confirmed، templateeditor
۱۱٬۴۲۴
ویرایش
جز (←تکفیر احسائی) |
جز (ویکی سازی) |
||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
اقامت سید کاظم در کربلا، نقطه عطفی در تاریخ شکلگیری مکتب شیخیه و اشاعه تعالیم آن در عراق و ایران به شمار میرود. در این زمان به دنبال تکفیر شیخ احمد، به تدریج برخی از علمای شیعه در مقابل رواج پارهای از اندیشههای وی، که آن را [[غلو]] و انحراف تلقی میکردند، واکنش نشان دادند.<ref>تنکابنی، ص۴۴</ref> گویا در همین زمان به درخواست شیخ علی کاشف الغطاء، سید کاظم اعتقاداتش را مکتوب ساخت و میان مردم پخش کرد و در ایام [[عرفه]] و سپس در نوبتهای معینی بالای منبر میرفت و عقاید خود و استادش را به فارسی و عربی بازگو میکرد.<ref>رشتی، دلیل المتحیرین، ص۱۳۸-۱۴۰</ref> به گفته رشتی<ref>رشتی، دلیل المتحیرین، ص۱۰۴-۱۰۸</ref> در مجلسی با حضور سید مهدی طباطبایی فرزند سید علی صاحب ریاض و عالمانی چون شریف العلماء مازندرانی و ملامحمد استرآبادی، طباطبایی از سید کاظم درباره عباراتی از کتاب شیخ که کفرآمیز مینمود، توضیح خواست. سید کاظم در پاسخ گفت اگرچه این عبارات، به حسب فهم عوام، کفر است، آنها را تأویلی است که مراد شیخ همان تأویل بوده است. آنان از سید کاظم خواستند که کفرآمیز بودن این عبارات را مکتوب و تأیید کند و او چنین کرد. بدین سان، سید مهدی حکم به تکفیر شیخ و پیروان او داد، ولی رشتی باز به دفاع از احسایی و شکایت از مخالفت پرداخت.<ref>تنکابنی، ص۴۳-۴۴؛ آل طالقانی، ص۱۴۳</ref> | اقامت سید کاظم در کربلا، نقطه عطفی در تاریخ شکلگیری مکتب شیخیه و اشاعه تعالیم آن در عراق و ایران به شمار میرود. در این زمان به دنبال تکفیر شیخ احمد، به تدریج برخی از علمای شیعه در مقابل رواج پارهای از اندیشههای وی، که آن را [[غلو]] و انحراف تلقی میکردند، واکنش نشان دادند.<ref>تنکابنی، ص۴۴</ref> گویا در همین زمان به درخواست شیخ علی کاشف الغطاء، سید کاظم اعتقاداتش را مکتوب ساخت و میان مردم پخش کرد و در ایام [[عرفه]] و سپس در نوبتهای معینی بالای منبر میرفت و عقاید خود و استادش را به فارسی و عربی بازگو میکرد.<ref>رشتی، دلیل المتحیرین، ص۱۳۸-۱۴۰</ref> به گفته رشتی<ref>رشتی، دلیل المتحیرین، ص۱۰۴-۱۰۸</ref> در مجلسی با حضور سید مهدی طباطبایی فرزند سید علی صاحب ریاض و عالمانی چون شریف العلماء مازندرانی و ملامحمد استرآبادی، طباطبایی از سید کاظم درباره عباراتی از کتاب شیخ که کفرآمیز مینمود، توضیح خواست. سید کاظم در پاسخ گفت اگرچه این عبارات، به حسب فهم عوام، کفر است، آنها را تأویلی است که مراد شیخ همان تأویل بوده است. آنان از سید کاظم خواستند که کفرآمیز بودن این عبارات را مکتوب و تأیید کند و او چنین کرد. بدین سان، سید مهدی حکم به تکفیر شیخ و پیروان او داد، ولی رشتی باز به دفاع از احسایی و شکایت از مخالفت پرداخت.<ref>تنکابنی، ص۴۳-۴۴؛ آل طالقانی، ص۱۴۳</ref> | ||
از آن پس، به رغم برخورداری رشتی از تأیید برخی عالمان و فقیهان<ref>ابراهیمی، ج ۱، ص۱۱۷-۱۱۹؛ قس آل طالقانی، ص۱۲۱</ref> و نیز کوششهای وی برای مصالحه<ref>رشتی، دلیل المتحیرین، ص۱۱۸-۱۲۰؛ همو، رسالة السلوک، مقدمه بهمردی، ص۲۱-۲۲</ref> جنجال بر سر عقاید او افزایش یافت. در این میان، بنا به گزارشی که در منابع [[بابیت|بابی]] و [[بهائیت|بهائی]] آمده است. سید کاظم با فرستادن [[ملاحسین بشرویهای | از آن پس، به رغم برخورداری رشتی از تأیید برخی عالمان و فقیهان<ref>ابراهیمی، ج ۱، ص۱۱۷-۱۱۹؛ قس آل طالقانی، ص۱۲۱</ref> و نیز کوششهای وی برای مصالحه<ref>رشتی، دلیل المتحیرین، ص۱۱۸-۱۲۰؛ همو، رسالة السلوک، مقدمه بهمردی، ص۲۱-۲۲</ref> جنجال بر سر عقاید او افزایش یافت. در این میان، بنا به گزارشی که در منابع [[بابیت|بابی]] و [[بهائیت|بهائی]] آمده است. سید کاظم با فرستادن [[ملاحسین بشرویهای]] نزد علمای معتبر [[اصفهان]] و [[خراسان]]، کوشید تا نظر مساعد ایشان را جلب کند.<ref>رشتی، رسالة السلوک، مقدمه بهمردی، ص۲۱-۲۲ به نقل از ظهور الحق فاضل مازندرانی؛ نبیل زرندی، ص۲۰-۲۳</ref> در نجف نیز فشار مخالفان برای تکفیر وی سبب شد که با وجود امتناع شیخ علی کاشف الغطاء از اظهارنظر صریح در این باره، از شیخ محمدحسن نجفی صاحب جواهر، بر ضد او حکم بگیرند.<ref>آل کاشف الغطاء، ۱۴۱۸، ص۲۸۴</ref> برخورد با سید کاظم و پیروانش به خشونتهایی منجر شد.<ref>رشتی، دلیل المتحیرین، ص۱۳۱-۱۳۷</ref> چنانکه وقتی کلیددار کربلا در مواجهه با رشتی قصد کشتن او کرد، صرفاً دعوت کاشف الغطاء به احتیاط بود که وی را از خطر رهانید.<ref>آل کاشف الغطاء، ۱۴۱۸، ص۲۸۶</ref> | ||
سید کاظم پس از این تکفیر روش خود را در تدریس و گفتار تغییر داد. وی در ضلع شرقی صحن مطهر آستانۀ حسینی تالار و حسینیه بزرگی برای تدریس خود بنا کرد. ولی حلقۀ دوم درسش را در حسینیۀ منزل خود برای خواص اصحاب خویش به صورت خصوصی تشکیل داد. | سید کاظم پس از این تکفیر روش خود را در تدریس و گفتار تغییر داد. وی در ضلع شرقی صحن مطهر آستانۀ حسینی تالار و حسینیه بزرگی برای تدریس خود بنا کرد. ولی حلقۀ دوم درسش را در حسینیۀ منزل خود برای خواص اصحاب خویش به صورت خصوصی تشکیل داد. | ||