جعفر کاشفالغطاء: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (ویکی سازی) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
کاشفالغطاء از شاگردان [[سید محمدمهدی بحرالعلوم|سید محمد مهدی بحرالعلوم]] (۱۱۵۵–۱۲۱۲ق) بود و به گفته [[سید موسی شبیری زنجانی|سید موسی شبیری]]، شیخ جعفر با اینکه تقریبا با بحرالعلوم همسن بود ولی به او احترام زیادی میگذاشت تا این حد که با تحت الحنک عمامه خود، نعلین سید را تمیز میکرد و تبرک میجست.<ref>شبیری زنجانی، جرعهای از دریا، ج۲ ص۳۳۳.</ref> برای احترام به درس او میرفت و او را استاد خطاب میکرد. همچنین منقول است که در مورد بحرالعلوم چنین گفتهاست که اگر او [[مجتهد]] باشد من هیچ مجتهد نیستم.<ref>شبیری زنجانی، جرعهای از دریا، ج۲ ص۳۳۳.</ref> | کاشفالغطاء از شاگردان [[سید محمدمهدی بحرالعلوم|سید محمد مهدی بحرالعلوم]] (۱۱۵۵–۱۲۱۲ق) بود و به گفته [[سید موسی شبیری زنجانی|سید موسی شبیری]]، شیخ جعفر با اینکه تقریبا با بحرالعلوم همسن بود ولی به او احترام زیادی میگذاشت تا این حد که با تحت الحنک عمامه خود، نعلین سید را تمیز میکرد و تبرک میجست.<ref>شبیری زنجانی، جرعهای از دریا، ج۲ ص۳۳۳.</ref> برای احترام به درس او میرفت و او را استاد خطاب میکرد. همچنین منقول است که در مورد بحرالعلوم چنین گفتهاست که اگر او [[مجتهد]] باشد من هیچ مجتهد نیستم.<ref>شبیری زنجانی، جرعهای از دریا، ج۲ ص۳۳۳.</ref> | ||
شیخ جعفر نزد پدر مقدمات علوم را خواند و پس از آن خارج [[فقه]] و [[اصول فقه|اصول]] را نزد عالمان [[عراق]] مانند [[سید صادق فحام|سید صادق فَحّام]] (۱۱۲۴–۱۲۰۵ق)، [[شیخ محمد دورقی|شیخ محمد دوْرَقی]] (م ۱۱۸۷ق)، [[شیخ فتونی|شیخ فتّونی]]، [[محمدباقر بهبهانی|وحید بهبهانی]] در [[کربلا]]، و اندکی نزد و خود از [[مجتهد|مجتهدان]] و عالمان بلندآوازه گردید و به تدریس پرداخت. | شیخ جعفر نزد پدر مقدمات علوم را خواند و پس از آن خارج [[فقه]] و [[اصول فقه|اصول]] را نزد عالمان [[عراق]] مانند [[سید صادق فحام|سید صادق فَحّام]] (۱۱۲۴–۱۲۰۵ق)، [[شیخ محمد دورقی|شیخ محمد دوْرَقی]] (م ۱۱۸۷ق)، [[شیخ فتونی|شیخ فتّونی]]، [[محمدباقر بهبهانی|وحید بهبهانی]] در [[کربلا]]، و اندکی نزد و خود از [[مجتهد|مجتهدان]] و عالمان بلندآوازه گردید و به تدریس پرداخت. | ||
{{جعبه نقل قول | نقلقول =فتوای جهاد شیخ جعفر کاشف الغطاء{{سخ}} ای | {{جعبه نقل قول | نقلقول =فتوای جهاد شیخ جعفر کاشف الغطاء{{سخ}} ای کافّه اهل ایران از عراق و فارس و آذربایجان و خراسان، آماده شوید به جهاد کفّار لِئام، و برآورید تیغها از نیام، برای [[حفظ بیضه اسلام]] و در آیید در سلک یاوران مَلِک عَلّام و جهاد کنید به دفع کفار از شریعت سید انام (ص) وطریقه امیرالمؤمنین (ع) و سید الوصیین. اینک برای شماحوران آراسته و [[غلمان]] به خدمت برخواسته[خاسته]، پس بفروشید جانهای خود را به بهای گران که اندوخته شده است برای شما در جنات عالیه «لاتسمع فیها لاغیة فیها عین جاریة فیها سرر مرفوعة و اکواب موضوعة ونمارق مصفوفة و زرابی مبثوثة»<ref>سوره غاشیه، آیه ۱۱–۱۵.</ref> قیام کنید به یاری مؤمنین تا در یابید بهشت برین را. | ||
آیا خطاب نمیکردید به خدا در دعای ماه مبارک رمضان که: شهادت نهایت آرزو و مطلوب ماست در عبارت «و | آیا خطاب نمیکردید به خدا در دعای ماه مبارک رمضان که: شهادت نهایت آرزو و مطلوب ماست در عبارت «و قتلاً فی سبیلک فوفق لنا»<ref>اقبال الاعمال، دعای افتتاح، ج۱، ص۱۴۳؛ مفاتیح الجنان، دعای افتتاح؛ ابنقولویه، زیارت امام حسین (ع)، ص۳۰۵.</ref> آیا مکرر نمیگفتید میان مردم «لیتنا کنا مع الشهداء فی کربلاء»؟ پس راضی مشوید به کذب گفتار خود و مخالفت گفتار با کردار خود، بدانید که مقتول ثغور [[آذربایجان]] در دفاع اهل کفر و طغیان برای حفظ بیضه اسلام و مسلمین و حراست ناموس مؤمنات و مؤمنین مانند شهدای [[کربلا]] است در طلب رضای خداوند ارض و سماء. | ||
و به یاد آورید آرزوی خود را در قول: «لیتنا کنا حاضرین یوم الطفوف ونفدی نفوسنا للحسین و نجعلها وقایة دون طعن الرماح و ضرب السیوف»، پس اگر در قول صادق اید و به حق ناطق، پیش بگیرید پیشه شهداء را در | و به یاد آورید آرزوی خود را در قول: «لیتنا کنا حاضرین یوم الطفوف ونفدی نفوسنا للحسین و نجعلها وقایة دون طعن الرماح و ضرب السیوف»، پس اگر در قول صادق اید و به حق ناطق، پیش بگیرید پیشه شهداء را در امتثال امر بضعه بتول، زهرا، چه به خدا در این مقام حاضر است امام حسین (ع) وگویا در این کارزار شما را به یاری میخواند و همچنین خاتم انبیا و سید اوصیا و سایر ائمه، سیما صاحب این عصر وامام این عهد میفرمایند: «ای پیروان پاک اعتقاد، به درستی که سیاست جهاد و دفع اهل کفر و عناد و جمع لشکر و سپاه مخصوص است به بزرگان بندگان و پیامبران و ائمه امنا وکسی که قایم مقام ایشان است از علما و پس در حصول موانع ظهور و عدم امکان قیام ما و قیام علما این امور اذن دادیم به یادشاه این زمان و یگانه دوران که معترف است به اطاعت وسالک است در دفع دشمنان به طریق شریعت ما [[فتحعلی شاه]] (حفظه الله مما یخافه و یخشاه) و کسی را که ولی عهد وقایم مقام خود داشته و ملک [[آذربایجان]] را به او واگذاشته است، شاهزاده [[عباس میرزا]] (ادخله الله فی شفاعتنا وجعله فی الدنیا و الآخرة تحت ظلنا وفی حمایتنا) در جمع سپاه برای کسر شوکت کفار و اخذ اموال و اسر عیال و اطفال آنها. هر که در سپاه ایشان قتیل شود مثل آن است که در لشکر مابه قتل رسیده و آنکه اطاعت ایشان کند چنان است که اطاعت ما کرده باشد و هر که ایشان را یاری نکند، ندیم ندامت شود و محروم از شفاعت ما در روز قیامت باشد. | ||
ای شیعیان و چاکران که شنوندهاید گفتار ما را و پیروانیدکردار ما را، چون شما را خوانده شود این کتاب و مسموع شود این خطاب، برآورید تیغها از نیام و طلب کنید خون شهدا را در این مقام. بگویید به آواز بلند که دور و نزدیک شنوند: کجا است غیرت اسلام؟ کجا است حمیت شریعت سید انام؟ کجا است حرمت مردم و نساء که پرده نشینان [[عفت]] و ناموس اند و اکنون بعض ایشان محل زنا و فجور روس اند؟ کجایند اهل ناموس از امم؟ کجایند آنان که میگفتیم در حق ایشان «اکثر شیعتنا العجم»؟ اگر نکوشید با شنیدن این کلام ونخواهید جهاد دشمنان در این مقام، نمیرسید به شفاعت ما در روز قیام.<ref>نجفی، تاریخ تحولات سیاسی ایران، ص۱۰۱ و ۱۰۲.</ref>| تراز = چپ| عرض = ۴۳۰px | اندازه خط = 13px| رنگ پسزمینه = #C9FFE5| گیومه نقلقول = | تراز منبع = چپ}} | ای شیعیان و چاکران که شنوندهاید گفتار ما را و پیروانیدکردار ما را، چون شما را خوانده شود این کتاب و مسموع شود این خطاب، برآورید تیغها از نیام و طلب کنید خون شهدا را در این مقام. بگویید به آواز بلند که دور و نزدیک شنوند: کجا است غیرت اسلام؟ کجا است حمیت شریعت سید انام؟ کجا است حرمت مردم و نساء که پرده نشینان [[عفت]] و ناموس اند و اکنون بعض ایشان محل زنا و فجور روس اند؟ کجایند اهل ناموس از امم؟ کجایند آنان که میگفتیم در حق ایشان «اکثر شیعتنا العجم»؟ اگر نکوشید با شنیدن این کلام ونخواهید جهاد دشمنان در این مقام، نمیرسید به شفاعت ما در روز قیام.<ref>نجفی، تاریخ تحولات سیاسی ایران، ص۱۰۱ و ۱۰۲.</ref>| تراز = چپ| عرض = ۴۳۰px | اندازه خط = 13px| رنگ پسزمینه = #C9FFE5| گیومه نقلقول = | تراز منبع = چپ}} | ||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
نمود برجسته این جدال، برخورد شدید او با [[میرزا محمد اخباری|شیخ محمد بن عبدالنّبی نیشابوری]] (م ۱۲۳۲ق) معروف به میرزا محمد اخباری عالم اخباری مشهور بود که بر اثر آن، میرزا محمد احساس خطر کرد و به ایران آمد و به [[فتحعلی شاه]] پناه برد. شیخ جعفر نخست کتابی با عنوان [[کشف الغطاء عن معایب میرزا محمد عدوّالعلماء]] در رد آرای او نوشت و آن را برای شاه ایران فرستاد.<ref>آقابزرگ، الذریعه، ج۴۵، ص۱۸؛ خوانساری، روضات الجنات، ج۲، ص۲۰۴.</ref> و آنگاه خود به ایران آمد و کاری کرد که شاه قاجار شیخ محمد را از خود راند.<ref>آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعه، ۱۴۰۴ق، ص۲۵۰.</ref> | نمود برجسته این جدال، برخورد شدید او با [[میرزا محمد اخباری|شیخ محمد بن عبدالنّبی نیشابوری]] (م ۱۲۳۲ق) معروف به میرزا محمد اخباری عالم اخباری مشهور بود که بر اثر آن، میرزا محمد احساس خطر کرد و به ایران آمد و به [[فتحعلی شاه]] پناه برد. شیخ جعفر نخست کتابی با عنوان [[کشف الغطاء عن معایب میرزا محمد عدوّالعلماء]] در رد آرای او نوشت و آن را برای شاه ایران فرستاد.<ref>آقابزرگ، الذریعه، ج۴۵، ص۱۸؛ خوانساری، روضات الجنات، ج۲، ص۲۰۴.</ref> و آنگاه خود به ایران آمد و کاری کرد که شاه قاجار شیخ محمد را از خود راند.<ref>آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعه، ۱۴۰۴ق، ص۲۵۰.</ref> | ||
وی سپس ضمن سفر به اصفهان کتاب دیگری به نام [[الحقّ المبین فی تصویب المجتهدین و | وی سپس ضمن سفر به اصفهان کتاب دیگری به نام [[الحقّ المبین فی تصویب المجتهدین و تخطئة جهّال الاخباریین|الحق المبین]] برای فرزند خود [[علی بن جعفر کاشفالغطاء|شیخ علی]] نوشت و باز هم نظریات اخباریان را رد و محکوم کرد.<ref>آقا بزرگ تهرانی، الذریعه، ج۷، ص۳۷.</ref> [[میرزا محمد اخباری]] نیز کتابی با عنوان [[الصیحة بالحق علی من الحد و تزندق|الصیحة بالحق]] در ردّ کتاب یاد شده تألیف کرد.<ref>آقا بزرگ تهرانی، الذریعه، ج۷، ص۳۸.</ref> | ||
== مبارزه با وهابیان == | == مبارزه با وهابیان == |