کاربر ناشناس
سید جمالالدین اسدآبادی: تفاوت میان نسخهها
جز
←اندیشههای سیاسی
(درج الگوی درجه بندی) |
imported>Fayaz جز (←اندیشههای سیاسی) |
||
خط ۱۲۶: | خط ۱۲۶: | ||
# دمیدن روح مبارزه و جهاد به کالبد نیمهجان جامعه اسلامی. او اصل فراموش شده جهاد را پیش کشید و فراموش شدن این اصل را عامل بزرگی برای انحطاط و مسلمانان تلقی کرد. | # دمیدن روح مبارزه و جهاد به کالبد نیمهجان جامعه اسلامی. او اصل فراموش شده جهاد را پیش کشید و فراموش شدن این اصل را عامل بزرگی برای انحطاط و مسلمانان تلقی کرد. | ||
# مبارزه با خودباختگی در برابر غرب<ref>مطهری، مرتضی، بررسی اجمالی نهضتهای اسلامی در صدساله اخیر، ص۲۰- ۲۹</ref> | # مبارزه با خودباختگی در برابر غرب<ref>مطهری، مرتضی، بررسی اجمالی نهضتهای اسلامی در صدساله اخیر، ص۲۰- ۲۹</ref> | ||
او به مسلمانان اصرار میکرد که تفاوتهای فرقهای خود را به فراموشی سپرده، یکدیگر را به خاطر خیر و صلاح امت اسلام تحمل نمایند. خواست او از مسلمانان آن بود که علم و فناوری غرب را در کنار حفظ ارزشهای اخلاقی و دینی خود اقتباس کنند.<ref>Ali. E. Hillal Dessouki, Op. Cit</ref> از اختلاف و تفرقه مسلمانان و حکام آنها بسیار نالان بود و در کلام دردمندانه و حاکی از تاسف عمیق خود، بیان داشت: «مسلمانان اتفاق کردند که اتحاد و اتفاق با یکدیگر نداشته باشند. دریغا که هر یک مانند خوره همدیگر را میخورند، تیشه به ریشه هستی خود میزنند! برای خرسندی دشمنان [[حضرت محمد|محمد (ص)]] پشت به [[قبله]] کنند! [[قرآن مجید]] را ندیده انگارند! غربزدگی را سرمایه افتخار خود و خاندانشان پندارند!»<ref>مدرسی چهاردهی، مرتضی، سید جمال الدین و اندیشههای او، ص۳</ref> از این رو، او تنها هدف خود را اصلاح این وضع میدانست: «من صدراعظم نمیخواهم بشوم، من وزیر نمیخواهم بشوم، من ارکان دولت نمیخواهم بشوم، من وظیفه نمیخواهم، من عیال ندارم، من ملک ندارم و نمیخواهم که داشته باشم... من همیشه به یک حالت بوده و خواهم بود، جز نصیحت و اصلاح مقصد دیگری ندارم...»<ref>خسروشاهی، سیدهادی، نامهها واسناد سیاسی سید جمال الدین اسدآبادی، ص۷۰- ۷۱</ref> «مرا در این جهان، چه در غرب باشم و چه در شرق، مقصدی نیست، جز در اصلاح دنیا و آخرت مسلمانان بکوشم. و آخر آرزویم آن است که چون شهدای صالحین، خونم در این راه ریخته شود.»<ref>مزینانی، محمدصادق، مقاله «مبارزه با استعمار»، ص۱۸۶</ref> | او به مسلمانان اصرار میکرد که تفاوتهای فرقهای خود را به فراموشی سپرده، یکدیگر را به خاطر خیر و صلاح امت اسلام تحمل نمایند. خواست او از مسلمانان آن بود که علم و فناوری غرب را در کنار حفظ ارزشهای اخلاقی و دینی خود اقتباس کنند.<ref>Ali. E. Hillal Dessouki, Op. Cit</ref> از اختلاف و تفرقه مسلمانان و حکام آنها بسیار نالان بود و در کلام دردمندانه و حاکی از تاسف عمیق خود، بیان داشت: «مسلمانان اتفاق کردند که اتحاد و اتفاق با یکدیگر نداشته باشند. دریغا که هر یک مانند خوره همدیگر را میخورند، تیشه به ریشه هستی خود میزنند! برای خرسندی دشمنان [[حضرت محمد|محمد (ص)]] پشت به [[قبله]] کنند! [[قرآن مجید]] را ندیده انگارند! غربزدگی را سرمایه افتخار خود و خاندانشان پندارند!»<ref>مدرسی چهاردهی، مرتضی، سید جمال الدین و اندیشههای او، ص۳</ref> از این رو، او تنها هدف خود را اصلاح این وضع میدانست: «من صدراعظم نمیخواهم بشوم، من وزیر نمیخواهم بشوم، من ارکان دولت نمیخواهم بشوم، من وظیفه نمیخواهم، من عیال ندارم، من ملک ندارم و نمیخواهم که داشته باشم... من همیشه به یک حالت بوده و خواهم بود، جز نصیحت و اصلاح مقصد دیگری ندارم...»<ref>خسروشاهی، سیدهادی، نامهها واسناد سیاسی سید جمال الدین اسدآبادی، ص۷۰- ۷۱</ref> «مرا در این جهان، چه در غرب باشم و چه در شرق، مقصدی نیست، جز در اصلاح دنیا و آخرت مسلمانان بکوشم. و آخر آرزویم آن است که چون شهدای صالحین، خونم در این راه ریخته شود.»<ref>مزینانی، محمدصادق، مقاله «مبارزه با استعمار»، ص۱۸۶</ref> |