Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۴٬۲۷۳
ویرایش
imported>Rezataran (←اندیشه) |
Mkhaghanif (بحث | مشارکتها) جز (←اندیشه) |
||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
===امر قدسی=== | ===امر قدسی=== | ||
[[پرونده:قلب اسلام.jpg|بندانگشتی]] | [[پرونده:قلب اسلام.jpg|بندانگشتی]] | ||
به | به عقیدۀ نصر امر قدسی تغذیه کنندۀ سنت، علم، عقل، رمز، سلوک، ذوق و قلب است. نصر مفاهیمی مانند امر قدسی، مابعدالطبیعه، دین، سنت، و حکمت خالده را در یک منظومه به عنوان جوهر هستی و مرتبط با حق مطلق قلمداد میکند. به نظر او امر قدسی مبدا هر آن چیزی است که در هستی مشاهده میشود. جوهر امر قدسی، ذات حق است که خود، مطلق بوده و در تمام سنتها، رفتارها و طبیعت جاری است. مدرنیته با غیردینی ساختن طبیعت و انسان، نشانههای خدا را نه تنها از میان برمی دارد، بلکه برای آنها جانشین تعبیه میکند. | ||
===سنت=== | ===سنت=== | ||
واژۀ سنت برگرفته از واژۀ لاتینی Traditio است که در کلیسای کاتولیک آن را به معنای آموزههایی میدانند که از دورۀ حواریون در طول چندین سده بر هم انباشته شده و به ما رسیده<ref>نصر، در جست وجوی امر قدسی، ص۱۷</ref> این واژه از نظر ریشه شناسی به انتقال مربوط میشود و در حوزۀ معناییاش شامل نظریۀ معرفت، عمل، فنون، قوانین، اشکال و برخی عناصر دیگر است که شفاهی یا مکتوباند. اما سنت از نظر [[رنه گنون]] (که مورد پذیرش نصر نیز هست) به معنای حقایق یا اصولی است که دارای منشا الهی بوده و بر بشر و کل قلمرو هستی، وحی و الهام شده است. آنچه از طریق شخصیتهایی که به صورت پیامبران، آواتارها و لوگوس نمود یافتهاند و از طریق دیگر مراکز انتقال دهنده به همراه همۀ نتایج و تاثیرات این اصول در حوزههای گوناگونی شامل حقوق، ساختار اجتماعی، هنر، علوم و نیز شامل معرفت و دانش عالی توام با ابزارهای کسب آن است.<ref>نصر، در جست وجوی امر قدسی، ص۲۵۸</ref> | |||
نصر معتقد است سنت هم حقیقت است و هم حضور. از منبعی میآید که هر چیزی از آن نشات گرفته و به آن بازمیگردد. بنابراین تمامی چیزها را دربرگرفته است. | نصر معتقد است سنت هم حقیقت است و هم حضور. از منبعی میآید که هر چیزی از آن نشات گرفته و به آن بازمیگردد. بنابراین تمامی چیزها را دربرگرفته است. دربردارندۀ معنای حقیقتی است که هم منشا الهی دارد و هم در سراسر یک دوره از تاریخ انسانی و از طریق انتقال یا احیای پیام وحیانی تداوم یافته است. سنت در چنین معنایی پیوند و ارتباط محکمی با [[حکمت جاویدان]] دارد.<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص۶۱-۵۸</ref> بدین ترتیب سنت مطابق تعریف نصر و سایر [[سنت گرایان]]، در برابر [[تجددگرایی]] (مدرنیته) قرار میگیرد.<ref>نصر، در جست وجوی امر قدسی، ص۲۵۹</ref> به علاوه این معنا از سنت به طور جدایی ناپذیری با [[وحی]] و دین، امر قدسی، عقیدۀ راست کیشی، با اقتدار و تداوم و ترتیب انتقال حقیقت، با حیات آفاقی و انفسی و نیز با زندگی روحانی، علم و هنر مرتبط است.<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص۵۸</ref> | ||
===نسبت سنت و دین=== | ===نسبت سنت و دین=== | ||
برای فهم بهتر معنای سنت، نصر نسبت آن را با دین بررسی میکند. سنت از لحاظ مفهومی با انتقال و دین در ریشه با معنای تسلیم مرتبط است. بنابراین دین را میتوان خاستگاه و مبدا ملکوتی سنت دانست که از طریق وحی، حقایق و اصولی را اعلام کرده و تاثیرات آنها سنت را به وجود آورده است اما معنای تام سنت هم تبعات و هم منبع و خاستگاه آن را شامل میشود. پس سنت مفهومی است اعم از دین<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، | برای فهم بهتر معنای سنت، نصر نسبت آن را با دین بررسی میکند. سنت از لحاظ مفهومی با انتقال و دین در ریشه با معنای تسلیم مرتبط است. بنابراین دین را میتوان خاستگاه و مبدا ملکوتی سنت دانست که از طریق وحی، حقایق و اصولی را اعلام کرده و تاثیرات آنها سنت را به وجود آورده است اما معنای تام سنت هم تبعات و هم منبع و خاستگاه آن را شامل میشود. پس سنت مفهومی است اعم از دین<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص۶۲</ref> اما هنگامی که دین به معنای چیزی به کار رود که از آن «منبع» فرود میآید، در آن صورت دین میتواند به عنوان قلب سنت دانسته شود.<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص۶۳</ref> | ||
===تکثر ادیان و | ===تکثر ادیان و سنت ها=== | ||
نصر معتقد است ادیان با مجهز شدن به عقل الهی ناقص باقی نمیمانند. سنت همواره با وحی الهی ارتباط دارد اما وحی الهی منوط به ادیان الهی نیست. درواقع بر این باور است که حقیقت [[اسلام]] در ادیان دیگر نیز موجود است.<ref>محمدی: | نصر معتقد است ادیان با مجهز شدن به عقل الهی ناقص باقی نمیمانند. سنت همواره با وحی الهی ارتباط دارد اما وحی الهی منوط به ادیان الهی نیست. درواقع بر این باور است که حقیقت [[اسلام]] در ادیان دیگر نیز موجود است.<ref>محمدی: نصر، سنت، تجدد، ص۷-۶۶</ref> نصر به نظریۀ وحدت درونی و کثرت بیرونی ادیان باور دارد.<ref>محمدی: نصر، سنت، تجدد، ص۴۶</ref> همچنین در نظر او درحالی که معمولا از سنت نخستین سخن گفته میشود، چندگانگی و تکثر ادیان بر تکثر سنتها دلالت دارد. از منظر خاصی تنها یک سنت وجود دارد که همیشه هست و سرچشمۀ تمام حقایق است اما تمامی سنتها نهایتا به آن الگوی پایدار سنت ازلی متصلاند. بنابراین هم سنت وجود دارد و هم سنتها، بدون آنکه با یکدیگر تعارضی داشته باشند.<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص۴-۶۳</ref> | ||
===معرفت قدسی=== | ===معرفت قدسی=== | ||
Scientia Sacra معرفت قدسی است که در قلب هر وحی قرار دارد و مرکز دایرهای است که سنت را در برگرفته است. به باور نصر معرفت قدسی | Scientia Sacra معرفت قدسی است که در قلب هر وحی قرار دارد و مرکز دایرهای است که سنت را در برگرفته است. به باور نصر معرفت قدسی ثمرۀ عقل انسانی به تنهایی نیست بلکه آنچه از طریق وحی دریافت میشود، خود سرشتی عقلانی دارد و آن همان معرفت قدسی است. درواقع بنابر دیدگاهی که مطابق آن، نفس کلی در مرکز هر نفسی جای دارد، منبع معرفت قدسی الهام شده به انسان، مرکز و ریشۀ خود عقل انسان است. عقل کلی، منبع تمامی شهودها و اعطاکنندۀ تمام معرفت ازلی است.<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص۸-۱۰۷</ref> | ||
نصر معرفت قدسی را نه تنها در ارتباط با وحی به معنای ظاهری آن میداند بلکه معرفت قدسی با منبع وحی باطنی که مرکز انسان یعنی قلب است نیز مرتبط است. مطابق با تعلیمات سنتی، جایگاه خرد قلب است. قلب مرکز جهان صغیر انسانی و بنابراین مامن عقل کلی است. در قلب، عقل و ایمان به یکدیگر میرسند.<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، | نصر معرفت قدسی را نه تنها در ارتباط با وحی به معنای ظاهری آن میداند بلکه معرفت قدسی با منبع وحی باطنی که مرکز انسان یعنی قلب است نیز مرتبط است. مطابق با تعلیمات سنتی، جایگاه خرد قلب است. قلب مرکز جهان صغیر انسانی و بنابراین مامن عقل کلی است. در قلب، عقل و ایمان به یکدیگر میرسند.<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص۸-۱۲۷</ref> | ||
===نمادگرایی=== | ===نمادگرایی=== | ||
به دلیل اینکه معرفت قدسی به صورت بیرونی هم ارائه شده، فهم زبان مربوط به آن | به دلیل اینکه معرفت قدسی به صورت بیرونی هم ارائه شده، فهم زبان مربوط به آن ضروری است و زبان رسمی برای آن نیز نمادگرایی (Symbolysm) است. چنین معرفتی در کلمات انسانی، نقاشیها، طبل زدنها و ابزارهای رسمی دیگری که انتقال دهندۀ معنی هستند، قابل بیان است. البته نصر تاکید میکند این نمادها ساختۀ انسان نیستند بلکه انعکاسهایی از سوی یک حقیقت که به طبقهای بالاتر تعلق دارد، بر مرحلۀ پایین تری از وجود هستند. برخی از نمادها طبیعیاند و برخی به وسیلۀ وحی مخصوصی تقدس پیدا کردهاند.<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص۱۳۰-۱۲۹</ref> | ||
===هنر سنتی=== | ===هنر سنتی=== | ||
نصر معتقد است سنت نه تنها با کلمات بلکه از طریق اشکال دیگر هنری نیز با انسان سخن | نصر معتقد است سنت نه تنها با کلمات بلکه از طریق اشکال دیگر هنری نیز با انسان سخن میگوید.<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص۲۰۹</ref> هنر سنتی که در دل آن هنر مقدس جای دارد، هنری است که در آن هنرمند با استفاده از فنون سنتی به ابزاری برای بیان برخی نمادها و ایدههایی که فرافردیاند، تبدیل میشود. سرچشمۀ صورتها، نمادها، قالبها و رنگها در هر نوع هنر سنتی، عالم مابعدالطبیعی و معنوی است که به هنرمند نیز تعالی میبخشد و این ریشۀ تفاوت بزرگ میان هنر سنتی و هنر مدرن است.<ref>نصر، در جست وجوی امر قدسی، ص۳۳۵</ref> | ||
چنین هنری از معرفت قدسی جدایی ناپذیر است زیرا اساس آن، شناختی از طبیعت است که دارای ماهیت باطنی و قدسی است و ابزاری است برای انتقال معرفتی که ویژگی قدسی دارد.<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، | چنین هنری از معرفت قدسی جدایی ناپذیر است زیرا اساس آن، شناختی از طبیعت است که دارای ماهیت باطنی و قدسی است و ابزاری است برای انتقال معرفتی که ویژگی قدسی دارد.<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص۲۰۹</ref> به علاوه در آن جایی برای نظریۀ هنر برای هنر وجود ندارد زیرا مبتنی بر نظریۀ هنر برای انسان است که با توجه به اینکه در متن سنت، انسان خلیفۀ خداوند است و موجود اصلی این مرتبه از حقیقت است، نهایتا به معنای هنر برای خداست.<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص۲۱۰</ref> | ||
در هنر سنتی ترکیبی از زیبایی و فایده وجود دارد که هر شی هنر سنتی را هم زیبا و هم سودمند میکند. زیبایی مد نظر هنر سنتی دور از | در هنر سنتی ترکیبی از زیبایی و فایده وجود دارد که هر شی هنر سنتی را هم زیبا و هم سودمند میکند. زیبایی مد نظر هنر سنتی دور از تجمل گرایی یا یک حالت ذهنی است. این زیبایی از حقیقت جدایی ناپذیر است و از آنجایی که زیبایی، شکوه حقیقت است، بیان حقیقت همیشه همراه با زیبایی است.<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص۲۲۹-۲۲۴</ref> انسان خود یک صورت عالی هنری است که به صورت الهی خلق شده و در تقلید از خلاقیت خالقش، تصدیق کنندۀ طبیعت خداگونۀ خویش است.<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص۲۱۳-۲۱۰</ref> | ||
در | در اندیشۀ نصر، از آنجا که هنر سنتی از طریق معرفت قدسی پا به عرصۀ وجود گذاشته، ابزاری برای اشاعۀ آن نیز محسوب میشود. این هنر وسیلۀ شهود عقلانی و پیام شهودی است که هم هنرمند و هم روح و روان جمعی جهانی را که به آن تعلق دارد، متعالی میسازد.<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص۲۱۴</ref> | ||
===هنر اسلامی=== | ===هنر اسلامی=== | ||
نصر هنر اسلامی را هنری میداند که از طریق | نصر هنر اسلامی را هنری میداند که از طریق ضرب آهنگهای بیپایان نرم، فضا یا صوت، محدودیتهای صورت ظاهری موارد را از بین میبرد و بدین وسیله روح را برای پذیرش [[احد]]، پرورش میدهد. این هنر از حقیقت باطنی اسلام سرچشمه میگیرد و بخش جدایی ناپذیر وحی اسلامی است که در زیباسازی زندگی معمول انسانها نقشی اساسی داشته و به علاوه یادآور حضور خداوند و زیبایی اوست.<ref>ابوالقاسمی، زیباشناسی اسلامی، ص۴۷</ref> | ||
===موسیقی و اسلام=== | ===موسیقی و اسلام=== | ||
نصر با مثال آوردن از [[تلاوت]] سنتی قرآن که معتقد است ترکیبی از شعر و موسیقی است، خطابههای | نصر با مثال آوردن از [[تلاوت]] سنتی قرآن که معتقد است ترکیبی از شعر و موسیقی است، خطابههای عزاداری، [[اذان]] و موسیقیای که با تصوف پیوند دارد، به جایگاه والای موسیقی در اسلام اشاره میکند.<ref>قاسمیان اسلام و موسیقی، ص۹۵</ref> و بر این باور است که تمدن اسلامی به واسطۀ دین اسلام، سنتهای موسیقایی عظیمی را حفظ کرده و توسعه داده است. بر طبق دیدگاه نصر، اسلام با اعتدال و هوشیاری مانع از آن شده که موسیقی به امری صرفا این جهانی یا پست یا ظاهری بدل شود.<ref>قاسمیان، اسلام و موسیقی، ص۸-۹۷</ref> | ||
=== | ===فلسفۀ تطبیقی=== | ||
نصر با تاکید بر اهمیت و لزوم | نصر با تاکید بر اهمیت و لزوم فلسفۀ تطبیقی، تطبیق میان اندیشههای متعلق به شرق و غرب، بدون رجوع به زمینههای دینی را (خواه دین تاثیر مثبت گذاشته باشد و خواه منفی) به پوچی مقایسهای میداند که میان تک نت موسیقی بدون رجوع به ملودیای که بخشی از آن است انجام شود. وی با توجه به وضعیت غلبه یافتۀ جهان معاصر، یکی از مهمترین اقتضائات زندگی انسان را، تفاهم در سطحی فلسفی برمی شمرد. زیرا به نظر او در هیچ دورهای از تاریخ بشر، نیاز به تفاهم میان ملتها به اندازۀ عصر حاضر شدید نبوده است. راه حل خروج از این وضعیت نیز به تنهایی نه در شرق است و نه در غرب بلکه در گفتگو و مفاهمۀ میان این دو است.<ref>قدمیاری، شرایط فلسفۀ تطبیقی، ص۵-۱</ref> | ||
===تعلیم و تربیت اسلامی=== | ===تعلیم و تربیت اسلامی=== | ||
نصر برای تعلیم و تربیت، جایگاه ویژهای قائل است و بنابراین معتقد است هر شخصی قادر به انجام آن نیست. معلمی به دو عامل استعداد و علاقه نیاز دارد.<ref>نصر، در | نصر برای تعلیم و تربیت، جایگاه ویژهای قائل است و بنابراین معتقد است هر شخصی قادر به انجام آن نیست. معلمی به دو عامل استعداد و علاقه نیاز دارد.<ref>نصر، در جست وجوی امر قدسی، ص۱۱۳</ref> وی با انتقاد از نظام آموزشی پاره پاره به ویژه در غرب، نظام آموزشی کامل را نظامی مناسب دانسته و بنابراین از احیای نظام آموزشی سنتی اسلامی که مانند همۀ نظامهای سنتی مبتنی بر ملاحظۀ همۀ عوامل با یکدیگر (پرورش ذهن و اندیشه و جسم) است، پشتیبانی میکند. در این شیوۀ تعلیم و تربیت، رابطۀ معلم و شاگرد بسیار انسانی و نزدیک است و پرورش نفس و ذهن، عوامل اخلاقی و حتی جسمانی و نیز فکری همه به یک اندازه مورد توجه قرار میگیرند. درحالیکه به باور وی امروزه، تعلیم و تربیت جدید کاملا از اخلاق جدا افتاده است.<ref>نصر، در جست وجوی امر قدسی، ص۱۱۵</ref> امروزه حکمت، یعنی معرفتی که انسان را به کمال میرساند و کل وجود او را در برمی گیرد، فراموش شده است.<ref>نصر، در جست وجوی امر قدسی، ص۱۱۷</ref> | ||
===مهدویت=== | ===مهدویت=== | ||
دکتر نصر با توجه به | دکتر نصر با توجه به نظریۀ سنت گرایی خود، بهاندیشۀ [[مهدویت]] توجه ویژهای کرده است. او معتقد است منجی مصلح، مصداق انسان کامل است که در آینده و زمان مناسب، با مداخلۀ الهی ظهور خواهد کرد و کاملترین جامعه را تشکیل خواهد داد. وی معتقد است اسلام برخلاف [[مسیحیت]]، وظیفۀ [[حضرت مهدی (عج)]] و [[مسیح(ع)]] را هم بستۀ یکدیگر و ظهور هر دوی ایشان را بخشی از سلسله رویدادهای عظیم اخروی [[(قیامت)]] میداند. | ||
وی با اشاره به اینکه جریان کلی نظام طبیعت و سیر تاریخ، رو به سوی تکامل نهاده است و در نهایت حکومت کامل ارزشهای انسانی استقرار مییابد، میافزاید، تاکنون حکومتی کامل و واقعی تحقق نیافته است.<ref>محمدی. نصر، سنت، تجد: بررسی زندگی و افکار سید حسین نصر، | وی با اشاره به اینکه جریان کلی نظام طبیعت و سیر تاریخ، رو به سوی تکامل نهاده است و در نهایت حکومت کامل ارزشهای انسانی استقرار مییابد، میافزاید، تاکنون حکومتی کامل و واقعی تحقق نیافته است.<ref>محمدی. نصر، سنت، تجد: بررسی زندگی و افکار سید حسین نصر، ص۱۲۰ </ref> | ||
===بحران زیست محیطی=== | ===بحران زیست محیطی=== | ||
نصر به بحران زیست محیطی با توجه به دیدگاه خودش مبنی بر اینکه طبیعت کیفیتی قدسی دارد و انسان از آن | نصر به بحران زیست محیطی با توجه به دیدگاه خودش مبنی بر اینکه طبیعت کیفیتی قدسی دارد و انسان از آن قداست زدایی کرده، میپردازد. این قداست زدایی توسط همۀ انسانها صورت گرفته، چه آنها که در عالمی دینی زندگی میکنند و چه آنها که از عالم پیرامون خود، دین زدایی کردهاند.<ref>نصر، دین و نظم طبیعت، ص۹</ref> او معتقد است دو عامل موجب به وجود آمدن بحران ارتباط انسان و طبیعت در غرب شده است: عدم درک درست و عمیقتر انسان و واقعیت قدسی طبیعت. از عواقب بحران معنوی که در طول رنسانس و قرن هفده به وجود آمد این بود انسان مدرن خود را موجودی زمینی دید که هیچ مسئولیتی در قبال خدا و مخلوقاتش ندارد و به عنوان نتیجۀ بحران فکری و معنوی، امر قدسی طبیعت نیز کنار گذاشته شد.<ref>نصر: انسان سنتی، انسان مدرن و بحران محیط زیست، ص۸</ref> | ||
تفکر دنیای مدرن از دیدگاهی تقریبا جهان شمول از قداست طبیعت فاصله گرفته و به دیدگاهی منجر شده که انسان را بیگانه با طبیعت میداند و خود طبیعت را نه آغازگر حیات (ریشۀ nature از nascitura لاتینی به معنای ایجاد کردن است) بلکه تودهای بیجان و ماشینی میداند که باید تحت تصرف یک انسان زمینی محض قرار گیرد. به علاوه این تفکر، به شیوهای بیسابقه، قوانین طبیعت را از قوانین اخلاق و اخلاق بشر را از عملکردهای عالم جدا کرده است.<ref>نصر، دین و نظم طبیعت، ص۱۱</ref> نصر معتقد است این بحران در رابطۀ انسان و عالم طبیعت، هرچند ابتدا در غرب به عنوان زادگاه تجددگرایی آغاز شده اما اکنون بحرانی جهانی است و به پژوهشی فراتر از محدودۀ سنت غربی نیاز دارد.<ref>نصر، دین و نظم طبیعت، ص۱۸</ref> | |||
===نسبت دین و طبیعت در مسئلۀ بحران محیط زیست=== | |||
نصر نقش دین در حل بحران موجود میان رابطۀ انسان و طبیعت را حیاتی میداند زیرا بر این باور است که اکثر مردم در متن یک جهان بینی و تحت سیطرۀ دین زندگی میکنند.<ref>نصر، دین و نظم طبیعت، ص۹</ref> وی میگوید دوران ظهور انسان گرایی [[(اومانیسم)]] دنیوی و مطلق شدن (مطلق شدن به این معنا که امروزه انسان برای حقوق خود بر حق و حقوق خداوند و عالمی که او خلق کرده، ارجحیت قائل است) <ref>نصر، انسان و طبیعت، ص۱۲ (مقدمۀ مترجم) </ref> انسان زمینی تحت آن اندیشه، پیامدهایی جدی هم برای عالم طبیعت و هم برای تمدنهای سنتی در پی داشته است. تمدنهای سنتی مغلوب این نوع انسان نوین شدند که برای سلطهاش بر طبیعت و نیروهای آن، با اهداف مختلف، هیچ قید و بند دینی نداشت. بدین ترتیب در غرب در قرن هفده دیگر شناخت دینی دربارۀ طبیعت مشروعیتی نداشت.<ref>نصر، دین و نظم طبیعت، ص۱۱</ref> و این شرایط و تفکر که تاکنون ادامه پیدا کرده، منجر به بحران بیسابقهای شده که احیات کل زمین را تهدید میکند.<ref>نصر، انسان و طبیعت، ص۱۲ (مقدمۀ مترجم) </ref> | |||
===دیدگاه اسلام | وی راه رهایی از این بحران را احیای نگاه دینی دربارۀ طبیعت و احیای علم قدسی آن دانسته و معتقد است فهم دینی از طبیعت از جمله جسم فیزیکی، که در بسیاری از گفتگوهای دوران معاصر دربارۀ انسان و طبیعت مسئلۀ محوری است و برای بسیاری از ادیان همچنان محوریت دارد، باید در اسلوب و راه و روش هر سنت به طور کامل ابراز شود و مطابق چنین معرفتی، اخلاق دینی محیط زیست به گونهای تبلیغ و ترویج شود که در مقیاسی جهانی معنادار باشد.<ref>نصر، دین و نظم طبیعت، ص۱۳</ref> دین میبایست علاوه بر نوعی اخلاق گسترش یافته که موجودات غیر بشری را هم شامل میشود، نوعی علم قدسی نیز فراهم آورد که با کمک تعالیم باطنی ادیان، شناخت و دانشی دربارۀ چگونگی رفتار با دیگر مخلوقات فراهم شود و همچنین نشان دهد که آنها هم از نظر فیزیکی و زیستی و هم به لحاظ روحی و روانی با ما نسبت دارند.<ref>نصر، دین و نظم طبیعت، ص۳۰۳</ref> | ||
نصر در بررسی دیدگاه اسلام | |||
نصر با تاکید بر بعد معنوی و دین، بحران محیط زیست را جلوۀ بیرونی بحران درونی انسانهایی میداند که چون از «آسمان» به خاطر «زمین» روی برتافته ند، اینک در آستانۀ تخریب زمین قرار گرفتهاند. راه حل، تولد دوبارۀ انسان به مثابه انسان سنتی و پل میان زمین و آسمان است که عالم طبیعت را بار دیگر به صورت قلمروی مقدس که نیروهای خلاق الهی را منعکس میسازد، متصور شود. باید معرفت دینی دربارۀ طبیعت، جهان شناسیهای سنتی و علوم مقدسی را که در بسیاری از نواحی غیر غربی محفوظ مانده، حیاتی دوباره بخشید و در عین حال میراث خود سنت غربی در این حوزه را نیز به صورتی جدی احیا کرد.<ref>نصر، دین و نظم طبیعت، ص۱۵-۱۴</ref> | |||
===دیدگاه اسلام دربارۀ ارتباط انسان و طبیعت=== | |||
نصر در بررسی دیدگاه اسلام دربارۀ طبیعت به این نکته اشاره میکند که در اسلام، اتصال و پیوند جدایی ناپذیر میان انسان و طبیعت و نیز میان علوم طبیعت و مذهب، در خود [[قرآن]] که کلمۀ خداوند است، یافت میشود. بدین ترتیب از این لحاظ هم سرمنشأ وحی است که پایه و مبنای دین است و هم وحی کیهانیای که عالم وجود است.<ref>نصر، انسان و طبیعت (بحران معنوی انسان متجدد)، ص۱۲۲-۱۲۳</ref> اسلام از طریق امتناع از جدا ساختن انسان و طبیعت به طور کامل، نگاه یکپارچۀ خود را نسبت به عالم وجود حفظ کرده و در همۀ عالم هستی و موجودات، جریان برکت و فیض الهی را جاری میبیند.<ref>نصر، انسان و طبیعت (بحران معنوی انسان متجدد)، ص۱۲۴</ref> همچنین برخلاف سایر ادیان که بیشتر عمل بدون علم را مورد توجه قرار دادهاند، منابع اسلامی سنتی همواره هر دو را لازم و ملزوم هم دانستهاند. در دوران معاصر نیز، تنها در جهان اسلام گفتگوهایی دربارۀ یک علم اسلامی طبیعت، مستقل از علم مدرن، در دو یا سه دهۀ گذشته صورت گرفته است.<ref>نصر، دین و نظم طبیعت، ص۱۳-۱۲</ref> | |||
===تصوف=== | ===تصوف=== | ||
طبق | طبق اندیشۀ نصر، [[تصوف]] حقیقتی است که برای تبعیت کنندگان از اصول آن، وسیلۀ رسیدن به حقیقت غایی را فراهم میکند. سنت [[صوفیه]] دربرگیرندۀ مجموعۀ وسیعی از نظریات [[مابعدالطبیعه]] و جهان شناسانه است که در دوران طولانی به همت معلمان و مرشدان [[عرفان]] شرح و بسط پیدا کردهاند. سنتی که مشتمل بر روشهایی برای تحقق حقایق معنوی است که تقریبا به همۀ امکانات معنوی مختلف در مراتب عمل، عشق و علم میپردازد.<ref>نصر، گلشن حقیقت، ص۵-۸۴</ref> به اعتقاد نصر، تصوف قلب و مغز اسلام است، عرفان بدون شریعت امکان تحقق ندارد و خاستگاه تصوف را باید در تفکر شیعی جستجو کرد.<ref>محمدی: نصر، سنت، تجدد، ص۱۹۵</ref> | ||
در جهان اسلام، تصوف پادزهر | در جهان اسلام، تصوف پادزهر افراطی گری دینی و نیز مهمترین منبع برای پاسخگویی به چالشهای طرح شده از سوی تجددگرایان است. در جهان غرب هم، تصوف دست یافتنیترین وسیله برای فهم حقیقت اسلام محسوب میشود. علاوه بر آنکه تصوف حلقۀ پیوند اصلی میان سنتهای معنوی اسلام و غرب است.<ref>نصر، گلشن حقیقت، ص۸۶</ref> | ||
=== | ===اندیشۀ سیاسی=== | ||
دیدگاه نصر در قلمروی سیاست، برخلاف سایر حوزهها، ناهمگون است و خود او گاهی صریحا، توجه خویش را | دیدگاه نصر در قلمروی سیاست، برخلاف سایر حوزهها، ناهمگون است و خود او گاهی صریحا، توجه خویش را بهاندیشۀ سیاسی رد میکند. نظریات سیاسی او به دو موضوع «رابطۀ دین و سیاست» و «نظریۀ سلطنت دینی» اختصاص دارد. او در سه کتاب قلب اسلام، در جست وجوی امر قدسی و جوان مسلمان و دنیای متجدد به این مباحث پرداخته است. سلطنت و خلافت و مشارکت و دموکراسی، مفاهیم کلیدی در نظام سیاسی نصر هستند. نصر بر جدا نبودن دین از سیاست و تمام حوزههای بشری تاکید میکند. | ||
او همچنین عرفان و اخلاق و دین را از | او همچنین عرفان و اخلاق و دین را از پنجرۀ سیاست مینگرد. او تلاش میکند سیاست در اندیشۀ [[امام خمینی]] را نیز در پرتوی دیدگاههای عرفانی ایشان تحلیل کند.<ref>محمدی. نصر، سنت، تجدد: بررسی زندگی و افکار سید حسین نصر، ص۲۴۱-۲۴۰</ref> | ||
== آثار == | == آثار == |