کاربر ناشناس
زبیر بن عوام: تفاوت میان نسخهها
←زبیر در جنگ جمل
imported>Mashg |
imported>Mashg |
||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
===زبیر در جنگ جمل=== | ===زبیر در جنگ جمل=== | ||
زبیر را میتوان یکی از سه ضلع مثلث [[جنگ جمل]] دانست. وی در [[سال ۳۶ قمری]] با همکاری [[طلحه بن عبیدالله|طلحه]]، عایشه را نیز با خود همراه کرده و به [[بصره]] کشاند. آنان وارد بصره شده و [[عثمان بن حنیف]] استاندار حضرت علی(ع) را مورد ضرب و شتم قرار دادند.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۶۶-۳۶۹؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۵۱.</ref> حضرت علی(ع) با سپاه، خود را به حوالی بصره رساند و پس از تلاش برای ختم غائله با آنان درگیر شد که بسیاری به قتل | زبیر را میتوان یکی از سه ضلع مثلث [[جنگ جمل]] دانست. وی در [[سال ۳۶ قمری]] با همکاری [[طلحه بن عبیدالله|طلحه]]، عایشه را نیز با خود همراه کرده و به [[بصره]] کشاند. آنان وارد بصره شده و [[عثمان بن حنیف]] استاندار حضرت علی(ع) را مورد ضرب و شتم قرار دادند.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۶۶-۳۶۹؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۵۱.</ref> حضرت علی(ع) با سپاه، خود را به حوالی بصره رساند و پس از تلاش برای ختم غائله با آنان درگیر شد که بسیاری به قتل رسیدند و برخی گریختند.<ref>دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۳۰ق، ص۱۵۰-۱۵۱</ref> | ||
====ملاقات زبیر و علی(ع) در میان دو سپاه==== | ====ملاقات زبیر و علی(ع) در میان دو سپاه==== | ||
چون حضرت علی(ع) به نزدیک سپاه جمل رسید، اردو زد و زبیر را فرا خواند، ملاقات آن دو بین صفوف دو لشکر و بر روی مرکبهایشان صورت گرفت. امام به او گفت: اى ابا عبد الله ترا به خدا سوگند مىدهم آيا به خاطر دارى كه روزى دست من در دست تو بود و به حضور پيامبر (ص) رسيديم و آن حضرت به تو فرمود آيا على را دوست مىدارى؟ و تو گفتى آرى! و آن حضرت فرمود: ولى تو با او جنگ و نسبت به او ستم خواهى كرد.؟ زبير گفت آرى به ياد دارم.<ref>دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۳۰ق، ص۱۴۷</ref><ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۱۸، ص۴۰۹؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۸، ص۱۲۳</ref> آنگاه على (ع) نزد لشكر خود برگشت و فرمود بر آنان حمله كنيد كه حجت بر ايشان تمام كرديم.<ref>دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۳۰ق، ص۱۴۷</ref> اکنون آمدهای با من بجنگی؟ | چون حضرت علی(ع) به نزدیک سپاه جمل رسید، اردو زد و زبیر را فرا خواند، ملاقات آن دو بین صفوف دو لشکر و بر روی مرکبهایشان صورت گرفت. امام به او گفت: اى ابا عبد الله ترا به خدا سوگند مىدهم آيا به خاطر دارى كه روزى دست من در دست تو بود و به حضور پيامبر (ص) رسيديم و آن حضرت به تو فرمود آيا على را دوست مىدارى؟ و تو گفتى آرى! و آن حضرت فرمود: ولى تو با او جنگ و نسبت به او ستم خواهى كرد.؟ زبير گفت آرى به ياد دارم.<ref>دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۳۰ق، ص۱۴۷</ref><ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۱۸، ص۴۰۹؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۸، ص۱۲۳</ref> آنگاه على (ع) نزد لشكر خود برگشت و فرمود بر آنان حمله كنيد كه حجت بر ايشان تمام كرديم.<ref>دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۳۰ق، ص۱۴۷</ref> اکنون آمدهای با من بجنگی؟ | ||
<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۹، ص۴۳۰.</ref> | <ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۹، ص۴۳۰.</ref> | ||
زبیر پس از این دیدار نزدیک پسرش عبد الله رفت و بدو گفت من از میدان جنگ میروم چه علی امری را به یادم آورد که از آن غافل بودم.<ref>دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۳۰ق، ص۱۴۸</ref> | زبیر پس از این دیدار نزدیک پسرش '''عبد الله''' رفت و بدو گفت من از میدان جنگ میروم چه '''علی''' امری را به یادم آورد که از آن غافل بودم.<ref>دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۳۰ق، ص۱۴۸</ref> | ||
==کشته شدن زبیر== | ==کشته شدن زبیر== |