پرش به محتوا

ولایت تکوینی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۷: خط ۷:
*ولایت بر اشخاص یا شخص؛ مانند ولایت و سرپرستی ولی بر همه جوانب مالی کودک، فرزند یا مجنون و یا ولایت [[خدا|خداوند]] و [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|فرستادگان]] او مانند برخی از [[پیامبران]] و [[ائمه معصومین]] در امور [[دنیا]] و [[آخرت]] [[مومنان]] است.<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۰-۱۳۲؛ حسینی تهرانی، امام شناسی، ۱۴۲۶ش، ج۵، ص۱۴-۱۸.</ref>
*ولایت بر اشخاص یا شخص؛ مانند ولایت و سرپرستی ولی بر همه جوانب مالی کودک، فرزند یا مجنون و یا ولایت [[خدا|خداوند]] و [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|فرستادگان]] او مانند برخی از [[پیامبران]] و [[ائمه معصومین]] در امور [[دنیا]] و [[آخرت]] [[مومنان]] است.<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۰-۱۳۲؛ حسینی تهرانی، امام شناسی، ۱۴۲۶ش، ج۵، ص۱۴-۱۸.</ref>


باید دانست ولايت كه همان قرب و نزديكى است٬ در لغت٬ از مفاهيم اضافى به شمار مى رود. اگر چيزى در كنار چيزى قرار بگيرد٬ مى گويند( وَلِيَه) يعنى نزديك او شد , و چون اگر چيزى به شخصى يا شيئى نزديك بود آن شى ء يا شخص هم به آن چيز نزديك خواهند بود٬ بنابراين ولايت همچون اخوت٬ يك اضافه متوافقة الاطراف است. پس اگر انسان ولى خدا شد٬ خدا نيز ولى اوست و بر عکس. <ref>رک: جوادی آملی٬ ولایت در قرآن٬ ۱۳۶۹ش٬ ج۱ ٬ ص۲۸</ref>
باید دانست ولايت كه همان قرب و نزديكى است٬ در لغت٬ از مفاهيم اضافى به شمار مى رود. اگر چيزى در كنار چيزى قرار بگيرد٬ مى گويند( وَلِيَه) يعنى نزديك او شد , و چون اگر چيزى به شخصى يا شيئى نزديك بود آن شى ء يا شخص هم به آن چيز نزديك خواهند بود٬ بنابراين ولايت همچون اخوت٬ يك اضافه دوسویه است. پس اگر انسان ولیّ خدا شد٬ خدا نيز ولىّ اوست و بر عکس. <ref>رک: جوادی آملی٬ ولایت در قرآن٬ ۱۳۶۹ش٬ ج۱ ٬ ص۲۸</ref>
   
   
تكوين به معنى احداث، گردانيدن، آفريدن، نوپديدى، ساختن و صورت دادن است. در متون قديم فلسفه معمولا تكوين به معنی کون(یا فتحه کاف) در مقابل فساد مى‌‏آيد. پس تكوين شى‏ء، عملى است كه به موجب آن، شى‏ء احداث مى‏‌شود و به حالت موجود مى‏‌رسد. و يا به معنى مجموع صورى است كه نسبت به شرايطى كه براى نمود شى‏ء لازم است، پى در پى بر شى‏ء وارد مى‏‌شود. از اين قبيل است تكوين موجودات، تكوين وظايف، تكوين مؤسسات و غيره.<ref>صليبا٬ جميل و صانعى دره بيدى٬ منوچهر٬ فرهنگ فلسفى٬ ۱۳۶۶ش ٬ص۲۵۲</ref>
تكوين به معنى احداث، گردانيدن، آفريدن، نوپديدى، ساختن و صورت دادن است. در متون قديم فلسفه معمولا تكوين به معنی کون(یا فتحه کاف) در مقابل فساد مى‌‏آيد. پس تكوين شى‏ء، عملى است كه به موجب آن، شى‏ء احداث مى‏‌شود و به حالت موجود مى‏‌رسد. و يا به معنى مجموع صورى است كه نسبت به شرايطى كه براى نمود شى‏ء لازم است، پى در پى بر شى‏ء وارد مى‏‌شود. از اين قبيل است تكوين موجودات، تكوين وظايف، تكوين مؤسسات و غيره.<ref>صليبا٬ جميل و صانعى دره بيدى٬ منوچهر٬ فرهنگ فلسفى٬ ۱۳۶۶ش ٬ص۲۵۲</ref>
۱۷٬۳۹۳

ویرایش