پرش به محتوا

بخارا: تفاوت میان نسخه‌ها

۴٬۴۵۱ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۹ آوریل ۲۰۲۰
جز
حذف مطالب طولانی و نامربوط←‏تاریخچه
imported>Fayaz
جزبدون خلاصۀ ویرایش
imported>Fayaz
جز (حذف مطالب طولانی و نامربوط←‏تاریخچه)
خط ۴۴: خط ۴۴:
[[شیعیان]] در بخارا [[مسجد]] (و [[حسینیه]]) خاص خود را دارند و گروههای ایرانی به نام افشار، که ظاهراً باقیمانده سپاهیان نادرشاه افشارند، در آنجا به سر می‌برند. در بخارا [[عید نوروز]] با شکوه جشن گرفته می‌شود.
[[شیعیان]] در بخارا [[مسجد]] (و [[حسینیه]]) خاص خود را دارند و گروههای ایرانی به نام افشار، که ظاهراً باقیمانده سپاهیان نادرشاه افشارند، در آنجا به سر می‌برند. در بخارا [[عید نوروز]] با شکوه جشن گرفته می‌شود.


==تاریخچه==
==تاریخ==
در دوره حکومت [[معاویه]]، سپاهیان عرب به فرماندهی [[عبیدالله بن زیاد]] نخستین بار با اهل بخارا که پادشاه آن خاتون، زن بیدون (بخارا خدات)، به عنوان نایب السلطنه پسرش طُغشادِه در آنجا حکومت می‌کرد روبرو شدند اما جنگ آنان به مصالحه انجامید و عبیدالله با گرفتن هزار بار هزار درهم و چهار هزار برده عقب نشست.<ref>طبری، ج ۵، ص۲۹۷-۲۹۸؛ نرشخی، ص۵۲ ۵۳</ref>


در ۵۳، به نوشته بلاذری، عبیدالله بن زیاد (۲۵ سالهبا۰۰۰، ۲۴ تن از نهر جیحون گذشت و به بیکند آمد. در آن هنگام خاتون در شهر بخارا بود و با وی صلح کرد به هزار هزار درهم. زیاد وارد شهر شد. پس از او [[سعید بن عثمان بن عفان]] از سوی معاویه والی خراسان شد، وی از جیحون گذشت و به جنگ با بخاراییان شتافت، اما بار دیگر کار به مصالحه کشید.<ref>بلاذری، ص۵۷۱-۵۷۲</ref> در ۸۷ [[قتیبة بن مسلم]] (باهلی)، فرمانده سپاهیان عرب و نماینده [[حجاج بن یوسف|حَجّاج]] در خراسان، شهر بازرگانی بیکند را در نزدیکی بخارا، که بیش از هزار رباط داشت، به قهر گشود و اهالی را قتل عام و شهر را ویران کرد.<ref>نرشخی، ص۲۵-۲۶، ۶۲</ref> سال بعد، به جنگ بخارا رفت و آنجا را نیز گشود. قتیبه با نیرنگ از اهالی بخارا برای دو رکعت نماز گزاردن اجازه گرفت و وارد شهر شد و به خیانت، شهر را گرفت و غنایم بسیار به دست آورد. در این سال، بیشتر شهرهای ولایت بخارا گشوده شد.<ref>بلاذری، ص۵۸۵؛ گردیزی، ص۲۴۸</ref> به نوشته طبری<ref>طبری، ج ۶، ص۴۳۹-۴۴۰</ref> در ۸۹ بخارا به تصرف سپاهیان مسلمان درآمد. به نوشته نرشخی<ref>نرشخی، ص۶۶</ref> قتیبه، فرمانده قشون معاویه، پس از تصرف بخارا دستور داد تا اهل بخارا نیمی از خانه‌های خویش را به مسلمانان واگذارند. در ۹۴ قتیبه مسجد جامع را اندر حصار بخارا در محل بتخانه بنا کرد و فرمود هر جمعه مردم در آنجا گرد آیند و [[نماز جمعه|نماز آدینه]] بخوانند و هر کس که حاضر می‌شد دو درهم می‌گرفت و اهل بخارا در اوایل اسلام نماز به پارسی می‌خواندند.<ref>نرشخی، ص۶۷</ref>
===ورود مسلمانان===
 
در ۵۳قمری، در حکومت [[معاویه]]، اولین بار مسلمانان به فرماندهی [[عبیدالله بن زیاد]] نخستین بار با اهل بخارا که پادشاه آن خاتون، زن بیدون (بخارا خدات)، به عنوان نایب السلطنه پسرش طُغشادِه در آنجا حکومت می‌کرد روبرو شدند اما جنگ آنان به مصالحه انجامید و عبیدالله با گرفتن هزار بار هزار درهم و چهار هزار برده عقب نشست.<ref>طبری، ج ۵، ص۲۹۷-۲۹۸؛ نرشخی، ص۵۲ ۵۳</ref> در ۸۹ق [[قتیبة بن مسلم]] (باهلی)، فرمانده منسوب از طرف [[حجاج بن یوسف|حَجّاج]] در خراسان، سال بعد، به جنگ بخارا رفت و آنجا را تصرف کرد.<ref>بلاذری، ص۵۸۵؛ گردیزی، ص۲۴۸</ref> در ۹۴ق قتیبه مسجد جامع را در حصار بخارا در محل بتخانه بنا کرد.<ref>نرشخی، ص۶۷</ref>
===در دوره سامانیان===
===سامانیان===
اوج پیشرفت بخارا به دوره سامانیان (سال‌های ۲۰۴ تا ۳۹۰) برمی‌گردد. در زمان سامانیان، که پس از اسلام آوردن ایرانیان نخستین سلسله ایرانی مستقل و حاکم در مشرق بودند، شهر بخارا از لحاظ اجتماعی و علمی گسترش یافت. به نوشته نرشخی<ref>نرشخی، ص۱۶</ref> شهر بخارا از جمله شهرهای خراسان شمرده می‌شد، هرچند آب جیحون در میان شهرهای آن جریان داشت. به نوشته جوینی<ref>جوینی، ج ۱، ص۷۵</ref> بخارا از بلاد شرقی قبة اسلام و در آن نواحی مدینة السلام نامیده می‌شد. در ۲۵۰، در دوره سامانیان، به نوشته ابن خرداذبه<ref>ابن خرداذبه، ص۴۰</ref> به شاه بخارا، احتمالاً از دوره ساسانیان، «بخارا خدات» می‌گفتند؛ بخارا دارای کهندزی بود و رود بخارا (همان زرافشان یا رود سغد) در آن جریان داشت، و خراج آن به ۲۰۰، ۱۸۹، ۱ درهم غَطْریفی می‌رسید.<ref>ابن خرداذبه، ص۳۸</ref> در ۲۶۰ اسماعیل، جد سامانیان، به حکومت بخارا منصوب شد و پس از اندکی بخارا پایتخت سامانیان گردید. در ۲۹۰ به نوشته ابن رسته<ref>ابن رسته، ص۱۰۵</ref> بخارا در کوره (خوره)‌های [[خراسان بزرگ]] از قسمت‌های ایرانشهر شمرده می‌شد.
در زمان [[سامانیان]]، که پس از اسلام آوردن ایرانیان، نخستین سلسله ایرانی مستقل و حاکم در مشرق بودند، شهر بخارا از لحاظ اجتماعی و علمی گسترش یافت. به نوشته نرشخی<ref>نرشخی، ص۱۶</ref> شهر بخارا از جمله شهرهای خراسان شمرده می‌شد، هرچند آب جیحون در میان شهرهای آن جریان داشت. به نوشته جوینی<ref>جوینی، ج ۱، ص۷۵</ref> بخارا از بلاد شرقی قبة اسلام و در آن نواحی مدینة السلام نامیده می‌شد. {{یادداشت|در ۲۵۰ق، در دوره سامانیان، به نوشته ابن خرداذبه<ref>ابن خرداذبه، ص۴۰</ref> به شاه بخارا، احتمالاً از دوره ساسانیان، «بخارا خدات» می‌گفتند؛ بخارا دارای کهندزی بود و رود بخارا (همان زرافشان یا رود سغد) در آن جریان داشت، و خراج آن به ۲۰۰، ۱۸۹، ۱ درهم غَطْریفی می‌رسید.<ref>ابن خرداذبه، ص۳۸</ref> در ۲۶۰ اسماعیل، جد سامانیان، به حکومت بخارا منصوب شد و پس از اندکی بخارا پایتخت سامانیان گردید. در ۲۹۰ به نوشته ابن رسته<ref>ابن رسته، ص۱۰۵</ref> بخارا در کوره (خوره)‌های [[خراسان بزرگ]] از قسمت‌های ایرانشهر شمرده می‌شد.}}
 
در ۳۴۰ به نوشته اصطخری<ref>ترجمه فارسی، ص۲۳۲</ref> بخارا دارالملک ماوراءالنهر بود و همه وقت سرای امارت در کوره بخارا در شهر بخارا قرار داشت و مرکز آن بومَجْکَث خوانده می‌شد.<ref>اصطخری، ص۳۴۲، ترجمه فارسی، ص۲۳۹</ref> به نوشته اصطخری<ref>ترجمه فارسی، ص۲۴۵-۲۴۶</ref> پیش از آن وُلات ماوراءالنهر در فَرغانه و چاچ و سمرقند بودند، و مردم بخارا قومی بودند که در قدیم از اصطخر به آنجاانتقال یافتند. در دوره سامانیان، شهر بخارا توسعه بسیار یافت. علت اساسی آن مبادلات بازرگانی میان شرق و غرب و گذشتن جاده ابریشم از آنجا بود.
 
پیش از حمله مغول، کتابخانه‌های بخارا در جهان [[اسلام]] مشهور بود، از جمله کتابخانه بلعمی (متوفی ۳۶۲)، و کتابخانه نوح بن منصور سامانی (۳۶۵-۳۸۷) که خانه‌های بسیار داشت و در هر خانه صندوق‌های کتاب روی هم انباشته بودند. ظاهراً این کتابخانه پس از استفاده [[ابن سینا]] از آن، طعمه حریق شد.<ref>نیلاب رحیمی، ص۱۰۹-۱۱۱</ref> به نوشته عوفی<ref>عوفی، ص۶۹</ref> در شهر بخارا کتابخانه‌ای سرپل بازارچه بخارا قرار داشت که دیوان مدون اشعار بهرام گور در آن بود. در دوره سامانیان بخارا مرکز علم و ادب شمرده می‌شد و شاعرانی مانند [[رودکی]]، شهید بلخی، دقیقی، [[کسایی مروزی]] در دربار سامانیان نشو و نما یافتند. وزیران سامانی که اهل فضل و ادب و مفاخر پارسی بودند، مانند ابوالفضل بلعمی، ابوعلی بلعمی و خانواده جیهانی، در بخارا می‌زیستند و ابن سینا نیز مدتی در بخارا به سر برده است. در سده‌های بعد از سامانیان نیز از بخارا دانشمندان بزرگی چون ملامحمد شریف بخاری و گروهی دیگر از علما و نام آوران زبان فارسی برخاسته‌اند.


پیش از حمله مغول، کتابخانه‌های بخارا در جهان [[اسلام]] مشهور بود، از جمله کتابخانه بلعمی (متوفی ۳۶۲)، و کتابخانه نوح بن منصور سامانی (۳۶۵-۳۸۷) که خانه‌های بسیار داشت و در هر خانه صندوق‌های کتاب روی هم انباشته بودند. ظاهراً این کتابخانه پس از استفاده [[ابن سینا]] از آن، طعمه حریق شد.<ref>نیلاب رحیمی، ص۱۰۹-۱۱۱</ref> در دوره سامانیان بخارا مرکز علم و ادب شمرده می‌شد و شاعرانی مانند [[رودکی]]، شهید بلخی، دقیقی، [[کسایی مروزی]] در دربار سامانیان نشو و نما یافتند. وزیران سامانی که اهل فضل و ادب و مفاخر پارسی بودند، مانند ابوالفضل بلعمی، ابوعلی بلعمی و خانواده جیهانی، در بخارا می‌زیستند و ابن سینا نیز مدتی در بخارا به سر برده است.
===گرایش به اسماعیلیه===
===گرایش به اسماعیلیه===
در اوایل قرن پنجم در سراسر [[ماوراءالنهر]] مردم از روی نارضایی، به [[اسماعیلیه]]، که از [[فرق شیعه]] بود و با خلفا مخالفت می‌کرد، گرایش پیدا کردند، تا جایی که در ۴۳۶ بغراخان هارون، صاحب ماوراءالنهر، گروه بسیاری از آنان را کشت.<ref>ابن اثیر، ج ۹، ص۵۲۴</ref> ظاهراً پیروان اسماعیلیه در شهر بخارا نیز از این کشتار برکنار نماندند.
در اوایل قرن پنجم در سراسر [[ماوراءالنهر]] مردم از روی نارضایی، به [[اسماعیلیه]]، که از [[فرق شیعه]] بود و با خلفا مخالفت می‌کرد، گرایش پیدا کردند، تا جایی که در ۴۳۶ق بغراخان هارون، صاحب ماوراءالنهر، گروه بسیاری از آنان را کشت.<ref>ابن اثیر، ج ۹، ص۵۲۴</ref>  
 
===حمله چنگیز به بخارا===
===حمله چنگیز به بخارا===
در ۶۱۶ در حمله چنگیزخان به ایران، ترکان خاتون، [ملکه خوارزمشاه] خطیب بخارا رئیس اصحاب ابوحنیفه برهان الدین محمدبن احمدبن عبدالعزیز بخاری را که شش هزار [[فقیه]] تابع او بودند، با تعدادی از علما و سادات، به قتل رسانید.<ref>نسوی، ص۲۹۳۰، ۴۲</ref> در ۶۱۶ چنگیزخان بخارا را تصرف کرد و ارگ بخارا پس از دوازده روز مقاومت سقوط کرد، چنگیزخان وارد شهر شد، اهالی شهر را بیرون راند و اموال مردم را غارت کرد، شهر را به آتش کشید، و مدافعان ارگ را قتل عام کرد.<ref>ابن اثیر، ج ۱۲، ص۳۶۵-۳۶۷</ref> مقاومت مردم در برابر استیلاگران مغول بعد‌ها نیز ادامه یافت. به نوشته جوینی در ۶۳۶ در ده تاراب، سه فرسنگی شهر بخارا، بر ضد مغولان شورشی به رهبری محمود صانع غربال (غربال ساز) درگرفت که عوام الناس و حتی اهل علم بخارا به او پیوستند، اما قشون مغول قیام را به شدت سرکوب و شورشیان را قتل عام کردند.<ref>جوینی، ج ۱، ص۸۵۹۰</ref> در اوایل قرن هفتم مادر منکوقاآن (متوفی ۶۴۹) هزار بالش نقره هر بالش نقره معادلِ ۸ درم و دو دانگ نقره یا ۲۰۰ دینار داد تا در بخارا مدرسه بزرگی ساختند و دیه‌ها خریدند و [[وقف]] آن مدرسه کردند. تولیت مدرسه را باخرزی به عهده داشت. در ۶۵۸ سیف الدین باخرزی درگذشت و در فتح آباد بخارا به خاک سپرده شد.<ref>بناکتی، ص۴۰۰۴۰۱؛ جوینی، ج ۳، ص۹؛ جامی، ص۴۳۲</ref> ظاهراً از این هنگام است که بخارا به یکی از مراکز [[تصوف]] تبدیل می‌شود. در ۶۷۱ آباقاخان، فرمانده مغولان (۶۶۳-۶۸۰)، جوی خون در شهر بخارا روان ساخت و مدرسه مسعودبیک را که معظم‌ترین و معمور‌ترین مدارس آنجا بود به آتش کشید و کتابخانه آنجا را آتش زد و مغولان یک هفته به قتل و غارت مشغول بودند.<ref>رشیدالدین فضل الله، ج ۳، ص۱۴۱۱۴۲</ref>
در ۶۱۶ق چنگیزخان بخارا را تصرف کرد و ارگ بخارا پس از دوازده روز مقاومت سقوط کرد، چنگیزخان وارد شهر شد، اهالی شهر را بیرون راند و اموال مردم را غارت کرد، شهر را به آتش کشید، و مدافعان ارگ را قتل عام کرد.<ref>ابن اثیر، ج ۱۲، ص۳۶۵-۳۶۷</ref> در اوایل قرن هفتم مادر منکوقاآن (متوفی ۶۴۹) هزار بالش نقره هر بالش نقره معادلِ ۸ درم و دو دانگ نقره یا ۲۰۰ دینار داد تا در بخارا مدرسه بزرگی ساختند و دیه‌ها خریدند و [[وقف]] آن مدرسه کردند. تولیت مدرسه را باخرزی به عهده داشت. در ۶۵۸ سیف الدین باخرزی درگذشت و در فتح آباد بخارا به خاک سپرده شد.<ref>بناکتی، ص۴۰۰۴۰۱؛ جوینی، ج ۳، ص۹؛ جامی، ص۴۳۲</ref> ظاهراً از این هنگام است که بخارا به یکی از مراکز [[تصوف]] تبدیل می‌شود. در ۶۷۱ آباقاخان، فرمانده مغولان (۶۶۳-۶۸۰)، جوی خون در شهر بخارا روان ساخت و مدرسه مسعودبیک را که معظم‌ترین و معمور‌ترین مدارس آنجا بود به آتش کشید و کتابخانه آنجا را آتش زد و مغولان یک هفته به قتل و غارت مشغول بودند.<ref>رشیدالدین فضل الله، ج ۳، ص۱۴۱۱۴۲</ref>


===شرکت مردم بخارا درقیام سربداران===
===شرکت مردم بخارا درقیام سربداران===
کاربر ناشناس