پرش به محتوا

سید حسین نصر: تفاوت میان نسخه‌ها

۹۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۰ سپتامبر ۲۰۱۶
imported>Mhosseini
imported>Mhosseini
خط ۹۳: خط ۹۳:


===سنت===
===سنت===
واژه‌ی سنت برگرفته از واژه‌ی لاتینی Traditio است که در کلیسای کاتولیک آن را به معنای آموزه‌هایی می‌دانند که از دوره‌ی حواریون در طول چندین سده بر هم انباشته شده و به ما رسیده<ref>نصر، در جست‌وجوی امر قدسی، ص17</ref> این واژه از نظر ریشه‌شناسی به انتقال مربوط می‌شود و در حوزه‌ی معنایی‌اش شامل نظریه‌ی معرفت، عمل، فنون، قوانین، اشکال و برخی عناصر دیگر است که شفاهی یا مکتوب‌اند. اما سنت از نظر [[رنه گنون]] (که مورد پذیرش نصر نیز هست) به معنای حقایق یا اصولی است که دارای منشا الهی بوده و بر بشر و کل قلمرو هستی، وحی و الهام شده است. آنچه از طریق شخصیت‌هایی که به صورت  پیامبران، آواتارها و لوگوس نمود یافته‌اند و از طریق دیگر مراکز انتقال دهنده به همراه همه‌ی نتایج و تاثیرات این اصول در حوزه‌های گوناگونی شامل حقوق، ساختار اجتماعی، هنر، علوم و نیز شامل معرفت و دانش عالی توام با ابزارهای کسب آن است.<ref>نصر، در جست‌وجوی امر قدسی، ص258</ref>
واژه‌ی سنت برگرفته از واژه‌ی لاتینی Traditio است که در کلیسای کاتولیک آن را به معنای آموزه‌هایی می‌دانند که از دوره‌ی حواریون در طول چندین سده بر هم انباشته شده و به ما رسیده<ref>نصر، در جست‌وجوی امر قدسی، ص17</ref> این واژه از نظر ریشه‌شناسی به انتقال مربوط می‌شود و در حوزه‌ی معنایی‌اش شامل نظریه‌ی معرفت، عمل، فنون، قوانین، اشکال و برخی عناصر دیگر است که شفاهی یا مکتوب‌اند. اما سنت از نظر [[رنه گنون]] (که مورد پذیرش نصر نیز هست) به معنای حقایق یا اصولی است که دارای منشا الهی بوده و بر بشر و کل قلمرو هستی، وحی و الهام شده است. آنچه از طریق شخصیت‌هایی که به صورت  پیامبران، آواتارها و لوگوس نمود یافته‌اند و از طریق دیگر مراکز انتقال‌دهنده به همراه همه‌ی نتایج و تاثیرات این اصول در حوزه‌های گوناگونی شامل حقوق، ساختار اجتماعی، هنر، علوم و نیز شامل معرفت و دانش عالی توام با ابزارهای کسب آن است.<ref>نصر، در جست‌وجوی امر قدسی، ص258</ref>


نصر معتقد است سنت هم حقیقت است و هم حضور. از منبعی می‌آید که هر چیزی از آن نشات گرفته و به آن باز می‌گردد. بنابراین تمامی چیزها را دربرگرفته است. دربردارنده‌ی معنای حقیقتی است که هم منشا الهی دارد و هم در سراسر یک دوره از تاریخ انسانی و از طریق انتقال یا احیای پیام وحیانی تداوم یافته است. سنت در چنین معنایی پیوند و ارتباط محکمی با حکمت جاویدان دارد.<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص61-58</ref> بدین ترتیب سنت مطابق تعریف نصر و سایر سنت‌گرایان، در برابر تجددگرایی(مدرنیته) قرار می‌گیرد.<ref>نصر، در جست‌وجوی امر قدسی، ص259</ref> به علاوه این معنا از سنت به طور جدایی ناپذیری با وحی و دین، امر قدسی، عقیده‌ی راست کیشی، با اقتدار و تداوم و ترتیب انتقال حقیقت، با حیات آفاقی و انفسی و نیز با زندگی روحانی، علم و هنر مرتبط است.<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص58</ref>
نصر معتقد است سنت هم حقیقت است و هم حضور. از منبعی می‌آید که هر چیزی از آن نشات گرفته و به آن بازمی‌گردد. بنابراین تمامی چیزها را دربرگرفته است. دربردارنده‌ی معنای حقیقتی است که هم منشا الهی دارد و هم در سراسر یک دوره از تاریخ انسانی و از طریق انتقال یا احیای پیام وحیانی تداوم یافته است. سنت در چنین معنایی پیوند و ارتباط محکمی با [[حکمت جاویدان]] دارد.<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص61-58</ref> بدین ترتیب سنت مطابق تعریف نصر و سایر [[سنت‌گرایان]]، در برابر [[تجددگرایی]](مدرنیته) قرار می‌گیرد.<ref>نصر، در جست‌وجوی امر قدسی، ص259</ref> به علاوه این معنا از سنت به طور جدایی ناپذیری با [[وحی]] و دین، امر قدسی، عقیده‌ی راست کیشی، با اقتدار و تداوم و ترتیب انتقال حقیقت، با حیات آفاقی و انفسی و نیز با زندگی روحانی، علم و هنر مرتبط است.<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص58</ref>


===نسبت سنت و دین===
===نسبت سنت و دین===
برای فهم بهتر معنای سنت، نصر نسبت آن را با دین بررسی می‌کند. سنت از لحاظ مفهومی با انتقال و دین در ریشه با معنای تسلیم مرتبط است. بنابراین دین را می‌توان خاستگاه و مبدا ملکوتی سنت دانست که از طریق وحی، حقایق و اصولی را اعلام کرده و تاثیرات آنها سنت را به وجود آورده است اما معنای تام سنت هم تبعات و هم منبع و خاستگاه آن را شامل می‌شود. پس سنت مفهومی است اعم از دین<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص62</ref>. (27) اما هنگامی که دین به معنای چیزی به کار رود که از آن «منبع« فرود می‌آید، در آن صورت دین می‌تواند به عنوان قلب سنت دانسته شود.<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص63</ref>
برای فهم بهتر معنای سنت، نصر نسبت آن را با دین بررسی می‌کند. سنت از لحاظ مفهومی با انتقال و دین در ریشه با معنای تسلیم مرتبط است. بنابراین دین را می‌توان خاستگاه و مبدا ملکوتی سنت دانست که از طریق وحی، حقایق و اصولی را اعلام کرده و تاثیرات آنها سنت را به وجود آورده است اما معنای تام سنت هم تبعات و هم منبع و خاستگاه آن را شامل می‌شود. پس سنت مفهومی است اعم از دین<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص62</ref>. (27) اما هنگامی که دین به معنای چیزی به کار رود که از آن «منبع» فرود می‌آید، در آن صورت دین می‌تواند به عنوان قلب سنت دانسته شود.<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص63</ref>


===تکثر ادیان و سنت‌ها===
===تکثر ادیان و سنت‌ها===
نصر معتقد است ادیان با مجهز شدن به عقل الهی ناقص باقی نمی‌مانند. سنت همواره با وحی الهی ارتباط دارد اما وحی الهی منوط به ادیان الهی نیست. درواقع بر این باور است که حقیقت اسلام در ادیان دیگر نیز موجود است.<ref>محمدی: نصر،سنت، تجدد، ص7-66</ref> نصر به نظریه‌ی وحدت درونی و کثرت بیرونی ادیان باور دارد.<ref>محمدی: نصر، سنت، تجدد، ص46</ref> همچنین در نظر او درحالی‌که معمولا از سنت نخستین سخن گفته می‌شود، چندگانگی و تکثر ادیان بر تکثر سنت‌ها دلالت دارد. از منظر خاصی تنها یک سنت وجود دارد که همیشه هست و سرچشمه‌ی تمام حقایق است اما تمامی سنت‌ها نهایتا به آن الگوی پایدار سنت ازلی متصل‌اند. بنابراین هم سنت وجود دارد و هم سنت‌ها، بدون آنکه با یکدیگر تعارضی داشته باشند.<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص4-63</ref>
نصر معتقد است ادیان با مجهز شدن به عقل الهی ناقص باقی نمی‌مانند. سنت همواره با وحی الهی ارتباط دارد اما وحی الهی منوط به ادیان الهی نیست. درواقع بر این باور است که حقیقت [[اسلام]] در ادیان دیگر نیز موجود است.<ref>محمدی: نصر،سنت، تجدد، ص7-66</ref> نصر به نظریه‌ی وحدت درونی و کثرت بیرونی ادیان باور دارد.<ref>محمدی: نصر، سنت، تجدد، ص46</ref> همچنین در نظر او درحالی‌که معمولا از سنت نخستین سخن گفته می‌شود، چندگانگی و تکثر ادیان بر تکثر سنت‌ها دلالت دارد. از منظر خاصی تنها یک سنت وجود دارد که همیشه هست و سرچشمه‌ی تمام حقایق است اما تمامی سنت‌ها نهایتا به آن الگوی پایدار سنت ازلی متصل‌اند. بنابراین هم سنت وجود دارد و هم سنت‌ها، بدون آنکه با یکدیگر تعارضی داشته باشند.<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص4-63</ref>


===معرفت قدسی===
===معرفت قدسی===
خط ۱۱۸: خط ۱۱۸:


===هنر اسلامی===
===هنر اسلامی===
نصر هنر اسلامی را هنری می‌داند که از طریق ضرب‌آهنگ‌های بی‌پایان نرم، فضا یا صوت، محدودیت‌های صورت ظاهری موارد را از بین می‌برد و بدین وسیله روح را برای پذیرش احد، پرورش می‌دهد. این هنر از حقیقت باطنی اسلام سرچشمه می‌گیرد و بخش جدایی‌ناپذیر وحی اسلامی است که در زیباسازی زندگی معمول انسان‌ها نقشی اساسی داشته و به علاوه یادآور حضور خداوند و زیبایی اوست.<ref>ابوالقاسمی، زیباشناسی اسلامی، ص47</ref>
نصر هنر اسلامی را هنری می‌داند که از طریق ضرب‌آهنگ‌های بی‌پایان نرم، فضا یا صوت، محدودیت‌های صورت ظاهری موارد را از بین می‌برد و بدین وسیله روح را برای پذیرش [[احد]]، پرورش می‌دهد. این هنر از حقیقت باطنی اسلام سرچشمه می‌گیرد و بخش جدایی‌ناپذیر وحی اسلامی است که در زیباسازی زندگی معمول انسان‌ها نقشی اساسی داشته و به علاوه یادآور حضور خداوند و زیبایی اوست.<ref>ابوالقاسمی، زیباشناسی اسلامی، ص47</ref>


===موسیقی و اسلام===
===موسیقی و اسلام===
نصر با مثال آوردن از تلاوت سنتی قرآن که معتقد است ترکیبی از شعر و موسیقی است، خطابه‌های عزاداری ، اذان و موسیقی‌ای که با تصوف پیوند دارد، به جایگاه والای موسیقی در اسلام اشاره می‌کند.<ref>قاسمیان اسلام و موسیقی، ص95</ref> و بر این باور است که تمدن اسلامی به واسطه‌ی دین اسلام، سنت‌های موسیقایی عظیمی را حفظ کرده و توسعه داده است. بر طبق دیدگاه نصر، اسلام با اعتدال و هوشیاری مانع از آن شده که موسیقی به امری صرفا این جهانی یا پست یا ظاهری بدل شود.<ref>قاسمیان، اسلام و موسیقی، ص8-97</ref>
نصر با مثال آوردن از [[تلاوت]] سنتی قرآن که معتقد است ترکیبی از شعر و موسیقی است، خطابه‌های عزاداری ، [[اذان]] و موسیقی‌ای که با تصوف پیوند دارد، به جایگاه والای موسیقی در اسلام اشاره می‌کند.<ref>قاسمیان اسلام و موسیقی، ص95</ref> و بر این باور است که تمدن اسلامی به واسطه‌ی دین اسلام، سنت‌های موسیقایی عظیمی را حفظ کرده و توسعه داده است. بر طبق دیدگاه نصر، اسلام با اعتدال و هوشیاری مانع از آن شده که موسیقی به امری صرفا این جهانی یا پست یا ظاهری بدل شود.<ref>قاسمیان، اسلام و موسیقی، ص8-97</ref>


===فلسفه‌ی تطبیقی===
===فلسفه‌ی تطبیقی===
خط ۱۳۰: خط ۱۳۰:


===مهدویت===
===مهدویت===
دکتر نصر با توجه به نظریه‌ی سنت‌گرایی خود، به اندیشه‌ی مهدویت توجه ویژه‌ای کرده است. او معتقد است منجی مصلح، مصداق انسان کامل است که در آینده و زمان مناسب، با مداخله‌ی الهی ظهور خواهد کرد و کامل‌ترین جامعه را تشکیل خواهد داد. وی معتقد است اسلام برخلاف مسیحیت، وظیفه‌ی حضرت مهدی(عج) و مسیح(ع) را هم‌بسته‌ی یکدیگر و ظهور هر دوی ایشان را بخشی از سلسله رویدادهای عظیم اخروی (قیامت) می‌داند.  
دکتر نصر با توجه به نظریه‌ی سنت‌گرایی خود، به اندیشه‌ی [[مهدویت]] توجه ویژه‌ای کرده است. او معتقد است منجی مصلح، مصداق انسان کامل است که در آینده و زمان مناسب، با مداخله‌ی الهی ظهور خواهد کرد و کامل‌ترین جامعه را تشکیل خواهد داد. وی معتقد است اسلام برخلاف [[مسیحیت]]، وظیفه‌ی [[حضرت مهدی(عج)]] و [[مسیح(ع)]] را هم‌بسته‌ی یکدیگر و ظهور هر دوی ایشان را بخشی از سلسله رویدادهای عظیم اخروی [[(قیامت)]] می‌داند.  
وی با اشاره به اینکه جریان کلی نظام طبیعت و سیر تاریخ، رو به سوی تکامل نهاده است و در نهایت حکومت کامل ارزش‌های انسانی استقرار می‌یابد، می‌افزاید، تاکنون حکومتی کامل و واقعی تحقق نیافته است.<ref>محمدی. نصر، سنت، تجد: بررسی زندگی و افکار سید حسین نصر، ص120 </ref>
وی با اشاره به اینکه جریان کلی نظام طبیعت و سیر تاریخ، رو به سوی تکامل نهاده است و در نهایت حکومت کامل ارزش‌های انسانی استقرار می‌یابد، می‌افزاید، تاکنون حکومتی کامل و واقعی تحقق نیافته است.<ref>محمدی. نصر، سنت، تجد: بررسی زندگی و افکار سید حسین نصر، ص120 </ref>


خط ۱۳۹: خط ۱۳۹:


===نسبت دین و طبیعت در مسئله‌ی بحران محیط زیست===
===نسبت دین و طبیعت در مسئله‌ی بحران محیط زیست===
نصر نقش دین در حل بحران موجود میان رابطه‌ی انسان و طبیعت را حیاتی می‌داند زیرا بر این باور است که اکثر مردم در متن یک جهان‌بینی و تحت سیطره‌ی دین زندگی می‌کنند.<ref>نصر، دین و نظم طبیعت، ص9</ref> وی می‌گوید دوران ظهور انسان‌گرایی (اومانیسم) دنیوی و مطلق شدن (مطلق شدن به این معنا که امروزه انسان برای حقوق خود بر حق و حقوق خداوند و عالمی که او خلق کرده، ارجحیت قائل است)<ref>نصر، انسان و طبیعت، ص12 (مقدمه‌ی مترجم)</ref> انسان زمینی تحت آن اندیشه، پیامدهایی جدی هم برای عالم طبیعت و هم برای تمدن‌های سنتی در پی داشته است. تمدن‌های سنتی مغلوب این نوع انسان نوین شدند که برای سلطه‌اش بر طبیعت و نیروهای آن، با اهداف مختلف، هیچ قید و بند دینی نداشت. بدین ترتیب در غرب در قرن 17دیگر شناخت دینی درباره‌ی طبیعت مشروعیتی نداشت.<ref>نصر، دین و نظم طبیعت، ص11</ref> و این شرایط و تفکر که تاکنون ادامه پیدا کرده، منجر به بحران بی سابقه ای شده که احیات کل زمین را تهدید می‌کند.<ref>نصر، انسان و طبیعت، ص12 (مقدمه‌ی مترجم)</ref>
نصر نقش دین در حل بحران موجود میان رابطه‌ی انسان و طبیعت را حیاتی می‌داند زیرا بر این باور است که اکثر مردم در متن یک جهان‌بینی و تحت سیطره‌ی دین زندگی می‌کنند.<ref>نصر، دین و نظم طبیعت، ص9</ref> وی می‌گوید دوران ظهور انسان‌گرایی [[(اومانیسم)]] دنیوی و مطلق شدن (مطلق شدن به این معنا که امروزه انسان برای حقوق خود بر حق و حقوق خداوند و عالمی که او خلق کرده، ارجحیت قائل است)<ref>نصر، انسان و طبیعت، ص12 (مقدمه‌ی مترجم)</ref> انسان زمینی تحت آن اندیشه، پیامدهایی جدی هم برای عالم طبیعت و هم برای تمدن‌های سنتی در پی داشته است. تمدن‌های سنتی مغلوب این نوع انسان نوین شدند که برای سلطه‌اش بر طبیعت و نیروهای آن، با اهداف مختلف، هیچ قید و بند دینی نداشت. بدین ترتیب در غرب در قرن هفده دیگر شناخت دینی درباره‌ی طبیعت مشروعیتی نداشت.<ref>نصر، دین و نظم طبیعت، ص11</ref> و این شرایط و تفکر که تاکنون ادامه پیدا کرده، منجر به بحران بی سابقه‌ای شده که احیات کل زمین را تهدید می‌کند.<ref>نصر، انسان و طبیعت، ص12 (مقدمه‌ی مترجم)</ref>


وی راه رهایی از این بحران را احیای نگاه دینی درباره‌ی طبیعت و احیای علم قدسی آن دانسته و معتقد است فهم دینی از طبیعت از جمله جسم فیزیکی، که در بسیاری از گفتگوهای دوران معاصر درباره‌ی انسان و طبیعت مسئله‌ی محوری است و برای بسیاری از ادیان همچنان محوریت دارد، باید در اسلوب و راه و روش هر سنت به طور کامل ابراز شود و مطابق چنین معرفتی، اخلاق دینی محیط زیست به گونه‌ای تبلیغ و ترویج شود که در مقیاسی جهانی معنادار باشد.<ref>نصر، دین و نظم طبیعت، ص13</ref> دین می‌بایست علاوه بر نوعی اخلاق گسترش یافته که موجودات غیر بشری را هم شامل می‌شود، نوعی علم قدسی نیز فراهم آورد که با کمک تعالیم باطنی ادیان، شناخت و دانشی درباره‌ی چگونگی رفتار با دیگر مخلوقات فراهم شود و همچنین نشان دهد که آن‌ها هم از نظر فیزیکی و زیستی و هم به لحاظ روحی و روانی با ما نسبت دارند.<ref>نصر، دین و نظم طبیعت، ص303</ref>
وی راه رهایی از این بحران را احیای نگاه دینی درباره‌ی طبیعت و احیای علم قدسی آن دانسته و معتقد است فهم دینی از طبیعت از جمله جسم فیزیکی، که در بسیاری از گفتگوهای دوران معاصر درباره‌ی انسان و طبیعت مسئله‌ی محوری است و برای بسیاری از ادیان همچنان محوریت دارد، باید در اسلوب و راه و روش هر سنت به طور کامل ابراز شود و مطابق چنین معرفتی، اخلاق دینی محیط زیست به گونه‌ای تبلیغ و ترویج شود که در مقیاسی جهانی معنادار باشد.<ref>نصر، دین و نظم طبیعت، ص13</ref> دین می‌بایست علاوه بر نوعی اخلاق گسترش یافته که موجودات غیر بشری را هم شامل می‌شود، نوعی علم قدسی نیز فراهم آورد که با کمک تعالیم باطنی ادیان، شناخت و دانشی درباره‌ی چگونگی رفتار با دیگر مخلوقات فراهم شود و همچنین نشان دهد که آن‌ها هم از نظر فیزیکی و زیستی و هم به لحاظ روحی و روانی با ما نسبت دارند.<ref>نصر، دین و نظم طبیعت، ص303</ref>
خط ۱۴۶: خط ۱۴۶:


===دیدگاه اسلام درباره ی ارتباط انسان و طبیعت===
===دیدگاه اسلام درباره ی ارتباط انسان و طبیعت===
نصر در بررسی دیدگاه اسلام درباره‌ی طبیعت به این نکته اشاره می کند که در اسلام ، اتصال و پیوند جدایی ناپذیر میان انسان و طبیعت و نیز میان علوم طبیعت و مذهب، در خود قرآن که کلمه‌ی خداوند است، یافت می‌شود. بدین ترتیب از این لحاظ هم سرمنشا وحی است که پایه و مبنای دین است و هم وحی کیهانی‌ای که عالم وجود است.<ref>نصر، انسان و طبیعت (بحران معنوی انسان متجدد)، ص122-123</ref> اسلام از طریق امتناع از جدا ساختن انسان و طبیعت به طور کامل، نگاه یکپارچه‌ی خود را نسبت به عالم وجود حفظ کرده و در همه‌ی عالم هستی و موجودات، جریان برکت و فیض الهی را جاری می‌بیند.<ref>نصر، انسان و طبیعت (بحران معنوی انسان متجدد)، ص124</ref> همچنین برخلاف سایر ادیان که بیشتر عمل بدون علم را مورد توجه قرار داده‌اند، منابع اسلامی سنتی همواره هر دو را لازم و ملزوم هم دانسته‌اند. در دوران معاصر نیز، تنها در جهان اسلام گفتگوهایی درباره‌ی یک علم اسلامی طبیعت، مستقل از علم مدرن، در دو یا سه دهه‌ی گذشته صورت گرفته است.<ref>نصر، دین و نظم طبیعت، ص13-12</ref>   
نصر در بررسی دیدگاه اسلام درباره‌ی طبیعت به این نکته اشاره می کند که در اسلام ، اتصال و پیوند جدایی‌ناپذیر میان انسان و طبیعت و نیز میان علوم طبیعت و مذهب، در خود [[قرآن]] که کلمه‌ی خداوند است، یافت می‌شود. بدین ترتیب از این لحاظ هم سرمنشأ وحی است که پایه و مبنای دین است و هم وحی کیهانی‌ای که عالم وجود است.<ref>نصر، انسان و طبیعت (بحران معنوی انسان متجدد)، ص122-123</ref> اسلام از طریق امتناع از جدا ساختن انسان و طبیعت به طور کامل، نگاه یکپارچه‌ی خود را نسبت به عالم وجود حفظ کرده و در همه‌ی عالم هستی و موجودات، جریان برکت و فیض الهی را جاری می‌بیند.<ref>نصر، انسان و طبیعت (بحران معنوی انسان متجدد)، ص124</ref> همچنین برخلاف سایر ادیان که بیشتر عمل بدون علم را مورد توجه قرار داده‌اند، منابع اسلامی سنتی همواره هر دو را لازم و ملزوم هم دانسته‌اند. در دوران معاصر نیز، تنها در جهان اسلام گفتگوهایی درباره‌ی یک علم اسلامی طبیعت، مستقل از علم مدرن، در دو یا سه دهه‌ی گذشته صورت گرفته است.<ref>نصر، دین و نظم طبیعت، ص13-12</ref>   


===تصوف===
===تصوف===
طبق اندیشه‌ی نصر، تصوف حقیقتی است که برای تبعیت کنندگان از اصول آن، وسیله‌ی رسیدن به حقیقت غایی را فراهم می‌کند. سنت صوفیه دربرگیرنده‌ی مجموعه‌ی وسیعی از نظریات مابعدالطبیعه و جهان‌شناسانه است که در دوران طولانی به همت معلمان و مرشدان عرفان شرح و بسط پیدا کرده‌اند. سنتی که مشتمل بر روش‌هایی برای تحقق حقایق معنوی است که تقریبا به همه‌ی امکانات معنوی مختلف در مراتب عمل، عشق و علم می‌پردازد.<ref>نصر، گلشن حقیقت، ص5-84</ref> به اعتقاد نصر، تصوف قلب و مغز اسلام است، عرفان بدون شریعت امکان تحقق ندارد و خاستگاه تصوف را باید در تفکر شیعی جستجو کرد.<ref>محمدی: نصر، سنت، تجدد، ص195</ref>
طبق اندیشه‌ی نصر، [[تصوف]] حقیقتی است که برای تبعیت کنندگان از اصول آن، وسیله‌ی رسیدن به حقیقت غایی را فراهم می‌کند. سنت [[صوفیه]] دربرگیرنده‌ی مجموعه‌ی وسیعی از نظریات [[مابعدالطبیعه]] و جهان‌شناسانه است که در دوران طولانی به همت معلمان و مرشدان [[عرفان]] شرح و بسط پیدا کرده‌اند. سنتی که مشتمل بر روش‌هایی برای تحقق حقایق معنوی است که تقریبا به همه‌ی امکانات معنوی مختلف در مراتب عمل، عشق و علم می‌پردازد.<ref>نصر، گلشن حقیقت، ص5-84</ref> به اعتقاد نصر، تصوف قلب و مغز اسلام است، عرفان بدون شریعت امکان تحقق ندارد و خاستگاه تصوف را باید در تفکر شیعی جستجو کرد.<ref>محمدی: نصر، سنت، تجدد، ص195</ref>
در جهان اسلام، تصوف پادزهر افراطی‌گری دینی و نیز مهم‌ترین منبع برای پاسخگویی به چالش‌های طرح شده از سوی تجددگرایان است. در جهان غرب هم، تصوف دست‌یافتنی‌ترین وسیله برای فهم حقیقت اسلام محسوب می‌شود. علاوه بر آنکه تصوف حلقه‌ی پیوند اصلی میان سنت‌های معنوی اسلام و غرب است.<ref>نصر، گلشن حقیقت، ص86</ref>
در جهان اسلام، تصوف پادزهر افراطی‌گری دینی و نیز مهم‌ترین منبع برای پاسخگویی به چالش‌های طرح شده از سوی تجددگرایان است. در جهان غرب هم، تصوف دست‌یافتنی‌ترین وسیله برای فهم حقیقت اسلام محسوب می‌شود. علاوه بر آنکه تصوف حلقه‌ی پیوند اصلی میان سنت‌های معنوی اسلام و غرب است.<ref>نصر، گلشن حقیقت، ص86</ref>


===اندیشه‌ی سیاسی===
===اندیشه‌ی سیاسی===
دیدگاه نصر در قلمروی سیاست، برخلاف سایر حوزه‌ها، ناهمگون است و خود او گاهی صریحا، توجه خویش را به  اندیشه‌ی سیاسی رد می‌کند. نظریات سیاسی او به دو موضوع «رابطه‌ی دین و سیاست» و «نظریه‌ی سلطنت دینی» اختصاص دارد. او در سه کتاب  قلب اسلام، در جست‌وجوی امر قدسی و جوان مسلمان و دنیای متجدد به این مباحث پرداخته است. سلطنت و خلافت و مشارکت و دموکراسی، مفاهیم کلیدی در نظام سیاسی نصر هستند. نصر بر جدا نبودن دین از سیاست و تمام حوزه‌های بشری تاکید می‌کند.  
دیدگاه نصر در قلمروی سیاست، برخلاف سایر حوزه‌ها، ناهمگون است و خود او گاهی صریحا، توجه خویش را به  اندیشه‌ی سیاسی رد می‌کند. نظریات سیاسی او به دو موضوع «رابطه‌ی دین و سیاست» و «نظریه‌ی سلطنت دینی» اختصاص دارد. او در سه کتاب  قلب اسلام، در جست‌وجوی امر قدسی و جوان مسلمان و دنیای متجدد به این مباحث پرداخته است. سلطنت و خلافت و مشارکت و دموکراسی، مفاهیم کلیدی در نظام سیاسی نصر هستند. نصر بر جدا نبودن دین از سیاست و تمام حوزه‌های بشری تاکید می‌کند.  
او همچنین عرفان و اخلاق و دین را از پنجره‌ی سیایت می‌نگرد. او تلاش می‌کند سیاست در اندیشه‌ی امام خمینی(ره) را نیز در پرتوی دیدگاه‌های عرفانی ایشان تحلیل کند.<ref>محمدی. نصر، سنت، تجدد: بررسی زندگی و افکار سید حسین نصر، ص241-240</ref>
او همچنین عرفان و اخلاق و دین را از پنجره‌ی سیایت می‌نگرد. او تلاش می‌کند سیاست در اندیشه‌ی [[امام خمینی(ره)]] را نیز در پرتوی دیدگاه‌های عرفانی ایشان تحلیل کند.<ref>محمدی. نصر، سنت، تجدد: بررسی زندگی و افکار سید حسین نصر، ص241-240</ref>


== آثار ==
== آثار ==
کاربر ناشناس