کاربر ناشناس
زید بن ارقم: تفاوت میان نسخهها
جز
←زید در زمان پیامبر(ص)
imported>Fouladi بدون خلاصۀ ویرایش |
imported>Fouladi |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
زید در نوزده جنگ شرکت داشت که در هفده [[غزوه]] همراه رسول خدا بود. و اولین غزوه ای که شرکت نمود، مُرَیسیع بود.<ref>ابن عبد البر،الاستیعاب، ج۲،ص۵۳۵ </ref>او به دلیل کمی سن در احد و بدر حاضر نشد.<ref> ابن عبد البر،الاستیعاب، ج۲،ص۵۳۵</ref> | زید در نوزده جنگ شرکت داشت که در هفده [[غزوه]] همراه رسول خدا بود. و اولین غزوه ای که شرکت نمود، مُرَیسیع بود.<ref>ابن عبد البر،الاستیعاب، ج۲،ص۵۳۵ </ref>او به دلیل کمی سن در احد و بدر حاضر نشد.<ref> ابن عبد البر،الاستیعاب، ج۲،ص۵۳۵</ref> | ||
زید کسی است که سخن منافقانه [[عبدالله بن ابی]] را به پیامبر(ص) رساند. ماجرا چنین بود:<ref>آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، صص356-360.</ref> جهجاه بن مسعود | زید کسی است که سخن منافقانه [[عبدالله بن ابی]] را به پیامبر(ص) رساند. ماجرا چنین بود:<ref>آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، صص356-360.</ref> [[جهجاه بن مسعود غفاری]]، مزدور [[عمر بن خطاب]] که اسب او را می کشید با [[سنان بن وبر جهنی|سنان بن وَبَر جُهَنی]] حلیف بنی عوف بن خزرج بر سر آب زدوخورد کردند. «جهنى» [[انصار]] را به كمك خواست و «جهجاه» [[مهاجران]] را، قبايل «[[قريش]]» و «[[اوس و خزرج|أوس]]» و «[[اوس و خزرج|خزرج]]» به كمك ايشان شتافتند و شمشيرها كشيده شد، امّا به وساطت مردانى از مهاجر و أنصار سنان كه جهجاه او را زده بود، از حقّ خود صرف نظر كرد و نزاع از ميان برخاست. | ||
عبدالله بن ابی از این پیشآمد خصوصاً از اینکه جهجاه، سنان را زده بود، خشم گرفت و در حضور جمعی از مردان قبیله خود، از جمله: زید بن ارقم، که جوانی نورس بود، گفت: آيا كار به جائى كشيده است كه اينان در سرزمين ما و در شهر ما بر ما برترى جويند و در مقابل ما ايستادگى كنند؟ اين كارى است كه خودمان بر سر خود آوردهايم، به خدا قسم كه: مثل ما و اين مهاجران قريش همان است كه گفتهاند: سمّن كلبك یأكلك (سگت را فربه كن تا تو را بخورد). | عبدالله بن ابی از این پیشآمد خصوصاً از اینکه جهجاه، سنان را زده بود، خشم گرفت و در حضور جمعی از مردان قبیله خود، از جمله: زید بن ارقم، که جوانی نورس بود، گفت: آيا كار به جائى كشيده است كه اينان در سرزمين ما و در شهر ما بر ما برترى جويند و در مقابل ما ايستادگى كنند؟ اين كارى است كه خودمان بر سر خود آوردهايم، به خدا قسم كه: مثل ما و اين مهاجران قريش همان است كه گفتهاند: سمّن كلبك یأكلك (سگت را فربه كن تا تو را بخورد). | ||
به خدا قسم كه: اگر به مدينه بازگرديم، ما كه عزيزان مدينهايم، اين مهاجران زبون و بيچاره را بيرون مىكنيم. آنگاه رو به مردان قبيله خويش كرد و گفت: شما خود با خود چنين كردهايد، اينان را در شهر و خانههاى خود جاى داديد و هر چه داشتيد ميان خود و ايشان قسمت كرديد، به خدا قسم: اگر مال خود را از ايشان دريغ مىداشتيد به جاى ديگر مىرفتند. | به خدا قسم كه: اگر به [[مدينه]] بازگرديم، ما كه عزيزان مدينهايم، اين مهاجران زبون و بيچاره را بيرون مىكنيم. آنگاه رو به مردان قبيله خويش كرد و گفت: شما خود با خود چنين كردهايد، اينان را در شهر و خانههاى خود جاى داديد و هر چه داشتيد ميان خود و ايشان قسمت كرديد، به خدا قسم: اگر مال خود را از ايشان دريغ مىداشتيد به جاى ديگر مىرفتند. | ||
زید بن ارقم، گفتار عبدالله را شنید و پس از پایان جنگ به پیامبر(ص) گزارش داد. عمر که در آنجا بود گفت: [[عباد بن بشر]] را بفرما تا عبدالله را بکشد. رسول خدا گفت: چگونه دستوری دهم که مردم بگویند: محمد اصحاب خود را می کشد؟! | زید بن ارقم، گفتار عبدالله را شنید و پس از پایان جنگ به پیامبر(ص) گزارش داد. عمر که در آنجا بود گفت: [[عباد بن بشر]] را بفرما تا عبدالله را بکشد. رسول خدا گفت: چگونه دستوری دهم که مردم بگویند: محمد اصحاب خود را می کشد؟! | ||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
شايد اين پسر- يعنى: زيد بن أرقم- اشتباه كرده و گفتار عبد اللّه را درست حفظ نكرده، و در نقل آن گرفتار خبط و خطا شده است. | شايد اين پسر- يعنى: زيد بن أرقم- اشتباه كرده و گفتار عبد اللّه را درست حفظ نكرده، و در نقل آن گرفتار خبط و خطا شده است. | ||
پس از آن كه «عبد اللّه بن أبىّ» گفتار نارواى خود را انكار كرد و بر دروغ گفتن «زيد بن أرقم» اصرار ورزيد و قسم خورد و بزرگان أنصار هم از وى طرفدارى كردند، و «زيد» را به عذر آن كه كودك است، به خطا و اشتباه در نقل نسبت دادند، كار زيد بسيار دشوار شد و به ملامت اين و آن گرفتار آمد. در اینجا بود که [[سوره منافقون]] نازل شد، و گفتار نارواى «عبد اللّه بن أبىّ» را در آن سوره بازگفت: {{متن قرآن|يَقُولُونَ لَئِن رَّجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ ۚ وَلِلَّـهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَـٰكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدِينَةِ، لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ|ترجمه= مىگويند: «اگر به مدينه برگرديم، قطعاً آنكه عزتمندتر است آن زبونتر را از آنجا بيرون خواهد كرد.» و[لى] عزت از آن خدا و از آن پيامبر او و از آن مؤمنان است؛ ليكن اين دورويان نمىدانند.|سوره=[[سوره منافقون|منافقون]]|آیه=8}} و نيز: {{متن قرآن|هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لَا تُنفِقُوا عَلَىٰ مَنْ عِندَ رَسُولِ اللَّـهِ حَتَّىٰ يَنفَضُّوا...|ترجمه= آنان كسانىاند كه مىگويند: «به كسانى كه نزد پيامبر خدايند انفاق مكنيد تا پراكنده شوند...|سوره=[[سوره منافقون|منافقون]]|آیه=7}} | پس از آن كه «عبد اللّه بن أبىّ» گفتار نارواى خود را انكار كرد و بر دروغ گفتن «زيد بن أرقم» اصرار ورزيد و قسم خورد و بزرگان أنصار هم از وى طرفدارى كردند، و «زيد» را به عذر آن كه كودك است، به خطا و اشتباه در نقل نسبت دادند، كار زيد بسيار دشوار شد و به ملامت اين و آن گرفتار آمد. در اینجا بود که [[سوره منافقون]] نازل شد، و گفتار نارواى «عبد اللّه بن أبىّ» را در آن سوره بازگفت: | ||
{{متن قرآن|يَقُولُونَ لَئِن رَّجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ ۚ وَلِلَّـهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَـٰكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدِينَةِ، لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ|ترجمه= مىگويند: «اگر به مدينه برگرديم، قطعاً آنكه عزتمندتر است آن زبونتر را از آنجا بيرون خواهد كرد.» و[لى] عزت از آن خدا و از آن پيامبر او و از آن مؤمنان است؛ ليكن اين دورويان نمىدانند.|سوره=[[سوره منافقون|منافقون]]|آیه=8}} | |||
و نيز: | |||
{{متن قرآن|هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لَا تُنفِقُوا عَلَىٰ مَنْ عِندَ رَسُولِ اللَّـهِ حَتَّىٰ يَنفَضُّوا...|ترجمه= آنان كسانىاند كه مىگويند: «به كسانى كه نزد پيامبر خدايند انفاق مكنيد تا پراكنده شوند...|سوره=[[سوره منافقون|منافقون]]|آیه=7}} | |||
خداوند متعال در همان آغاز سوره به دروغگوئى [[منافقان]] گواهى داد و دروغ بودن قسمهاى ايشان را آشكار ساخت و رسول خود را توجه داد، كه: ظاهر فريبنده اين منافقان تو را مغرور نكند و او را فرمود كه: دشمن تو همين منافقانند، از ايشان برحذر باش، و گفتار نفاق آميز ايشان را باور مكن. | خداوند متعال در همان آغاز سوره به دروغگوئى [[منافقان]] گواهى داد و دروغ بودن قسمهاى ايشان را آشكار ساخت و رسول خود را توجه داد، كه: ظاهر فريبنده اين منافقان تو را مغرور نكند و او را فرمود كه: دشمن تو همين منافقانند، از ايشان برحذر باش، و گفتار نفاق آميز ايشان را باور مكن. | ||