پرش به محتوا

سید جمال‌الدین اسدآبادی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Fayaz
جزبدون خلاصۀ ویرایش
imported>Fayaz
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۰: خط ۳۰:
}}
}}
'''سید جمال‌الدین اسدآبادی''' یا '''سید جمال‌الدین افغانی''' (۱۲۵۴-۱۳۱۴ق) عالم روشنفکری که برای [[تقریب مذاهب اسلامی]] و وحدت اسلامی کوشید و با همین هدف، سفرهایی به مناطق مختلف [[جهان اسلام]] و اروپا داشت. او از منتقدان حکومت‌های سلطنتی مانند [[عثمانی]] و [[قاجار]] بود. هم‌چنین به سیاست استعماری [[انگلیس]] در کشورهای اسلامی اعتراض داشت. سخنرانی، انتشار نشریه، تشکیل انجمن و ارتباط و گفتگوی رودررو مخصوصا با مسئولان حکومتی از روش‌های جمال‌الدین برای انتقال افکار و اثرگذاری بود. درباره موطن، زندگی و تفکر وی بین نویسندگان اختلاف است. [[میرزا رضای کرمانی]] از شاگردان او در [[ایران]] بود که [[ناصر الدین شاه]] را به قتل رساند.
'''سید جمال‌الدین اسدآبادی''' یا '''سید جمال‌الدین افغانی''' (۱۲۵۴-۱۳۱۴ق) عالم روشنفکری که برای [[تقریب مذاهب اسلامی]] و وحدت اسلامی کوشید و با همین هدف، سفرهایی به مناطق مختلف [[جهان اسلام]] و اروپا داشت. او از منتقدان حکومت‌های سلطنتی مانند [[عثمانی]] و [[قاجار]] بود. هم‌چنین به سیاست استعماری [[انگلیس]] در کشورهای اسلامی اعتراض داشت. سخنرانی، انتشار نشریه، تشکیل انجمن و ارتباط و گفتگوی رودررو مخصوصا با مسئولان حکومتی از روش‌های جمال‌الدین برای انتقال افکار و اثرگذاری بود. درباره موطن، زندگی و تفکر وی بین نویسندگان اختلاف است. [[میرزا رضای کرمانی]] از شاگردان او در [[ایران]] بود که [[ناصر الدین شاه]] را به قتل رساند.
==نسب و تولد==
==زندگی==
[[پرونده:آرامگاه سیدجمال.jpg|بندانگشتی|آرامگاه سید جمال الدین در دانشگاه کابل]]
[[پرونده:آرامگاه سیدجمال.jpg|بندانگشتی|آرامگاه سید جمال الدین در دانشگاه کابل]]
سید جمال الدین در [[شعبان]] ۱۲۵۴ق (آبان ۱۲۱۷ ش) در اسدآباد به دنیا آمد. پدرش سید صفدر و مادرش سکینه بیگم از نوادگان [[امام سجاد(ع)]] بودند.<ref>مقالات جمالیه، ص۷ و محیط طباطبایی، ص۳۳</ref> برخی وی را [[افغانستان|افغان]] و برخی دیگر او را [[ایران|ایرانی]] می‌دانند. کسانی که رأی به افغان بودن وی دادند، ادعای خود سید جمال بر افغان بودنش را مهم‌ترین دلیل دانسته‌اند.<ref> [http://www.farda.org/articles/08_updates/081000/article_i_fayaz.htm  هویت ملی سید جمال الدین افغانی ] </ref>
سید جمال الدین در [[شعبان]] ۱۲۵۴ق (آبان ۱۲۱۷ ش) در اسدآباد به دنیا آمد. پدرش سید صفدر و مادرش سکینه بیگم از نوادگان [[امام سجاد(ع)]] بودند.<ref>مقالات جمالیه، ص۷ و محیط طباطبایی، ص۳۳</ref> برخی وی را [[افغانستان|افغان]] و برخی دیگر او را [[ایران|ایرانی]] می‌دانند. کسانی که رأی به افغان بودن وی دادند، ادعای خود سید جمال بر افغان بودنش را مهم‌ترین دلیل دانسته‌اند.<ref> [http://www.farda.org/articles/08_updates/081000/article_i_fayaz.htm  هویت ملی سید جمال الدین افغانی ] </ref>
خط ۴۲: خط ۴۲:
سید جمال، در نامه‌ای بیان داشته که انگلیسی‌ها او را روسی، [[سنی|سنی‌]]ها او را [[رافضی]]، شیعه‌ها او را [[ناصبی]] می‌دانند. «نه [[کافر]] به خود می‌خواند و نه مسلم از خود می‌داند. از [[مسجد]] مطرود و از دیر مردود، حیران شده‌ام که به کدام آویزم و با کدام به مجادله برخیزم.»<ref>مجموعه اسناد و مدارک چاپ نشده درباره سید جمال‌الدین، لوحه ۳، تصویر ۹</ref>
سید جمال، در نامه‌ای بیان داشته که انگلیسی‌ها او را روسی، [[سنی|سنی‌]]ها او را [[رافضی]]، شیعه‌ها او را [[ناصبی]] می‌دانند. «نه [[کافر]] به خود می‌خواند و نه مسلم از خود می‌داند. از [[مسجد]] مطرود و از دیر مردود، حیران شده‌ام که به کدام آویزم و با کدام به مجادله برخیزم.»<ref>مجموعه اسناد و مدارک چاپ نشده درباره سید جمال‌الدین، لوحه ۳، تصویر ۹</ref>


جمال‌الدین در ۱۹ اسفند سال۱۲۷۵ش/۹ مارس ۱۸۹۷م در ۶۰ سالگی در عمارت سلطنتی [[استانبول]] درگذشت و تابوت او بر دوش ۴ باربر به گورستان مشایخ محله انتقال داده شد.<ref>محیط، ۴۸</ref> در زمان سلطنت محمد ظاهر، شاه افغانستان، بنا به درخواست دولت این کشور برای انتقال کالبد او، این درخواست از سوی دولت ترکیه مورد قبول واقع شد و  پیکر سید جمال‌الدین از استانبول به [[کابل]] منتقل و در دانشگاه کابل دفن شد. با دفن تابوت او در این محل، نام «دارالفنون» را بر آنجا گذاشتند و سازه بلندی از سنگ آبنوس سیاه بر بالای آن نصب شد.<ref>[http://www.tabnak.ir/fa/news/307618 آرامگاه سید جمال کجاست]</ref>
==تحصیلات ==
==تحصیلات ==
از زمان و محل تولد جمال‌الدین تا شروع تحصیل او در [[عراق]] محل اختلاف است. برخی نوشته‌اند وی آموختن [[قرآن]] را از ۵ سالگی نزد پدر و مادر آغاز کرد و مقدمات عربی را طی سال‌های اول تحصیل فراگرفت و در سال ۱۲۶۴ق به همراه پدرش (سید صفدر) وارد شهر [[قزوین]] شد و ۴ سال در آنجا گذراند.<ref>جمالی اسدآبادی، اسناد و مدارک درباره سید جمال الدین اسدآبادی</ref> وی در [[حوزه علمیه]] این شهر به درس و بحث پرداخت و [[ادبیات عرب]]، [[منطق]]، [[فقه]] و [[اصول فقه|اصول]] را فراگرفت. سید جمال الدین در سال ۱۲۶۶ق به همراه پدر وارد [[تهران]] شد و تحصیل خود را نزد [[مجتهد]] وقت ([[سیدمحمدصادق طباطبایی همدانی]] پدر [[سید محمد طباطبایی]]) ادامه داد و به دست او معمم شد.<ref>مقدم، محمدباقر، شرح حال سید جمال الدین اسدآبادی، ص۲۹ و ۳۰.</ref>
از زمان و محل تولد جمال‌الدین تا شروع تحصیل او در [[عراق]] محل اختلاف است. گفته شده وی آموختن [[قرآن]] را از ۵ سالگی نزد پدر و مادر آغاز کرد و مقدمات عربی را طی سال‌های اول تحصیل فراگرفت و در سال ۱۲۶۴ق به همراه پدرش (سید صفدر) وارد شهر [[قزوین]] شد و ۴ سال در آنجا گذراند.<ref>جمالی اسدآبادی، اسناد و مدارک درباره سید جمال الدین اسدآبادی</ref> وی در [[حوزه علمیه]] این شهر به درس و بحث پرداخت و [[ادبیات عرب]]، [[منطق]]، [[فقه]] و [[اصول فقه|اصول]] را فراگرفت. سید جمال الدین در سال ۱۲۶۶ق به همراه پدر وارد [[تهران]] شد و تحصیل خود را نزد [[مجتهد]] وقت ([[سیدمحمدصادق طباطبایی همدانی]] پدر [[سید محمد طباطبایی]]) ادامه داد و به دست او معمم شد.<ref>مقدم، محمدباقر، شرح حال سید جمال الدین اسدآبادی، ص۲۹ و ۳۰.</ref> جمال‌الدین در ۱۲۶۶ق همراه پدر به قصد [[نجف]] از [[تهران]] حرکت کرد و بعد از سه ماه توقف در [[بروجرد]] و مباحثه علمی با عالمان آن شهر به [[عتبات عالیات|عتبات]] رفت.


سید در سال ۱۲۶۶ق همراه پدر به قصد [[نجف]] از [[تهران]] حرکت کرد و بعد از سه ماه توقف در [[بروجرد]] و مباحثه علمی با عالمان آن شهر به [[عتبات عالیات|عتبات]] رفت. ۴ سال در درس [[شیخ انصاری]] حضور یافت. سپس در سال ۱۲۷۰ه‍.ق به قصد بمبئی [[هندوستان]] روانه [[ایران]] شد.<ref>شرح حال و آثار سید جمال الدین اسدآبادی، ص۳۱ و ۳۲.</ref> برخی سفر وی را در سال ۱۲۸۲ق دانسته‌اند و گفته‌اند سید جمال در [[نجف]] به فکر «ایجاد پیوند تازه‌ای میان دولت‌ها و ملت‌های اسلامی افتاد» و کوشید این طرح را به سرپرستی سلطان [[عثمانیان|عثمانی]] اجرا کند. او نخست با [[مدحت پاشا]] در این باره به مکاتبه پرداخت و از او خواست توصیه‌نامه‌هایی به مقامات [[هند]]، [[افغانستان]] و بلوچستان برای سفر به آن مناطق بنویسد.<ref>محیط طباطبایی، محمد، سید جمال الدین اسدآبادی و بیداری مشرق زمین، ص۳۴</ref>
جمال‌الدین ۴ سال در درس [[شیخ انصاری]] حضور یافت. سپس در سال ۱۲۷۰ه‍.ق به قصد بمبئی [[هندوستان]] روانه [[ایران]] شد.<ref>شرح حال و آثار سید جمال الدین اسدآبادی، ص۳۱ و ۳۲.</ref> برخی سفر وی را در سال ۱۲۸۲ق دانسته‌اند و گفته‌اند سید جمال در [[نجف]] به فکر «ایجاد پیوند تازه‌ای میان دولت‌ها و ملت‌های اسلامی افتاد» و کوشید این طرح را به سرپرستی سلطان [[عثمانیان|عثمانی]] اجرا کند. او نخست با [[مدحت پاشا]] در این باره به مکاتبه پرداخت و از او خواست توصیه‌نامه‌هایی به مقامات [[هند]]، [[افغانستان]] و بلوچستان برای سفر به آن مناطق بنویسد.<ref>محیط طباطبایی، محمد، سید جمال الدین اسدآبادی و بیداری مشرق زمین، ص۳۴</ref>


==مسافرت‌ها==
==مسافرت‌ها==
خط ۱۲۹: خط ۱۳۰:


او به مسلمانان اصرار می‌کرد که تفاوت‌های فرقه‌ای خود را به فراموشی سپرده، یکدیگر را به خاطر خیر و صلاح امت اسلام تحمل نمایند. خواست او از مسلمانان آن بود که علم و فناوری غرب را در کنار حفظ ارزش‌های اخلاقی و دینی خود اقتباس کنند.<ref>Ali. E. Hillal Dessouki, Op. Cit</ref> از اختلاف و تفرقه مسلمانان و حکام آنها بسیار نالان بود و در کلام دردمندانه و حاکی از تاسف عمیق خود، بیان داشت: «مسلمانان اتفاق کردند که اتحاد و اتفاق با یکدیگر نداشته باشند. دریغا که هر یک مانند خوره همدیگر را می‌خورند، تیشه به ریشه هستی خود می‌زنند! برای خرسندی دشمنان [[حضرت محمد|محمد (ص)]] پشت به [[قبله]] کنند! [[قرآن مجید]] را ندیده انگارند! غربزدگی را سرمایه افتخار خود و خاندانشان پندارند!»<ref>مدرسی چهاردهی، مرتضی، سید جمال الدین و اندیشه‌های او، ص۳</ref> از این رو، او تنها هدف خود را اصلاح این وضع می‌دانست: «من صدراعظم نمی‌خواهم بشوم، من وزیر نمی‌خواهم بشوم، من ارکان دولت نمی‌خواهم بشوم، من وظیفه نمی‌خواهم، من عیال ندارم، من ملک ندارم و نمی‌خواهم که داشته باشم... من همیشه به یک حالت بوده و خواهم بود، جز نصیحت و اصلاح مقصد دیگری ندارم...»<ref>خسروشاهی، سیدهادی، نامه‌ها واسناد سیاسی سید جمال الدین اسدآبادی، ص۷۰- ۷۱</ref> «مرا در این جهان، چه در غرب باشم و چه در شرق، مقصدی نیست، جز در اصلاح دنیا و آخرت مسلمانان بکوشم. و آخر آرزویم آن است که چون شهدای صالحین، خونم در این راه ریخته شود.»<ref>مزینانی، محمدصادق، مقاله «مبارزه با استعمار»، ص۱۸۶</ref>
او به مسلمانان اصرار می‌کرد که تفاوت‌های فرقه‌ای خود را به فراموشی سپرده، یکدیگر را به خاطر خیر و صلاح امت اسلام تحمل نمایند. خواست او از مسلمانان آن بود که علم و فناوری غرب را در کنار حفظ ارزش‌های اخلاقی و دینی خود اقتباس کنند.<ref>Ali. E. Hillal Dessouki, Op. Cit</ref> از اختلاف و تفرقه مسلمانان و حکام آنها بسیار نالان بود و در کلام دردمندانه و حاکی از تاسف عمیق خود، بیان داشت: «مسلمانان اتفاق کردند که اتحاد و اتفاق با یکدیگر نداشته باشند. دریغا که هر یک مانند خوره همدیگر را می‌خورند، تیشه به ریشه هستی خود می‌زنند! برای خرسندی دشمنان [[حضرت محمد|محمد (ص)]] پشت به [[قبله]] کنند! [[قرآن مجید]] را ندیده انگارند! غربزدگی را سرمایه افتخار خود و خاندانشان پندارند!»<ref>مدرسی چهاردهی، مرتضی، سید جمال الدین و اندیشه‌های او، ص۳</ref> از این رو، او تنها هدف خود را اصلاح این وضع می‌دانست: «من صدراعظم نمی‌خواهم بشوم، من وزیر نمی‌خواهم بشوم، من ارکان دولت نمی‌خواهم بشوم، من وظیفه نمی‌خواهم، من عیال ندارم، من ملک ندارم و نمی‌خواهم که داشته باشم... من همیشه به یک حالت بوده و خواهم بود، جز نصیحت و اصلاح مقصد دیگری ندارم...»<ref>خسروشاهی، سیدهادی، نامه‌ها واسناد سیاسی سید جمال الدین اسدآبادی، ص۷۰- ۷۱</ref> «مرا در این جهان، چه در غرب باشم و چه در شرق، مقصدی نیست، جز در اصلاح دنیا و آخرت مسلمانان بکوشم. و آخر آرزویم آن است که چون شهدای صالحین، خونم در این راه ریخته شود.»<ref>مزینانی، محمدصادق، مقاله «مبارزه با استعمار»، ص۱۸۶</ref>
==وفات و آرامگاه==
جمال‌الدین در ۱۹ اسفند سال۱۲۷۵ش/۱۱ مارس ۱۸۹۷م در ۶۰ سالگی در عمارت سلطنتی [[استانبول]] درگذشت و تابوت او بر دوش ۴ باربر به گورستان مشایخ محله انتقال داده شد.<ref>محیط، ۴۸</ref> بنا به درخواست دولت افغانستان مبنی بر انتقال کالبد او، این درخواست از سوی دولت عثمانی مورد قبول واقع شد و در سال ۱۲۸۴ پیکر سید جمال‌الدین از استانبول به [[کابل]] منتقل شد و در دانشگاه کابل دفن شد که با دفن تابوت او در این محل، نام «دارالفنون» را بر آنجا گذاشتند و در زمان سلطنت «محمد ظاهرشاه» در سال ۱۳۱۲ش، سازه بلندی از سنگ آبنوس سیاه بر بالای آن نصب شد.<ref>[http://www.tabnak.ir/fa/news/307618 آرامگاه سید جمال کجاست]</ref>


==سید جمال در نگاه دیگران==
==سید جمال در نگاه دیگران==
کاربر ناشناس