کاربر ناشناس
ابوالحسن اشعری: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Lohrasbi جز (←منابع) |
imported>Baqer h بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
{{پایان جمع شدن}} | {{پایان جمع شدن}} | ||
=== کلام الاهی === | === کلام الاهی === | ||
اشعری به سنت [[اصحاب حدیث]] کلام خداوند را صفتی قدیم و قائم به ذات او میداند که نفی کننده هر گونه معنایی است که منافی تکلم او فرض شود. به عقیده او ذات حی خداوند واجد همه صفاتی است که مفهوم حیات آنها را اقتضا دارد، مانند کلام و علم. اشعری این نکته را مبنای استدلال بر ازلی بودن کلام الاهی قرار میدهد. نظریه «[[کلام نفسی]]» اشعری از نتایج تأکید او بر وحدت هر یک از صفات ذاتی است. {{جمع شدن}}کلام ازلی همچون علم و قدرت الاهی با شمول بیپایانش، در حقیقت خود واحد و تقسیم ناپذیر است. از چنین وحدتی لازم میآید که کلام خدا در عین آن که مشتمل بر اقسام گوناگون بیان است و نیز گزارش هایی از حوادث زمانی را دربردارد، در ذات خود نتواند تقسیم پذیر و مقید به زمان باشد. اما [[قرآن]] که همواره مصداق بحث [[کلام|متکلمان]] درباره [[کلام خدا|کلام الاهی]] بوده است، مجموعهای است از حروف و کلمات به زبان قومی خاص، و چنین وصفی از کتاب خدا با حکمی که اشعری برای [[کلام خدا|کلام الاهی]] قائل میشود، سازگار نیست. از اینجاست که وی میان دو مفهوم از [[کلام خدا|کلام الاهی]] فرق مینهد: یکی [[قرآن کریم]] به عنوان کتابی شامل حروف و عبارات که از راه [[وحی]] بر زبان [[پیامبر]] جاری شده است؛ و دیگر معنایی ازلی، واحد و نامتناهی که قائم به ذات خداست، یعنی [[کلام نفسی]]، و [[قرآن]] تعبیر و ترجمه آن معناست. اشعری با این تمایز، صورت | اشعری به سنت [[اصحاب حدیث]] کلام خداوند را صفتی قدیم و قائم به ذات او میداند که نفی کننده هر گونه معنایی است که منافی تکلم او فرض شود. به عقیده او ذات حی خداوند واجد همه صفاتی است که مفهوم حیات آنها را اقتضا دارد، مانند کلام و علم. اشعری این نکته را مبنای استدلال بر ازلی بودن کلام الاهی قرار میدهد. نظریه «[[کلام نفسی]]» اشعری از نتایج تأکید او بر وحدت هر یک از صفات ذاتی است. {{جمع شدن}}کلام ازلی همچون علم و قدرت الاهی با شمول بیپایانش، در حقیقت خود واحد و تقسیم ناپذیر است. از چنین وحدتی لازم میآید که کلام خدا در عین آن که مشتمل بر اقسام گوناگون بیان است و نیز گزارش هایی از حوادث زمانی را دربردارد، در ذات خود نتواند تقسیم پذیر و مقید به زمان باشد. اما [[قرآن]] که همواره مصداق بحث [[کلام|متکلمان]] درباره [[کلام خدا|کلام الاهی]] بوده است، مجموعهای است از حروف و کلمات به زبان قومی خاص، و چنین وصفی از کتاب خدا با حکمی که اشعری برای [[کلام خدا|کلام الاهی]] قائل میشود، سازگار نیست. از اینجاست که وی میان دو مفهوم از [[کلام خدا|کلام الاهی]] فرق مینهد: یکی [[قرآن کریم]] به عنوان کتابی شامل حروف و عبارات که از راه [[وحی]] بر زبان [[پیامبر(ص)]] جاری شده است؛ و دیگر معنایی ازلی، واحد و نامتناهی که قائم به ذات خداست، یعنی [[کلام نفسی]]، و [[قرآن]] تعبیر و ترجمه آن معناست. اشعری با این تمایز، صورت مسئله دشوار و تاریخی [[خلق قرآن]] را بدین گونه تغییر میدهد که آن چه [[اصحاب حدیث]] و [[اهل سنت و جماعت]] درباره مخلوق نبودن قرآن گفتهاند، بر [[کلام نفسی]] صادق است، اما [[قرآن]] را به هیأتی که متشکل از حروف و اجزاء است، باید حادث به اراده الاهی دانست. بدین سان، اشعری محل نزاع با [[معتزله (اصول مذهب) |معتزله]] را از مخلوق بودن یا تبودن قرآن به اثبات یا نفی مفهوم کلام نفسی تبدیل کرده است.<ref>انواری محمدجواد، اشعری، در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۹، صص۵۷ - ۵۸</ref> | ||
{{پایان جمع شدن}} | {{پایان جمع شدن}} | ||
=== رؤیت خداوند === | === رؤیت خداوند === |