==واقعه لشکرکشی ابرهه به مکه== | ==واقعه لشکرکشی ابرهه به مکه== | ||
{{اصلی|عام الفیل}} | {{اصلی|عام الفیل}} | ||
[[طبرسی]] و برخی | [[طبرسی]] و برخی مفسران به این موضوع اشاره کردهاند که ابرهه در [[یمن]] کعبهای ساخت و به مردم امر کرد تا آن را مانند [[حج|مراسم حج]]، [[طواف]] کنند، اما آنها از آن استقبال نکردند و در این بین مردی از [[بنیکنانه]] به یمن آمد و آنجا را آلوده کرد. ابرهه از این عمل عصبانی شد و [[سوگند|قسم]] خورد [[کعبه]] را ویران خواهد کرد تا کسی به [[حج]] و زیارت آنجا نرود و دستور داد که فیل بیاورند و با گروهی از مردم آماده حرکت به سمت مکه شدند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج ۲۰، ص۳۶۲؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج ۱۰، ص۸۲۲.</ref> ابرهه در بین راه شخصی را به قبیله بنیسلیم فرستاد تا مردم را به زیارت کعبۀ ساختگی دعوت کند، اما آن شخص به قتل رسید و این کار کینه ابرهه را بیشتر کرد تا سریعتر بهسمت [[مکه]] حرکت کند.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج ۱۰، ص۸۲۲؛ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج ۲۰، ص۳۶۲.</ref> | ||
===واکنش اهل مکه به لشکر ابرهه=== | ===واکنش اهل مکه به لشکر ابرهه=== | ||
گفته شده است هنگامی که لشکر به [[طائف]] رسید ابرهه از اهل طائف خواست تا شخصی را برای راهنمایی با او بفرستند و مردی از هذیل او را همراهی کرد، وقتی لشکر به نزدیکی [[مکه]] رسید مردم [[قریش]] | گفته شده است هنگامی که لشکر به [[طائف]] رسید ابرهه از اهل طائف خواست تا شخصی را برای راهنمایی با او بفرستند و مردی از هذیل او را همراهی کرد، وقتی لشکر به نزدیکی [[مکه]] رسید مردم [[قریش]] دستهدسته از بلندیهای کوهها بالا رفتند و زمانی که لشکر ابرهه را دیدند، گفتند: «ما هرگز توان مقاومت با آنان را نداریم» و غیر از [[عبدالمطلب]] و شیبة بن عثمان کسی در مکه باقی نماند،<ref>بیهقی، ترجمه دلائل النبوة، ۱۳۶۱ش، ج ۱، ص۷۵.</ref> در این موقعیت حساس عبدالمطلب دو طرف درب [[کعبه]] را گرفت و گفت: | ||
«بار الها | «بار الها هرکسی از آنچه دارد دفاع میکند، تو نیز از خانهات که مظهر جلال توست دفاع کن و نگذار با صلیب و کعبه ساختگیشان بر کعبه تو تجاوز و حرمت آن را هتک کنند، مگذار داخل [[مکه|شهر حرام]] شوند، این نظر من است ولی آنچه تو بخواهی همان واقع میشود».<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج ۲۰، ص۳۶۳؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج ۱۰، ص۸۲۲.</ref> | ||
===ملاقات عبدالمطلب با ابرهه=== | ===ملاقات عبدالمطلب با ابرهه=== | ||
لشکر [[ابرهه]] در نزدیکی مکه به شترانی از [[قریش]] برخورد و آنها را به غنیمت گرفت، از آن جمله دویست شتر از [[عبدالمطلب]] بردند، وقتی خبر شتران به عبدالمطلب رسید، از شهر خارج شد و به طرف لشکرگاه ابرهه رفت. ابرهه پرسید چه درخواستی داری؟ عبدالمطلب گفت درخواست من دویست شتری است که لشکر تو از من بردهاند، ابرهه اظهار تعجب کرد و گفت: «من | لشکر [[ابرهه]] در نزدیکی مکه به شترانی از [[قریش]] برخورد و آنها را به غنیمت گرفت، از آن جمله دویست شتر از [[عبدالمطلب]] بردند، وقتی خبر شتران به عبدالمطلب رسید، از شهر خارج شد و به طرف لشکرگاه ابرهه رفت. ابرهه پرسید چه درخواستی داری؟ عبدالمطلب گفت درخواست من دویست شتری است که لشکر تو از من بردهاند، ابرهه اظهار تعجب کرد و گفت: «من آمدهام خانه عزت و شرف و مایه آبرو و فضیلت شما اعراب و معبد دینیتان را که میپرستید ویران کنم و آن را درهم بکوبم، اما تو درباره خانه دینیات هیچ صحبتی نکردی و از آن هیچ دفاعی نمیکنی و درباره شترانت حرف میزنی و از مال شخصیت دفاع میکنی».<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج ۲۰، ص۳۶۳.</ref> | ||
عبدالمطلب در پاسخ گفت: «ای مَلِک! من با تو درباره مال خود سخن میگویم که اختیار آن را دارم و موظف بر حفظ آن هستم، این خانه هم برای خود صاحبی دارد که از آن دفاع خواهد | عبدالمطلب در پاسخ گفت: «ای مَلِک! من با تو درباره مال خود سخن میگویم که اختیار آن را دارم و موظف بر حفظ آن هستم، این خانه هم برای خود صاحبی دارد که از آن دفاع خواهد کرد و حفظ آن به عهده من نیست.» میگویند این سخن آنچنان ابرهه را ترساند که بدون درنگ دستور داد شتران او را بازگردانند.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج ۱۰، ص۸۲۳؛ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج ۲۰، ص۳۶۳.</ref> | ||
==حمله ابابیل و شکست سپاه ابرهه== | ==حمله ابابیل و شکست سپاه ابرهه== |