پرش به محتوا

سید حسین نصر: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۱۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۰ سپتامبر ۲۰۱۶
imported>Mhosseini
imported>Mhosseini
خط ۹۳: خط ۹۳:


===سنت===
===سنت===
واژه‌ی سنت برگرفته از واژه‌ی لاتینی Traditio است که در کلیسای کاتولیک آن را به معنای آموزه‌هایی می‌دانند که از دوره‌ی حواریون در طول چندین سده بر هم انباشته شده و به ما رسیده<ref>نصر، در جست‌وجوی امر قدسی، ص17</ref> این واژه از نظر ریشه‌شناسی به انتقال مربوط می‌شود و در حوزه‌ی معنایی‌اش شامل نظریه‌ی معرفت، عمل، فنون، قوانین، اشکال و برخی عناصر دیگر است که شفاهی یا مکتوب‌اند. اما سنت از نظر رنه گنون (که مورد پذیرش نصر نیز هست) به معنای حقایق یا اصولی است که دارای منشا الهی بوده و بر بشر و کل قلمرو هستی، وحی و الهام شده است. آنچه از طریق شخصیت‌هایی که به صورت  پیامبران، آواتارها و لوگوس نمود یافته‌اند و از طریق دیگر مراکز انتقال دهنده به همراه همه‌ی نتایج و تاثیرات این اصول در حوزه‌های گوناگونی شامل حقوق، ساختار اجتماعی، هنر، علوم و نیز شامل معرفت و دانش عالی توام با ابزارهای کسب آن است.<ref>همان، ص258</ref>
واژه‌ی سنت برگرفته از واژه‌ی لاتینی Traditio است که در کلیسای کاتولیک آن را به معنای آموزه‌هایی می‌دانند که از دوره‌ی حواریون در طول چندین سده بر هم انباشته شده و به ما رسیده<ref>نصر، در جست‌وجوی امر قدسی، ص17</ref> این واژه از نظر ریشه‌شناسی به انتقال مربوط می‌شود و در حوزه‌ی معنایی‌اش شامل نظریه‌ی معرفت، عمل، فنون، قوانین، اشکال و برخی عناصر دیگر است که شفاهی یا مکتوب‌اند. اما سنت از نظر رنه گنون (که مورد پذیرش نصر نیز هست) به معنای حقایق یا اصولی است که دارای منشا الهی بوده و بر بشر و کل قلمرو هستی، وحی و الهام شده است. آنچه از طریق شخصیت‌هایی که به صورت  پیامبران، آواتارها و لوگوس نمود یافته‌اند و از طریق دیگر مراکز انتقال دهنده به همراه همه‌ی نتایج و تاثیرات این اصول در حوزه‌های گوناگونی شامل حقوق، ساختار اجتماعی، هنر، علوم و نیز شامل معرفت و دانش عالی توام با ابزارهای کسب آن است.<ref>نصر، در جست‌وجوی امر قدسی، ص258</ref>


نصر معتقد است سنت هم حقیقت است و هم حضور. از منبعی می‌آید که هر چیزی از آن نشات گرفته و به آن باز می‌گردد. بنابراین تمامی چیزها را دربرگرفته است. دربردارنده‌ی معنای حقیقتی است که هم منشا الهی دارد و هم در سراسر یک دوره از تاریخ انسانی و از طریق انتقال یا احیای پیام وحیانی تداوم یافته است. سنت در چنین معنایی پیوند و ارتباط محکمی با حکمت جاویدان دارد.<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص61-58</ref> بدین ترتیب سنت مطابق تعریف نصر و سایر سنت‌گرایان، در برابر تجددگرایی(مدرنیته) قرار می‌گیرد.<ref>نصر، در جست‌وجوی امر قدسی، ص259</ref> به علاوه این معنا از سنت به طور جدایی ناپذیری با وحی و دین، امر قدسی، عقیده‌ی راست کیشی، با اقتدار و تداوم و ترتیب انتقال حقیقت، با حیات آفاقی و انفسی و نیز با زندگی روحانی، علم و هنر مرتبط است.<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص58</ref>
نصر معتقد است سنت هم حقیقت است و هم حضور. از منبعی می‌آید که هر چیزی از آن نشات گرفته و به آن باز می‌گردد. بنابراین تمامی چیزها را دربرگرفته است. دربردارنده‌ی معنای حقیقتی است که هم منشا الهی دارد و هم در سراسر یک دوره از تاریخ انسانی و از طریق انتقال یا احیای پیام وحیانی تداوم یافته است. سنت در چنین معنایی پیوند و ارتباط محکمی با حکمت جاویدان دارد.<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص61-58</ref> بدین ترتیب سنت مطابق تعریف نصر و سایر سنت‌گرایان، در برابر تجددگرایی(مدرنیته) قرار می‌گیرد.<ref>نصر، در جست‌وجوی امر قدسی، ص259</ref> به علاوه این معنا از سنت به طور جدایی ناپذیری با وحی و دین، امر قدسی، عقیده‌ی راست کیشی، با اقتدار و تداوم و ترتیب انتقال حقیقت، با حیات آفاقی و انفسی و نیز با زندگی روحانی، علم و هنر مرتبط است.<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص58</ref>


===نسبت سنت و دین===
===نسبت سنت و دین===
برای فهم بهتر معنای سنت، نصر نسبت آن را با دین بررسی می‌کند. سنت از لحاظ مفهومی با انتقال و دین در ریشه با معنای تسلیم مرتبط است. بنابراین دین را می‌توان خاستگاه و مبدا ملکوتی سنت دانست که از طریق وحی، حقایق و اصولی را اعلام کرده و تاثیرات آنها سنت را به وجود آورده است اما معنای تام سنت هم تبعات و هم منبع و خاستگاه آن را شامل می‌شود. پس سنت مفهومی است اعم از دین<ref>همان، ص62</ref>. (27) اما هنگامی که دین به معنای چیزی به کار رود که از آن «منبع« فرود می‌آید، در آن صورت دین می‌تواند به عنوان قلب سنت دانسته شود.<ref>همان، ص63</ref>
برای فهم بهتر معنای سنت، نصر نسبت آن را با دین بررسی می‌کند. سنت از لحاظ مفهومی با انتقال و دین در ریشه با معنای تسلیم مرتبط است. بنابراین دین را می‌توان خاستگاه و مبدا ملکوتی سنت دانست که از طریق وحی، حقایق و اصولی را اعلام کرده و تاثیرات آنها سنت را به وجود آورده است اما معنای تام سنت هم تبعات و هم منبع و خاستگاه آن را شامل می‌شود. پس سنت مفهومی است اعم از دین<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص62</ref>. (27) اما هنگامی که دین به معنای چیزی به کار رود که از آن «منبع« فرود می‌آید، در آن صورت دین می‌تواند به عنوان قلب سنت دانسته شود.<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص63</ref>


===تکثر ادیان و سنت‌ها===
===تکثر ادیان و سنت‌ها===
نصر معتقد است ادیان با مجهز شدن به عقل الهی ناقص باقی نمی‌مانند. سنت همواره با وحی الهی ارتباط دارد اما وحی الهی منوط به ادیان الهی نیست. درواقع بر این باور است که حقیقت اسلام در ادیان دیگر نیز موجود است.<ref>محمدی، نصر،سنت، تجدد، ص7-66</ref> نصر به نظریه‌ی وحدت درونی و کثرت بیرونی ادیان باور دارد.<ref>همان، ص46</ref> همچنین در نظر او درحالی‌که معمولا از سنت نخستین سخن گفته می‌شود، چندگانگی و تکثر ادیان بر تکثر سنت‌ها دلالت دارد. از منظر خاصی تنها یک سنت وجود دارد که همیشه هست و سرچشمه‌ی تمام حقایق است اما تمامی سنت‌ها نهایتا به آن الگوی پایدار سنت ازلی متصل‌اند. بنابراین هم سنت وجود دارد و هم سنت‌ها، بدون آنکه با یکدیگر تعارضی داشته باشند.<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص4-63</ref>
نصر معتقد است ادیان با مجهز شدن به عقل الهی ناقص باقی نمی‌مانند. سنت همواره با وحی الهی ارتباط دارد اما وحی الهی منوط به ادیان الهی نیست. درواقع بر این باور است که حقیقت اسلام در ادیان دیگر نیز موجود است.<ref>محمدی: نصر،سنت، تجدد، ص7-66</ref> نصر به نظریه‌ی وحدت درونی و کثرت بیرونی ادیان باور دارد.<ref>محمدی: نصر، سنت، تجدد، ص46</ref> همچنین در نظر او درحالی‌که معمولا از سنت نخستین سخن گفته می‌شود، چندگانگی و تکثر ادیان بر تکثر سنت‌ها دلالت دارد. از منظر خاصی تنها یک سنت وجود دارد که همیشه هست و سرچشمه‌ی تمام حقایق است اما تمامی سنت‌ها نهایتا به آن الگوی پایدار سنت ازلی متصل‌اند. بنابراین هم سنت وجود دارد و هم سنت‌ها، بدون آنکه با یکدیگر تعارضی داشته باشند.<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص4-63</ref>


===معرفت قدسی===
===معرفت قدسی===
Scientia Sacra معرفت قدسی است که در قلب هر وحی قرار دارد و مرکز دایره‌ای است که سنت را در برگرفته است. به باور نصر معرفت قدسی ثمره‌ی عقل انسانی به تنهایی نیست بلکه آنچه از طریق وحی دریافت می‌شود، خود سرشتی عقلانی دارد و آن همان معرفت قدسی است. درواقع بنابر دیدگاهی که مطابق آن، نفس کلی در مرکز هر نفسی جای دارد، منبع معرفت قدسی الهام شده به انسان، مرکز و ریشه‌ی خود عقل انسان است. عقل کلی، منبع تمامی شهودها و اعطاکننده‌ی تمام معرفت ازلی است.<ref>همان، ص8-107</ref>
Scientia Sacra معرفت قدسی است که در قلب هر وحی قرار دارد و مرکز دایره‌ای است که سنت را در برگرفته است. به باور نصر معرفت قدسی ثمره‌ی عقل انسانی به تنهایی نیست بلکه آنچه از طریق وحی دریافت می‌شود، خود سرشتی عقلانی دارد و آن همان معرفت قدسی است. درواقع بنابر دیدگاهی که مطابق آن، نفس کلی در مرکز هر نفسی جای دارد، منبع معرفت قدسی الهام شده به انسان، مرکز و ریشه‌ی خود عقل انسان است. عقل کلی، منبع تمامی شهودها و اعطاکننده‌ی تمام معرفت ازلی است.<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص8-107</ref>
نصر معرفت قدسی را نه تنها در ارتباط با وحی به معنای ظاهری آن می‌داند بلکه معرفت قدسی با منبع وحی باطنی که مرکز انسان یعنی قلب است نیز مرتبط است. مطابق با تعلیمات سنتی، جایگاه خرد قلب است. قلب مرکز جهان صغیر انسانی و بنابراین مامن عقل کلی است. در قلب، عقل و ایمان به یکدیگر می‌رسند.<ref>همان، ص8-127</ref>
نصر معرفت قدسی را نه تنها در ارتباط با وحی به معنای ظاهری آن می‌داند بلکه معرفت قدسی با منبع وحی باطنی که مرکز انسان یعنی قلب است نیز مرتبط است. مطابق با تعلیمات سنتی، جایگاه خرد قلب است. قلب مرکز جهان صغیر انسانی و بنابراین مامن عقل کلی است. در قلب، عقل و ایمان به یکدیگر می‌رسند.<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص8-127</ref>


===نمادگرایی===
===نمادگرایی===
به دلیل اینکه معرفت قدسی به صورت بیرونی هم ارائه شده، فهم زبان مربوط به آن  ضروری است و زبان رسمی برای آن نیز نمادگرایی (Symbolysm) است. چنین معرفتی در کلمات انسانی، نقاشی‌ها، طبل زدن‌ها و ابزارهای رسمی دیگری که انتقال دهنده‌ی معنی هستند، قابل بیان است. البته نصر تاکید می‌کند این نمادها ساخته‌ی انسان نیستند بلکه انعکاس‌هایی از سوی یک حقیقت که به طبقه‌ای بالاتر تعلق دارد، بر مرحله‌ی پایین‌تری از وجود هستند. برخی از نمادها طبیعی‌اند و برخی به وسیله‌ی وحی مخصوصی تقدس پیدا کرده اند.<ref>همان، ص130-129</ref>
به دلیل اینکه معرفت قدسی به صورت بیرونی هم ارائه شده، فهم زبان مربوط به آن  ضروری است و زبان رسمی برای آن نیز نمادگرایی (Symbolysm) است. چنین معرفتی در کلمات انسانی، نقاشی‌ها، طبل زدن‌ها و ابزارهای رسمی دیگری که انتقال دهنده‌ی معنی هستند، قابل بیان است. البته نصر تاکید می‌کند این نمادها ساخته‌ی انسان نیستند بلکه انعکاس‌هایی از سوی یک حقیقت که به طبقه‌ای بالاتر تعلق دارد، بر مرحله‌ی پایین‌تری از وجود هستند. برخی از نمادها طبیعی‌اند و برخی به وسیله‌ی وحی مخصوصی تقدس پیدا کرده اند.<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص130-129</ref>


===هنر سنتی===
===هنر سنتی===
نصر معتقد است سنت نه تنها با کلمات بلکه از طریق اشکال دیگر هنری نیز با انسان سخن می گوید.<ref>همان، ص209</ref> هنر سنتی که در دل آن هنر مقدس جای دارد، هنری است که در آن هنرمند با استفاده از فنون سنتی به ابزاری برای بیان برخی نمادها و ایده‌هایی که فرافردی‌اند، تبدیل می‌شود. سرچشمه‌ی صورت‌ها، نمادها، قالب‌ها و رنگ‌ها در هر نوع هنر سنتی، عالم مابعدالطبیعی و معنوی است که به هنرمند نیز تعالی می‌بخشد و این ریشه‌ی تفاوت بزرگ میان هنر سنتی و هنر مدرن است.<ref>نصر، در جست‌وجوی امر قدسی، ص335</ref>  
نصر معتقد است سنت نه تنها با کلمات بلکه از طریق اشکال دیگر هنری نیز با انسان سخن می گوید.<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص209</ref> هنر سنتی که در دل آن هنر مقدس جای دارد، هنری است که در آن هنرمند با استفاده از فنون سنتی به ابزاری برای بیان برخی نمادها و ایده‌هایی که فرافردی‌اند، تبدیل می‌شود. سرچشمه‌ی صورت‌ها، نمادها، قالب‌ها و رنگ‌ها در هر نوع هنر سنتی، عالم مابعدالطبیعی و معنوی است که به هنرمند نیز تعالی می‌بخشد و این ریشه‌ی تفاوت بزرگ میان هنر سنتی و هنر مدرن است.<ref>نصر، در جست‌وجوی امر قدسی، ص335</ref>  


چنین هنری از معرفت قدسی جدایی ناپذیر است زیرا اساس آن، شناختی از طبیعت است که دارای ماهیت باطنی و قدسی است و ابزاری است برای انتقال معرفتی که ویژگی قدسی دارد.<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص209</ref> به علاوه  در آن جایی برای نظریه‌ی هنر برای هنر وجود ندارد زیرا مبتنی بر نظریه‌ی هنر برای انسان است که با توجه به اینکه در متن سنت، انسان خلیفه‌ی خداوند است و موجود اصلی این مرتبه از حقیقت است، نهایتا به معنای هنر برای خداست.<ref>همان، ص210</ref>
چنین هنری از معرفت قدسی جدایی ناپذیر است زیرا اساس آن، شناختی از طبیعت است که دارای ماهیت باطنی و قدسی است و ابزاری است برای انتقال معرفتی که ویژگی قدسی دارد.<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص209</ref> به علاوه  در آن جایی برای نظریه‌ی هنر برای هنر وجود ندارد زیرا مبتنی بر نظریه‌ی هنر برای انسان است که با توجه به اینکه در متن سنت، انسان خلیفه‌ی خداوند است و موجود اصلی این مرتبه از حقیقت است، نهایتا به معنای هنر برای خداست.<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص210</ref>
در هنر سنتی ترکیبی از زیبایی و فایده وجود دارد که هر شی هنر سنتی را هم زیبا و هم سودمند می‌کند. زیبایی مد نظر هنر سنتی دور از تجمل‌گرایی یا یک حالت ذهنی است. این زیبایی از حقیقت جدایی‌ناپذیر است و از آنجایی که زیبایی، شکوه حقیقت است، بیان حقیقت همیشه همراه با زیبایی است.<ref>همان، ص229-224</ref> انسان خود یک صورت عالی هنری است که به صورت الهی خلق شده و در تقلید از خلاقیت خالقش، تصدیق کننده‌ی طبیعت خداگونه‌ی خویش است.<ref>همان، ص213-210</ref>  
در هنر سنتی ترکیبی از زیبایی و فایده وجود دارد که هر شی هنر سنتی را هم زیبا و هم سودمند می‌کند. زیبایی مد نظر هنر سنتی دور از تجمل‌گرایی یا یک حالت ذهنی است. این زیبایی از حقیقت جدایی‌ناپذیر است و از آنجایی که زیبایی، شکوه حقیقت است، بیان حقیقت همیشه همراه با زیبایی است.<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص229-224</ref> انسان خود یک صورت عالی هنری است که به صورت الهی خلق شده و در تقلید از خلاقیت خالقش، تصدیق کننده‌ی طبیعت خداگونه‌ی خویش است.<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص213-210</ref>  
در اندیشه‌ی نصر، از آنجا که هنر سنتی از طریق معرفت قدسی پا به عرصه‌ی وجود گذاشته، ابزاری برای اشاعه‌ی آن نیز محسوب می‌شود. این هنر وسیله‌ی شهود عقلانی و پیام شهودی است که هم هنرمند و هم روح و روان جمعی جهانی را که به آن تعلق دارد، متعالی می‌سازد.<ref>همان، ص214</ref>
در اندیشه‌ی نصر، از آنجا که هنر سنتی از طریق معرفت قدسی پا به عرصه‌ی وجود گذاشته، ابزاری برای اشاعه‌ی آن نیز محسوب می‌شود. این هنر وسیله‌ی شهود عقلانی و پیام شهودی است که هم هنرمند و هم روح و روان جمعی جهانی را که به آن تعلق دارد، متعالی می‌سازد.<ref>نصر، معرفت و امر قدسی، ص214</ref>


===هنر اسلامی===
===هنر اسلامی===
خط ۱۲۱: خط ۱۲۱:


===موسیقی و اسلام===
===موسیقی و اسلام===
نصر با مثال آوردن از تلاوت سنتی قرآن که معتقد است ترکیبی از شعر و موسیقی است، خطابه‌های عزاداری ، اذان و موسیقی‌ای که با تصوف پیوند دارد، به جایگاه والای موسیقی در اسلام اشاره می‌کند.<ref>قاسمیان اسلام و موسیقی، ص95</ref> و بر این باور است که تمدن اسلامی به واسطه‌ی دین اسلام، سنت‌های موسیقایی عظیمی را حفظ کرده و توسعه داده است. بر طبق دیدگاه نصر، اسلام با اعتدال و هوشیاری مانع از آن شده که موسیقی به امری صرفا این جهانی یا پست یا ظاهری بدل شود.<ref>همان، ص8-97</ref>
نصر با مثال آوردن از تلاوت سنتی قرآن که معتقد است ترکیبی از شعر و موسیقی است، خطابه‌های عزاداری ، اذان و موسیقی‌ای که با تصوف پیوند دارد، به جایگاه والای موسیقی در اسلام اشاره می‌کند.<ref>قاسمیان اسلام و موسیقی، ص95</ref> و بر این باور است که تمدن اسلامی به واسطه‌ی دین اسلام، سنت‌های موسیقایی عظیمی را حفظ کرده و توسعه داده است. بر طبق دیدگاه نصر، اسلام با اعتدال و هوشیاری مانع از آن شده که موسیقی به امری صرفا این جهانی یا پست یا ظاهری بدل شود.<ref>قاسمیان، اسلام و موسیقی، ص8-97</ref>


===فلسفه‌ی تطبیقی===
===فلسفه‌ی تطبیقی===
خط ۱۲۷: خط ۱۲۷:


===تعلیم و تربیت اسلامی===
===تعلیم و تربیت اسلامی===
نصر برای تعلیم و تربیت، جایگاه ویژه‌ای قائل است و بنابراین معتقد است هر شخصی قادر به انجام آن نیست. معلمی به دو عامل استعداد و علاقه نیاز دارد.<ref>نصر، در جستجوی امر قدسی، ص113</ref> وی با انتقاد از نظام آموزشی پاره پاره به ویژه در غرب، نظام آموزشی کامل را نظامی مناسب دانسته و بنابراین از احیای نظام آموزشی سنتی اسلامی که مانند همه‌ی نظام‌های سنتی مبتنی بر ملاحظه‌ی همه‌ی عوامل با یکدیگر (پرورش ذهن و اندیشه و جسم) است، پشتیبانی می‌کند. در این شیوه‌ی تعلیم و تربیت، رابطه‌ی معلم و شاگرد بسیار انسانی و نزدیک است و پرورش نفس و ذهن، عوامل اخلاقی و حتی جسمانی و نیز فکری همه به یک اندازه مورد توجه قرار می‌گیرند. درحالیکه به باور وی امروزه، تعلیم و تربیت جدید کاملا از اخلاق جدا افتاده است.<ref>نصر، در جستجوی امر قدسی، ص115</ref> امروزه حکمت، یعنی معرفتی که انسان را به کمال می‌رساند و کل وجود او را در برمی گیرد، فراموش شده است.<ref>نصر، در جستجوی امر قدسی، ص117</ref>
نصر برای تعلیم و تربیت، جایگاه ویژه‌ای قائل است و بنابراین معتقد است هر شخصی قادر به انجام آن نیست. معلمی به دو عامل استعداد و علاقه نیاز دارد.<ref>نصر، در جست‌وجوی امر قدسی، ص113</ref> وی با انتقاد از نظام آموزشی پاره پاره به ویژه در غرب، نظام آموزشی کامل را نظامی مناسب دانسته و بنابراین از احیای نظام آموزشی سنتی اسلامی که مانند همه‌ی نظام‌های سنتی مبتنی بر ملاحظه‌ی همه‌ی عوامل با یکدیگر (پرورش ذهن و اندیشه و جسم) است، پشتیبانی می‌کند. در این شیوه‌ی تعلیم و تربیت، رابطه‌ی معلم و شاگرد بسیار انسانی و نزدیک است و پرورش نفس و ذهن، عوامل اخلاقی و حتی جسمانی و نیز فکری همه به یک اندازه مورد توجه قرار می‌گیرند. درحالیکه به باور وی امروزه، تعلیم و تربیت جدید کاملا از اخلاق جدا افتاده است.<ref>نصر، در جست‌وجوی امر قدسی، ص115</ref> امروزه حکمت، یعنی معرفتی که انسان را به کمال می‌رساند و کل وجود او را در برمی گیرد، فراموش شده است.<ref>نصر، در جست‌وجوی امر قدسی، ص117</ref>


===مهدویت===
===مهدویت===
خط ۱۵۳: خط ۱۵۳:


===اندیشه‌ی سیاسی===
===اندیشه‌ی سیاسی===
دیدگاه نصر در قلمروی سیاست، برخلاف سایر حوزه‌ها، ناهمگون است و خود او گاهی صریحا، توجه خویش را به  اندیشه‌ی سیاسی رد می‌کند. نظریات سیاسی او به دو موضوع «رابطه‌ی دین و سیاست» و «نظریه‌ی سلطنت دینی» اختصاص دارد. او در سه کتاب  قلب اسلام، در جست و جوی امر قدسی و جوان مسلمان و دنیای متجدد به این مباحث پرداخته است. سلطنت و خلافت و مشارکت و دموکراسی، مفاهیم کلیدی در نظام سیاسی نصر هستند. نصر بر جدا نبودن دین از سیاست و تمام حوزه‌های بشری تاکید می‌کند.  
دیدگاه نصر در قلمروی سیاست، برخلاف سایر حوزه‌ها، ناهمگون است و خود او گاهی صریحا، توجه خویش را به  اندیشه‌ی سیاسی رد می‌کند. نظریات سیاسی او به دو موضوع «رابطه‌ی دین و سیاست» و «نظریه‌ی سلطنت دینی» اختصاص دارد. او در سه کتاب  قلب اسلام، در جست‌وجوی امر قدسی و جوان مسلمان و دنیای متجدد به این مباحث پرداخته است. سلطنت و خلافت و مشارکت و دموکراسی، مفاهیم کلیدی در نظام سیاسی نصر هستند. نصر بر جدا نبودن دین از سیاست و تمام حوزه‌های بشری تاکید می‌کند.  
او همچنین عرفان و اخلاق و دین را از پنجره‌ی سیایت می‌نگرد. او تلاش می‌کند سیاست در اندیشه‌ی امام خمینی(ره) را نیز در پرتوی دیدگاه‌های عرفانی ایشان تحلیل کند.<ref>محمدی. نصر، سنت، تجدد: بررسی زندگی و افکار سید حسین نصر، ص241-240</ref>
او همچنین عرفان و اخلاق و دین را از پنجره‌ی سیایت می‌نگرد. او تلاش می‌کند سیاست در اندیشه‌ی امام خمینی(ره) را نیز در پرتوی دیدگاه‌های عرفانی ایشان تحلیل کند.<ref>محمدی. نصر، سنت، تجدد: بررسی زندگی و افکار سید حسین نصر، ص241-240</ref>


کاربر ناشناس