کاربر ناشناس
محمد بن عباس خوارزمی: تفاوت میان نسخهها
جز
←جایگاه ادبی
imported>A.atashinsadaf جز (←انتساب به بنو جریر) |
imported>A.atashinsadaf جز (←جایگاه ادبی) |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
==جایگاه ادبی== | ==جایگاه ادبی== | ||
ابوبکر را بیتردید باید یکی از درخشانترین چهرههای ادب عربی به شمار آورد. حافظۀ شگفت انگیز | ابوبکر را بیتردید باید یکی از درخشانترین چهرههای ادب عربی به شمار آورد. حافظۀ شگفت انگیز<ref>نک : سمعانی، ج۵، ص۲۱۳-۲۱۴؛ ذهبی، ص۶۹، به نقل از حاکم نیشابوری</ref> و توشۀ عظیمی که از شعر و ادب کهن فراهم آورده بود<ref>ابن خلکان، ج۱، ص۴۱۱، ج۴، ص۴۰۱</ref>، از وی هم راوی زبردستی ساخت<ref>ثعالبی، غرر، ص۴۴۶؛ ابن خلکان، ج۱، ص۱۵۰-۱۵۱، که میان ابومحمد خازن و ابوالفضل ابن خازن خلط کرده است</ref> و هم ناقدی چیره دست<ref>ثعالبی، ثمار، ص۱۷۱، یتیمه، ج۴، ص۲۴۲؛ آلوسی، ج۳، ص۱۲۸-۱۲۹</ref> و هم دانشمندی متبحر در علوم لغت و ادب.<ref>ثعالبی، همان، ج۴، ص۱۹۴؛ سمعانی، ج۵، ص۱۳</ref> | ||
فضائل و دانشهای ابوبکر خوارزمی | |||
ابوبکر خوارزمی اساساً به یاری صنایع ادبی و محفوظات بسیار، بر استواری اشعار خویش افزوده است و به همین جهت، شعر او بیشتر به ظرافت گوییهای متصنع و نکته پردازیهای پرتکلف آکنده است تا به الفاظ و تعابیر کهن و بیابانی. با اینهمهگاه در مراثی او احساس میشود که شاعر خواسته است حال و هوای پروقار و پرفخامت قصاید بزرگ سوگ را تجدید کند | فضائل و دانشهای ابوبکر خوارزمی چنان متعدد و گسترده است که موجب شده است جرجی زیدان با نوعی اغراق، او را با ابن قتیبه قیاس کند.<ref>طه، ص۳۸۲</ref> اینهمه اعتبار را البته از زمان حیات برای او قائل بودهاند و کمتر کتابی در ادب یافت میشود که به آثار او استشهاد نکرده باشد. علاوه بر این، انبوهی از کلمات حکیمانۀ وی به صورت مثل بر زبانها جاری بوده است.<ref>ثعالبی، همان، ج۴، ص۱۹۴-۱۹۸، التمثیل، ص۲۵۰-۲۵۱</ref> آنچه از اشعار ابوبکر خوارزمی باقی مانده، غالباً استوار و روان است و قالب عمومی آنها همان ساختار معروف قصیدۀ عربی در سدههای ۴ و ۵ق است. در مضامین او سخن تازهای یافت نمیشود و تکرار و تقلید از ویژگیهای اوست. همین امر موجب شده است که او انبوهی از ابیات یا مصراعهای معروف عرب را در قصاید خود تضمین کند. از آنجا که این شیوه در آثار او فراوان بوده و او نیز به نیکی از عهدۀ این کار برمیآمده، ثعالبی، ۱۱ صفحه از جنگ خود را به تضمینهای او اختصاص داده است. | ||
ثعالبی البته فریب اینگونه اشعار را نخورده و با زیرکی تمام به برخی وصفهای نابجا یا معانی نامناسب که شعر ابوبکر را تباه کرده، اشاره نموده است | |||
می توان گفت که ابوبکر زبان مادری خود فارسی را نیک میدانسته است. در قطعهای که یاقوت | ابوبکر خوارزمی اساساً به یاری صنایع ادبی و محفوظات بسیار، بر استواری اشعار خویش افزوده است و به همین جهت، شعر او بیشتر به ظرافت گوییهای متصنع و نکته پردازیهای پرتکلف آکنده است تا به الفاظ و تعابیر کهن و بیابانی. با اینهمهگاه در مراثی او احساس میشود که شاعر خواسته است حال و هوای پروقار و پرفخامت قصاید بزرگ سوگ را تجدید کند<ref>نک : ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۲۸؛ رثای ابوسعید</ref>، اما ملاحظه میشود که مرثیۀ رکن الدولۀ دیلمی<ref>همان، ج۴، ص۲۲۶</ref> هم از معانی نو تهی است و هم وزن طرب انگیز شعر، از اندوهناکی مضامین میکاهد. | ||
ابوبکر از سرودن شعرهای «سخیف» شرم انگیز هم روی گردان نبود | ثعالبی البته فریب اینگونه اشعار را نخورده و با زیرکی تمام به برخی وصفهای نابجا یا معانی نامناسب که شعر ابوبکر را تباه کرده، اشاره نموده است.<ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۲۱-۲۲۲</ref> | ||
همۀ شیرینی شعر ابوبکر، در نکتههای کوتاه اوست که ثعالبی، بخشی از آنها را یک جا گرد آورده است.<ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۰۹-۲۱۲</ref> این قطعات که خود نمودار شعر مردی شهزنشین و فرهیخته است، اگرچه ارجمندی و صداقت شعر واقعی را ندارد، باز نشان میدهد که ابوبکر در صناعات ادبی دستی تمام داشته و انبوهی شعر و مثل حفظ کرده بوده است. قدرت او در یافتن و به کار بردن تشبیهات ظریف موجب شده است که بسیاری از نویسندگان به ابیات و قطعات او استشهاد کنند.<ref>ثعالبی، التمثیله، ص۲۳۲؛ حصری، ص۳۹۹۱؛ جرجانی، ص۱۱۶؛ ابن خلکان، ج۴، ص۴۰۱؛ صفدی، همان، ج۳، ص۱۹۳</ref> | |||
می توان گفت که ابوبکر زبان مادری خود فارسی را نیک میدانسته است. در قطعهای که یاقوت<ref>بلدان، ج۴، ص۹۹۳</ref> آورده، هر ۶ قافیۀ آن، کلمات فارسی است (دستبند، جهنبند، درند، خردمند، دردمند، چند) و او خود در پایان اشاره میکند که این شعر را از باب مزاح سروده است، اما از اینگونه «فارسیات» ابونراسی که بگذریم. کمتر اثری از فرهنگ فارسی او در اشعارش میتوان یافت. تنها جایی که شاید بتوان از این تأثیر سخن گفت، اشعاری است که در مدح دیلمیان سروده و در آنجا پادشاهان آل بویه را با بهرام<ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۲۳</ref>، ابرویز بن هرمز<ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۲۳</ref> وارد شیر<ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص224</ref> قیاس کرده، یا آنان را «قمر الدیوان» خوانده و تاجشان را یادآور تاج کهن پنداشته. کلمۀ فارسی دیگری که در شعر او به کرّات آمده، کلمۀ «دست» به معنی بارگاه و مسند امیران و شاهان است<ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۱۸، ۲۲۴</ref>، اما میدانیم که این کلمه، پیش از او به همین معنی و نیز به معانی متعدد دیگر چون لباس، دست در بازی و... در اشعار کهنتر معروف بوده است. | |||
ابوبکر از سرودن شعرهای «سخیف» شرم انگیز هم روی گردان نبود.<ref>نک : ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۳۲</ref> این بیپردگی موجب میشد که به آسانی بتواند هر که را با او جفایی روا میداشت، با سخنان زهرآلود هجو کند. | |||
اما همۀ شهرت ابوبکر، نه به شعر که به رسائل اوست. وی اگرچه در مقابل نثر دیگر بزرگان، شیوۀ خویش را ترسل میخواند (نک : ص۱۳۱) و مدعی است که به اختصار میگراید (ص ۲۶)، اما درواقع نثرش متکلف (دنبالۀ شیوۀ ابن عمید از سدۀ ۳ق) است و تکرار و اطناب از خصوصیات آن است. برخی کوشیدهاند این اطناب و تکرار را توجیه کرده، علت آن را جنبۀ تعلیماتی آن رسائل بدانند. با اینهمه سجع کوتاه و آهنگین، کلامش را به نظمی موزون شبیهتر میسازد. | اما همۀ شهرت ابوبکر، نه به شعر که به رسائل اوست. وی اگرچه در مقابل نثر دیگر بزرگان، شیوۀ خویش را ترسل میخواند (نک : ص۱۳۱) و مدعی است که به اختصار میگراید (ص ۲۶)، اما درواقع نثرش متکلف (دنبالۀ شیوۀ ابن عمید از سدۀ ۳ق) است و تکرار و اطناب از خصوصیات آن است. برخی کوشیدهاند این اطناب و تکرار را توجیه کرده، علت آن را جنبۀ تعلیماتی آن رسائل بدانند. با اینهمه سجع کوتاه و آهنگین، کلامش را به نظمی موزون شبیهتر میسازد. | ||
رسائل او، به صورت «اخوانیات»، در همان موضوعات معروف شعر یعنی مدح، هجا، رثا، تسلیت، تهنیت و شکر و گله... و غالباً خطاب به امیر، وزیر، قاضی، شاگرد، فقیه و... نگارش یافته است که در مجموع از بارزترین نمونههای نثر ادبی سدۀ ۴ق محسوب میشود. استفاده از صنایع بدیعی چون جناس، طباق، استعاره و به کارگیری تشبیهات دل نشین، تضمین آیات قرآنی و ادعیه (ص ۱۲، ۲۶، جم ( و نیز اشعار قدما (ص ۱۳، ۱۴، جم (، چندان وسیع است که او خود مکتوباتش را ترکیبی از آثار گذشتگان مینامد (ص ۴۹). وی پیوسته الفاظ فصیح و استوار عربی را حتی در طنز و فکاهه (ص ۳۰، ۱۱۱) به کار برده است و گویی میکوشیده از واژگان غریب و نامأنوس پرهیز کند (نک : ضیف، ۲۳۳-۲۳۸؛ طه، ۳۷۸-۳۸۱؛ شکعه، ۱۰۰). | رسائل او، به صورت «اخوانیات»، در همان موضوعات معروف شعر یعنی مدح، هجا، رثا، تسلیت، تهنیت و شکر و گله... و غالباً خطاب به امیر، وزیر، قاضی، شاگرد، فقیه و... نگارش یافته است که در مجموع از بارزترین نمونههای نثر ادبی سدۀ ۴ق محسوب میشود. استفاده از صنایع بدیعی چون جناس، طباق، استعاره و به کارگیری تشبیهات دل نشین، تضمین آیات قرآنی و ادعیه (ص ۱۲، ۲۶، جم ( و نیز اشعار قدما (ص ۱۳، ۱۴، جم (، چندان وسیع است که او خود مکتوباتش را ترکیبی از آثار گذشتگان مینامد (ص ۴۹). وی پیوسته الفاظ فصیح و استوار عربی را حتی در طنز و فکاهه (ص ۳۰، ۱۱۱) به کار برده است و گویی میکوشیده از واژگان غریب و نامأنوس پرهیز کند (نک : ضیف، ۲۳۳-۲۳۸؛ طه، ۳۷۸-۳۸۱؛ شکعه، ۱۰۰). |