confirmed، templateeditor
۱۱٬۵۴۹
ویرایش
جز (ویکی سازی) |
جز (ویکی سازی) |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
{{جعبه نقل قول | عنوان = | نقلقول = [[محمد بن بشیر]]:{{سخ}}{{شعر}}{{ب|إذا نَزَلَ ابْنُ الْمُصْطَفی بَطْنَ طَلْعَةٍ|نَفَی جَدْبَها وَاخْضَرَّ بِالنَّبْتِ عُودُها}}{{ب|وَ زَیدٌ رَبیعُ النّاسِ فی کلِّ شَتْوَةٍ|إذا اخْلَفَتْ انْوارُها وَرُعُودُها}}{{ب|حَمُولٌ لِأَشْناقِ الدَّیاتِ کأنَّهُ|سِراجُ الدُّجی إذْ قارَنَتْهُ سُعُودُها}}{{پایان شعر}} | {{جعبه نقل قول | عنوان = | نقلقول = [[محمد بن بشیر]]:{{سخ}}{{شعر}}{{ب|إذا نَزَلَ ابْنُ الْمُصْطَفی بَطْنَ طَلْعَةٍ|نَفَی جَدْبَها وَاخْضَرَّ بِالنَّبْتِ عُودُها}}{{ب|وَ زَیدٌ رَبیعُ النّاسِ فی کلِّ شَتْوَةٍ|إذا اخْلَفَتْ انْوارُها وَرُعُودُها}}{{ب|حَمُولٌ لِأَشْناقِ الدَّیاتِ کأنَّهُ|سِراجُ الدُّجی إذْ قارَنَتْهُ سُعُودُها}}{{پایان شعر}} | ||
<small>{{وسط چین}}هنگامی که پسر مصطفی به سرزمینی درآید خشکسالی آن را بزداید و چوب خشک آن وادی به سبزی بگراید.{{سخ}}و زید بهار مردم است در هرزمستانی که نزولات و بارندگی نباشد.{{سخ}}همه خونبهاها را میپردازدگویی هنگامی که ستارهاش برآید چون چراغی در تاریکیها است{{پایان}}</small> | <small>{{وسط چین}}هنگامی که پسر مصطفی به سرزمینی درآید خشکسالی آن را بزداید و چوب خشک آن وادی به سبزی بگراید.{{سخ}}و زید بهار مردم است در هرزمستانی که نزولات و بارندگی نباشد.{{سخ}}همه خونبهاها را میپردازدگویی هنگامی که ستارهاش برآید چون چراغی در تاریکیها است{{پایان}}</small> | ||
|تاریخ بایگانی | منبع = <small>شیخ | |تاریخ بایگانی | منبع = <small>[[شیخ مفید]]، [[الارشاد]]، ج۲، ص۲۱؛ بلاذری، أنساب الأشراف، ج۳، ص۷۲-۸۴</small> | تراز =وسط| عرض = 500px | اندازه خط = 14px|رنگ پسزمینه=#ffeebb| گیومه نقلقول = | تراز منبع = چپ}} | ||
در بعضی از منابع آمده زید بن حسن(ع) وقتی به «[[سوق الظهر]]» میآمد و در آنجا توقّف میکرد، مردم در اطرافش جمع میشدند و به او نگاه میکردند و از هیکل درشت او در شگفت میشدند و به یکدیگر میگفتند: این پسر [[رسول خدا(ص)]] است.<ref>باقر شریف قریشی، زندگانی حسن بن علی علیهالسلام، ج۲، ص۵۷۲.</ref> | در بعضی از منابع آمده زید بن حسن(ع) وقتی به «[[سوق الظهر]]» میآمد و در آنجا توقّف میکرد، مردم در اطرافش جمع میشدند و به او نگاه میکردند و از هیکل درشت او در شگفت میشدند و به یکدیگر میگفتند: این پسر [[رسول خدا(ص)]] است.<ref>باقر شریف قریشی، زندگانی حسن بن علی علیهالسلام، ج۲، ص۵۷۲.</ref> |