پرش به محتوا

سید جمال‌الدین اسدآبادی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
imported>Fayaz
imported>Fayaz
خط ۸۹: خط ۸۹:
سید جمال به ردّ این اندیشه‌ها پرداخت و در مقاله‌ای با عنوان «تفسیر مفسر»، از تفسیری که [[سرسید احمدخان]] نوشته بود، به شدت انتقاد کرد. فعالیت‌های او بر ضد [[سرسید احمدخان]]، حتی در پاریس نیز ادامه داشت و با نوشتن مقاله‌ای با عنوان «الدهریون فی الهند» به شدت به [[سرسید احمدخان]] تاخت و بیان داشت که [[سرسید احمدخان]] تفسیری بر [[قرآن]] نوشته و کلمات آن را تحریف نموده و آنچه را خداوند نازل کرده، تغییر داده است.<ref>ذاکری، علی اکبر، مقاله «شرح حال و سال شمار زندگانی سید جمال»، ص۳۸۰</ref> اما مخالفت سید جمال با [[سرسید احمدخان]] به نحوه تفسیر و برداشت از قرآن محدود نمی‌شد، بلکه اندیشه‌های اصلاحگرایانه سید جمال، عرصه تفکرات سیاسی را نیز شامل می‌شد. او با اندیشه‌های سیاسی [[سرسید احمدخان]] نیز به مخالفت برخاست. زیرا [[سرسید احمدخان]] با دولت انگلیس همراهی می‌کرد و معتقد بود برای رسیدن به پیشرفت اقتصادی، باید فرهنگ غربی را پذیرفت.<ref>ذاکری، علی اکبر، مقاله «شرح حال و سال شمار زندگانی سید جمال»، ص ۳۸۱</ref> از همین رو، سید علاوه بر اندیشه‌های اصلاح‌گرایانه عام خود که در جهت بهبود وضعیت مسلمانان جهان ترویج می‌کرد، به مبارزه جدی با افکار [[سرسید احمدخان]] برخاست که این کار از نظر [[محمد محیط طباطبائی]]، فکر و حواس سید را از توجه به هدف بالاتری که در سیاست و فلسفه اجتماعی خود است، بازداشت.<ref>محمد محیط طباطبائی، سید جمال الدین اسدآبادی و بیداری مشرق زمین، ص۱۱۳</ref>
سید جمال به ردّ این اندیشه‌ها پرداخت و در مقاله‌ای با عنوان «تفسیر مفسر»، از تفسیری که [[سرسید احمدخان]] نوشته بود، به شدت انتقاد کرد. فعالیت‌های او بر ضد [[سرسید احمدخان]]، حتی در پاریس نیز ادامه داشت و با نوشتن مقاله‌ای با عنوان «الدهریون فی الهند» به شدت به [[سرسید احمدخان]] تاخت و بیان داشت که [[سرسید احمدخان]] تفسیری بر [[قرآن]] نوشته و کلمات آن را تحریف نموده و آنچه را خداوند نازل کرده، تغییر داده است.<ref>ذاکری، علی اکبر، مقاله «شرح حال و سال شمار زندگانی سید جمال»، ص۳۸۰</ref> اما مخالفت سید جمال با [[سرسید احمدخان]] به نحوه تفسیر و برداشت از قرآن محدود نمی‌شد، بلکه اندیشه‌های اصلاحگرایانه سید جمال، عرصه تفکرات سیاسی را نیز شامل می‌شد. او با اندیشه‌های سیاسی [[سرسید احمدخان]] نیز به مخالفت برخاست. زیرا [[سرسید احمدخان]] با دولت انگلیس همراهی می‌کرد و معتقد بود برای رسیدن به پیشرفت اقتصادی، باید فرهنگ غربی را پذیرفت.<ref>ذاکری، علی اکبر، مقاله «شرح حال و سال شمار زندگانی سید جمال»، ص ۳۸۱</ref> از همین رو، سید علاوه بر اندیشه‌های اصلاح‌گرایانه عام خود که در جهت بهبود وضعیت مسلمانان جهان ترویج می‌کرد، به مبارزه جدی با افکار [[سرسید احمدخان]] برخاست که این کار از نظر [[محمد محیط طباطبائی]]، فکر و حواس سید را از توجه به هدف بالاتری که در سیاست و فلسفه اجتماعی خود است، بازداشت.<ref>محمد محیط طباطبائی، سید جمال الدین اسدآبادی و بیداری مشرق زمین، ص۱۱۳</ref>


==تاثیر و نفوذ اندیشه اصلاح‌گرایی سید جمال در ایران==
===ایران===
===نامه به میرزای شیرازی برای لغو امتیاز تنباکو===
====لغو امتیاز تنباکو====
وقتی [[ناصرالدین شاه]] [[امتیاز تنباکو]] را به یک شرکت انگلیسی واگذار کرد، با مخالفت علمای [[شیعه]] روبه‌رو شد. در این بین، سید جمال الدین اسدآبادی و به تبع وی، [[میرزا رضای کرمانی]]، مرید خاص سید جمال، از سرسخت‌ترین مخالفان امتیاز تنباکو بودند.<ref>تیموری، ابراهیم، تحریم تنباکو، ص ۵۰- ۵۸</ref> «با آنکه سید را از ایران تبعید کردند، ولی او در خارج نیز از هیچ کوششی برای لغو امتیاز تنباکو کوتاهی نمی‌کرد. او به [[میرزای شیرازی]] پیغام‌هایی فرستاد و نیز نامه‌ای در خصوص مظالم [[ناصرالدین شاه]] به مرحوم میرزای شیرازی نوشت و او را به اقدام برای لغو امتیاز دخانیات تشویق کرد. علاوه بر آن، با نوشتن نامه به علمای ایران، آنان را به مخالفت با شاه تشویق می‌کرد و از آنها می‌خواست که از فرصت به وجود آمده برای واژگون ساختن رژیم استبداد استفاده کنند.»<ref>تیموری، ابراهیم، تحریم تنباکو، ص ۵۲</ref>
وقتی [[ناصرالدین شاه]] [[امتیاز تنباکو]] را به یک شرکت انگلیسی واگذار کرد، با مخالفت علمای [[شیعه]] روبه‌رو شد. در این بین، سید جمال الدین اسدآبادی و به تبع وی، [[میرزا رضای کرمانی]]، مرید خاص سید جمال، از سرسخت‌ترین مخالفان امتیاز تنباکو بودند.<ref>تیموری، ابراهیم، تحریم تنباکو، ص ۵۰- ۵۸</ref> «با آنکه سید را از ایران تبعید کردند، ولی او در خارج نیز از هیچ کوششی برای لغو امتیاز تنباکو کوتاهی نمی‌کرد. او به [[میرزای شیرازی]] پیغام‌هایی فرستاد و نیز نامه‌ای در خصوص مظالم [[ناصرالدین شاه]] به مرحوم میرزای شیرازی نوشت و او را به اقدام برای لغو امتیاز دخانیات تشویق کرد. علاوه بر آن، با نوشتن نامه به علمای ایران، آنان را به مخالفت با شاه تشویق می‌کرد و از آنها می‌خواست که از فرصت به وجود آمده برای واژگون ساختن رژیم استبداد استفاده کنند.»<ref>تیموری، ابراهیم، تحریم تنباکو، ص ۵۲</ref>
[[پرونده:سید جمال الدین اسد آبادی.jpg|بندانگشتی|220px|]]
[[پرونده:سید جمال الدین اسد آبادی.jpg|بندانگشتی|220px|]]
خط ۹۶: خط ۹۶:
سید جمال در نامه‌ای که به مرحوم میرزای شیرازی نوشته، پس از اظهار ارادت به وی، از پادشاه [[ایران]] ([[ناصرالدین شاه]]) به عنوان فردی سست‌عنصر و بدسیرت نام می‌برد که از اداره کشور و حفظ منافع عمومی عاجز است و قسمت عمده کشور و درآمد آن را به دشمنان دین فروخته است. وی در این نامه، پس از ذکر ۸ فقره خیانت [[ناصرالدین شاه]] که شامل بخش اعظمی از دارایی کشور است که وی به دشمنان اسلام فروخته، از او با عنوان «خائن احمق» یاد می‌کند و با به کار بردن مهیج‌ترین جملات و بیانات، از مرحوم میرزای شیرازی تقاضا می‌کند که سکوت خود را شکسته، تصمیم قاطعی در این مورد بگیرد.<ref>تیموری، تیموری، تحریم تنباکو، ص ۵۲- ۵۸</ref>
سید جمال در نامه‌ای که به مرحوم میرزای شیرازی نوشته، پس از اظهار ارادت به وی، از پادشاه [[ایران]] ([[ناصرالدین شاه]]) به عنوان فردی سست‌عنصر و بدسیرت نام می‌برد که از اداره کشور و حفظ منافع عمومی عاجز است و قسمت عمده کشور و درآمد آن را به دشمنان دین فروخته است. وی در این نامه، پس از ذکر ۸ فقره خیانت [[ناصرالدین شاه]] که شامل بخش اعظمی از دارایی کشور است که وی به دشمنان اسلام فروخته، از او با عنوان «خائن احمق» یاد می‌کند و با به کار بردن مهیج‌ترین جملات و بیانات، از مرحوم میرزای شیرازی تقاضا می‌کند که سکوت خود را شکسته، تصمیم قاطعی در این مورد بگیرد.<ref>تیموری، تیموری، تحریم تنباکو، ص ۵۲- ۵۸</ref>


===نامه به علما برای خلع ناصرالدین شاه===
====نامه به علما برای خلع ناصرالدین شاه====
سید جمال در نامه به علمای ایران، صریحا از آنان می‌خواهد که پادشاه را از سلطنت خلع کنند: «ای مردان علم! مبادا در خلع این مرد تردید داشته باشید. مردی که غاصبانه سلطنت یافته. مردی که کارش فسق و فرمانش ستم است. مردی که پس از مکیدن خون‌های مسلمانان و خرد کردن استخوان فقرا و برهنگان و تهیدست نمودن ملت، جنونش گل کرده و درصدد برآمده است کشوری را که مایه عزت اسلام و پناهگاه دین است، به اجانب بدهد. مردی که از فرط نادانی، درصدد برآمده است نام [[کفر]] را بلند ساخته و زیر پرچم [[شرک]] درآید. باز می‌گویم وزرا، فرماندهان، عموم طبقات، ارتش، و پسران این ستمکار سرکش منتظر دستور شما هستند، دیگر کاسه صبرشان لبریز شده...»<ref>تیموری، ابراهیم، تحریم تنباکو، ص ۵۲- ۵۸</ref>
سید جمال در نامه به علمای ایران، صریحا از آنان می‌خواهد که پادشاه را از سلطنت خلع کنند: «ای مردان علم! مبادا در خلع این مرد تردید داشته باشید. مردی که غاصبانه سلطنت یافته. مردی که کارش فسق و فرمانش ستم است. مردی که پس از مکیدن خون‌های مسلمانان و خرد کردن استخوان فقرا و برهنگان و تهیدست نمودن ملت، جنونش گل کرده و درصدد برآمده است کشوری را که مایه عزت اسلام و پناهگاه دین است، به اجانب بدهد. مردی که از فرط نادانی، درصدد برآمده است نام [[کفر]] را بلند ساخته و زیر پرچم [[شرک]] درآید. باز می‌گویم وزرا، فرماندهان، عموم طبقات، ارتش، و پسران این ستمکار سرکش منتظر دستور شما هستند، دیگر کاسه صبرشان لبریز شده...»<ref>تیموری، ابراهیم، تحریم تنباکو، ص ۵۲- ۵۸</ref>


کاربر ناشناس