پرش به محتوا

زید پسر امام کاظم(ع): تفاوت میان نسخه‌ها

اصلاح پاورقی و منابع
imported>Baqer h
جز (اصلاح جعبه)
imported>M.r.seifi
(اصلاح پاورقی و منابع)
خط ۲۷: خط ۲۷:
==نقش او در شورش ابن طباطبا و ابوالسرایا==
==نقش او در شورش ابن طباطبا و ابوالسرایا==
{{تبارنامه امام موسی کاظم}}
{{تبارنامه امام موسی کاظم}}
زید بن موسی برادر امام رضا(ع) است که دربارۀ وی اطلاعات چندانی در دست نیست و منابعی که از او سخن گفته‌اند، فقط به نقش بارز وی در شورش ابن‌ طباطبا و ابو السرایا در عراق (در سال‌های ۱۹۹ و ۲۰۰ق) اشاره کرده‌اند. علت و چگونگی پیوستن او به این شورش روشن نیست اما گفته شده که بعد از مرگ ابن‌ طباطبا، هنگامی که ابوالسرایا و یارانش با جوانی علوی به نام [[محمد بن محمد بن زید]] بیعت کردند، او، زید بن موسی را به ولایت [[اهواز]] منصوب کرد.<ref>نک: بلاذری، ج ۲، ص۵۴۸؛ ازدی، ص۳۳۵؛ ابوالفرج اصفهانی، ص۳۵۴۳۵۵</ref>
زید بن موسی برادر امام رضا(ع) است که دربارۀ وی اطلاعات چندانی در دست نیست و منابعی که از او سخن گفته‌اند، فقط به نقش بارز وی در شورش ابن‌ طباطبا و ابو السرایا در عراق (در سال‌های ۱۹۹ و ۲۰۰ق) اشاره کرده‌اند. علت و چگونگی پیوستن او به این شورش روشن نیست اما گفته شده که بعد از مرگ ابن‌ طباطبا، هنگامی که ابوالسرایا و یارانش با جوانی علوی به نام [[محمد بن محمد بن زید]] بیعت کردند، او، زید بن موسی را به ولایت [[اهواز]] منصوب کرد.<ref>نک: بلاذری، انساب الاشراف، ج ۲، ص۵۴۸؛ ازدی، تاریخ الموصل، ص۳۳۵؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۳۵۴-۳۵۵.</ref>


زید در راه اهواز، به کمک [[عباس‌ بن محمد جعفری]]، والی منتخب ابوالسرایا، به [[بصره]] شتافت و با غلبه بر حسن‌ بن علی معروف به مأمونی، عامل [[عباسیان]] در بصره، آن شهر را تصرف کرد.<ref>ابوالفرج اصفهانی، ص۳۵۵؛ قس یعقوبی، ج ۲، ص۴۴۵؛ مسعودی، ج ۴، ص۳۲۲</ref> زید بن موسی اندکی بعد، عباس‌ بن محمد را نیز بیرون نمود و بصره را ضمیمه قلمرو خود کرد.<ref>بلاذری، ج ۲، ص۵۴۹؛ ابن‌اثیر، ج ۶، ص۳۰۵</ref>
زید در راه اهواز، به کمک [[عباس‌ بن محمد جعفری]]، والی منتخب ابوالسرایا، به [[بصره]] شتافت و با غلبه بر حسن‌ بن علی معروف به مأمونی، عامل [[عباسیان]] در بصره، آن شهر را تصرف کرد.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۳۵۵؛ یعقوبی، تاریخ، ج ۲، ص۴۴۵؛ مسعودی، مروج الذهب، ج ۴، ص۳۲۲.</ref> زید بن موسی اندکی بعد، عباس‌ بن محمد را نیز بیرون نمود و بصره را ضمیمه قلمرو خود کرد.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج ۲، ص۵۴۹؛ ابن‌اثیر، ج ۶، ص۳۰۵</ref>


===اسارت===
===اسارت===
با مرگ ابوالسرایا و تصرف بصره به دست سپاه عباسی، وی به اسارت درآمد.<ref>طبری، ج ۸، ص۵۳۵</ref> نحوه اسارت وی را متفاوت نقل کرده‌اند. [[طبری]] بر آن است که وی، امان خواست و [[علی بن ابی سعید]]، فرمانده سپاه عباسی، به او امان داد.<ref>طبری، ج ۸، ص۵۳۵</ref>  
با مرگ ابوالسرایا و تصرف بصره به دست سپاه عباسی، وی به اسارت درآمد.<ref>طبری، تاریخ، ج ۸، ص۵۳۵</ref> نحوه اسارت وی را متفاوت نقل کرده‌اند. [[طبری]] بر آن است که وی، امان خواست و [[علی بن ابی سعید]]، فرمانده سپاه عباسی، به او امان داد.<ref>طبری، تاریخ، ج ۸، ص۵۳۵</ref>  


بنا به روایتی دیگر، او را به [[بغداد]] نزد [[حسن بن سهل]] فرستادند، حسن‌ بن سهل درصدد قتل او بود اما چون هیچ دستوری از [[مأمون]] برای این کار دریافت نکرده بود و یکی از درباریان نیز او را از عواقب این کار بیم داد، از کشتن وی صرف‌ نظر کرد.
بنا به روایتی دیگر، او را به [[بغداد]] نزد [[حسن بن سهل]] فرستادند، حسن‌ بن سهل درصدد قتل او بود اما چون هیچ دستوری از [[مأمون]] برای این کار دریافت نکرده بود و یکی از درباریان نیز او را از عواقب این کار بیم داد، از کشتن وی صرف‌ نظر کرد.


وی تا زمان [[بیعت]] مردم بغداد با [[ابراهیم بن مهدی]]، در زندان بود. در این هنگام، طرفداران مأمون او را از زندان بیرون آوردند و نزد مأمون فرستادند.<ref>ابن‌بابویه، ص۴۴۸-۴۴۹؛ مسکویه، ج ۴، ص۱۱۸</ref>
وی تا زمان [[بیعت]] مردم بغداد با [[ابراهیم بن مهدی]]، در زندان بود. در این هنگام، طرفداران مأمون او را از زندان بیرون آوردند و نزد مأمون فرستادند.<ref>ابن‌بابویه، عیون اخبار الرضا، ص۴۴۸-۴۴۹؛ ابن مسکویه، تجارب الامم، ج ۴، ص۱۱۸.</ref>


[[بلعمی]] بر آن است که زید از زندان علی بن ابی سعید گریخت و به عبدالله، برادر ابوالسرایا، پیوست و درصدد فتح بصره برآمد اما اسیر شد و او را به بغداد فرستادند. در بغداد، در زندان بود تا هنگامی که شورشیان او را فراری دادند و پنهان شد.<ref> بلعمی، ج ۲، ص۱۲۳۸-۱۲۳۹</ref> در ادامۀ این روایت، بلعمی از تصمیم بغدادیان برای به [[خلافت]] نشاندن زیدالنّار سخن گفته است.
[[بلعمی]] بر آن است که زید از زندان علی بن ابی سعید گریخت و به عبدالله، برادر ابوالسرایا، پیوست و درصدد فتح بصره برآمد اما اسیر شد و او را به بغداد فرستادند. در بغداد، در زندان بود تا هنگامی که شورشیان او را فراری دادند و پنهان شد.<ref> بلعمی، تاریخنامه طبری، ج ۲، ص۱۲۳۸-۱۲۳۹</ref> در ادامۀ این روایت، بلعمی از تصمیم بغدادیان برای به [[خلافت]] نشاندن زیدالنّار سخن گفته است.


روایت [[گردیزی]] نیز حاکی از آن است که حسن‌ بن سهل، پس از قتل ابوالسرایا، زید را نزد مأمون فرستاد.<ref>گردیزی، ص۱۷۳</ref> گفته شده که مأمون به احترام [[امام رضا(ع)]] او را بخشید.<ref> ابن‌بابویه، ص۴۴۸</ref> با این حال تداوم کج‌رفتاریهای او همچنان موجبات نارضایتی امام را فراهم می‌کرد و این امر از روایات امام درباره شماتت زید و دعوت وی به رعایت [[تقوا]] و پرهیز از معاصی، به‌روشنی پیداست.<ref> ابن‌بابویه، ص۴۴۷، ۴۴۹-۴۵۰؛ ابن‌خلّکان، ج ۳، ص۲۷۱</ref>
روایت [[گردیزی]] نیز حاکی از آن است که حسن‌ بن سهل، پس از قتل ابوالسرایا، زید را نزد مأمون فرستاد.<ref>گردیزی، تاریخ گردیزی، ص۱۷۳</ref> گفته شده که مأمون به احترام [[امام رضا(ع)]] او را بخشید.<ref> ابن‌بابویه، عیون اخبار الرضا، ص۴۴۸</ref> با این حال تداوم کج‌رفتاریهای او همچنان موجبات نارضایتی امام را فراهم می‌کرد و این امر از روایات امام درباره شماتت زید و دعوت وی به رعایت [[تقوا]] و پرهیز از معاصی، به‌روشنی پیداست.<ref> ابن‌بابویه، عیون اخبار الرضا، ص۴۴۷، ۴۴۹-۴۵۰؛ ابن‌خلّکان، وفیات الاعیان، ج ۳، ص۲۷۱</ref>


{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''سخن توبیخ آمیز [[امام رضا(ع)]]{{سخ}}خطاب به زید:'''{{پایان}}{{سخ}}«ای زید! آیا تو را سخن مردم نادان اهل [[کوفه]] مغرور نموده است که روایت کنند «فاطمه عفّت خود را نگه داشت پس خداوند آتش را بر ذریهاش حرام ساخت»؟ این سخن، فقط مخصوص [[امام حسن|حسن]] و [[امام حسین|حسین]] است. اگر گمان می‌بری که تو با معصیت خداوند عزّ و جلّ به [[بهشت]] روی و پدرت [[موسی بن جعفر(ع)]] اطاعت خدا کند و او نیز به بهشت داخل شود، در این صورت تو در نزد خداوند گرامی‌تر از او خواهی بود! به خدا سوگند هیچ‌کس جز از راه طاعت به آنچه نزد خدا است نخواهد رسید، و تو می‌پنداری با معصیت بدان می‌رسی، پس گمان تو گمان بدی است»{{سخ}}زید گفت: من برادر تو و پسر پدرت هستم.{{سخ}}حضرت در پاسخش فرمود: «تو هنگامی برادر منی که خداوند عزّ و جلّ را اطاعت کنی.»
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''سخن توبیخ آمیز [[امام رضا(ع)]]{{سخ}}خطاب به زید:'''{{پایان}}{{سخ}}«ای زید! آیا تو را سخن مردم نادان اهل [[کوفه]] مغرور نموده است که روایت کنند «فاطمه عفّت خود را نگه داشت پس خداوند آتش را بر ذریهاش حرام ساخت»؟ این سخن، فقط مخصوص [[امام حسن|حسن]] و [[امام حسین|حسین]] است. اگر گمان می‌بری که تو با معصیت خداوند عزّ و جلّ به [[بهشت]] روی و پدرت [[موسی بن جعفر(ع)]] اطاعت خدا کند و او نیز به بهشت داخل شود، در این صورت تو در نزد خداوند گرامی‌تر از او خواهی بود! به خدا سوگند هیچ‌کس جز از راه طاعت به آنچه نزد خدا است نخواهد رسید، و تو می‌پنداری با معصیت بدان می‌رسی، پس گمان تو گمان بدی است»{{سخ}}زید گفت: من برادر تو و پسر پدرت هستم.{{سخ}}حضرت در پاسخش فرمود: «تو هنگامی برادر منی که خداوند عزّ و جلّ را اطاعت کنی.»
خط ۴۶: خط ۴۶:


==ملقب شدن به زید النار==
==ملقب شدن به زید النار==
رفتار او با بصریان بسیار خشن و بی‌رحمانه بود، چنان‌که پس از غارت اموال مردم، دستور داد خانه‌های [[بنی عباس]] و طرفدارانشان را آتش زدند و هرگاه یکی از آنان را نزد وی می‌بردند، دستور می‌داد که او را در آتش بسوزانند، ازاین‌رو به زیدالنّار ملقب شد.<ref>ابوالفرج اصفهانی، ص۳۵۴-۳۵۵؛ گردیزی، ص۱۷۳-۱۷۴؛ ابن‌مسکویه، ج ۴، ص۱۱۸؛ ابن‌اثیر، ج ۶، ص۳۱۰</ref>
رفتار او با بصریان بسیار خشن و بی‌رحمانه بود، چنان‌که پس از غارت اموال مردم، دستور داد خانه‌های [[بنی عباس]] و طرفدارانشان را آتش زدند و هرگاه یکی از آنان را نزد وی می‌بردند، دستور می‌داد که او را در آتش بسوزانند، ازاین‌رو به زیدالنّار ملقب شد.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۳۵۴-۳۵۵؛ گردیزی، تاریخ گردیزی، ص۱۷۳-۱۷۴؛ ابن‌مسکویه، تجارب الامم، ج ۴، ص۱۱۸؛ ابن‌اثیر، ج ۶، ص۳۱۰</ref>


==در نگاه امام رضا(ع) ==
==در نگاه امام رضا(ع) ==
شدت خشونت او به‌اندازه‌ای بود که بنابر برخی روایات، امام رضا(ع) در مواجهه با زید، از نحوۀ رفتار وی با [[اسلام|مسلمین]] بصره، به گونه‌ای انزجارآمیز سخن گفت و حتی سوگند یاد نمود که هرگز با او سخن نگوید.<ref>رجوع کنید به ابن‌بابویه، ص۴۴۸؛ ابن‌خلّکان، ج ۳، ص۲۷۱</ref>
شدت خشونت او به‌اندازه‌ای بود که بنابر برخی روایات، امام رضا(ع) در مواجهه با زید، از نحوۀ رفتار وی با [[اسلام|مسلمین]] بصره، به گونه‌ای انزجارآمیز سخن گفت و حتی سوگند یاد نمود که هرگز با او سخن نگوید.<ref>رجوع کنید به ابن‌بابویه، عیون اخبار الرضا، ص۴۴۸؛ ابن‌خلّکان، وفیات الاعیان، ج ۳، ص۲۷۱.</ref>


==فرزندان==
==فرزندان==
بنابر برخی نقل‌ها، وی ۱۰ پسر داشت،<ref>ابن‌حزم، ص۶۴.</ref> اما [[ابن عنبه|ابن‌عِنَبه]] او را دارای ۴ پسر به نام‌های حسن، حسین‌المحدث، جعفر و موسی اصّم دانسته و برآن است که نسل وی در [[مغرب]]، [[عراق]] (بنوصعب، بنومکارم) و [[ایران]] پراکنده‌اند.<ref>ص ابن عنبه، ص۱۴۰</ref>
بنابر برخی نقل‌ها، وی ۱۰ پسر داشت،<ref>ابن‌حزم، جمهره انساب العرب، ص۶۴.</ref> اما [[ابن عنبه|ابن‌عِنَبه]] او را دارای ۴ پسر به نام‌های حسن، حسین‌المحدث، جعفر و موسی اصّم دانسته و برآن است که نسل وی در [[مغرب]]، [[عراق]] (بنوصعب، بنومکارم) و [[ایران]] پراکنده‌اند.<ref>ابن عنبه، الفصول الفتحریه، ص۱۴۰.</ref>
[[پرونده:امامزاده زید النار.jpg|بندانگشتی|چپ|بقعه منسوب به زید النار در آفریز قائنات]]
[[پرونده:امامزاده زید النار.jpg|بندانگشتی|چپ|بقعه منسوب به زید النار در آفریز قائنات]]


==درگذشت==
==درگذشت==
زیدالنّار در اواخر [[خلافت]] [[متوکل]] (۲۳۲-۲۴۷ق) در [[سامرا]] درگذشت.<ref>ابن‌بابویه، ص۴۴۹؛ ابن‌حزم ص:۶۱ در دوره مستعین</ref>
زیدالنّار در اواخر [[خلافت]] [[متوکل]] (۲۳۲-۲۴۷ق) در [[سامرا]] درگذشت.<ref>ابن‌بابویه، عیون اخبار الرضا، ص۴۴۹؛ ابن‌حزم، جمهره انساب العرب، ص:۶۱ در دوره مستعین</ref>


بقعه‌ای منسوب به زیدالنّار در روستای آفریز، در [[قائنات]] [[خراسان]] جنوبی وجود دارد.
بقعه‌ای منسوب به زیدالنّار در روستای آفریز، در [[قائنات]] [[خراسان]] جنوبی وجود دارد.
خط ۷۰: خط ۷۰:
* ابن‌ خلکان، وفیات الاعیان.
* ابن‌ خلکان، وفیات الاعیان.
* ابن‌عنبه، الفصول‌الفتحریه، چاپ محدث ارموی، تهران، ۱۳۶۳ق.
* ابن‌عنبه، الفصول‌الفتحریه، چاپ محدث ارموی، تهران، ۱۳۶۳ق.
* مسکویه، تجارت الامم، چاپ ابوالقاسم امامی، تهران، ۱۳۷۶ش.
* ابن مسکویه، تجارت الامم، چاپ ابوالقاسم امامی، تهران، ۱۳۷۶ش.
*ابو الفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، چاپ کاظم المظفر، نجف ۱۳۸۵ش/۱۹۶۵م.
*ابو الفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، چاپ کاظم المظفر، نجف ۱۳۸۵ش/۱۹۶۵م.
* یزید بن محمد ازدی، تاریخ‌الموصل، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
* یزید بن محمد ازدی، تاریخ‌الموصل، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
* احمد بن یحیی بلاذری، انساب‌الاشراف، چاپ محمود فردوس عظم، دمشق، ۱۹۹۶م.
* احمد بن یحیی بلاذری، انساب‌الاشراف، چاپ محمود فردوس عظم، دمشق، ۱۹۹۶م.
* بلعمر، تاریخ نامه طبری، چاپ محمدروشن، تهران، ۱۳۶۶ش.
* بلعمی، تاریخ نامه طبری، چاپ محمدروشن، تهران، ۱۳۶۶ش.
* طبری، تاریخ، بیروت.
* طبری، تاریخ، بیروت.
* عبدالحی گردیزی، تاریخ گردیزی، چاپ عبدالحی مجیبی، تهران، ۱۳۶۳ش.
* عبدالحی گردیزی، تاریخ گردیزی، چاپ عبدالحی مجیبی، تهران، ۱۳۶۳ش.
کاربر ناشناس